امام رضا علیه السلام در 11 ذیفعده 148 هجری قمری برابر 12 دی 144 خورشیدی به دنیا آمدند.برای عرض ادب و ارادت به حضرت ایشان مطلب ذیل را تقدیم می کنم و توصیه می کنم صلوات خاصه ایشان را که در حکم زیارت هم هست امروز و گهگاه بخوانید که خواص عجیبی دارد....یکی از بزرگان نقل می کرد حکیمی عارف هر روز برای سلامتی امام عارفمان (که از شعشعه پرتو ذات جرعه ای نوشانده شده بود ) دعایی می خوانده و پس از رحلت ایشان مانده بوده که چه کند. امام راحل در عالم رؤیا ایشان را به خواندن صلوات خاصه به نیابت از ایشان راهنمایی فرموده اند.... عزیزی می فرمود هیچ کاری در ایران بی اذن امام رضا علیه السلام به سرانجام نمی رسد و برای موفقیت باید با توسل به محضرشان توفیق طلبید.... ما مفتخر به میزبانی ایشانیم و ایشان دروازه دار شرقی ترین مسیر ظهورند. یاران سیدخراسانی از اینجا به یاری بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف می روند

در روایات خوانده بودم که مساجد در هر سرزمینی بر خون شهیدی از اولیای خدا بنا می شود ... این عظمت خون شهید است که زمینی که خونش بر آن ریخته شده "مسجد" و عبادتگاه خلائق  گردد..... و بزرگی می فرمود که گویی خدا قطعه ای از بهشت را تکه تکه کرده و در زمین پراکنده کرده .... برترینش کربلاست .... این قطعات عاشقان را مأواست از مکه و مدینه و بقیع تا نجف اشرف و سامرا و کاظمین و حرم اهل بیت و حضرت معصومه سلام الله علیها در قم و حرم حضرت زینب سلام الله علیها در شام و غربی ترین نقطه ..... تک تک مراقد مطهر امام زادگان چنین اند.... و شرقی ترین آنها مشهد الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء است... قدردان این قطعه بهشت در خطه پاک خراسان باشیم......

**********************************************
آقای غلامعلی کریمی تعریف کردند( اینجا):


آقای مجتهدی علاقه‌ای عجیب به جناب حافظ داشتند و نسبت به این غزل جناب حافظ که فرموده است:

ای آفتاب آینه‌دار جمال تو          
                                         مشک سیاه مجمره گردان خال تو

صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود  
                                کاین گوشه نیست در خور خیل خیال تو

در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن
                                               یا رب مباد تا به قیامت زوال تو

حساسیت عجیب داشته و می‌فرمودند:
این غزل را جناب حافظ مخصوص آقا علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) سروده.
آقای مجتهدی می‌فرمودند: جناب حافظ برای همه حضرات معصومین (علیهم‌السلام) شعر گفته است و از جمله این غزل را مخصوص حضرت رضا (علیه‌السلام) سروده است که در آن بیتی وجود دارد که شاه بیت غزل و از تمام ابیات آن پررنگ‌تر می‌باشد، اما بیت مورد نظر این است:
این نقطه سیاه که آمد مدار نور

                       عکسی است در حدیقه بینش زخال تو

سپس فرمودند: تفسیر ظاهری بیت از این قرار است که در حدقه چشم نقطه سیاهی به نام مردمک می‌باشد که این نقطه سیاه، مدار نور، یعنی محل دید است و به وسیله آن انسان اشیاء را می‌بیند، جناب حافظ، این نقطه سیاه را عکس خالی که بر گونه ائمه (علیهم‌السلام) می‌باشد می‌داند.
خلاصه اینکه بر گونه تمام حضرات معصومین (علیهم‌السلام) خالی هست که بر زیبایی آنها افزوده و جناب حافظ مردمک چشم را عکس آن خال می‌داند...
اما تفسیر باطنی و تعبیر عرفانی به این صورت است که خال سیاه گونه ائمه در حلقه بینش و عالم کون محل دید و وسیله بینش می‌باشد و در عرفان و سیر و سلوک از نور ذات و کنز مخفی، تعبیر به سیاهی شده‌است. چنانچه شبستری در این بیت اینگونه تعبیر کرده:
سیاهی که بینی نور ذات است

