پسری که خودش را از طبقه چهارم پرت کرد :هر روز خدا را به خاطر فرصت دوباره زندگی شکر می کنم

عشق چشم آدم را کور می کند. این یک ضرب المثل نیست که گاهی واقعیت زندگی آدم هاست.

مریم نوابی نژاد : این که یک نفر را آنقدر دوست داشته باشی که اگر تو را نخواهد ندانی با ادامه ی زندگی ات چه باید بکنی. این که اگر سایه آن آدم را از روی زندگی ات بردارند دنیا برایت مثل عکس های سیاه و سفید بیرنگ شود و هیچ رنگی را نبینی و هیچ صدایی را نشنوی و هیچ ستاره ای توی آسمانت نباشد. عرفان قانعی فر یکی از همان آدم هایی است که عشق ویرانش کرد و از نو او را ساخت. پسری که در 18 سالگی عاشق شد اما وقتی مطمئن شد به جایی نمی رسد ، تصمیمش را گرفت. تیر چراغ برق را گرفت و بالا رفت. یک طبقه ، دو طبقه ، سه طبقه... دستش را به لبه ی پشت بام گرفت و خودش را از خانه ی محبوبش بالا کشید. بعد پیامک زد: بیا با هم حرف بزنیم ... جوابی نرسید... چشم هایش را بست و دست هایش را باز کرد و بعد در میان داد و فریاد دیگران صدای محبوبش را نشنید. به هوش که آمد دیگر عاشق نبود.

کودکی ات را در چند جمله بگو
_بچه ی شهریارم.بچه ی دوم خانواده که یک خواهر دارم و پنج برادر، پدرم هفت سال پیش فوت کرد. تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخواندم. توی دوران مدرسه آنقدر شلوغ و شیطان بودم که از قصد درس نمی خواندم که تجدید شوم و تابستان هم بروم مدرسه و آتش بسوزانم. معلم ها و مدیر مدرسه فقط مرا زنگ اول می دیدند. می رفتم بیرون گشت هایم را می زدم و زنگ آخر برمی گشتم. پشت مدرسه دیوار کوتاهی داشت که وسوسه می شدم فرار کنم. خیلی قید و بند و چارچوب را دوست ندارم. خیلی پرانرژی ام. همین الان دوسه جا کار می کنم. نمی توانم یک جا بمانم.
بعد از ترک تحصیل ، چه کار کردی ؟ رفتی سراغ کار؟
-آرزوی کودکی ام این بود که روزی مکانیک بشوم. اما یک روز که استادکارم به طرفم آچار پرت کرد، خیلی به من برخورد و دیگر نرفتم.رفتم توی یک صافکاری که رفتار بدتری دیدم و نرفتم. بعد رفتم نجاری و نزدیک دوسال پیش او کار کردم و تولیدی میزهای کامپیوتری زدم. بعد هم رفتم معتاد شدم!

به همین سادگی؟
-ساده تر از این! با این که از سیگار متنفر بودم و باشگاه رزمی کارها می رفتم و خیال می کردم اگر سرم برود، لب به سیگار نمی زنم ولی یک روز که با دوستم از کنار مردی گذشتیم که جلویش یک جعبه سیگار گذاشته بود، ناخودآگاه زدم زیر جعبه اش که شاید تمام زندگی اش بود و با آن زندگی اش را می گذراند . سیگارهایش روی زمین ریخت. یک بسته برداشتم و توی جیبم گذاشتم و تا خانه کشیدیم.نمی دانم چی شد؟ همیشه دنبال دعوا بودم و با بچه های محل دعوا داشتم. اما اعتیادم از همان جا شروع شد.آنموقع 14 سالم بود.اوایل خانواده ام نمی دانستند. توی کارگاه نجاری تریاک می کشیدم و اسپری می زدم و می آمدم بیرون.

فقط تریاک می کشیدی؟
دوسه سال اول تریاک بود. بعد دوستم آمد و گفت می خواهی ترک کنی؟ گفتم آره. گفت یک مواد جدیدی آمده که اگر این را بکشی دیگر تریاک مصرف نمی کنی. جدید است و اعتیاد هم ندارد.آن ماده ی جدید کراک بود و من نمی دانستم. کشیدم و دیدم از این رو به آن رو شدم. بعد از 10 روز فکر کردم اعتیادم تمام شده. یک روز که نکشیدم انگار دریل گذاشته بودند توی پاهایم و داشتند بدنم را سوراخ می کردند.نمی توانستم حرف بزنم. رفتم پیش دوستم و چند بار زمین خوردم.گفت این که اشکالی ندارد بکش و به همین سادگی معتاد شدم آن هم به کراک.

