زهرا خدایی
دمکراسی در جهان عرب چه سرنوشتی خواهد یافت؟ با گذشت بیش از 2 سال از تحولات جهان عرب، دری که بسیاری امید بر بازشدن آن داشتند، در قفلی گرفتار شده که امیدی بر گشایش آن نیست: دولت منتخب مصر با شبه کودتای نظامیان سقوط میکند، سلفیهای تندرو در تونس دست به ترور شخصیتهای اپوزیسیون میزنند، در لیبی شبه نظامیان و قبایل مسلح امنیت را سلب میکنند، یمن با بحران سیاسی و اقتصادی روبرو میشود، سوریه در جنگ تمام عیار داخلی گرفتار میشود، آل خلیفه هنوز با شیعیان بحرین سر ناسازگاری دارد و ... بهاری که قرار بود نویددهندۀ دمکراسی و روزهای روشن باشد، نه تنها برای کشورهای میزبان ارمغانی نداشت، بلکه تأثیر آن در حال ناآرام کردن حوزههایی است که تاکنون نسبتاً آرام بودهاند.
مشکلات و مصائب جهان عرب با توجه به عمق و ریشههای آن نه تنها اثری از خوشبینی ارائه نمیدهد، بلکه با تشدید ناامنی در بسیاری از کشورهای خاورمیانه بسیاری از ناظران و کارشناسان تشدید منازعات قومی، مذهبی و طائفی را پیشبینی میکنند. با این اوصاف آیا میتوان مدعی بود که دمکراسی مردمی برای جهان عرب امری محکوم به شکست است؟ اگر اینگونه نیست، ریشۀ شکست و سرخوردگی حکومتهای پسادیکتاتوری را باید در کجا جستجو کرد؟
دکتر کاووس سیدامامی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و کارشناس جامعه شناسی سیاسی در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین چالشهای اجتماعی، سیاسی جهان عرب طی دو سال اخیر را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه میخوانید: با گذشت بیش از دو سال از تحولات جهان عرب، بهار عربی که قرار بود برای بسیاری از کشورهای خاورمیانۀ نویددهندۀ تغییرات مثبت باشد، نه تنها به نتیجهای نرسیده بلکه بسیاری از همین کشورها در بن بست سیاسی گرفتار شدهاند، آیا دلیل آن را باید در جامعۀ شناسی کشورهای خاورمیانه جستجو کرد؟ بسیاری بر این باورند مدل دمکراسی غربی با ارزشهای حاکم بر بسیاری از کشورهای خاورمیانه سازگاری ندارد.
پیش از پاسخ به سوال لازم است به جامعۀ شناسی سیاسی کشورهای خاورمیانه و رابطۀ دولت و نیروهای سیاسی در این منطقه توجه کرد. بزرگترین چالش اغلب کشورهای خاورمیانه در عصر معاصر و پس از تجزیۀ امپراطوری عثمانی وجود رژیمهای اقتدارگرای بسته سیاسی بوده است. در این دوره در کمتر جایی شاهد شکل گیری نظامی بودیم که بتواند به طور موثر مبین منافع بخشهای متنوع جوامع کشورهای خاورمیانه باشد. از سویی یکی از ویژگیهای مهم این جوامع تنوع قومی، زبانی و مذهبی بوده که از این واحدها کشورهای غیریکپارچه ساخت و همین مسئله بر چالشهای کشورداری در این کشورها افزوده است.
بنابراین برای اینکه تصویر روشنی از جامعۀ شناسی سیاسی کشورهای خاورمیانه داشته باشیم باید به نقش نیروهای سیاسی، نقش اقتصاد سیاسی مبتنی بر وضعیت اقشار و طبقات مختلف اجتماعی و میزان سهم آنان از منابع ملی کشور و به شکافهای فرهنگی قومی و مذهبی و ایدئولوژیکی این جوامع توجه داشت.