                                       به تاریک درون آب حیات است
جناب حافظ سیاهی مردمک چشم که آلت دیدن در عالم ظاهر است را عکس آن خال سیاه که وسیله دیدن در نور ذات است می‌داند و نور ذات، آخرین نوری است که در مراتب سیر، سالک به آن می‌رسد و در آن وادی بدون راهبر و مرشد کامل نمی‌تواند حرکت کند و الا در ورطه هلاکت قرار می‌گیرد و غرق می‌شود، آقای مجتهدی در ادامه می‌فرمودند:
هر یک از حضرات معصومین (علیهم‌السلام) در این عالم مأموریت دارند و مأموریت حضرت رضا (علیه‌السلام) دستگیری از عرفا و سالکین در این مرحله یعنی نور ذات می‌باشد و لذا این بیت مخصوص حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) می‌باشد.
خلاصه اینکه خال گونه مبارک حضرت رضا (علیه‌السلام) وسیله دیدن و هدایت کننده کسانی است که در حدیقه بینش و آخرین مرحله سیر، یعنی نور ذات واقع می‌شوند که حتماً باید در آن مقام با عنایت و دستگیری آن حضرت طی طریق کنند




***************************************
تکمله :



معانی لغات غزل حافظ

ای آفتاب آینه دار جمال تو
                            مشک سیاه مجمره گردان خال تو
صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود

                    کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو
در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن

                                  یا رب مباد تا به قیامت زوال تو
مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست

                       باز طغرانویس ابروی مشکین مثال تو
در چین زلفش ای دل مسکین چگونه‌ای

                           کآشفته گفت باد صبا شرح حال تو
برخاست بوی گل ز در آشتی درآی

                                 ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو
تا آسمان زحلقه به گوشان ما شود

                      کو عشوه‌ای ز ابروی همچون هلال تو
تا پیش بخت باز روم تهنیت کنان

                               کو مژده‌ای ز مقدم عید وصال تو
این نقطه سیاه که آمد مدار نور

                        عکسیست در حدیقه بینش ز خال تو

آینه دار: خادمی که آینه را در جلوی عروس نگه می دارد تا جمال او در آن منعکس گردد.

مجمر: عودسوز، آتش دان، منقل کوچک مخصوص دود کردن عود و کندر و اسپند و سایر مواد معطره.

مجمره گردان: کسی که مجمره را به اطراف مجلس می گرداند تا بوی معطر آن به همه جا پراکنده شود، کنایه از خادم و فرمانبردار.

صحن: فضا، عرصه، ساحت.

خیل: لشکر، سپاه.

خیل خیال: (اضافه تشبیهی) خیال به خیل تشبیه شده.

خیال تو: تصویر تصور تو، شکل خیالی تو که در ذهن مجسم می شود.

اوج: بالاترین درجه ارتفاع، از اصطلاحات نجومی و نقطه مقابل زوال.

اوج ناز: در حد بالاترین میزان و درجه ناز و نعمت.

زوال: نابودی، پایین ترین درجه افول سیّاره از اصطلاحات نجومی.

مطبوع: دلپذیر.

نقش: تصویر.

باز: بار دیگر، دو مرتبه، بعد از آن.

صورت بستن: ترسیم کردن، نقاشی کردن.

طغرا: نشان و علامتی که بر بالای فرمان ها و گرداگرد مهر و امضاء سلاطین و حکام با نقاشی کردن به وسیله خطوط منحنی ترسم می شده، نوعی از خط و نقاشی با خطوط منحنی که اطراف مهر سلاطین را زینت می بخشیده اند، کنایه از کمان ابرو.

طغرانویس: طغراکش، هنرمند خطاط و نقاشی که به وسیله ترسیم خطوط منحنی و نقاشی نام و القاب سلاطین را بر بالای فرامین نقش و ترسیم می کرده است.

مشکین: مشک آلود.

مشکین مثال: مشکین صفت، مشکین مانند، مثل مشک سیاه.

چین: 1- چین و شکن، 2- کشور چین که جایگاه مشک و آهوان مشک دار است.

آشفته: درهم و بر هم، پریشان و نامرتب.

فرخنده فال: خوش یمن.

حلقه به گوش: غلام حلقه به گوش، غلام مطیع و فرمانبردار، چاکر زرخرید.

عشوه: کرشمه، ناز.

نقطه سیاه: (استعاره) مردمک چشم.

مدار: دور زدن، گردش کردن.

حدیقه: باغ.

حدیقه بینش: (اضافه تشبیهی) بینش به حدیقه تشبیه شده، باغ بینایی.

پیشباز: استقبال.

تهنیت کنان: شاد باش گویان، مبارک گویان.

مقدم: فراز آمدن، آمدن، قدوم.

صدر: پیشگاه.

کمند: ریسمان و طنابی که یکسر آن حلقه شده و در جنگ و شکار حلقه آن را به گردن دشمن یا شکار انداخته و آن را به سوی خود کشند.

سرکشان: گردن کشان، یاغیان.

سودا: فکر و خیال.

سودای کج: فکر و خیال نادرست.

مجال: جای جولان، جولانگاه.

 

معانی ابیات غزل

(1) ای آنکه خورشید (بنده وار) در پیش رویت آینه نگه می دارد و مشک سیاه برای خال تو مجمره گردانی و اسپند دود می کند.

(2) محوطه خانه چشم را (با اشک) شستشو دادم اما چه فایده که این زاویه لایق پذیرایی لشکر تصور و تصویر ذهنی تو نیست.

(3) ای آفتاب زیبایی و جمال، تو در بالاترین مرتبه ناز و نعمت قرار داری. از خدا می خواهم که تا روز قیامت افول و غروب نکنی.

(4) خطاط و نقاش آرایشگر دیوان آفرینش که انحنای ابروی مشکین تو را ترسیم کرد، پس از‌آن نقشی خوشتر از تصویر چهره تو نیافرید.

(5) ای دل بینوا، در چین و شکن زلفش چه حالی داری؟ زیرا باد صبا حال تورا آشفته و پریشان باز گفت.

(6) (در این آغاز بهار) بوی گل به مشام رسید. ای آنکه چهره خوش یمن تو به منزله نو بهار ماست، با ما از در آشتی درآ.

(7) کجاست آن اشاره ناز و ادا و اطوار ابروان هلالی تو تا (با دیدن آن) آسمان (که حلقه ماه را در گوش خود دارد) غلام حلقه به گوش ما شود.

(8) این مردمک چشم که به مانند نقطه سیاه دایره واری نور به درون آن می گردد، در واقع تصویری از خال چهره تو در باغ بینایی است.

شرح جلالی بر حافظ - دکتر عبدالحسین جلالی (اینجا)