خرجت را از کجا می آوردی؟
گفتم که تولیدی میزهای کامپیوتری زدم . تمام وسایلم را فروختم و بعد شدم فروشنده ی کراک.کم کم خانواده ام فهمیدند و بعد از مدتی کلنجار دیدند گوشم به هیچ نصیحتی بدهکار نیست این بود که از خانه بیرونم کردند. مدتی پیش دوستم بودم و مدتی توی یک باغ می خوابیدم یک سال وخورده ای به این وضع فلاکت بار گذشت تا این که یک روز یکی از دوستانم را در خیابان دیدم. قیافه ام آنقدر درب و داغان بود که تابلو شده بودم. گفت می خواهی پاک شوی؟ گفتم برو بابا . آن قدر وضعم بد بود که حتی پول نداشتم ترک کنم. گفت فردا بیا اینجا. وضع خوبی نداشتم. دیدم ضرر ندارد بروم ببینم چه می گوید. مرا به کمپ ترک برد . دیدم چه راحت از اعتیادشان حرف می زنند. به دوستم گفتم این ها را هماهنگ کرده ای که گولم بزنی؟ چند روزی که گذشت باورشان کردم. بعد چند روز گفتم می خواهم پاک شوم پول هم ندارم. گفت پس هر روز صبح ساعت 7 با من می آیی و 12 شب تو را می گذارم خانه تان.قبول کردم و بعد از یک ماه پاک شدم و توی همان موسسه کار گرفتم یواش یواش شدم مسئول فروشگاهش، مسئول بخشش و مسئول کمپ و اعتیاد را فراموش کردم. بعد رفتم توی یک سرای سالمندان کار گرفتم گفتم که یک جا بند نمی شوم! الان هم توی کمپ دیگری کار می کنم .

بعد از ترک اعتیاد عاشق شدی؟
-تازه پاک شده بودم. 18 سالم بود. یک روز به موسسه آمد برای کار. خیلی خوشم آمد . رفتم شماره ام را بدهم نگرفت. یک جور حس پیله کردن در من قوت گرفت. خلاصه آنقدر دنبالش رفتم و آمدم تا با هم آشنا شدیم. خیلی با روح و روانم بازی کرد. یک هو لج می کرد و جواب تلفنم را نمی داد.می گفت برایم این وسایل را بگیر و بیاور. وقتی می رفتم در را باز نمی کرد یا پیامک می زد که وسایل را پشت در بگذار و برو. یک مدلی بود که اصلا نمی شد تعریفش کرد. من هم به خاطرشرایط بعد از ترک اعتیادم روی این آدم گیر کرده بودم. تلفن خانه را قطع می کرد. من هم هی توجیه اش می کردم. به خودم می گفتم دختر خوبی است شرایط زندگی اش سخت بوده و عوض شده. پدرو مادرش هیچ کدام درکش نمی کردند.برادرهایش محدودش می کردند. انگار دلش می خواست تمام بدبختی هایش را سریک نفر خالی کند و راحت بشود و از شانس بدم آن یک نفر من بودم. احساس می کردم خیلی شرایطش شبیه من است.

چطور به مرحله ی خودکش رسیدی؟
به خواهر و مادرم گفتم که باید بروید و او را برایم خواستگاری کنید. مادرم هی می گفت این به درد تو نمی خورد. به گوشم نمی رفت که نمی رفت.یکی دو شب قبلش مادرم را بردم توی ماشین و به او گفتم پشت صندلی ماشین خودش را قایم کند. بعد به او زنگ زدم که یک دقیقه بیا پشت پنجره من ببینمت و برو. آدم بی منطقی شده بودم. ساعت ها ماندیم و نیامد. مادرم ناراحتی کلیه داشت و هی می گفت برویم خانه و من اصرار داشتم که تا او نیاید پشت پنجره نمی رویم. واقعا نمی دانم چه بر سر ذهن و روحم آمده بود. به هیچ چیز و هیچ آدم دیگری فکر نمی کردم. آن شب که نیامد. بعد از چهار ساعت مادرم را بردم خانه و خودم رفتم پشت در خانه شان و تا صبح ماندم ولی باز هم نیامد.

آن وقت تو مادرت را به خواستگاری اش فرستادی؟
خواستم این بلاتکلیفی تمام شود. مطمئن بودم دوستم دارد و جواب رد نمی دهد. اما وقتی مادرم گفت که ساعت ها در خانه شان نشسته و این دختر حاضر نشده حتی یک دقیقه از اتاق بیرون بیاید،رفتم جلوی در خانه شان . سه خشاب قرص خورده بودم. هیچ چیز حالی ام نبود. پیامک زدم که بیا با هم صحبت کنیم.اما نیامد. گریه ام گرفت و گفتم اگر نیایی خودم را می کشم.جواب داد که اگر این کار را نکنی ، مرد نیستی. از تیر چراغ برق بالا رفتم و رفتم و رفتم. دستم را به لبه ی ایوان گرفتم و خودم را از دیوار بالا کشیدم. پیامک زدم که اگر نیایی 30 ثانیه ی دیگر خودم را پرت می کنم پایین. خبری نشد. پیامک زدم 20 ثانیه و بعد پیامک زدم خودم را انداختم و بعد چشم هایم را بستم و پریدم. صدای جیغ آدم های کوچه و خیابان را می شنیدم و دلم می خواست صدای جیغ او را هم بشنوم که نشنیدم و بعد دیگر چیزی نفهمیدم

بدجور آسیب دیدی؟
شانس آوردم و خوردم روی یک نیسان.باید می مُردم ولی خدا خواست یک بار دیگر به دنیا بیایم. با این که آرنجم در رفته بود و انگشت هایم شکسته بود. کتفم زخمی شد ولی آآسیب جدی ندیدم چون سرم به جایی نخورد. چند تا از دندان هایم شکست و پاهایم زخمی شد. ماشین نیسان بدجور آسیب دید ولی من از روی ماشین پرت شدم روی زمین و همین دو مرحله ای شدن ، از شدت ضربه کم کرده بود.بعد که به هوش آمدم فهمیدم چه غلطی کرده ام. هرچه دیگران می گفتند انکار می کردم. می گفتم نه من از تیرچراغ برق بالا می رفتم که افتادم. ولی همه قضیه را می دانستند.دیگر بعد از این اتفاق ، فراموشش کردم.

