محسن رنانی، مدرس اقتصاد و عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان در چند ساله اخیر کتابهای «بازار و نا بازار» و «چرخه های افول اخلاق و اقتصاد» با به رشته تحریر در آورده بود، وی در تازه ترین اثر خود تلاش دارد تا از منظری تازه به مسئله مناقشه هسته ای غرب با ایران بپردازد و از این منظر بر این نکته تاکید دارد که ایران هسته ای برای غرب اهمیت نداشته و در این بازی غرب به دنبال اهداف دیگری است و ایران باید هرچه سریع تر خود را از این بازی بیرون بکشد.
رنانی در توضیح انگیزه اش از انتشار کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» می گوید: هم اکنون که در روزهای اولیه اردیبهشت 1392 مشغول نوشتن این مقدمه هستم، خبر انتشار یک کتاب در میان خبرگزاریهای خارجی و داخلی دست به دست می چرخد. « پیتر اوبورن » و « دیوید موریسون » دو نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی هستند که در کتاب خود با عنوان « توهم خطرناک: چرا غرب درباره ایران هسته ای در اشتباه است»، می گویند دستگاههای اطلاعاتی آمریکا در گزارشهای خود درباره برنامه هسته ای ایران تاکید کرده اند که حکومت ایران در پاییز 2003 برنامه هسته ای خود را متوقف کرده است و از آن به بعد هم تحول جدی ای در فعالیت اتمی ایران رخ نداده است. به عقیده آنها دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل نیز ارزیابی مشابهی دارند. نویسندگان می گویند با وجود این اطلاعات، اما سیاستمداران و رسانه های غربی عامدانه و عالمانه به این باور تبلیغاتی که ایران دارد روی تولید سلاحهای اتمی کار می کند، دامن می زنند. نویسندگان به صراحت می گویند که ایران همواره آماده مذاکره بوده است و این غرب است که نمی خواهد مساله با مذاکره حل شود و شرایط را به سوی یک جنگ تمام عیار نظیر حمله به عراق در سال 2003 می برد. آنان همچنین نوشته اند که جمهوری اسلامی در سال 2005 در مذاکره با اتحادیه اروپا اعلام کرده است که اگر غربی ها حق ایران برای غنی سازی اورانیوم را به رسمیت بشناسند ایران حاضر است تمام مراکز هسته ای خود را برای بازدید و نظارت نهادهای بین المللی بگشاید، اما اسناد وزارت خارجه انگلستان نشان می دهد که تونی بلر، نخست وزیر وقت این کشور، به نمایندگی از سوی جرج بوش این پیشنهاد ایران را رد کرده است.
با تکیه بر شواهد بسیاری نشان می دهد که غرب با وجود آن که از « توهم خطرناک » در واقع کتاب بی خطر بودن فعالیت هسته ای ایران آگاهی دارد اما بر طبل خطرناک بودن این فعالیت ها می کوبد تا یک « ایران هراسی » دروغین را در جهان به راه اندازد. نویسندگان سرانجام نتیجه می گیرند که شرایط امروز نظیر شرایط پیش از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 است. آنان بر این باورند که رفتار سیاستمداران و رسانه های غربی به گونه ای است که ظاهرا می خواهند جنگ دیگری در منطقه راه بیندازند و اگر چنین شودحادثه ای دهشتناک رخ خواهد داد که خطر سقوط اقتصاد جهانی را در پی خواهد داشت.
محسن رنانی دربخشی دیگر از مقدمه کتاب آورده است: این کتاب، گزارشی نگران کننده از پیش بینی آینده نفت )یعنی آینده ایران و خلیج فارس) و تفسیر متفاوتی از مناقشه اتمی ایران و نقش غرب در آن است. بازگویه طرح احتمالی ای است که غرب و بویژه آمریکا از طریق دمیدن در تنور مناقشه اتمی ایران، برای رهایی تمدن غرب از گرفتاریهای تاریخی خودش، دنبال می کند. تدوین اولیه این کتاب هشت سال پیش )در سال 1384 ) آغاز شد و بسط ها و بازنویسی های آن در زمستان 1385 و بهار 1386 انجام شده است. آنگاه یک بار دیگر در بهار و تابستان 1387 اطلاعات آن بهنگام برای چند نفر از مقامات ارشد جمهوری اسلامی » فقط « سازی شده و سرانجام متن نهایی آن در مهر 1387 ایران ارسال شده است.