کد خبر 312320

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 11
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۲:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
    11 2
    ميلاد امام رئوف مبارك التماس دعا
  • بی نام A1 ۰۳:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
    14 9
    من كه هر چه مي گردم نشانه اي در خصوص اشاره حضرت حافظ به امام رضا و صحن ايشان پيدا نكردم. صرفا به اين دليل "نقطه سياه" نمي توان گفت منظور ايشان مرقد امام رضا است. لطفا اين خبر را اصلاح و يا حذف نماييد
    • بی نام FI ۱۵:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
      19 4
      اگر متن را دقیق بخوانید ربطی به صحن ندارد و نقطه سیاه یعنی مردمک و این مسیر ورود نور به سیستم بینایی را متناظر به خال گونه حضرت و اشاره به مقام و ماموریت ایشان در هدایت به نورذات دانسته اند و شمس الشموس بودن حضرت هم گواه این برداشت است. اما اینکه حافظ شناسان دیگر این مطلب را نگفته اند بدلیل عدم ورود آنها در مراتب عرفان عملی و برتربودن مرحوم مجتهدی در این مقامات است و مگر قرار است همه چیز را قبلا گفته باشند ومتاسفم بر آنها که نفهمیده این مطلب عالی را توهم و سوء استفاده دانسته اند . سوء استفاده را آنها کردند که از می و شراب معنی ظاهری آنرا القا و به لسان الغیب ظلم کردند
  • محمد A1 ۰۴:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
    7 4
    زيبا بود
  • بی نام IR ۰۵:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
    12 31
    واقعا توهم و سو استفاده از اشعار و نوشته های دیگران و مصادره آنها به منفعت و مصلحت خود تا چه حد؟؟؟؟ روح حافظ اگر از چنین انتسابی خبردار میشد هیچ گاه اجازه نمی داد این غزل به دست کسی بیفتد. بین این همه حافظ شناس کدام یک کمترین اشاره ای به این موضوع داشته اند. جدا متاسفم برای آنکه این غزل را اینگونه تفسیر کرد و نیز برای شما که به خود احازه دادید چنین مطلبی را انعکاس بدید
  • بی نام A1 ۰۶:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
    6 3
    جالب بود
  • علی IR ۰۷:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
    11 3
    با سلام و تبریک ولادت هشتمین امام شیعیان، هر چند که ادبیات و عرفان نخوانده ام ولی به دلیل سوالی که در مورد غزل فوق برایم پیش آمده بود به دو منبع مراجعه کردم یکی با عنوان شرح غزالهای حافظ نوشته دکتر حسینعلی هروی جلد سوم صص1665 تا 1670 و بعدی حافظ نامه شرح الفاظ ....نوشته بهاءالدین خرمشاهی بخش دوم صص1124 تا 1127 که غزل مذکور را شرح داده اند هیچکدام به موضوع بالا که منظور حافظ از سرایش این غزل، حضرت امام رضا (ع) بوده اشارهای نداشته اند. بهتر است در این روزهای فرخنده مطالبی که برای بزرگداشت این بزرگواران ذکر می شود با تاملی بیشتر باشد. چرا که بزرگی امامان ما و شاعرانی همانند حافظ همانند خورشید نمایان است و نیازی به اینگونه بزرگنمایی ها ندارند. با احترام
  • محمد A1 ۰۷:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
    8 2
    قربون صفای حرمش...
  • بی نام A1 ۰۳:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۷
    2 8
    البته هر كسي اختيار افكار خود را دارد ولي تمام اشعار حافظ راجع به يگانه هستي ذات خداوند است چو بشنوي سخن اهل دل مگو كه خطاست از نظر حافظ انسان ها ان هستند كه مي توانند حتي حضرت عيسي قابل ستايش نيست زيرا آن بوده كه به او عطا شده ديگران هم بكنند آن چه مسيحا مي كرد اگر قابليت مسيح را به من و تو هم مي دادند مرده را زنده مي كرديم
  • مریم A1 ۱۶:۴۸ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۹
    3 2
    السلام علیک یا علی بن موسی الرضاع
  • حسین A1 ۱۵:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۷
    2 2
    خم زلف تو دام کفر و دین است ز کارستان او یک شمه این است جمالت معجز حسن است لیکن حدیث غمزه‌ات سحر مبین است ز چشم شوخ تو جان کی توان برد که دایم با کمان اندر کمین است بر آن چشم سیه صد آفرین باد که در عاشق کشی سحرآفرین است عجب علمیست علم هیئت عشق که چرخ هشتمش هفتم زمین است تو پنداری که بدگو رفت و جان برد حسابش با کرام الکاتبین است مشو حافظ ز کید زلفش ایمن که دل برد و کنون دربند دین است