در این مسیر کدام کشورها در گذار به دمکراسی موفقتر عمل کردهاند؟
شاید تنها کشورهایی که در این میان تلاش کردند نوعی نظام دموکراتیک به پا کنند لبنان(از خلال کارکردهای دمکراسی انجمنی به معنای مشارکت و تقسیم قدرت براساس تنوعات قومی و مذهبی) و ترکیه بوده است. این دو در واقع استثنا بودند در حالیکه در سایر کشورها رژیمهای پادشاهی یا جمهوریهای اقتدارگرا حاکم بودهاند. باید به این واقعیت نیز اشاره کرده که چالشهای امنیتی در خاورمیانه از جمله منازعۀ اعراب و اسراییل به این فضا دامن زده و در واقع روند تحولات همۀ کشورهای خاورمیانه را تحت الشعاع قراردلده است. ازسویی باید به این مسئله نیز توجه کرد که در راه عمیق تر شدن دمکراسی در کشورهای خاورمیانه ارتش و نظامیان همواره مانع بودهاند.
چرا در تاریخ معاصر خاورمیانه جنبشها و جریانهایی که میل به دمکراسی و استقلال داشتند، نتوانستند موفق ظاهر شوند؟
در این مدت جنبشهای سیاسی زیادی شکل گرفت که مهمترین آن رشد جنبشهای ناسیونالیستی بود و بارزترین آن پس از سرنگونی نظام سلطنتی و روی کار آمدن جمال عبدالناصر به وقوع پیوست. ناصر مدعی نوعی ناسیونالیسم عربی بود که قدرت بسیجگری زیادی در منطقه داشت و چند کشور دیگر از جمله عراق، سوریه و یمن نیز از مدل ناسیونالیستی مصر تبعیت کردند. اما جنبش ناسیونالیستی به لحاظ ساختاری به شدت سلسله مراتبی و بسیار کنترلگر بود و به مرور زمان به میزان زیادی با کنترل منابع مالی جامعه همراه شد، به گونهای که اکثریت مردم علاوه بر محرومیت از حقوق سیاسی محرومیت اقتصادی شدیدی را نیز احساس میکردند.
در واقع زمینۀ اصلی بروز جنبشهای چند سال اخیر در کشورهای خاورمیانه عربی مبارزه با نظام اقتدارگرا و استبداد حاکمان بود که عملاً مردم و نیروهای اجتماعی را در فرایند مشارکت در پروسۀ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نادیده میگرفت. اما رشد طبقۀ متوسط، گسترش سواد، افزایش شمار جوانانی که تحصیلات دانشگاهی دارند، و سایر روندهایی که معمولا با توسعه همراهند حتی شکلگیری نوعی جامعۀ مدنی (حتی در بستهترین کشور خاورمیانه یعنی عربستان سعودی) و تمایل نسل جوان برای مشارکت در فرایندهای سیاسی و اجتماعی در حال تغییر دادن معادلات خاورمیانه است.
چه شد که جریانهای اسلامی و تلاش آنها برای مقابله با اقتدارگرایی دولتها بر محبوبیتهای آنها افزود؟
اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی بدیل در مقابل گرایشهای ناسیونالیستی از مدتها پیش در کشورهای خاورمیانه وجود داشته است. مهمترین سخنگوی اسلامگرایی سیاسی در خاورمیانه جنبش اخوان المسلمین بود که در مصر متولد شد و سپس در سایر کشورهای منطقه گسترش یافت و همواره رقیبی برای گرایشهای ناسیونالیستی عربی بود. با این همه گروههای اسلامی غالباً نقشی حاشیهای داشتند و همواره توسط حکومتها سرکوب میشدند. درواقع رژیمهای غیرمذهبی و سکولار همیشه با مشت آهنین اخوانیها یا سایر اسلامگرایان را کنترل میکردند. البته اخوان المسلمین در سالهای اولیه در کشورهایی که تشکیل شده بودند چندان محبوب نبودند اما به مرور زمان و با شکستهای پیاپیای که ناسیونالیسم عربی متحمل شد و افول سوسیالیسم عربی و جنبشهای چپ عربی که متأثر از ایدئولوژیهای چپ مارکسیستی بودند، به مرور زمان به اعتبارشان اضافه شد. پس از آن اسلامگرایی به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی آلترناتیو مطرح و به نیرویی جدی و اثرگذار در صحنه سیاسی تبدیل شد. در واقع میتوان گفت فروکش کردن تدریجی ناسیونالیسم و سوسیالیسم سبب روی آوردن مردم به اسلامگرایی شد.
