چند صباحی است که فیلمهای سینمایی با ادعای انتقاد از شرایط و شخصیتهای سیاسی وقت ساخته میشوند که البته عمر این ادعا کوتاه است چراکه به محض مواجهه مخاطب با خود اثر جدیت ماجرا رنگ میبازد.
از عمر ژانر سیاسی در سینمای ایران زمان زیادی نمیگذرد و با مروری کوتاه بر فیلمهای سینمایی ایرانی تنها به چند مورد معدود در این زمینه برمیخوریم که همگی در طول همین 3-2 سال اخیر ساخته شدهاند.
در واقع میتوان مدعی شد این گونه تازهتأسیس در مسیر برداشتن نخستین گامهای خود قرار دارد که طبعاً همراه با آزمون و خطای خاص خودش است تا بتواند در طول زمان و ساخته شدن فیلمهای مختلف در مقاطع سیاسی متفاوت، تجربههایی کسب کرده و اعتباری پیدا کند.
در همین چند فیلم معدودی که تا به حال با این گرایش ساخته شده، شاهد رویکرد مشترکی از سازندگان این آثار هستیم که میتواند ناشی از اجتنابناپذیری شرایط باشد اما نکته در اینجاست که ادعای آنها در صراحت و نقد از شرایط و افراد حقیقی در این آثار، با کیفیت و سمت و سوی این فیلمها همخوانی ندارد.
«تلفن همراه رئیسجمهور» که در روزهای پایانی دولت دهم بر اکران سینماهاست و «گیرنده» که سال گذشته به نمایش درآمد نمونه چنین رویکردهایی هستند. دو فیلمی که جسارت اولیه آنها را باید در انتخاب ایده و رفتن سراغ قصهای جذاب در ارتباط با شخصیت سیاسی وقت مملکت دانست.
هر دو فیلم به گونهای اجتنابناپذیر – همچون بسیاری از فیلمهای سیاسی/ انتقادی خارجی - این شخصیت حقیقی را در حاشیه درام قصه خود قرار دادند به گونهای که انرژی این حضور در کیفیت اتفاقات و ماجراهای فیلم وجود داشته باشد و رئالیسم موجود با این تمهید تأمین شود.
طبیعی است که مخاطب انتظار حضور رئیسجمهور وقت مملکت را در نقش قهرمان اصلی و محوری یک فیلم دراماتیک یا تماشای یک فیلم مستند از زندگی روزمره این شخصیت حقیقی را ندارد. اما وقتی قرار است فیلمی با تکیه بر ماجراهای پیرامونی به شکل غیر مستقیم از پتانسیل حضور یک شخصیت حقیقی و شرایط موجود واجد شناسنامه شود، انتظار مخاطب چیزی بیش از یک ماجرای تخیلی دراماتیزه شده در نسبتی دور از ایده اولیه و ادعاهای مطرح شده است.
متأسفانه هیچکدام از این دو فیلم نتوانستند نسبت درستی بین درام و قصهپردازی با واقعیت موجود بخصوص به واسطه فراگیری در شرایط روز جامعه پیدا کنند و به همین دلیل ایده اولیه آنها در حد یک آدرس و نشانی اشتباهی باقی ماند.
در «تلفن همراه ...» ایده جذاب جابجایی سیمکارت رئیسجمهور با مردی باربر از طبقه فرودست که خط اصلی و داستانهای فرعی جذابی میتواند از آن منشعب شود، به قدری به حاشیه رفته و از هسته ملتهب و جذاب اولیه فاصله میگیرد که نیاز به یادآوری دارد.
فیلم آنچنان در پیچ و خمهای دراماتیک طراحی شده برای نزدیک نشدن به نقد واقعی غرق شده که جمع شدن تور قصه به سختی انجام میشود چه برسد به اینکه بخواهد از این خط داستانی به عنوان بستری برای ترسیم فضایی نزدیک به واقعیت بهره ببرد.
در طراحی شوخیهای فیلم هم با توجه به بهروز بودن شرایط و موقعیت و این نکته مهم که مخاطب ارتباطی مستقیم با جنس و نوع فضا و شرایط موجود دارد، شوخیها به گونهای با واقعیت موجود فاصله دارند که شناسنامه فیلم و آدمهای واقعی را نقض میکنند و طبعاً تأثیرگذاری آنها حتی لبخندی بر گوشه لب هم نیست.
در «گیرنده» هم طراحی یک بستر داستانی برای پرداختن به نوع نگاه مردم شهری کوچک به ارتباط برقرار کردن با رئیسجمهور به واسطه نامه و طرح مشکلاتشان، آنچنان درشتنمایی شده که جایی برای پرداختن به واقعیتها باقی نگذاشته است.
بخصوص که الگوی داستانی طراحی شده برای محدود کردن قصه در یک ناکجاآباد که به جایی ارجاع ندهد، بیش از هر چیز یادآور داستان فیلمهای دهه شصت سینمای خودمان و ماجرای کهنهی ارباب و رعیتی با همان جنس نگاه و کیفیت تاریخ گذشته است نه بستر داستانی متعلق به دهه هشتاد با روابطی باورپذیر و امروزی.
واقعیت این است که اگر میخواهیم این ژانر نو و تازه متولد شده در سینمای ایران پا بگیرد و از طرفی تنوع در گونهها و مضامین فیلمها ایجاد شود، سادهترین راه ساخت فیلمهای بیشتر در این حیطه به دور از ترسها، شکها و شبههها و امکان حضور نگاههای مختلف به واقعیتها و شرایط موجود است.
با چنین شرایطی شاید بتوانیم در دهههای آینده صاحب گونهای از فیلمها باشیم که اگر ادعای سیاسی و انتقادی بودن دارند، بتوانند به درستی نسبت خود را با واقعیتهای موجود پیدا کنند و از دنیای درام و داستانپردازی به عنوان محملی برای دور شدن از نقد واقعی استفاده نکنند.
5858
نظر شما