چقدر مطمئنی که اگر دوباره از کسی خوشت بیاید ، خودت را به خاطرش از بین نمی بری؟
اگر این بار جواب رد بشنوم دیگر قید زندگی ام را نمی زنم. مگر چند بار به دنیا می آیم که بخواهم به خاطر یک دلبستگی ، همه چیزم را ببازم. خیلی معقول تر شده ام.اگر یک نفر واقعا کسی را دوست داشته باشد باید به خاطر تب کردنش بمیرد. من خودم این طوری بودم. اگر سرش درد می گرفت او را می بردم دکتر و تا صبح بالای سرش می ماندم و پلک نمی زدم. اما موقعی که من به خاطر او خودم را پرت کردم ، حتی نیامد کنار پنجره نگاهم کند. معلوم است که دیگر نتوانستم دوستش داشته باشم.

خودکشی چطور نگاهت را به زندگی عوض کرد؟

هر روز که از خواب بیدار می شوم خدا را به خاطر این که به من یک بار دیگر فرصت زندگی داد، شکر می کنم. بارها گفته ام کسی که به مرحله ی خودکشی می رسد ، اعتقادش نسبت به خداوند کور می شود. چراغ ها خاموش می شود و تصویر ها می رود. آن وقت او می ماند با یک صدا. صدایی که مدام فریاد می زند چاره ای جز مُردن نداری. واقعیت مرگ را فهمیدم و مطمئن شدم که اگر می مُردم آن آدمی که این همه برایم اهمیت داشت، سر دو روز فراموشم می کرد.واقعا به این واقعیت رسیدم. بعد خیلی راحت فراموشش کردم و زندگی برایم معنی گرفت. چسبیدم به کار و زندگی و از همه مهم تر به حقیقتی رسیدم که خیلی وقت بود فراموشش کرده بودم و آن هم وجود تکیه گاهی به اسم خدا بود که بعد از آن اتفاق سعی کردم همیشه به خاطرش بیاورم و فراموشش نکنم.
4545

