1- تجربه نشان داده است در بدو فعالیت دولتها و آنگاه که هنوز دولتمردان جدید در حال نقد دولتمردان قدیم هستند و صدا و سیما هر شب تصاویر تودیع و معارفه را پخش میکند، روابط دولتها با صدا و سیما تفاهمآمیز است؛ اما پس از چندی، و به هنگامی که چرخ اجرایی مملکت معیوب میچرخد و مسؤولان باید به نارضایتیهای مردم و افکار عمومی، پاسخ دهند خیلی چیزها بهم میخورد و روابط دو نهاد بسیار مهم و تأثیرگذار هم متأثر میشود!
2- انحصاری بودن صدا و سیما در ایران، نقشهای متناقضی برای بزرگترین رسانه کشور رقم زده که لاجرم مدیران آن باید این نقشها را ایفا کنند. برای مثال، دولتها از یک سو بودجه صدا و سیما را تأمین میکنند و از سوی دیگر خود را فاقد رسانه تصویری اختصاصی برای پوشش فعالیتهایشان میدانند، به همین دلیل از رسانه ملی توقع دارند که بخش عمدهای از برنامههای خود را به پوشش فعالیتهای آنان اختصاص دهد. در نقطه مقابل صدا و سیما که از جهت تأمین بودجه وامدار دولتهاست، رسالت خود را در برابر آنان چگونه باید ایفا کند؟ صرفاً باید مبلغ دولت باشد یا باید نقش آگاهیرسان و پاسخدهنده به افکار عمومی که لزوماً همسو با جهتگیریهای دولتها نیست را نیز داشته باشد؟
3- قانون، امکان فعالیت تلویزیون های خصوصی و حتی مورد حمایت دولت را در ایران نمیدهد.
4- در سالهای اخیر، صدا و سیما تلاش کرده، با تأسیس شبکههای استانی و شبکههای تخصصی، سبد تصویری خود را متنوع کرده و به مخاطب اجازه انتخاب دهد. از رهگذر این اقدامات، تجارب گرانسنگی نصیب مدیران و کارگزاران رسانه ملی، شده است.
5- از نظر فنی و زیرساختی راهاندازی یک شبکه جدید برای صدا و سیما مقدور است. رسانه ملی میتواند شبکهای برای پوشش فعالیتهای دولت تازهشکلگرفته تدبیر و امید، تأسیس کند و مدیریت کلان آن را به شورایی بسپارد که اگر نمایندگان دولت در آن اکثریت نیستند، به اندازه نمایندگان صدا و سیما باشند، تا دولت بتواند در هر لحظهای که خواست از طریق شبکه اختصاصی خود با مردم ارتباط برقرار کند. این میتواند تجربهای جدید با نگاهی مثبت و امیدوارانه به آینده باشد. تجربهای که از یکسو به نیازهای رسانهای دولت پاسخ میدهد و از سوی دیگر، از نقشهای متضاد صدا و سیما میکاهد.
نظر شما