چرا اسلامگرایان در برخی کشورها(مثل ترکیه) کارنامۀ مثبت سیاسی و اقتصادی داشتند، اما در دیگر کشورها(مثل مصر) شکست سختی را متحمل شدند؟
حزب عدالت و توسعه موفقیت خود را مرهون برنامه ریزی دقیق برای سوار شدن بر مطالبات اجتماعی- اقتصادی-فرهنگی بخشهای وسیعی از جامعۀ ترکیه بوده است و طیف گستردهای از هواداران را در شهرها و روستاهای مختلف شامل میشود. بخش قابل توجهی از پایگاه این حزب را طبقه متوسط قدیم مثل بازرگانان و مغازهداران تشکیل میدادند. به مروز زمان بخشهای قابل توجهی از طبقات تحصیل کرده ترکیه نیز در زمرهی هواداران این حزب قرار گرفتند. این جریان متعاقباً توانست در چند انتخابات قدرت سیاسی را به دست آورد. اما پایگاه اجتماعی اصلی این حزب همواره اهل سنت بوده اند.
حزب عدالت و توسعه در سه حوزه موفقیتهای زیادی به دست آورد:
(۱) رشد اقتصادی چشمگیر در فضای رو به رشد جهانی سازی و پیوند آن با سیاست خارجی و توسعۀ روابط اقتصادی با غرب و نیز ورود بههنگام به بازارهای آسیای میانه، (۲) آغاز فرایندی از گفت و گو با کردها و (۳) کوتاه کردن دست ارتش از نظام سیاسی ترکیه که این سیاست را بسیار زیرکانه و گام به گام انجام داد.
به نظر میرسد یک بار برای همیشه عدالت و توسعه دست ارتش را از مداخله در فرایند سیاسی کوتاه کرده است. تجربۀ جمهوری ترکیه نشان داده بود ارتش هر زمان که اراده میکرد کودتا می کرد و قدرت را در دست میگرفت و احزاب سیاسی و مجلس را منحل میکرد و با مشت آهنین زمام امور را در دست میگرفت. فارغ از همۀ انتقادات اخیری که منتقدان به حزب عدالت و توسعه پیرامون رویکردهای این حزب اعم از اسلامیزه کردن کشور یا نادیده گرفتن حقوق اقلیتها وارد میکنند، آنها به عنوان تنها حزبی ظاهر شدند که توانستند به روند مداخله نظامیان در عرصه سیاسی پایان دهند.
چرا اسلامگرایان مصر به رغم اقبال در میان مردم نتوانستند سطحی از رضایتمندی را در میان مردم ایجاد کنند؟
اخوان المسلمین مصر با انتخاباتی که با معیارهای خاورمیانهای در مجموع آزاد تلقی میشد قدرت را در دست گرفت. مرسی زمان کمی در اختیار داشت و فرصتی برای بهبود وضعیت نداشت و سیاستهای اقتصادی درستی را هم در پیش نگرفت. بحران اقتصادی در این کشور و کاهش شدید درآمدهای حاصل از توریستم، اخوان المسلمین را در وضعیت دشواری قرار داد و در واقع اسلامگرایان ناتوان از کنترل و مدیریت بحران اقتصادی شدند.
از سوی دیگر، اخوان المسلمین در ایجاد ائتلاف با سایر احزاب و نیروهای سیاسی موفق نبود که تماماً تقصیر اخوان المسلمین نبود. در هر حال اخوان به انحصارطلبی سیاسی متهم شد و نیروهای سیاسی دیگر در این مدت مدام کارشکنی کردند.
نباید فراموش کرد که در این مدت ساختار درونی ارتش هیچ تغییری نکرد و سران آن همچنان در قدرت باقی ماندند و قدرت اقتصادی آنان کاهش نیافت. همانطور که میدانید ارتش مصر یکی از مهمترین کانونهای اقتصادی مصر محسوب میشود. بنابراین نیروی منسجمی که قدرت سازماندهی و سلسله مراتب فرماندهی دارد با داشتن چنین تواناییهایی و با مشاهدۀ نارضایتی مردم از شیوۀ مدیریتی حاکمیت بهانه گیری کرد و به بهانۀ نجات مصر دست به کودتا زد.
در پی تحولات اخیر جامعۀ مصر به شدت قطبی شده است؛ بخش قابل توجهی از جامعه از این کودتا زخم خورده و شهید داده است و به هیچ وجه حاضر به مصالحه نیست و میخواهد به هر قیمتی قدرت را اعاده کند. بخش دیگر جامعه به هیچ وجه حاضر نیست دوباره به قدرت رسیدن اخوان المسلمین را تجربه کند. در جامعۀ چندپاره و غیرهمسانی که دچار آشوب و تشنج است، نظامیان در این میان نهایت استفاده را میبرند و پشتیبانی خارجی قابل توجهی نیز از سوی عربستان وکشورهای حاشیه خلیج فارس دریافت میکنند.
کشورهای غربی گرچه حمایت علنی از نظامیان نمیکنند و دولت مرسی را قانونی میدانند اما از این وضعیت خیلی بدشان نمیآید چون در دورانی که اخوان المسلمین قدرت داشت احزاب سلفی و گروههای تندرویی که منافع غرب را تهدید میکردند آزادی عمل زیادی پیدا کرده بودند و منافع غرب را تهدید میکردند.
چشم انداز اسلام سیاسی در خاورمیانه را با چالشهای پیش رو چگونه میبینید؟
به نظر میرسد اسلامگرایان در مصر راه دشواری در پیش دارند. متأسفانه اتفاقی که رخ داده سبب شده تا نیروهای اعتدال گرا در میان اسلامگرایان قدرت مانور کمتری داشته باشند و ابتکار عمل بیش از پیش به دست بخشهای افراطی اخوان و سلفیها بیفتد. سناریویی که بیش از همه محتمل است ادامۀ خشونتها و حتی احتمال آغاز مبارزۀ مسلحانه از سوی جریانهای تندروتر اسلامگرا در مصر در پاسخ به سرکوبهای ارتش خواهد بود.
جامعۀ مصر از آرمان یک دمکراسی بومی و مصری که مناسب حال مصر است در حال فاصله گرفتن است. در مورد مصر هیچ دلیلی برای خوش بینی ندارم و شخصاً احساس میکنم که مصر به سمت بحرانیتر شدن اوضاع پیش میرود.
با توجه به مواردی که پیرامون آیندۀ دمکراسی در خاورمیانه ذکر کردید و همچنین با توجه به تشدید تنشهای قومی و مذهبی در منطقه، آینده را چگونه پیش بینی میکنید؟ راهکار برون رفت از تشدید بحرانهای قومیتی و مذهبی در منطقه چیست؟
مسئلۀ شکافهای قومی و مذهبی در خاورمیانه موضوع بسیار جدی و اساسی است و اگر با آن به طور اصولی برخورد نشود، میتواند در اندازهای بحرانآفرین باشد که ارکان بسیاری از نظامهای سیاسی و اجتماعی منطقه را در هم بشکند. متأسفانه در سالهای اخیر با توجه به تشدید تبعات بحران سوریه شاهد رشد تنشهای قومی و مذهبی به خصوص شکاف شیعه و سنی در منطقه بودهایم و این بسیار نگران کننده است. طی روزهای اخیر انفجارهایی که در همسایگان سوریه اعم از لبنان و عراق صورت میگیرد، بیانگر سرایت دامنۀ بحران سوریه به سایر کشورهاست. در چنین شرایطی که شکافی به این عمق وجود دارد، زمینۀ سوء استفادۀ قدرتهای خارجی نیز فراهم میشود تا بر این اختلافات سوار شوند و برای پیگیری منافع خود به این اختلافات دامن بزنند. اسراییل قطعاً بهره گیرندۀ اصلی شکاف در امت اسلامی است و از تشدید آن منتفع میشود.
اما دربارۀ راهکار باید بگویم که مهمترین و کلیدیترین راه حل گفتگوی مستقیم ایران و عربستان و چاره اندیشی برای حل این مشکل است. اگر این مشکل گسترش پیدا کند تبعات آن دامنگیر هر دو کشور میشود. در این میان باید توجه داشت که شیعه در دنیای اسلام اقلیت است و برای ما به عنوان اقلیت، تشدید این بحران میتواند خطرات بیشتری را داشته باشد. اگر استراتژیک به این مسئله نگریسته شود، باید بیش از سایر کشورهای اسلامی طالب صلح و تقریب مذاهب باشیم.
من امیدوارم دولت یازدهم در این زمینه گامهای موثری بردارد و فکر میکنم با تیم های کارشناسی که در دولت مشغول به کار شدهاند این امر کاملاً امکانپذیر باشد.
5252
نظر شما