زهرا خدایی
سوم جولای 2013 تاریخ مهمی برای مصریهاست. نماد و سمبل اسلام سیاسی در جهان عرب که پس از دههها فعالیت زیرزمینی در عصر حاکمان اقتدارگرا سال گذشته در انتخابات ریاست جمهوری در اوج محبوبیت پیروزیاش را جشن گرفت، با گذشت یکسال با شبه کودتای نظامیان و در اقدامی غیرمنتظره از اریکه قدرت به زیر کشیده شد.
فارغ از همۀ عوامل داخلی که زمینهساز تحمیل چنین شکست بزرگی به اخوانیها شد، پرسش اینجاست که آیا باسابقهترین جریان سیاسی جهان عرب توان بازیابی خود در عرصۀ سیاسی مصر را دارد؟ پاسخ به این پرسش هرچه باشد بدون شک اخوانالمسلمین راه درازی برای احیاء جایگاه و موقعیتاش در مصرِ آینده خواهد داشت.
شاید نقش آفرینی در قالب فعالیتهای مدنی و تلاش برای جلب دوبارۀ اعتماد با تأکید بر وحدت و یکپارچگی به معنای واقعی آن در قالب کارکردهای دمکراتیک بتواند در انتخابات آینده فرصتی برای جبران اشتباهات سیاسی اخوان باشد، اما مقاومت هواداران اخوانالمسلمین که شکل خشونت باری به رویاروییها در جامعۀ دوپارۀ مصر داده، از آیندۀ پرتلاطم و پرتنش برای مصر خبر میدهد.
ناظران و کارشناسان، هرچند اقدام نظامیان علیه حکومت مرسی را در تضاد آشکار با اصول دمکراسی میدانند، اما در عین حال کارنامۀ اخوان المسلمین نیز جایی برای دفاع از این جریان باقی نمیگذارد. قاسم محب علی، رئیس اسبق ادارۀ کل خاورمیانه وزارت خارجه در این باره می گوید: اخوان هنوز به این نتیجه نرسیده است که باید در قالب یک حزب ملی و در بستر و پروسۀ دولت-ملت(Nation-State) عمل کند. به همین دلیل وقتی اخوان المسلمین هر زمان و مکانی با این تفکر و گرایش وارد پروسه سیاسی شده، بروز چنین بحرانهایی را شاهد بوده ایم. خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگویی با محبعلی، کارنامۀ یکسالۀ اخوانالمسلمین و ماهیت ناآرامیهای مصر را مورد بررسی قرار داده است که در پی میآید:
چرا همچنان بسیاری از کاربرد کلمۀ کودتا برای عزل مرسی کراهت دارند؟
دو ملاحظه در این میان وجود دارد:
اول برخورد روتین و عمومی با این مسئله است؛ یعنی هر زمان که ارتش وارد میدان میشود، این دخالت و اقدام ارتش را کودتا مینامیم. اما واقعیت اینست آنچه علیه مرسی رخ داد در واقع برای مبارک نیز اتفاق افتاده بود، و در هر دو مورد این ارتش بود که دخالت کرد؛ اما در مورد اقدام ارتش علیه مبارک، لفظ الثورة به کار برده میشود، اما در مورد مرسی از کلمه کودتا استفاده میشود؛ از این رو باید از افرادی که از کاربرد این واژه کراهت دارند پرسید که چه فرقی میان این دو بوده است. وقتی همان جوانان 6 آوریل به خیابان آمدند و در میدان تحریر نشستند و در کنار آن ارتش مداخله کرد و مبارک را برکنار کرد، آن را انقلاب میدانند اما هم اکنون که دوباره تعداد دیگری(اعم از مردم عادی، مخالفان سازمانی و یا حتی طرفداران رژیم سابق) به خیابان آمدند و علیه مرسی تظاهرات کردند و ارتش دوباره مداخله کرد، این بار آن را انقلاب نمینامند.
البته هرگونه مداخله ارتش تأسف بار است؛ در هر دو مورد باید گفت که چون راه حل عاقلانه و بهتری وجود نداشت، نهاد ارتش برای جلوگیری از گسترش بحران وارد عمل شد. حال اینکه این راه حل مناسب است یا نه، من آن را راه حل مناسبی نمیدانم.
بسیاری این اقدام ارتش را عقب گرد از دمکراسی میدانند؟
یک واقعیت وجود دارد: آنچه که رخ داد، نشان دهندۀ اینست که آقای مرسی و اخوان المسلمین در ادارۀ کشور ناکارآمد و انحصارطلب بودند و خواستههایی که مردم از آنها داشتند برآورده نکردند. من در یکی از مصاحبههای قبلیام با خبرآنلاین در همان زمان انتخابات ریاست جمهوری مصر در حد فاصل دور اول و دوم اعلام کردم هیچیک از کسانی که به مرحلۀ دوم راه یافتند، میدان تحریر و صدای انقلاب را نمایندگی نمیکردند؛ نه مرسی و نه شفیق. بلکه آنها در شرایط خاصی و به خصوص اخوانیها براساس فرصت طلبی پیش آمدند.