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 302487

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 14 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 88
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سلامت IR ۰۷:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    خیلی غم انگیزه منم شرایطی مثل این داشتم خودکشی کردم و خود زنی.تمام تنم رو با تیغ جر دادم آخر طرفم رو دیدم با یکی دیگه.کسی که دائم ادعا میکرد منو دوست داره یهو زیر و رو شد من به خاطرش از زندگیم گذشته بودم فکر میکردم دیگه کسی رو بعدش ندارم بعد ماه ها افسردگی یه روز که فهمیدم حتا مرگم براش مهم نیست یهو به خودم اومدم معلوم نیست چرا اگار تا قبل اون نمیخاستم خودم رو ببینم حالا واقعن میفهمم چقدر بده آدم زندگیشو واسه کسی که ارزششو نداره تلف کنه 4 سال از بهترین روزای عمرم گذشت تا بفهمم
    • بی نام IR ۰۸:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      واقعا كه!!!
    • بی نام A1 ۰۹:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      همون میمردی که بهتر بود !
    • بی نام IR ۰۹:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      عشق وقتي عشقه كه دوطرفه باشه اما عشق يك طرفه تو به كسي وقتي كه اونم خودش بدونه اما بهت اهميتي نده مثل نفرت طرف مقابل از تو ميمونه. كي ميخواين اين چيزا رو بفهمين؟!!!!
    • بی نام A1 ۱۰:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      108 9
      حق داری. آدمای پاک و مخلص فکر میکنن طرف مقابل هم مثه خودشونن...
    • بی نام IR ۱۰:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      متاسفم واسه پاسخ هایی که به سلامت داده شده!هیچوقت خارج گود به کار کسی ایراد نگیرین و فخر نفروشین شما مگه تو موقعیتش قرار گرفتین که انقدر ادعای فهم و کمالات دارین؟!
    • بی نام IR ۱۰:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      68 2
      این همونه که یه باراومده بود ماه عسل.الان یه ذره تپل تروبهترشده
    • سلامت IR ۱۱:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      53 4
      مهم نیست حرفهای باقی.وقتی یه بار از مرگ برگشتی میفهمی چیا مهمه دیگه. مهم اینه که من نه تنها زندگیم که خودم رو بدست آوردم .خودی که حالا خیلی بیستر از پیش و خیلیا اهمیت داره.منم خدا رو شکر میکنم چون اگر همه تنهام گذاشتن توی اون شرایط خدا تنهام نذاشت.من یه دخترم تمام تنم رو با تیغ تیکه پاره کردم اما معجزه وقتی بود که بعد فراموشی طرف ،تمام رد تیغ ها رفت تنها یک خط کوچک دو سانتی روی پام گوشت اضافه از تیغ مونده.من امروز بیشتر از خیلی از هم سن هام تلاش میکنم چون میدونم زمانی رو از دست دادم و باید جبران کنم.در پاسخ اونها میگم که به امثال من میخندن ایا شما هم به خودتون میاین که چه زمانهایی رو در زندگی از دست دادین حتا بدون علت من الان به دو زبان مسلطم فوق میخونم اینو برای آدمهای مث خودم میگم دیر نیس
    • ادیکت مخفی IR ۱۲:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      30 1
      و متاسفانه منم شرایطم مث شماس یادم میاد حدود 13-14 سال پیش دانشجوی یکی از دانشگاهای معتبر تهران تو یکی از رشته های تاپ مهندسی بودم یه هم اتاقیجدید شیرازی داشتم که تازه اومده بود تو خونه دانشجویی ما یه روز سر ظهر دیدم داره تریاک میکشه باش دعوا کردم و وسایل تریاک کشیو پرت کردم بیرون و هرکاری کرد که من باش موافقت کنم تو خونه تریاک بکشه من قبول نمیکردم ولی الان بابت اون رفتارم سخت پشیمونم میدونید چرا چون خودم هم گرفتارش هستم ومیدونم اون چه عذابی میکشید اون موقع تازه بدتر اینه که این گرفتاری و وابستگی مخفیانه هم باشه..فقط اینو میتونم بگم که خدا نصیب هیشکی نکنه و اصن تفریحیشو نمیدونم فقط یهباره و اینجور صحبتها همشون بیهودس اگه لذتشو چشیدی ذلتشو هم خواهی چشید... کاش نه گفتن را بلد بودم متاسفم
    • بی نام IR ۱۳:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      39 0
      سلامت جان اصلا اهمیت نده اینایی که به درد زندگی مردم میخندن یه روزی هم شما و ما به اونا میخندیم آدمای مغرور ارزش بازگشت شمارو نمیفهمن تا روزی که یه اتفاقی براشون بیفته.واقعا تبریک میگم که تونستین بعدش دوباره پاشین و از نو شروع کنین...هیچ انسانی وجود نداره در زندگیش خطا نکنه ولی آدمی که یه روز در مسیر جبران قدم برمیداره خیلی ستودنیه...انشالله سلامت باشید
    • هم درد ادیکت مخفی A1 ۱۶:۵۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      18 1
      زمانی که من دانشگاه آزاد حق التدریس بودم گروه عمران، هر دانشجویی که ادیکت بود جوری باهاش رفتار میکردم که انگار قاتله یا زمان داشجویی هم همکلاسی هام اگرشب امتحان تریاک میکشیدند دیگه باهاشون رفت وآمد نمیکردم ولی نمیدونستم که روزی سراغ خودم هم میاد و مجبور میشم که با همه قطع ارتباط کنم . تورو خدا این قشر تحصیل کرده را مراقب باشید واقعأ حیفن که گرفتار و ادیکت بشوند، حیف از ...... امان از غرور ، امان از .........
    • امیر A1 ۲۰:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      20 0
      سلامت عزیز واقعا تحسینت میکنم.
  • بی نام A1 ۰۷:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    189 5
    داستان جالبی بود ... به امید پاک شدن همه جوونها از این دام اعتیاد . کسی که نمیشناسه منو . راستش منم 4ساله که گرفتار موادم و خونوادمم نمیدونه هنوز و موندم چجوری رها بشم .
    • آشنا A1 ۰۷:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      232 5
      از همین الان یا علی بگو و ترکش کن . به امید خدا موفق میشی
    • بی نام A1 ۰۸:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      181 1
      ببین دوست عزیز، خودندن این داستان برات یه پیام از طرف خداست..پس از خودش کمک بخواه و همت کن
    • مهران A1 ۰۸:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      127 2
      انشاالله که از بند آلودگی جدا شی و ترک کنی... واست دعا میکنم... فقط خدا رو در نظر داشته باش و تصمیم بگیر و اینو بدون که خدا رو داری... پاشو یه یا علی بگو و شروع کن... کی گفته این دنیا جای منازعه نیست بجنگو تجربه کن شکست فاجعه نیست
    • بی نام IR ۰۹:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      98 1
      با توکل بخدا و بیرون ریختن همه چیزهای اعتیاد آور از اطرافت و از ذهنت موفق میشوی
    • بی نام IR ۰۹:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      106 3
      ترك كردن مهمه اما پاك موندن مهم تره
    • فقیر A1 ۰۹:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      69 2
      سلام واسه رهایی یه سر به کنگره 60 بزن. بهترین و مطمئن ترین راه رهایی بدون کمترین درد و عوارضه. فقط یه یا علی بگو.
    • بی نام A1 ۱۰:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      52 1
      تو رو خدا به آسیبی که به خانوادت به کسانی که دوسشون داری میزنی فکر کن.... نابود میشن، از یه جایی شروع کن، کنگره بهت کمک میکنه، من دو تا برادر معتاد دارم .....اونا زندگی رو از ما گرفتن ..... درست ز....ن....د...گ...ی .....
    • بهروز IR ۱۰:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      82 3
      فقط دو آيه از قرآن : ١) و خدا بهترين حافظ و او مهربانترين مهربانان است ٢) آگاه باشيد فقط با ياد خدا دلها آرامش ميابد از خودش طلب كمك كن
    • بی نام A1 ۱۰:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      46 0
      پیشنهاد می کنم خبرآنلاین به این مخاطبش کمک کنه.با معرفی مراکز معتبر و کم هزینه،مشاور و روانشناس و حتی جمع آوری کمک مالی برای پوشش هزینه ها. اگر همچین کاری کنین محبوبیتتون بین مخاطبان دو برابر می شه.
    • za IR ۱۱:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      30 0
      همین حالا در مورد کنگره 60 سرچ کن . خیلی انجمن خوبیه . عاشق محیطش می شی. پر از امید و انرزی هست . من مطمئنم تو خوب میشی .
  • بی نام IR ۰۷:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    حالا مثلا نجات پيدا كرده چي ميخواد بشه؟خوشحاله به اين وضع گروني وتورم برگشته ؟فكر كنم توي اين گراني وتورم سالم ميمونه ؟،فكر كنم ايندفعه جهت اطمينان از طبقه دهم ميپره!
    • بی نام IR ۱۰:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      59 1
      لطفا خلط مبحث نکن دوست عزیز ... گرانی و تورم هر چی باشه در مقابل یه جوون این مملکت و جون اون جوون هیچی نیست...
    • بی نام IR ۰۵:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۵/۰۶
      1 0
      موافقم، حالا که وضع اینجوری شده شما برو خودت را بکش، بذار ماها تنهایی این شرایط را تحمل کنیم. تو برو و خودت را خلاص کن
  • بی نام IR ۰۸:۰۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    156 3
    ابوعلي سينا ميگه: اگر میدانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد ُآنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری میکنید ، می دانستید
    • بی نام A1 ۱۰:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      4 38
      اینکه محکوم به مرگ نبوده که!!!
  • خودم IR ۰۸:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    50 9
    واقعا دردناکه منم همین طوریم وقتی یکی رو بخای و بهت بی اعتنایی کنه کاملا درکش میکنم
  • بی نام A1 ۰۸:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    منم هر روز به خدا شکایت می برم چرا افرادی مثه تو زنده می مانند و جوانان نجیب و انسانهایی که لحظه لحظه در کنار آنها بودن بسیار با ارزش بود از بین رفتند!!!!!!!!!!!!
    • بی نام IN ۰۸:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      از خدا بخواه...همه بیمار ها از جمله خودتو شفا بده
    • بی نام IR ۰۸:۴۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      69 12
      اشتباهی مثبت دادم. خودخواه
    • بی نام A1 ۰۸:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      میدونم اونایی که منفی دادن هنوز داغدار نشدن بفهمن من چی میگم! وقتی یه نفر که یه عمر در عین نجابت زندگی میکنه و دنبال تحصیل و کمک به خانواده ی کم درآمدشه و خیلی صفات خوب دیگه بخاطر یه مشکل ساده از بین میره رو با این آدمی که معتاد شده و بخاطر یه عشق هوسی (اونم یه طرفه) که معلوم نبود بعد از چند سال به کجا میرسید (دیدم بعضی ازینارو که اولش آتیشی هستن بعد چندسال به کجا رسیدن) به دست خودش خودشو میکشه یکی میکنید پس کجاست اون عدالت؟؟!!
    • بی نام IN ۱۰:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      89 1
      اون حرفی که شما میزنی درسته... واقعا حیفه که افراد نجیب و پاک از بینمون میرن...ولی حالا که ایشون هدایت شده چرا باید براش آرزوی مرگ کنیم؟
    • مستشار A1 ۱۱:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      33 2
      شما در حکمت و عدالت خدا تشکیک می کنید با این نوع حرف زدنتان! فکر کنم شما هم باید به خودتان بیایید
  • علیرضا IR ۰۸:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    78 5
    از اینکه این جوان از گمراهی بیرون امده خوشحالم امید وارم جوانان همه موفق و سربلند باشند .
  • کیان EU ۰۸:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    43 1
    وقتی یه طرف رابطه ادامه رابطه رو نخواد دیگه تو اون رابطه آرامشی نیست و ادامه رابطه بی فایده است باید با دید منطقی جلو رفت قطعا حکمتی در کار است
  • بی نام A1 ۰۸:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    33 5
    خدای یزرگ . ای خدای بزرگ تو را سپاس میگویم از نعمتی که به من داده ای ... بودن و یا نبودن با توست
  • بی نام A1 ۰۸:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    78 16
    حالا خوبه نرفته رو دختره اسید بپاشه!!!!!!!!!!!!!! بابا جان منم آنجلینا جولی رو میخوام وقتی اون منو نمی خواد که نمیشه زوری بگیرمش!!!!!!!!!
    • مهدی IR ۰۹:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      16 29
      دستت بهش نمیرسه وگرنه خودکوشی ام واسش سهله عاشق نشدی
    • بی نام IR ۱۰:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      37 2
      شماخیلی خوش اشتهاییا
  • بی نام A1 ۰۹:۰۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    60 9
    کاشکی‌ این درجه عشق من به خداوند بود.
  • بی نام A1 ۰۹:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    20 35
    اون موقع که معتاد بود یا بعدش که رفته مزاحم دختر مردم شده بازم باهاش اینجوری همدردی میکردید؟ هر کی خودکشی کرد که نباید بهش حق بدید؟
    • بی نام IR ۱۰:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      60 0
      قضیه حق دادن نیست. مهم اینه که از گذشته درس گرفته و پشیمونه. این عبرت گرفتن خیلی مهمه
  • یه انسان A1 ۰۹:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    21 5
    عقل و احساس دو چیز هستند که در کنار هم به صورت موازی به جلو حرکت می کنند و قدرت آن بستگی به افراد دارد. هر دو بسیار بسیار زیبا هستند. عاقل بودن (عقل) بسیار بسیار لذت بخشه مخصوصا در شرایط حاد که مجبوری یک تصمیم درست بگیری و احساس را کنار می گذاری و دیگری وقتی که عاشق ( احساس) می شوی. تصمیمات احساسی و اخلاق مداری بسیار به پاکی آدم کمک می کنه! این دو چیزو درون ما وجود دارد و باید ازشون به نحو احسن استفاده کنیم. کسانی که تا اخر عمر بی احساس زندگی می کنند یک روز پشیمون می شون و کسانی که فقط با احساس بودن، یک روز به خاطر بی عقلی پشیمون می شون... از بعضی افراد هم شنیدم که آدم ها باید عاقلانه عاشق شوند... و یک نکته : تا کسی عاشق نشود نمی تواند شخص عاشق را درک کند. لطفا افراد نسخه نپیچن!
    • کیان EU ۰۹:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      3 17
      الان شما خیلی درک میکنی یعنی , چندمین بارته که عاشق شدی اینقدر تجربه داری انسان
    • یه انسان EU ۱۱:۴۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۸
      1 3
      من یاد گرفتم تو این مواقع به امثال شما فقط بخندم اینطوری :)
  • بی نام IR ۰۹:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    50 1
    تولد دوباره ات رو تبریک می گویم.انشالله همه عاقبت به خیر باشیم.
  • بی نام A1 ۰۹:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    8 2
    کراک میفروخته؟؟!!
  • بی نام A1 ۱۰:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    14 41
    این مطلب بد آموزی دارد که چی؟ برای چی اینو چاپ کردید؟ افتخار افرینی کرده؟ یک دیونه تمام عیاره باید بعد از پاک شدن بره برای درمان
  • بی نام IR ۱۰:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    33 8
    چرا هیچکدوم به دختره خرده نمیگرین؟!خیلی از دختر پسرا بدجوری با احساسات طرف مقابل بازی میکنن و واقعا زندگی طرف نابود میکنن شاید ما هم اگه تو اون شرایط میبودیم از فشار به فکر خودکشی میفتادیم آدم نباید همیشه یه طرفه به قاضی بره و با غرور نظر بده و مسخره کنه شکست های زندگی دیگران رو
    • بی نام IR ۱۰:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      43 2
      خیلی با روح و روانم بازی کرد. یک هو لج می کرد و جواب تلفنم را نمی داد.می گفت برایم این وسایل را بگیر و بیاور. وقتی می رفتم در را باز نمی کرد یا پیامک می زد که وسایل را پشت در بگذار و برو. یک مدلی بود که اصلا نمی شد تعریفش کرد.(واقعا دختره بیشتر مشکل داشته)
    • الف A1 ۱۰:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      28 25
      دختره چیکار کنه؟؟ به هرکی سریش شد باید جواب بعله بگه؟؟!!! صحبت یه عمر زندگیه. حرفا میزنیدا
