به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، حسن هدایت کارگردان و فیلمنانه نویس تلویزیون و سینما در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا به مشکلات سریالسازی در تلویزیون اشاره کرده است که بخش هایی از آن را در ادامه می خوانید:
- سیستم تلویزیون تعریف نشده است؛ یعنی اینکه 30 سال است تلویزیون نمیداند چه میخواهد و هیچ تعریفی از لحاظ فرهنگی وجود ندارد و اگر هم گاهی یک کار پرمخاطب ساخته میشود، اینها اغلب تصادفی است و مربوط به سیستم نیست، بلکه مربوط به این است که به هر حال قصهای به شکل تصادفی توسط کسانی عرضه و تولید میشود.
-مهمترین بعد یک سریال فیلمنامه است و از مریضی بیشماری که در تلویزیون وجود دارد، میتوان به مدیرانش اشاره کرد که به طرز کودکانهای عاشق بازیگران معروفاند و فکر میکنند تماشاگر فقط به خاطر بازیگر معروف فیلم تماشا میکند؛ در حالی که نظرسنجیهای وزارت ارشاد در حدود 10 سال پیش نشان داده است که بازیگر محبوب در فروش فیلمهای سینمایی حداقل، حداکثر 10 تا 15 درصد تأثیر داشته است.
چیزی که بیشترین تأثیر را دارد فیلمنامه خوب است به اضافه ساختار خوب. حال در این مجموعه بازیگر معروف هم کمک میکند اما به خودی خود تعیینکننده نیست. به همین دلیل با اصرار بیمارگونهای که برخی مدیران اجرایی تلویزیون در این که شخصا از بازیگران معروف استفاده شود میبینیم که هزینه کار بالا میرود و بیشترین پول به جیب چند بازیگر معروف میرود و بقیه کار به شدت ضعیف و ناتوان می ماند. در صورتی که سریالهای خارجی یا اصلا سریالهای ایرانی پربینندهی زیادی بودهاند که هیچ بازیگر معروفی هم در آن حضور نداشته است.
- بیشترین بازدهی یک سریال یا فیلم روی فیلمنامه است به فیلمنامهنویس به اندازه بازیگر درجه سوم یک فیلم یا یک سریال هم پول نمیدهند. شما یک فیلمنامه ضعیف را اگر به دست بهترین کارگردان هم بدهید کار معمولی و پیشپا افتادهای خواهد بود. در نتیجه اولین کار این است که فیلمنامهنویسان خوب را ارزش بگذارند و با دستمزدهای مناسب به کار بگیرند که طبیعتا مجموعه بسیار خوبی از فیلمنامه به دست میآید.
- گروههایی که در تلویزیون فیلمنامهها را بررسی میکنند متاسفانه 90 درصدشان صلاحیت این کار را ندارند و از روی روابط آمدهاند نه ضوابط به همین دلیل بیشتر از این که به کیفیت فکر بکنند به ممیزی فکر میکنند و ترس این را دارند که این فیلم به جایی برنخورد. این مساله نیز یک مقدار ناشی از این است که سواد این کار را ندارند و مقداری هم ناشی از این است که خط قرمزها، ممیزیها در تلویزیون و اصلا در سیستم فرهنگی مملکت ما تعریف نشدهاند.
- نمیشود شما اکنون کار را با یک سیستمی آغاز کنید و چند ماه بعد که ممیزیها تغییر کرد ببینید که فیلم شما با ممیزیهای جدید وفق نمیدهد که در نهایت فیلم به بایگانی میرود در نتیجه تا سیستم فرهنگی، چارچوب فرهنگی، ممیزیها، خط قرمزها و اولویتها تعریف دائمیای نداشته باشند، نتیجتا همه چیز سلیقهیی میشود.
- متاسفانه در حال حاضر در امور هنری دچار خودسانسوری شدید هستیم چون اصلا نمیدانیم چه کسی کار را و با چه سلیقهای بررسی میکند به دلیل اینکه هیچ کدام از حضور این افراد بر مبنای ضابطه نیست.
- یک ممیزی تعریف شده و یک ممیزی هردمبیلی و شخصی وجود دارد که متاسفانه در امور فرهنگی ما ممیزی دوم حاکم است. ممیزیای که خیلی شخصی و سلیقهای است به همین دلیل فرض کنید افرادی که میخواند کار جدی انجام دهند دچار مشکل معضل میشوند در نتیجه اگر فیلمنامهها میخواهند رشد کنند در درجهی اول باید تعریف ممیزیها و خط قرمزها مشخص شود. در درجهی دوم به فیلمنامهنویسها بها دهند و همچنین سازندههای قویای حضور پیدا کنند و در درجهی سوم مدیریت قوی سر کار حاکم باشد.
