۰ نفر
۲۹ تیر ۱۳۹۲ - ۱۹:۲۱

در ادامه چند قطعه شعر طنز از هفته نامه گل آقا منتشرشده در شماره 128 مورخ تیرماه 1372 را می​خوانید تا ملتفت شوید که 20 سال پیش اوضاع از چه قرار بوده است.

قسم به موی تو، زان روزی من کچل شده‌ام
که سرسپرده سلمانی محل شده‌ام
اگر که دست ارادت نمی‌دهم به کسی
عجب مکن که پشیمان ازین عمل شده‌ام
ز بس‌که زود کنم اعتماد بر همه کس
به ساده لوحی و هالوگری مَثَل شده‌ام

روم پی رفقایی که جمله بی‌‌خیرند
علاقمند به چک‌های بی‌محل شده‌ام
به روز تجرب با عرکه گشته‌ام همراه
ز دست راهزنی‌های او مچل شده‌ام
در آن رهی که یکی گفت رفتنش سهل است
به چاله‌چوله ‌درافتاده، پاک شَل شده‌ام

ز بخت بد به سرم سایه اجل شده‌ است
همین که یار فلان حضرت اجل شده‌ام
هزار نیش جفا خورده‌ام ز صد زنبور
به هر کجا که روان در پی عسل شده‌ام
ز هیچ مسلک و راهی ندیده‌ام خیری
لذا به آدم بی‌مسلکی بدل شده‌ام

(شادروان ابولقاسم حالت)

***

هتل لبخند!

وکیل شهر احساسم
سوار «پاترول» اشعار خوشرنگ است
اگرچه،
با معاون اول افکار شاعر هم
هماهنگ است!
به من هر روز می‌گوید
که سقف اعتبار «عرضی!» اشعار تو
کم نیست!
ولی من خوب می‌دانم
که شعر بنده،
آدم نیست!
چرا؟ زیرا که پیمانکار بی‌حال و بدون دست و پای شعر
و احساسم شده بازنده در آسفالت راه شعرنو، امروز
و من هم شعر می‌گویم،
فقط از غصه و از سوز!
چه پخش مستقیم ناز و مامانی
تمام ضربه‌های قوسی توپ حقوق من
مرتب می‌رود در داخل دروازه «مسکن»
المپیک است گویا،
چون که طفل بنده هم اصلاً ندارد شورت و پیراهن!
خدا را شکر می‌گویم
تنم سالم، دماغ بنده هم چاق است
فقط گاهی،
وزیر اقتصاد جیب من
یک کم بداخلاق است!
در این فصل «سمیناری»
که دیگر تخت خالی در هتل‌ها نیست
«هتل لبخند!» را دریاب
تمام تختهای این هتل،
خالی‌ست!

***

رباعیات

اگر!
از شام، به امید سحر خوابیدم
گه یک وری و، گاه دمر خوابیدم
از «وعده» چه قصه‌ها شنیدم تا صبح
بر تخت سلیمانِ «اگر» خوابیدم!
*
ممنوع!
هرکوچه پر است از توقف ممنوع
اوراق جریمه هم، تعارف ممنوع
شب نیز کسی به خواب گوید با من:
آهسته پسر، بدون «خُور»، «پُف» ممنوع!
*

هلال احمر!
دنبال دوا این در و آن در شده‌ام
آواره و بی‌نوا و منتر شده‌ام
از بس که قدم خمید و رویم شد سرخ
این بنده خودم هلال‌احمر شده‌ام!

***


خواب خوش!

رفتم به سوپر مارکت نزدیک اداره
اجناس به هر گوشه‌اش انباشته دیدم
پر بود ز پودر و شکر و گوشت و حبوبات
با چند کوپن چند قلم جنس خریدم
زین واقعه خوش بودم و دلشاد، که ناگاه
با همهمه بچه‌ام از خواب پریدم

 

 

 

 

6060

کد خبر 304502

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین