ناصر قراگزلو- سعید اکبری/ رحمان احمدی را به عنوان یک ضدستاره میشناسیم. حتی بعد از دو سیو تاریخی مقابل کرهجنوبی، او آرام و بیصدا به زندگیاش ادامه میدهد. رحمان، حالا با آن دو سیو، مثل یک خاطره شیرین در ذهن قوی فوتبال و مردم باقیمانده است. نزدیک به 3 ماه بعد از آن شب تاریخی، او دیروز به خبرورزشی آمد تا مفصلتر درباره صعود، درباره زندگیاش، درباره حسی که داشت و خیلی مسائل دیگر صحبت کنیم. بدون توضیح اضافه دیگری، سراغ حرفهای او میرویم.
*اگر موافق باشی از بازی سپاهان و پرسپولس شروع کنیم. مصاحبه دایی، اختلاف نظر بر سر خطای پنالتی و اخراج میثم حسینی و این ادعای علی دایی که محسن قهرمانی به سمت سپاهانیها غش کرده بود.
خب اینها که بحث حاشیهای است. ما قبل از بازی تمرینات خوبی را پشتسر گذاشته بودیم و کاملاً آماده بودیم. همقسم شده بودیم که پرسپولیس را شکست دهیم. بازی را هم خوب شروع کردیم. من به عنوان بازیکن نباید درباره مسائل داوری حرف بزنم. تیم ما برتر زمین بود و برای برد بازی کردیم...
*پرسپولیسیها به نوعی میگویند داور باعث شد شما برنده شوید.
اصلاً بحث داور نیست. ما تیم آمادهای بودیم. موقعیتهای زیادی خلق کردیم. حق ما بود برنده شویم.
*اگر پرسپولیس 11 نفره بود میبردید؟
اگر 12 نفره هم بودند، سپاهان برنده بازی میشد!
*آخر میگویند در این بازی حساس، اشتباه داوری به نفع شما تمام شد.
ببینید برای ما هم از این اتفاقها افتاده. چرا در بازی با گسترش فولاد تبریز که داور برای ما پنالتی نگرفت، اینقدر حساسیت وجود نداشت؟ در بازی با راهآهن پنالتیمان را نگرفتند و دو امتیاز از دست دادیم. در بازی با استقلال خوزستان هم با اینکه بردیم، داور برایمان پنالتی نگرفت. آیا ما اعتراضی کردیم؟ در همان بازی با فجرسپاسی در شیراز که دو بر یک باختیم، پنالتی صددرصد ما را نگرفتند ولی شما به عکسالعمل باشگاه، بازیکنان و مربیان ما نگاه کنید. اعتراضی نبود چون میگوییم اشتباه داوری جزئی از بازی است.
*تو خودت صحنه اخراج را دیدی؟ میگویند قهرمانی اصلاً صحنه را ندیده.
من فکر میکنم آقای قهرمانی صحنه لگد حسینی را دیده است. شاید به خاطر همین اخراج کرده و پنالتی گرفته. البته شما هم عکس آن صحنه را چاپ کردهاید و معلوم است که داور بخشی از صحنه را دیده است. بههرحال او تصمیمگیرنده بوده و بحثهایی که مطرح میشود، برای این است که پرسپولیسیها باخت را تحتالشعاع مسائل دیگر قرار بدهند.
*نظرت درباره مصاحبههای بعد از بازی چیست؟ مثلاً مصاحبه سیدجلال حسینی؟
قطعاً او به خاطر اینکه تیمش تحت فشار بوده، این حرفها را زده است. اینکه بگوییم کرانچار از حال خودش خارج بوده، حرف درستی نیست. این درست نیست که بازیکن درباره مربی تیم دیگر حرف بزند. سیدجلال خودش با کرانچار کار کرده و میداند او چه مربی مؤدبی است. سید در عصبانیت آن حرف را زد.
*کلاً بازیهای پرسپولیس در اصفهان داستان دارد. سال گذشته هم که بحث آبهای آلوده مطرح شد...
برای آدمی که فوتبال بازی کرده، این بحثها خندهدار است. اول از همه تیم باید خودش آب بگیرد. ما هر جا بازی میکنیم، مسئول تدارکاتمان آب میخرد و برای تیم میآورد. این نیست که ما میزبان هستیم و باید به پرسپولیسیها آب بدهیم. هر باشگاه هم با توجه به نظر پزشکیاش ممکن است مکمل یا ایزواستاری بخواهد به آب اضافه کند. شاید پرسپولیسیها ایزواستاری استفاده کردند که تاریخش گذشته بود. نمیدانم، من که در آن بازی نبودم ولی معتقدم که این بحثها خندهدار است.
*غیبت مجتبی جباری در ترکیب سپاهان، چقدر روی کار تیمی شما تأثیر گذاشته است؟
بههرحال جباری بازیکن بزرگی است. در این شکی وجود ندارد. ولی او گفت در اصفهان راحت نیست. این هم به خودش و باشگاه مربوط میشود. الان به جای او و محرم نویدکیا که مصدوم است، احسان حاجصفی در این پست بازی میکند. او در بازی با پرسپولیس خوب بود و قبل از آن مقابل استقلال خوزستان هم عالی کار کرد. فعلاً مشکلی در پست پلیمیکر نداریم.
*میگویند دل جباری با سپاهان نیست. یک سؤال؛ خود شما اگر به تیمی بروید و از شرایط آنجا خوشتان نیاید، اجازه دارید به راحتی تمرینات را ترک کنید؟
به نظر من بازیکنی که با باشگاه قرارداد دارد، باید به آن پایبند باشد. من سالی که از سپاهان به سایپا آمدم، هفتههای اول گیج میزدم. با اینکه قبلاً در سایپا بازی کرده بودم ولی مشکل داشتم. با این حال توانستم با جو آشنا شوم. به خودم قبولاندم که باید اینجا بازی کنم و توانستم در ادامه فصل هم عملکرد خوبی داشته باشم. معتقدم وقتی با تیمی قرارداد میبندم باید به اندازه پولی که میگیرم، تلاش کنم. البته اینها را درباره خودم میگویم و اصلاً ربطی به ماجرای جباری و سپاهان ندارد. این مسئله بین آنها بوده و من زیاد در جریانش نیستم.
*دلش با سپاهان نیست؟
اتفاقاً من اینطور فکر نمیکنم. او خیلی خوب تمرین میکرد. با تمام وجود در تمرینات حاضر میشد. شما شک نکنید بازیکنی که کمکاری کند، اول از همه خودش ضربه میخورد.
*قبول داری سپاهان فصل را با حاشیه شروع کرد؟ به نظر میرسید داخل تیم اختلاف وجود دارد.
اصلاً هیچ اختلافی وجود نداشت. نه بازیکن با مربی، نه بازیکن با باشگاه و نه باشگاه با مربی. فقط تیم ما دچار تغییرات زیاد شده بود. مصدوم هم داشتیم. کمی از شرایط نرمال فاصله گرفته بودیم ولی الان در فرم خوبی هستیم.
*ولی یعقوب کریمی در مصاحبهای پرده از اختلافها برداشت. یا عقیلی هم به نوعی گفت مسئولان سپاهان با کرانچار مشکل دارند.
هادی کاپیتان تیم است و قطعاً به مسائل بیشتر توجه میکند ولی تا جایی که من میدانم و میبینم، همه سعی دارند در تیم تلاش کنند و سپاهان را بالا بکشند. از سویی، یعقوب کریمی یک روز بعد، آن مصاحبه را تکذیب کرد و گفت چنین حرفهایی نزده است.
*ولی خیلیها میگویند برکناری رحیمی مربوط به همین اختلافهای داخلی بوده است.
برکناری در کار نبود. قرارداد ایشان تمام شد و رفت. آقای ترابیان رئیس هیأتمدیره سپاهان مصاحبه کرد و گفت ایشان 5 بار استعفا داده است.
*آیا تغییرات مدیریتی میتواند تأثیر منفی روی تیم بگذارد؟
سپاهان متکی به یک فرد نیست، بلکه کار گروهی میکند. البته جا دارد همین جا از آقای رحیمی تشکر کنم که واقعاً زحمت کشیدند ولی سپاهان نشان داد با تغییرات، حتی تغییرات زیاد تحت تأثیر قرار نمیگیرد و ضربه نمیخورد.
*وضعیت الان سپاهان بیشک سختتر از زمانی نیست که ساکت و قلعهنویی رفتند، درست است؟
خب کسی در آن سال فکر نمیکرد ما قهرمان شویم ولی این اتفاق افتاد. با وجود تغییرات زیاد تیم توانست به حالت ایدهآلش برگردد. تغییر مربی داشتیم و آقای کرانچار آمد که اوضاع خوب شد. ما سال بعدش هم قهرمان جامحذفی شدیم.
*از آن فصل خاطره تلخی هم در خاطر داری؟
بله، همان موضوع دوکارته بودنم در لیگ قهرمانان آسیا. ببینید من در اردیبهشت در پرسپولیس بازی کرده بودم. در امارات بود که کارت زرد دومم را گرفتم. بعد شهریور سال بعد برای سپاهان بازی کردم. در این فاصله زمانی خود شما یادتان میماند که کارت زرد گرفتهاید؟
*بههر حال موضوع مهمی بود. با حذف سپاهان همراه شد. البته در این مسئله، عوامل مختلفی دخیل بودند.
پس از آن ماجرا من خیلی تحت فشار قرار گرفتم. کل تیم زحمت کشیده بود. ما به جمع 8 تیم رفته بودیم اما یادم هست در روز بازی من و سیدصالحی در رختکن کنار هم نشسته بودیم. در حالی که بلند شدم به طرف دیگر بروم، بصیرت سرپرست تیم از مهدی پرسید که آیا قبلاً اخطار گرفتهای؟ ولی از من در این باره نپرسید. نمیدانم اگر میپرسید، شاید یادم میآمد. از سویی ناظر بازی هم چیزی نگفته بود. قبل از بازی آقای بصیرت پرسید که گفتند تنها ابراهیم توره حق بازی ندارد.
*قطریها چطور فهمیده بودند؟
من تا به حال این موضوع را نگفتهام. بعد از بازی خود قطریها هم این ماجرا را نمیدانستند و یک ایرانی که در ورزشگاه حاضر بود، موضوع را به اطلاع قطریها رسانده بود. این موضوع را سخنگوی باشگاه السد قطر به ما گفت. گفت که این آدم در ورزشگاه فولادشهر بوده است.
*این فرد، چه کسی است؟
نمیدانم، ولی هر کسی هست باید به وجدان خودش مراجعه کند. البته ما که نمیدانیم چقدر پول گیر این آدم آمده است.
*بعد از قهرمانی السد، واقعاً همه ناراحت شدند. حق سپاهان قهرمانی بود، درست است؟
برای خود من هم سخت بود. ما آن سال واقعاً سختیهای زیادی کشیدیم. خیلی دوست داشتم همه چیز را جبران کنم. تلاشم را کردم. در پایان فصل قهرمان شدیم و سپاهان هم به جمع 8 تیم برتر آسیا رفت.
*شب بازی با السد را یادت هست؟ کی موضوع را فهمیدی؟
خب من پس از بازی به خانه رفتم. یکی دو ساعت بیشتر هم نگذشته بود. آقای بصیرت تماس گرفت و من را در جریان گذاشت. جالب اینجاست که سپاهان همیشه سررسیدهایی چاپ میکند که اخطارهای بازیکنان نیز در آن ذکر میشود. در همان سررسید اخطارهای من در لیگ قهرمانان هم چاپ شده بود ولی کسی به آن توجه نکرده بود.
*پس از آن اتفاق تلخ، سخت بود که یک بازیکن بخواهد دوباره اوج بگیرد و بازگردد اما تو در آن فصل جزو بهترین گلرهای لیگ بودی و خیلیها اعتقاد داشتند باید به تیمملی دعوت شوی.
خب من تمام تمرکزم را گذاشتم تا برگردم. هواداران سپاهان هم خیلی کمکم کردند. نمیتوانم این موضوع را فراموش کنم. از نظر روحی و روانی تأثیر زیادی داشتند. از آنها خیلی ممنون هستم. در پایان فصل ما کمترین گل خورده را در لیگ داشتیم و در آسیا نیز جزو موفقها بودیم.
*واقعاً فکر میکردی یک روز به تیمملی دعوت شوی و مرد شماره یک باشی؟ یادمان هست در روزهای اوجت در سپاهان، حتی به اردوی تیمملی دعوت نمیشدی.
خب این نظر سرمربی است که کدام بازیکن باید دعوت شود. ولی این سؤال را چند بازیکن هم از من پرسیدند، قبل از اینکه به تیمملی دعوت شوم. میگفتند چرا دعوت نمیشوم. دکتر شاهد است (دکتر سابق سایپا که همراهش به روزنامه آمده بود) من در جواب این سؤال میگفتم که من یک روز به تیمملی دعوا میشوم و واکنشی نشان میدهم تا تیمملی به جامجهانی برود. دو سال طول کشید تا این اتفاق بیفتد. ایمان داشتم که رخ میدهد. دیدید که در بازی با کرهجنوبی این اتفاق افتاد و خدا به من کمک زیادی کرد.
*یعنی به تو الهام شده بود؟
من مدام این را با خودم تکرار میکردم. میدانستم اتفاق میافتد.
*خدا به تو لطف زیادی داشت، قبول داری؟
من معتقدم خدا هم بغلم کرد و هم ماچم کرد! (خنده) در مصاحبههای بعد از بازی هم گفتم که این لطف خداوند بود. شرایط سختی برای من به وجود آمده بود.
*چه کسی این شرایط را برایت به وجود آورد؟
روزنامهها، فوتبالیها، گزارشگرها و...
*باید این انتقادها را پای نگرانی از وضعیت تیمملی مینوشتی. مثلاً سه گلی که در بازی با عمان خوردی که البته واقعاً تقصیری روی آنها نداشتی.
چرا من را کوبیدند؟ من باید چهکار میکردم؟
*شاید همین فشار باعث شد که بتوانی از پس بازیهای سخت تیمملی بربیایی و پختهتر شوی.
ببینید فشار روی من بسیار زیاد بود. من قبل از بازی با قطر تا 5 صبح بیدار بودم. اینقدر استرس داشتم که خوابم نمیبرد. در بازی لبنان هم همینطور. البته قبل از آن بازی کمی آرامتر شدم. تمام فکر و خیالم این بود که نکند یک اشتباه کنم. جای هیچ اشتباهی وجود نداشت. واقعاً خدا را شکر میکنم که آن سه بازی بدون اشتباه تمام شد و مهم این بود که من یک گل هم نخوردم.
*در آن روزها چه کسی بیشتر از همه به تو کمک کرد؟
خدا.
*از تیم؟
همه بچهها کمک کردند. از کارلوس کروش سرمربی تیم بگیرید تا جواد نکونام کاپیتان و دن گاسپار مربی گلرهای تیم. بقیه مربیان و بازیکنان هم به من کمک زیادی کردند تا این سه بازی را با موفقیت پشتسر بگذارم. بالاخره در آن شرایط نظر کادرفنی این بود که من گلر اول تیم باشم و خدا را شکر که توانستیم رضایتشان را جلب کنم.
*کارلوس کروش قبل از بازی با کرهجنوبی چه حرفی به تو زد؟
یک بحثی بود بین خودمان. مثل یک راز است. تا وقتی زنده هستم به کسی نمیگویم.