    • الف A1 ۱۰:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      19 28
      بی نام دوم شما داری ماجرا رو از زبون این آقا میشنوی بذارید اون دختر هم حرفاشو بزنه بعد قضاوت کنید
    • بی نام IR ۱۳:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      5 6
      ای وای به الف دوم اشتباهی مثبت دادم:(
  • امید EU ۱۰:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    41 5
    مشکل شما نه عشقه و نه مواد! مشکل شما به نظر میرسه نوعی اختلال سلوک یا چیزی شبیه به بیش فعالی باشه که در کودکی درمان نشده... شما به یک روانشناس روان درمانگر یا روانپزشک مراجعه کن! داشتن ناراحتی روانی مانند ناراحتی جسمیه! خجالت نباید کشید. بهتر از این همه بدبختیه که سرت اومده... از اعتیاد دوباره بهتره. شما هنوز هم در خطر بزه و رفتارهای پر خطر هستی. قصد جسارت نداشتم فقط خواستم کمکت کنم. خبر آنلاین هم با این تیتر زدنش!
    • خودم A1 ۲۰:۵۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      27 0
      موافقم طبق گفته های خودش ازبچگی دچار مشکل بوده قابل توجه خانواده ها که وقتی بچشون دچار مشکل بخصوص بیش فعالی از بچگی به فکر درمان باشند که توبزرگسالی باعث بوجود اومدن فاجعه نشه
  • قلی A1 ۱۰:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    40 8
    عشق یعنی کشک جیبهات که پر از اسکناس باشه انوقت معنیه عشق رو میفهمی بقیه اش قصه و افسانه ست
    • خرمگس IR ۱۰:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      24 31
      موافقم شدید پول باشه عشق خودش میاد سراغت
  • فراز IR ۱۰:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    47 1
    دوستان ، خودم از هرچه اعتیاده و معتاده متنفرم ولی سعی میکنم که هیچ وقت دیگران را به خاطر اعتیاد و...... سرزنش نکنم چون تو شرایط زندگی آنها نبوده ام، شاید اگر منهم تو شرایط زندگی بعضی از آنها بودم ، الان به درد آنها گرفتار بودم، در هر صورت اعتیاد یک بیماریست و معتاد یک بیمار، که باید درمان شود. یاحق
  • ali IR ۱۰:۵۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    44 6
    رفیق من 3روز پیش سر خیانت دوست دخترش خودش دار زد یعنی من موندم تو کار این دختر خانمها.
    • بی نام A1 ۱۱:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      16 12
      رفیق شما خودشو دار زد بعد اونوخ شما موندی تو کار دخترخانمها؟؟!!!
    • بی نام IR ۱۲:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      12 0
      الان زنده هست يا مرده؟
    • حاج رسول GR ۱۶:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۸
      4 6
      رفیق شما همون بمیره بهتره. اگه مرد بود باید یه چاقو می گرفت دستش اول اون پسره رو قطعه قطعه می کرد بعد هم گوش و دماغ دختره رو می برید تا هیچ پسر دیگه ای سراغش نره.
  • بی نام IR ۱۰:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    12 0
    یاد خدا و خواستن از خدا آدم رو آروم میکنه واست آرزوی سلامتی و موفقیت می کنم . حتما دلیل محکمی داشته خدا - ....... چون شما الآن زتده هستی
  • من IR ۱۰:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    13 10
    این پسره تو برنامه ماه عسل اومده بود...مگه هر کی اومد گفت عاشقتم ادم باید بگه بله.نخیر فقط عشق که مهم نیست فاکتورهای دیگه هم هست که شاید ایشون نداشتن و اون خانم حاضر نبوده ببیندش..کار اون خانم قطعا درست نیست اما عاقلانه تر از کار این اقاست
  • بی نام IR ۱۰:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    12 0
    چرا نظر من به تایید مقامات خبرآنلاین نمی رسد؟!
  • بی نام A1 ۱۰:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    7 1
    به بی نام دوشنبه 17 تیر 1392 - 14:34:35 من آرزوی مرگ نکردم و فکر میکنم دیگران هم همین اشتباهو کردن منفی دادن. منظورم این بود و البته میدونم از شدت ناراحتیمه که این چه قسمتیه که یکی با دست خودش خودشو میکشه زنده میمونه ولی اونی که زندگیشو دوس داره و برای خانواده و دوستاش بسیار با ارزشه بر اثر بیماری یا یه اتفاق کوچیک که خودشم مقصر نبوده میمیره؟! امیدوارم این جوون به راه بیاد و در ادامه ی زندگیش موفق باشه
  • همون بی نام IR ۱۱:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    14 1
    باشه، مسله نداره . نظر منو نمایش ندین. منم میرم مث این آقاهه قرص خوری می کنم از تیر چراغ برق میرم بالا و برای اینکه نگین تقلید کارِ ....نه ، در یک سانحه برق گرفتگی می افتم رو نیسان قرمز و این مسئول تایید نظرات در خبرآنلاین هم انگار نه انگار . حالا اینو تایید کن لطفا.
  • تحصیل کرده گرفتار A1 ۱۱:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    26 2
    دوستان من هم همچین شرایطی برام پیش اومده، نفر چهارم کنکور ارشد عمران بودم، با دانشجویی آشنا شده بودم که از نظرمالی با ما تفاوت زیادی داشتند وبالاتر بودند، علی الرغم نصیحتهای مادرم گوش به حرف کسی نکردم و درآخرهم باکسی دیگه ازدواج کرد وضربه سنگینی بمن زد و رفت. و از همان وقت هم گرفتار اپیوم شدم و از درس و زندگی عقب ماندم به امید رهایی همه جوانها از معضل اعتیاد که واقعأ خانمان سوزه تا وقتی کسی گرفتارش نشه نمیدونه من چی میگم ، هرچقدر هم باهوش و زرنگ باشی به زانو درمیارته
