زهرا خدایی
ملاقات رهبران دو قدرت بزرگ اقتصادی جهان در هفتهای که گذشت در کانون توجه رسانههای جهان بود. شیجی پینگ، رئیس جمهور جدید چین- که گفته میشود از خانوادهای ثروتمند و اصیل است و برنامۀ اقتصادی دولتش را بر مبارزه با فساد اقتصادی قرار داده- میهمان کاخ سفید بود و طرفین مهمترین مسائل مورد اختلاف را مورد بررسی قرار دادند.
چین و ایالات متحده آمریکا؛ دو ابرقدرت و رقیب سرسختی که در دهۀ جاری همواره توان یکدیگر را در حوزههای مختلف سیاسی و اقتصادی به چالش میکشیدند، امروز خود قربانیان جنگ جدیدی شدهاند. در دیدار رهبران اقتصادهای اول و دوم جهان، جنگ سایبری، مهمترین موضوع مورد بحث بود. آمریکا معتقد است پکن در پشت بخشی از حملات سایبری علیه سایتهای مهم و حساس آمریکایی قرار دارد و پکن نیز متقابلاً آمریکاییها را به جاسوسیهای سایبری متهم میکند. کارشناسان و ناظران بر این اعتقادند که حوزههای تنش و رویارویی میان دو ابرقدرت در حال افزایش است و این مسئله میتواند در کانون بحرانهای فعلی بحران متجلی شود.
خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگویی با محسن شریعتی نیا، کارشناس مسائل چین، سفر رئیس جمهور جدید چین و کانونهای تنش میان دو قدرت را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه میآید: سفر رئیسجمهوری چین به آمریکا در سایۀ چالشهای موجود میان دو طرف را چگونه ارزیابی میکنید؟
این سفر را باید در راستای مدیریت مهمترین روابط میان قدرتهای بزرگ در وضعیت فعلی نظام بین الملل ارزیابی کرد. روابط چین و آمریکا پیچیده ترین، متناقضترین و گستردهترین روابط میان قدرت های بزرگ در وضعیت فعلی است. به همین دلیل مدیریت این روابط کار دشواری است و با گسترش برق آسای روابط در حوزه های مختلف و از طرف دیگر گسترش تعارضات و رقابت های میان دو کشور طبیعتاً مدیریت روابط روز به روز دشوارتر می شود.
سفر آقای شی جیپینگ به آمریکا در واقع در این راستا صورت گرفت که دو کشور از طریق تعامل بیشتر و نزدیکتر در سطوح عالی مشکلات خود را مدیریت و حدی از ثبات را برقرار کنند. در صورتی که در 10 سال آینده اتفاقی در قالب شورش و یا انقلاب در چین رخ ندهد، آقای شی جی پینگ مدیریت کلان کشور را بر عهده دارد. در این راستا آمریکاییها از وی دعوت کردند تا برای شناخت بیشتر وی در ابتدای ریاست جمهوری اش به آمریکا سفر کند و ثانیاً روابط را از طریق تعامل در سطح بالا و در بالاترین سطح مدیریت کنند.
منطق اصلی این سفر اینست که در وضعیت فعلی این روابط باید در بالاترین سطح و از طریق روسای جمهوری مدیریت شود تا ثبات در آن پایدار بماند. به این دلیل که حوزههای رقابت، تنش و پیچیدگی در روابط دو کشور به سرعت در حال افزایش است.
پیرامون مسائل مورد اختلاف میان دو ابرقدرت برایمان بگوئید از جمله کره شمالی، حملات سایبری چین علیه آمریکا، ایران و سوریه و ... ظاهرا در بحث کره شمالی، طرفین به نتایج مثبتی رسیده اند؟
حوزههای همکاری و اختلاف دو کشور به طور کلی در 3 دسته بندی کلان قابل تحلیل است: دو جانبه، منطقهای و بین المللی.
در سطح دو جانبه، موضوع جدیدی که به بحث رقابت دو کشور اضافه شده، موضوع امنیت سایبری است. آمریکاییها معتقدند که چین به سرعت به تهدیدی علیه امنیت سایبری ایالات متحده تبدیل می شود و با توجه به امنیت سایبری در قرن 21 این موضوع می تواند به یکی از حوزه های مهم تنش بین دو کشور تبدیل شود.
درخواست اوباما در این سفر این بود که چینی ها در حوزۀ امنیتی سایبری همکاری بیشتری صورت دهند و به صراحت اعلام کرد منبع اصلی حملات سایبری به سیستم های الکترونیکی و اینترنتی آمریکایی، چین است و باید مسئولیت این کار را بر عهده گیرند و چینی ها نیز اعلام کردند که خودشان قربانی این وضعیت هستند و توافق شد که به تدریج چهارچوبی برای امنیت سایبری و تدوین قوانین جهانی برای آن شکل گیرد. می دانید که این حوزه و تهدید ناشناخته است و قوانین جدی برای آن وجود ندارد.
در سطح منطقه ای نیز موضوع کره شمالی در کانون مذاکرات طرفین بود که توافقی ضمنی میان دو طرف بر سر خلع سلاح صورت گرفت. من به این توافق بدبین هستم و فکر می کنم خلع سلاح هسته ای یک کشور روند دشواری است. به خصوص کشوری همانند کره شمالی که گام های اساسی در مسیر هسته ای برداشته است و مهترین سرمایۀ این کشور به عنوان کشوری منزوی و با اقتصاد فروپاشیده همین سلاح هسته ای است. بنابراین مجبور کردن این کشور به خلع سلاح و توفیق در این مسیر مسئلۀ دشواری است و من فکر می کنم این توافق بیشتر حالت سمبلیک داشته و دو کشور واقعاً بعید است که بدون ارادۀ کره شمالی این درخواست تحمیل کنند.
در مورد سوریه و ایران نیز مسئله ای به رسانه های و خبرگزاریها درز نکرده است و به نظر نمی رسد که بحث جدی در این مورد بین رهبران دو کشور صورت گرفته باشد. آنچه که در سوریه تعیین کننده است، نبردی است که در حال رخ دادن است و اینکه دولت و شورشیان تا به کجا پیش خواهند رفت. موفقیت های اخیری که دولت داشته می تواند چین و روسیه و همین طور سایر حامیان سوریه را دلگرم کند و به نظرم مقداری زمان لازم است تا ببینیم که این وضعیت در سوریه به چه مسیری می رود و اینکه هر یک از قدرتها چه تأثیری بر روند تحولات سوریه خواهند داشت.
رابطۀ دو قدرت جهانی در سایۀ تنش های موجود و همچین رئیس جمهور جدید چگونه ارزیابی می کنید؟ با روی کار آمدن رئیس جمهور جدید چین، رابطه میان پکن-واشنگن به کدام سو می رود؟
سخن گفتن دربارۀ این موضوع بسیار دشوار است. من فکر نمی کنم روند تحولات به سمت استراتژیک و جنگ پیش می رود. برعکس فکر می کنم در وضعیت فعلی رهبران دو کشور اولویت را به تعمیق همکاریها از یکسو و مدیریت تنش ها و اختلافات از طرف دیگر می دهند.
توجه داشته باشید که در حدود 90 مکانیسم گفتگوی سیاسی و دیپلماتیک منظم میان دو کشور وجود دارد که در قالب این گفتگوها نمایندگان دو کشور در موضوعات مختلف سالانه و یا دو بار در سال با هم گفتگو می کنند.
516 میلیارد دلار رابطۀ تجاری میان دو کشور وجود دارد؛ بخش مهمی از شرکت های آمریکایی که مهمترین و معتبرترین شرکت های دنیا نیز هستند خطوط تولید مختلفی در چین دارند و کالاهای چینی در زندگی آمریکایی ها نقش مهمی یافته است. حضور شرکت ها و کالاهای آمریکایی در چین نیز قابل توجه است. این وجه روابط در زندگی مردم دو کشور بسیار تأثیرگذار است و از آنجایی که هم حزب کمونیست برای ماندن در قدرت به مشروعیت نیاز دارد و هم برای آمریکایی ها رأی مردم در تصمیمات مهم است، از این جهت تصورم که گرچه حوزه های اختلاف میان دو کشور بیشتر و بیشتر می شود اما تا آیندۀ قابل پیش بینی قابل مدیریت است و بعید است که به سمت جنگ از نوع سنتی پیش برود.
چین معتقد است که باید شکل جدیدی به روابط قدرتهای بزرگ داد؛ روابطی که بر مبنای گفتگو؛ تعامل درصدد حل اختلافات باشند. اینکه چین و آمریکا در این مسیر تا چه میزان موفق می شوند باید بگویم که در آیندۀ قابل پیش بینی روند تحولات دو کشور ترکیبی از رقابت، همکاری و تعارض استراتژیک است و عزم رهبران دو کشور اینست که حوزه های تعارضی و رقابتی را به سمت تنش و منازعه پیش نرود و قابل مدیریت باشد.
5252
نظر شما