گفتوگو با محسن غرویان درباره دلایل ناکامی اصولگرایان از دید محسن غرویان؛خود مطلق پنداری سیاسی
محسن غرویان، یکی از شاگردان سابق آیتالله مصباح یزدی تاکید میکند: «اعتراف به خطاها و اعتراف به غفلتها خیلی میتواند در جریان آسیبها موثر باشد اما مشکل این است که اعتراف به خطا و غفلت هم دیده نمیشود.»
وی میگوید: «سهم بزرگی از موفقیت آقای دکتر روحانی را در این میبینم که مردم از گفتمان دولت قبلی خسته شده بودند، بنابراین دنبال منجی بودند که کشور را از این وضعیت اختلاف، تنش، نزاع و درگیری آن هم بین نخبگان و بزرگان نجات دهد، بنابراین این انتخابات یک درس اخلاقی بود که مردم انجام دادند. مردم به دنبال اخلاق و معنویت حقیقی بودند الان هم همین مطالبات را از رئیسجمهور آینده دارند.
لطفاً تحلیل خودتان را در خصوص علت عدم موفقیت اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بفرمایید.
من فکر میکنم علت اصلی عدم پیروزی اصولگرایان در این انتخابات تفرقه و انحصارگرایی و خودمطلقپنداری بود، زیرا هر جناحی خود را مطلق میپنداشت و حق را فقط با خودش میدانست و مدعی بود نمیتواند با دیگران به وحدت برسد. نتیجه این نوع نگرش شکستی بود که اصولگرایان خوردند.
پس قبول دارید اصولگرایان شکست خوردهاند؟
بههرحال نتیجه انتخابات واضح است؛ اصولگرایانی که به معنای رایج در جامعه شناخته میشوند شکست خوردند. بنده در تقسیمبندی جناحی - سیاسی قائل به سه گروه هستم، اصلاحطلبان، اصولگرایان و اعتدالگرایان. در حال حاضر پیروزی از آن اعتدالگرایان است و عامل اصلی هم همان تفرقه میان اصولگرایان بود که اشاره کردم.
شما فرمودید گروههای اصولگرا دچار خودمحوری و خودبرتربینی شدند. از نظر شما کدام بخش از این گروهها دچار این خودبرتربینی شده بودند؟
کسانی که حتی میگفتند ما در بین اصولگرایان هم نمیتوانیم وحدت پیدا کنیم بیشتر دچار خود مطلقپنداری بودند و مدعی بودند احساس تکلیف فقط همان است که ما تشخیص میدهیم. این نوع تفکر باعث این عدم موفقیت شد.
اصولگرایان شاخههای متعددی چون جبهه پایداری جبهه پیروان خط امام و رهبری یا جمعیت ایثارگران بودند. منظور شما به نوع تفکر کدام یک از این جریانهاست؟
من نمیخواهم از گروه خاصی اسم ببرم. بنابراین فقط نوع تفکر را مطرح میکنم که کم و بیش در هر کدام از این گروههایی که شما نام بردید درجاتی از انحصارطلبی و انحصارگرایی وجود داشته و دارد.
شما به عنوان یک چهره اصولگرا تفکرات کدام یک از این جریانات را مناسبتر دیدید؟
بنده نوع تفکر اعتدالگرایانی چون آیتالله مهدویکنی را بسیار میپسندم و معتقدم این تفکر موفقتر است.
یعنی میتوان انتخاب آقای روحانی را همان پیروزی اعتدالگرایان اصولگرا تلقی کرد؟
کاملاً با این نظریه موافق هستم. آقای روحانی از اعتدالگرایان سیاسی ما هستند و با حفظ اصول و مسلمات نظام، قانون اساسی و ولایت فقیه و اعتقاد به اسلام از مشی اعتدالی برخوردارند و ملت هم به همین رویکرد رای دادند.
اما قبول دارید آقای روحانی بیشتر از سوی اصلاحطلبان حمایت شد؟
حمایت کردن از اعتدال در هر طیفی وجود دارد. در بین اصلاحطلبان نیز کسانی که اعتدالگرایی را میپسندند طبیعتاً ایشان را تایید و حمایت کردند. آقای روحانی نیز گفتند فراجناحی عمل کرده و با اصولگرایان معتدل و اصلاحطلبان معتدل کار میکنم بنابراین بهترین گزینه اصلاحطلبان همین شخصیت بود.
آقای غرویان! خیلی ها بر این باورند از آنجایی که آقای روحانی بیشتر مورد حمایت اصلاحطلبان قرار گرفتند پس این پیروزی منتسب شده به اصلاحطلبان است؛ شما این نگاه را قبول دارید؟
خیر، بنده خیلی این تحلیل را قبول ندارم. رأی ملت برای ما ملاک است و بیشترین رأی را ملت دادهاند، بنابراین باید بگوییم ملت عامل اصلی پیروزی دکتر روحانی هستند. در واقع نمیتوان مردم را در چارچوبها خشک اصلاحطلبی یا اصولگرایی اهل سیاست خلاصه کرد. همانطور که اشاره کردم بیشترین حمایت از آقای روحانی از جانب ملت بود.
در جریان اصولگرایی این مشکل وجود داشت که همه کاندیداها خودشان را رئیسجمهور میدانستند. آیا قبول دارید اصولگرایان از این ناحیه ضربه خورد؟
ما افرادی در حد رئیس جمهور داشتیم که مدعی بودند میتوانند پست ریاست جمهوری را احراز کنند، اما مشکل این بود که شناخت اصولگرایان از مطالبات مردم ضعیف بود. کاندیداها اصولگرا باطن مردم، مشکلات و بطن جامعه را نمیدانستند یا کمتر اطلاع داشتند که مردم چه میخواهند و چه مشکلات و دردهایی دارند. اگر این شناخت بالا بود شاید خودشان هم به وحدت نزدیکتر میشدند.
27301
نظر شما