این نویسنده و مترجم آثار فلسفی درباره ریشههای ممیزی و خودسانسوری در بین ایرانیان گفت: شخصا نظریهای دارم که نشان میدهد بنیاد تمام مشکلات ما جنبههایی فراموششده است که هیچکس تا به حال به آنها اشاره نکرده است. 25 قرن است که در ایران رابطه بالا و پایین و قدرت بین مردم و حکومت بر اساس ترس استوار شده است و امروز اگر کسی میخواهد در این جامعه کاری اساسی انجام دهد، ابتدا باید ترس مردم را از بین ببرد و آن را به اعتماد و مشارکت دوطرفه تبدیل کند. او با بیان اینکه در طول 2500 سال ترس ریشه عمیقی در ناخودآگاه و روح مردم زده است، اظهار کرد: متأسفانه در طول ایام تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، به جز یک نفر شخص دیگری به این موضوع اشاره نکرد و فقط یک نفر اشارهای به این سخن علی بن ابی طالب (ع) کرد که گفته است «نباید فرد در مقابل حکومت لکنت زبان داشته باشد».
گزیدهای از اظهارات این زبانشناس و نویسنده در گفتگو با ایسنا را در ادامه میخوانید:
- خودسانسوری نشانه ترس است و این موضوع حتا در تعارفهای روزمرهی ما به صورت اصطلاحاتی مثل «نوکرم» و «چاکرم» درآمده است. این موضوع بنیادی است و اساسا رابطه انسانی مردم ما هم بر همین پایه استوار شده است؛ در صورتی که باید ترس برداشته شود و شفافیت بر این رابطه حاکم شود.
- ما در طول تاریخ همواره مجبور به خودسانسوری شدیدی بودهایم و این مسأله در چندساله اخیر بیشتر هم شده است، اما باید تلاش شود تا این موضوع یکبار برای همیشه از میان ما برداشته شود، نه اینکه در مواقع خاص و برای حفظ قدرت و مشروعیت دست به چنین کاری زده شود، چون برخی از موضوعات مثل آزادی بیان جزو حقوق اساسی انسانها ذاتی است و در قانون اساسی جمهوری اسلامی در فصل سوم و نهم به آن اشاره شده است. این آزادیها مثل آزادی مطبوعات، امنیت و ... چیزهایی نیست که بی بی سی یا دیگر رسانههای خارجی بر طبل آن بکوبند، بلکه در همین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران عنوان شدهاند.
- اصلاح ساختار ممیزی و برداشتن آن نه تنها خواسته من؛ بلکه خواسته هر نویسنده و مترجمی است و ما برای رفع ممیزی محکوم به امید داشتن هستیم.
- کتاب «انکار حضور دیگران» از سوی انتشارات خوانش به ارشاد رفته بود، اما مراحل کسب مجوز نشر آن یک سال و سه ماه طول کشید، و انتشار آن به گرانی کاغذ خورد، بنابراین من هم دیگر دلم نیامد ناشر در این وضعیت کتاب را چاپ کند.
- کتاب «هایدگر و سیاست» را سالها پیش ترجمه و منتشر کردهام، پس از گذشت چند سال از انتشار آن و با توجه به نقدهایی که راجع به کتاب خواندم، نیاز دیدم کتاب با ویرایش جدید منتشر شود، چرا که نسبت به خواننده کتاب احساس مسؤولیت و نگرانی کردم تا اطلاعات نادرستی به او داده نشود. آیا من گناه کردهام که نخواستهام به مخاطب اطلاعات غلط داده شود؟ آیا برای من راحتتر نبود که بدون ویرایش کتاب را تجدید چاپ کنم؟ مسؤولان مجوز انتشار ابتدا اعلام کردند کتاب تجدید چاپی نیست و برای انتشار باید دوباره مجوز بگیرد و نهایتا هم پس از چند ماه که این ماجرا ادامه داشت، گفتند، کتاب باید اصلاح شود.
- مثلا در اداره ممیزی آدمی نشسته که در زمانی به کار بردن کلمه هولوکاست از نظرش منعی نداشته و به کتاب مجوز انتشار داده است، اما زمانی دیگر فرد دیگری به کار بردن این کلمه را منع میکند و به همین خاطر میگوید کتاب نباید منتشر شود.
- به عنوان نویسنده و مترجم از دولت جدید میخواهیم مسأله سانسو را حل کند. تغییر نام آن هم هیچ واقعیتی را عوض نمیکند، مثلا در زمان شاه به سانسور بررسی کتاب گفته میشد، بعد از انقلاب به ممیزی تغییر نام داد، ولی باید پذیرفت که تغییر نامها ذات سانسور را عوض نمیکند. سانسور باید برداشته شود تا ما شاهد شکوفا شدن تفکر باشیم، چون اگر تفکر در مقابله با دیگر فکرها قرار نگیرد، میپوسد و از بین میرود.
- انسان آزاد است چیزی را که فکر میکند درست است، بیان کند و این مسأله ذاتی است و اگر کسی بگوید فعلا موقعیت و مصلحت ایجاب میکند که راه آزادی را باز کنیم، سخنش خطاست.
- از رییسجمهور منتخب شنیدم که گفته مونولوگ صداوسیما بیاثر نبوده است، اما باید توجه داشت که وجود مونولوگ و اعتقاد داشتن به این موضوع اساسا ظلم به انسان است. اینکه حرف زدن خاص یک عده باشد و حتی برای آن دستخوش بگیرند، ولی افراد دیگری برای حرف زدن مجبور به هزینه دادن باشند، غیرانسانی است و اگر کسی معتقد به اساسی بودن آزادیهاست، باید از طریق ایجاد نهادهای مدنی برای نهادینه کردن آن تلاش کند.
6060
نظر شما