    • بی نام A1 ۱۱:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      17 0
      منم دوران خیلی بدی رو در زندگیم گذروندم (از قضا از رتبه های بالای ارشد هم بودم) و الانم حتا وضعیتم بدتر از قبل. ولی هیچوقت نه به فکر مواد افتادم (با اینکه دوستانی داشتم جلو چشام مصرف میکردن و خیلی بهم تعارف کردن) نه خودکشی
    • بابك IR ۱۱:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      21 3
      در جواب شما دوست عزيز بايد از كرم حلزون استفاده ميكردين تا تو دلش خودتو جا ميكردي
    • فراز IR ۱۱:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      12 0
      دوست عزیز و هم رشته ام ! همین الان یک یا علی بگی کار تمومه، میدونم بیرون گود نشسته‌ام و میگم لنگش کن ولی تنها راه یک اراده قویست، برات آرزوی سلامتی دارم.
  • همون بی نام IR ۱۱:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    10 5
    در اعتراض به حرکت قبیح و شنیع و دور از شان و منزلت رسالت خبرگزاری سایت خبرآنلاین،دیگه به سایت محترم شما مراجعه نکرده و من بعد نظرات فخیم و پرمغز خود را در رسانه ای دیگر که بل رقیب شما باشد،منتشر و جهان را از وجود شما آگاه خواهم ساخت. باشد که درس عبرتی باشد برای آیندگان. با قلبی آکنده و مالامال از درد. یک بی نام.
    • بی نام A1 ۱۴:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      7 1
      دوست عزیزم من هم تا جالا خیلی از نظرام تایید نشده و خیلیاشم شده آدم باید صبور باشه بقول معروف نباید با خوردن یه غوره سردیش کنه و با یه مویز گرمیش
  • همون بی نام IR ۱۱:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    25 3
    در راستای به نمایش در آمدن نظرات اینجانب،فورا و قویا دستور لغو تحریم خبرآنلاین رو اعلام می نمایم. مسئول نظرات مچکریم!
    • بی نام A1 ۱۲:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
      21 0
      باید سور بدی! خشک و خالی نمیشه...! حست رو درک میکنم...
  • زجرکشیده DE ۱۱:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    5 0
    زندگی زیباست؛ هر کس ایمان و اعتقادش رو قوی کنه مطمئن باشید از پس همه مشکلات بر میاد. برای این بنده خدا هم آرزوی سلامتی داریم.
  • بی نام IR ۱۱:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    12 0
    هزینه ی این کنگره 60 که تعریفش رو میکنید چقدره؟
  • همدم A1 ۱۱:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    14 1
    یاد خدا ارامش دهنده قلبهست
  • بی نام IR ۱۲:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    14 10
    معلومه این برادر ما تو بچگی عاشق شده وگرنه کسی که 22 سالگی رو رد کنه محاله واسه یک دختر ایرانی خودشو بکشه . هرکی تو این اوضاع بی پولی عاشق بشه یا خیلی پولداره یا اینکه خیلی دلش خوشه
  • hamidreza k IR ۱۲:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    19 2
    وقتی آدم از محبت پدر و مادر اشباع نشه این اتفاققا براش میفته
  • حسین IR ۱۴:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    16 0
    عشق هایی کز پی رنگی بود، عشق نبود عاقبت ننگی بود.
  • سلنا A1 ۱۴:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    2 2
    واااااااااااااااااااااااااااااا
  • مهدی IR ۲۱:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
    2 3
    منم خودمو انداختم پایین اما تا حالا نمردم 44.5 بار عاشق شدم اما نمیدونم عشق یعنی چی به جون تو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
  • بی نام US ۰۲:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۸
    11 0
    به نظرم میاد که این جوون مشکل بیش فعالی داشته از بچگی که حل نشده. اینکه سرکلاس نمی تونسته بمونه کوچک نیست. مشکل از نظام آموزشی هستش که نمیتونه مشکلات بچه ها رو حل کنه یا حتی شناسایی کنه برای درمان به جایی معرفی کنه. اینکه چند تا دانش اموز بدون مشکل رو درس بدی کاری نداره مهم اینه که برای کل جامعه راه حل داشته باشی
  • همون بی نام IR ۰۸:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۸
    5 1
    مسئول محترم تایید نظرات با سلام و عرض تبریک و تهنیت و خسته نباشید و ادب و احترام و ارادت و خشوع و خضوع و ....بگم؟ محبت فرموده،بنده نوازی فرمایید ترتیبی اتخاذ نموده من بعد به جای زحمت زیاد مطالعه نظرات ملت سلحشور و همیشه در صحنه ، و بعضا (در حد 0.5%) عدم تایید نظرات آندسته از عزیزان ، مطالبی که می تواند مناسب،راه گشا و البته دارای وجهه قانونی و دور از شان و ادب باشد را به صورت چند گزینه قرار داده که هم وطنان و هم نوعان والامقام از بین این گزینه ها یکی را انتخاب و از ضلالت و تاریکی نظرات خود خارج شوند.با سپاس بی کران و بسیار زیاد. یک فروند بی نام....
  • اسمان A1 ۰۹:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۹
    3 0
    وقتی داشتم متن رو می خوندم خیلی متاثر شدم...ولی زندگی ادم رو خودش تعیین می کنه!!سعی کنیم قبل اینکه کاری رو انجام بدیم یکمی بهش فکر کنیم...تو زندگی ادم اتفاقای جوار وا جور زیاد می افته مهم نگرش ما به اون قضیه است..به امید نگرش درست همه ای بچه های ایران