احمد شفیق که نمایندۀ وضع موجود بود و اخوان المسلمین نیز نمایندۀ انقلاب و جنبش میدان تحریر نبودند. اخوانیها نه در شروع انقلاب نقش داشتند و نه زمانی که جنبش شکل گرفت و به پیروزی رسید. آنها فرصت طلبانه با استفاده از شرایط اجتماعی مصر و نبودِ سازمانهای مردمی و احزاب شکل یافته و با شرایط اقتصادی و با استفاده از فقر و بیسوادی فرصتی یافتند و سکان ریاست جمهوری را (حتی) با کمک و همکاری ارتش بدست آوردند.
همانطور که پیشتر نیز گفته بودم اخوانالمسلمین رو به آینده ندارد، بلکه پشت به آینده و رو به گذشته دارد. اخوان المسلمین به دنبال یک حکومت خلیفهای است که نزدیکترین تجربۀ آن عثمانی بود. اخوانیها بیشتر به آن سبک حکومت و یا تجربۀ خلافت اموی و عباسی علاقمند هستند. اخوان بیش از اینکه یک جریان سیاسی ملی باشد؛ یک جریان فرقهای جهان عرب است که در واقع این ویژگی یکی از پارادوکسهای اخوان المسلمین است. اخوان هنوز به این نتیجه نرسیده است که باید در قالب یک حزب ملی و در بستر و پروسۀ دولت-ملت(Nation-State) عمل کند.
به همین دلیل وقتی اخوان المسلمین در هر زمان و مکانی با این تفکر و گرایش وارد این پروسه شده است، بروز چنین بحرانهایی را شاهد بوده ایم. هرجا که جریان اسلامگرای اخوان المسلمین وارد شده با این رویکرد این وضعیت پارادوکسیکال را دیده ایم.
این فرضیه وجود دارد که هر انتخاباتی که در مصر برگزار شود، این اسلامگرایان هستند که برندۀ میدان خواهند بود؟
فکر نمیکنم این موضع و مطلق صحبت کردن بیانگر واقعیات باشد. در عالم سیاست مطلق صحبت کردن منطقی نیست. انتخابات در یک کشور دمکراتیک باید آزاد و سالم Faire and Free باشد؛ یعنی هم آزاد باشد و هم شرایط رقابت و حضور همۀ نیروهای سیاسی در آن برابر باشد. همانند یک مسابقۀ دو که در ابتدای مسابقه همه شرکت کنندگان باید نسبت به خط پایان باید فاصلۀ برابری داشته باشند. در واقع میدان مسابقه باید تواناییها را مشخص کند و نه عوامل فیزیکی غیر از رقیبان و یا در خارج از زمین.
واقعیت اینست که مصر همچنان جامعهای سنتی است؛ در جامعۀ مصر بیش از 60% مردم یا بیسواد و یا کم سواد هستند، فقر در مصر بیداد میکنند، بیش از 50% از مردم مصر از فقر رنج میبرند. مصر یک دیکتاتوری شرقزده را تجربه کرده است. برهمین اساس است که نهادهای سیاسی، مردم، انجمن های صنفی، جامعه مدنی و شهری مصر قوی است اما توانا نیست. طبیعتاً در این شرایط نمیتوان انتظار داشت که انتخاباتی استاندارد (مطابق با جوامع پیشرفته و توسعه یافته) برگزار شود.
اخوان المسلمین تجربۀ تلخی داشت. آنها نه تنها در مصر بلکه در تونس و یا سایر کشورها نشان دادند که موفق نیستند و تجربۀ شکست خوردهای را ارائه دادند. بنابراین اینکه در انتخابات بعدی موفق خواهند شد، صد در صد نمیتوان به آن یقین داشت. من معتقد نیستم که اخوانالمسلمین رأیی ندارد؛ چون جامعهای که 60% آن روستایی هستند طبیعتاً جریانهای سنتی و مذهبی که با استفاده از گویشهای شفاهی مردم را جذب میکنند، موفقتر عمل میکنند تا آنهایی که با رسانههای مکتوب و دیجیتال کار میکنند؛ با اینهمه حضور مردم با این شدت در میدانهای شهرهای بزرگ مصر این تجربه را ثابت کرد که اخوانالمسلمین دیگر آن اخوان المسلمین سابق نیست و باید به این جریان به عنوان یک جریان رو به افول به آن نگریست.
