خوشبختی در ازدواج و تشکیل خانواده از عوامل اساسی بهبود وضع جامعه بشمار می رود که فقط با داشتن رابطه عاطفی قوی بین زوجین و رعایت دو اصل مهم توافق و تناسب حاصل می شود. اگر ازدواج در سنین پائین اتفاق می افتد حتماً بایستی با آموزش های لازم و مستمر همراه باشد ، چرا که تنها بلوغ جسمی و جنسی نمی تواند صلاحیت پدر و مادر شدن را تائید کند.
حال با توجه به اینکه زوجین پس از انتخاب همسر برای تداوم زندگی شان نیازمند کسب مهارتهایی در این زمینه هستند بنظر می رسد اشاره به چند مورد از این مهارتها سبب می شود تا زوجین شناخت بیشتری نسبت به این موارد کسب نموده و با تکرار و تمرین آن در زندگی از یک زندگی شاد و خرسند برخوردار شوند.
الف - اشباع یا سیری عاطفی و جنسی
بسیار مشاهده می شود زوجینی که در ابتدای ازدواج علاقه شدیدی به یکدیگر داشته اند و همیشه به رفتار و نگاه مثبت یکدیگر توجه می نموده اند پس از مدتی حداقل شش ماه به این پدیده اشباح می رسند و تا حدودی یکدیگر را دفع می کنند و ایراد گرفتن از یکدیگر، سرزنش کردن و توجه به نکات منفی یکدیگر، زندگی را به کامشان تلخ می کند. اما غافل از اینکه این یک اتفاق کاملاً طبیعی است و آگاهی از آنست که می تواند شرایط کنونی را به شرایط ماقبل تبدیل کند.
ب- عدم تاثیر پذیری زوجین نسبت به برخی عقاید و باورهای غلط زندگی
مانند: « اگر می خواهی که همسرت از شما حرف شنوی داشته باشد باید گربه را دم حجله بکشی یعنی ز همین اول زندگی زهر چشم بهش نشان بده » یا اصطلاح « زن ذلیل بودن برای مردها .
پ - مطرح نمودن خواسته ها و انتظارات خود بصورت شفاف
هر یک از زوجین یا بایستی خواسته های خودش را بصورت مکتوب برای طرف مقابل بیان کند یا اگر شفاهی خواسته اش را مطرح می کند آن را بصورت واضح و روشن بیان کند. از کلی گویی بپرهیزد، به عبارتی انتظار نداشته باشد چون طرف مقابل او را دوست دارد پس باید همه چیز را درباره او و انتظارات و خواسته هایش بداند.
ت- توجه و تکیه بر نکات مثبت زندگی و برجسته نکردن نکات منفی
زوج خوشبخت زوجی است که با تکیه بر نکات مثبت زندگی خود در جهت حل نکات منفی خود گام بردارند و با همفکری و مشورت با یکدیگر نکات منفی زندگی خود را به مثبت تبدیل کنند چرا که توجه طرف به نکات منفی یکدیگر سبب خود کم بینی طرف مقابل و در نهایت بی اعتمادی شده و مقاومت را در فرد مخاطب برمی انگیزد و در نتیجه بیشتر زمینه تنش و اختلاف را فراهم می نماید.
ث- اعتقاد غلط به اینکه عشق به معنی یکی بودن است
این انتظار که عشق به معنی یکی بودن است مثلاً « تو باید همیشه مثل من فکر، احساس و عمل کنی . اگر اینگونه نباشی معلوم می شود که مرا دوست نداری» زوجین عاقل کوشش می کنند که هرچه زودتر در کنار اهمیت دادن نقاط مشترک به تفاوتهای خود نیز پی ببرند.
ح- پی بردن به تفاوتهای احساسی خود و همسر
رایج ترین شکایتی که زنان از مردان دارند اینست که مردان گوش شنوا ندارند و تنها خواهان ارائه راه حل هستند و شکایت مردان از زنان این است که زنان همیشه در صدد تغییر دادن مردان هستند . البته توی این ارتباط دو طرفه وقتی زنان علاقمند مردی هستند خود را مسئول می دانند او را در این رشد کمک کنند و به او بگویند چکـار باید نکنید و چکـار باید بکنید. اما غافل از اینکه مـردان دوسـت دارند همانطوری که هستند مـورد پذیرش و مقبولیت قرار بگیرند، درصورتی که زوجین نسبت به تفاوتهای احساسی خود و طرف مقابل آگاهی داشته باشند بهتر می توانند یکدیگر را درک نموده و مطابق میل همدیگر رفتار نمایند.
خ- مدیریت کردن « دخالت اطرافیان در زندگی مشترک »
بسیاری از زوجین بدلیل وابستگی به خانواده اصلی معمولاً پس از ازدواج نیز این وابستگی را دارند و سبب می شود مشکلاتی را در رابطه با خانواده خود و همسرشان داشته باشند این وابستگی حتی در بعضی موارد سبب دخالت مستقیم اعضاء خانواده اصلی در زندگی مشترک زوجین را فراهم می آورد و ممکن است
تنش هایی بین همسر و خانواده طرف مقابل فراهم آورد که در این زمینه زوجین باید بتوانند با مدیریت صحیح از اتفاقات بعدی که ممکن است زمینه اختلاف خودشان را نیز فراهم کند، جلوگیری نمایند.
البته در این مورد به والدین هم پیشنهاد می شود در کنار مواظبت از فرزندانشان و آموختن تجربیات مفید زندگی سعی نمایند زوجین را آزاد بگذارند تا با شیوه ها و متدهای خودشان زندگیشان را اداره کنند و به این صورت به آنان استقلال داده و به این ترتیب از وابستگی آنان در زندگی می کاهند.
نظر شما