- متاسفانه هر کسی که از راه میرسد شروع به فیلمنامهنویسی میکند. تلهفیلمسازی هم که در تلویزیون رایج شده است واقعا مبتذل است. وقتی هر آدم ناواردی وارد میشود نتیجه هم این میشود که تلهفیلمها هیچ ارزشی ندارد. حتی برابر همینها هم تلهفیلمهای توقیفی وجود دارد که اصلا به لحاظ کیفی و فنی قابل پخش نیست. حال حساب کنید چه سرمایههای عظیمی از تلویزیون بابت آزمون و خطا سر آدمها ناشی و ناوارد از دست میرود.
- چرا همه می خواهند کارگردان شوند؟ انگار سادهترین کار دنیا کارگردانی است. وقتی فیلمنامهنویسان قوی و کارگردانان قوی نباشند و سلیقههای شخصی مدیران اجرایی تلویزیون هم حاکم باشد و کسی هم از آنها بازخواست نکند که بازدهی کارشان ضعیف است و کس دیگری را جایگزین کنند وضعیت تلویزیون همین میشود.
- اما به یک نکته باید توجه کرد اینکه آنها خواسته تماشاگر عام را دقیقا رعایت میکنند. ما نیز اگر به اینها توجه نکنیم مخاطب را از دست میدهیم. حال تلویزیون میگوید نه اینها چیزهایی غیراخلاقی و غیرشرعی نشان میدهند که در سیستم ما صحیح نیست. من هم میگویم خب آن چیزهای دیگر این سریالها را درس بگیرید به جهت اینکه درام دیگر مسائل شرعی و غیرشرعی که ندارد. شما ممکن است یک داستان مذهبی را با یک شیوه خیلی جذاب بیان کنید و یک داستان غیرشرعی را هم به شکل مبتذل بیان کنید که طبیعتا مخاطبان داستان اول خیلی بیشتر خواهد شد.
- ما امکانات فنی خوبی داریم اما کسانی که از آنها استفاده میکنند خیلی مهم است. ما مشکل امکانات فنی نداریم بلکه مشکل آدم داریم. در این زمینه خیلی راحت حاضرند به یک بازیگر درجه دو به فرض در یک تلهفیلم 20 میلیون تومان بدهند ولی به فیلمبردار خوب با تیم خوب نمیخواهند 15 میلیون بدهند. میخواهند عوامل دوربین همه در حداقل باشند و اینکه دو هنرپیشه جلوی کار باشند کفایت میکند که این هم به مدیریت کار برمیگردد.
- ارزیابان کیفی که در تلویزیون وجود دارند، سواد این کار را ندارند در نهایت مشاهده میکنید که یک سازمان عریض و طویل به اسم ارزیابی تلویزیون وجود دارد که به اندازه یک نخود هم کار نمیکند. اگر این سازمان وجود دارد، چرا اینقدر در تلویزیون افتضاح وجود دارد. اصلا ارزیابی کیفیای وجود ندارد. هر چه که میسازند پخش میکنند و بعد انتظار دارند تماشاگر ببیند و نگاه کند.
- تلویزیون هم مثل دولت ورم کرده است. تلویزیون آنقدر کارمند دارد و آنقدر هزینههای خودش را صرف امور اداری میکند که پولی برایش باقی نمیماند تا صرف کارهای جدی کند و نتیجه این میشود که فقط یک سازمان مرتب شبکه درست میکند، ساختمان درست میکند و کارمند استخدام میکند که همه اینها بیهوده است؛ این در حالی است که تماشاگر ما 20 شبکه نیاز ندارد. دو شبکه باشد اما درخشان باشد و به همان قناعت میکنیم. ولی ما متاسفانه همانطور که در سیستم دانشگاه آزادمان میخواهیم در هر دهکورهای دانشگاه آزاد بزنیم و بگوییم این یعنی توسعه علم، فکر میکنیم در صدا و سیما هم اگر شبکه زیاد تولید کنیم قوی هستیم.
- بیاییم کاری کنیم که کیفیت بنای آن باشد به جهت آنکه کیفیت به شدت از کمیت مهمتر است و متاسفانه تفاوت کیفیت و کمیت کمی در ذهن مدیریت فرهنگی ما جابجا شده است.
58247
نظر شما