در بعد منطقهای به واکنش کشورها بپردازیم. چرا این اقدام ارتش با استقبال کشورهای حاشیه خلیج فارس به جز قطر روبرو شد؟
واکنش کشورهای عربی به خصوص کشورهای حوزۀ خلیج فارس طبیعی است. این کشورها از اخوان المسلمین نگرانی داشتند و میتوان گفت که این نگرانی تا اندازهای رفع شده است. چون آنها دارای یک جامعۀ سنتی هستند و قاعدتاً رقیب آنها نیروهای مذهبی(اعم از سلفی و اخوانیها) هستند. اما نگرانی سایر کشورها طبیعی است چرا که انتظار داشتند دمکراسی در مصر موفق شود اما شرایط به سوی دیگر رفته است و آیندۀ مبهمی را در مورد مصر میتوان پیش بینی کرد. اگر اخوانیها بایستند و شرایط را ناآرام کنند، مصر به جامعه دوپاره تبدیل میشود و میتواند سبب تداوم درگیریها شود و حتی درگیریهای خونین شکل گیرد.
بازگشت افراطی گری مذهبی در قالب جریانهای تکفیر الهجرة و جهاد اسلامی که طی یکی دو دهۀ اخیر در مصر شکل گرفته بودند و به اوج فعالیت خود رسیده بودند از دیگر گزینههاست. احتمال بازگشت گروههایی که با بمب گذاریها و ترور علیه شهروندان و خارجیها امنیت کشور را به خطر میاندازند نیز وجود دارد. این مسئله جای نگرانی دارد.
آیندۀ مصر را چگونه پیش بینی میکنید؟
من فکر میکنم تشکیلاتی که میدان تحریر را اداره کرد، نشان داد که همچنان توانایی دارد. با اینکه خیلیها تصور میکردند که در دور اول انقلاب (در زمان سقوط مبارک) این جریان تضعیف و از قدرت آن کاسته شد و یا دچار دو دستگی و چندپارگی شدند، اما آنها نشان دادند که آنها با توانایی بیشتری کار کردند و دوباره به میدان بازگشتند. به خصوص جوانان 6 آوریل و احزابی که جبهۀ تمرد را تشکیل دادند.
اگر آنها بتوانند در صحنه باشند و همانطوری که در دور اول ارتش را وادار کردند که انتخابات برگزار و قدرت را به غیرنظامیان بدهد بر خواستههای خود پافشاری کنند، طبیعتاً ارتش با توجه به فشارهای داخلی و بین المللی زمان برگزاری انتخابات را کوتاه میکند و این بار به جای تشکیل یک دولت نظامی، یک دولت تکنوکرات تشکیل دهد. دولت تکنوکراتی که بتواند قانون اساسیای را بنویسند که برخلاف قانون اساسی اخوان المسلمین باشد.
قانون اساسی که اخوان المسلمین نوشت نامتوازن و غیربالانس بود و حقوق مردم را دسته بندی کرده بود و در آن حقوق ترجیحی را برای مسلمانان، غیرمسلمانان، زنان، نیروهای سیاسی و حتی شیعیان در نظر گرفته بود و در آن حتی شیعیان را به عنوان یک جریان انحرافی و غیررسمی شناخته بودند و حقوق را به مکاتب اهل سنت داده بود. این امیدواری وجود دارد که دولت آینده این بار قانون اساسی بنویسد که متوازن و ملی باشد.
در این شرایط اگر مردم بر خواستههایشان پافشاری کنند، فشارهای خارجی نیز تشدید میشود و در این صورت میتوان گفت که مصر شاهد انتخابات زودرس خواهد بود که میتواند فرد معتدلتر با گرایشات ملی را روی کار بیاورد؛ فردی که گرایش فرقهای ندارد و این فرصت را به جامعۀ مصر بدهد که به سمت توسعه و آرامش حرکت کند.
این مسئله برای مصر و کشورهای منطقه و تحولاتی که از سال 2011 آغازشده است، مهم است. سایر کشورها نیز میتوانند از روی تجربۀ مصر رونویسی خواهند کرد، اما در صورت تداوم درگیریها و حتی تشدید بحران و در صورتی که گروهها نتوانند ارتش را وادار کنند که سریعتر روند بازگشت به دمکراسی را فراهم کند، طبیعتآً میتوان گفت که ممکن است وضعیت وخیمی در انتظار مصر است شاید نه شبیه سوریه اما میتواند اتفاقات مشابه آن در این کشور بیفتد؛ با توجه به اینکه شکافهای متعددی در مصر است، در صورت عدم مدیریت صحیح این شکافها این مسئله میتواند مشکل ساز باشد. اگر جریانی ملی سر کار نیاید این شکافهای عمیقتر خواهد شد و طبیعتا بحران را تداوم میبخشد و مصر را وارد بحران مزمن میکند.
4952
نظر شما