آنگاه که این کتاب را تدوین می کردم آگاهانه پیش بینی هایم را با اندکی نمک بدبینی همراه می کردم. هدفم این بود که این نگرانی های بدبینانه را به مقامات کشور منتقل کنم، تا شاید به فکر بازبینی در چیدمان اولویت های ملی بیفتند. اما اکنون که به آن پیش بینی ها می نگرم درمی یابم که بسیار محافظه کارانه اند.
یعنی نه تنها برخی از پیش بینی های جسورانه آن – که برای یک افق بیست ساله بوده - هم اکنون محقق شده است بلکه حتی در برخی حوزه ها پیش بینی من از واقعیت عقب مانده است. به دیگر سخن: واقعیت بسی سریع تر و نگران کننده تر از آن چه پیش بینی شده در حال رخ دادن است. یعنی سرعت تحولات دنیای واقع، از قدرت تخیل ما نیز پیشی گرفته است. این خود نشانه ای از این است که دنیای مدرن دارد وارد مرحله تکینگی می شود. و تکینگی (بخوانید: تَکینِه گی) یعنی وضعیتی که نه بازگشت به گذشته ممکن است و نه پیش بینی دقیق آینده. شوربختانه اما، هنوز ما خوابیم و اگر بیداریم به غوغاهای خودساخته مشغولیم و آنچنان در خویش و مسائل دون پایه خویش سرگردانیم، که فرصتی برای شنیدن و دیدن واقعیت نمانده است. و بازنده، فردی و زیست کند اما اندیشه اش در انجماد » تکینه شونده « نظامی و جامعه ای است که در دنیای تحولات لحظه ای و تصورات گذشته باقی مانده باشد.
رنانی همچنین در بخش دیگری از مقدمه در ترسیم فضای انرژی های نو جایگزین نفت می نویسد: افزایش قیمت نفت در همین پنج شش ساله اخیر چنان به سرمایه گذاری در انرژیهای نو دامن زده است و چنان انگیزه ای برای تحقیق و توسعه، ابداع و نوآوری در انرژیهای نو را جهش داده که هزینه تولید برق خورشیدی در طول سه سال گذشته به کمتر از نصف رسیده است. اگر سرعتی که سرمایه گذاری در تولید انرژی خورشیدی در این پنج سال یافته است همچنان ادامه یابد، تا 20 سال دیگر تمام نیاز جهان به انرژی، از طریق انرژی خورشیدی تامین خواهد شد. تازه با این فرض که تحولی اساسی در فناوری تولید انرژی خورشیدی رخ ندهد. اما در عمل چنین نیست. همین چند روز پیش یک نشریه معتبر فناوری در میان فهرست ده فناوری تحول ساز سال 2013 ، نسل تازه ای از آینه های خورشیدی را با بازدهی 50 درصدی معرفی کرد؛ در حالی که نسل فعلی آینه های خورشیدی دارای بازدهی 20 درصدی هستند. این یعنی یک پیشرفت 150 درصدی در بازدهی آینه های خورشیدی که منجر به صرفه جویی 60 درصدی در هزینه های تولید برق ازنور خورشید می شود. این تحول به این معنی است که نرخ سودآوری در تولید برق از نور خورشید به یکباره جهش می کند و بنابراین به زودی موج تازه ای از سرمایه گذاریهای جدید به این صنعت روی خواهد آورد که در این صورت تمام پیش بینی هایی که من هم اکنون در این نوشته کرده ام را نیز درخواهد نوردید؛ و این یعنی واقعیت با سرعتی بیش از ذهنیت ما در حال تحول است، و تکینگی در فناوری یعنی همین.
و همه این ها در حالی است که همزمان، تولید انرژی از دیگر منابع پاک انرژی مانند باد، زمین گرمایی، هیدروژن، انرژی اتمی، نفت سبز (سوخت های با منشاء گیاهی) و انرژی برقابی به سرعت در حال رشد است. به همین ترتیب هزینه ی تولید انرژی از باد نیز در سه سال اخیر حدود 40 درصد کاهش یافته است.اسکاتلند اعلام کرده است که تا سال 2020 صد درصد برق مصرفی اش را از انرژی های پاک و تجدید پذیرتامین خواهد کرد.
کاربران سایت خبر انلاین نیز می توانند با طرح سئوالات خود از نویسنده در بخش پیام های همین خبر در این نشست مشارکت داشته باشند.
/31222
نظر شما