*درباره نیمه اول بازی با کره حرف بزنیم و صحنهای که از دروازه بیرون آمدی. شاید خیلی از گلرها این کار را نمیکردند.
من بیرون آمدم که پشت دفاع را پوشش بدهم. گلری هستم که وقتی مدافعها جلو میروند، سعی میکنم با خروج نبودشان را پوشش بدهم. باید در آن صحنه بیرون میآمدم. حساب کنید اگر در دروازه میایستادم و مهاجم کره 7 متر دروازه جلوش بود، چه میکرد.
*روی مهاجم آنها خطا کردی؟
من و خسرو برخوردی همزمان با مهاجم آنها داشتیم. وقتی به او خوردیم که توپ از پایش جدا شده بود. نمیدانم، شاید داور میتوانست خطا بگیرد. شاید هم من خوششانس بودم که خطا نگرفت. در هر صورت، خطا که گرفته نشد و ما بردیم.
*ممکن بود کارت قرمز بگیری.
حالا که نگرفتهام (خنده).
*و دقایق آخر بازی. توپی که توانستی مهار کنی، فوقالعاده بود. کسی فکر نمیکرد در یک صحنه دو بار مقابل کرهایها آنطور بایستی.
لطف خدا بود. توپ از دفاع رد شده بود. تغییر مسیر هم داد. ولی من سریعاً خودم را در مسیر توپ قرار دادم. آن را قشنگ دیدم. دستم را بالا آوردم که خورد به سینهام. در برگشت هم توپ را با پا زدم. خدا خیلی کمک کرد. بعد از آن هم پژمان منتظری به کمکم آمد و توپ را دور کرد.
*یک شبه قهرمان ملی شدی.
قهرمان شدن یک شبه نیست. من اصلاً دنبال این چیزها نبوده و نیستم. همین را بگویم، خوشحال بودم که تیمملی به جامجهانی رفت و خوشحالتر به خاطر اینکه گل نخورم. اگر گل میخوردم معلوم نبود شما مطبوعات میخواستید با من چه کار کنید!
*برخی به تو میگفتند سوپرمن. به تو و رضا قوچاننژاد.
به نظر من کل تیم ایران سوپرمن بود. سوپرمن کل تیم ایران بود نه من یا رضا. قبل از بازی همقسم شده بودیم که ببریم. شاید اگر حتی یک نفر هم روی نیمکت تیمملی ناراضی بود، برنده نمیشدیم. همه یکدل بودند و برد تیمملی را میخواستند. اگر رحمان یا حسن و حسین درون دروازه بودند، فرقی نمیکرد. همه میخواستند تیم به جامجهانی برود که رفت.
*قبل از بازی خیلیها نگران بودند که رحمان احمدی گلر مطمئنی نیست ولی پس از بازی با کره، دل مردم و کادرفنی قرص شد.
نمیدانم، شاید کسی باورش نمیشد این اتفاق بیفتد ولی همقسم شده بودیم، برنده باشیم. همه به قول خودشان وفا کردند.
*مثل یک خواب شیرین بود، درست است؟
خیلی وقتها آن دو صحنه بازی را در سایتها میبینم. یکی از بهترین لحظات زندگی من بود. فکر نمیکنم دیگر در زندگیام، چنین فرصتی گیرم بیاید. گل رضا را هم بارها دیدهام. او چقدر حرفهای و بدون خطا توپ را از مدافع کرهجنوبی گرفت. شما نگاه کنید که نیمکتنشینهای ما بغل خط کناری زمین، همپای رضا میدوند. وقتی او گل زد، همه به داخل زمین ریختند. این نشان میداد چقدر یکدل بودیم. واقعاً خدا را شکر، خدا را شکر. چقدر شب شیرینی بود. تا زنده هستم، یادم نمیرود.
*چیزی که کروش را گاهی آزار میدهد این است که بگویند تیمملی شانسی به جامجهانی رفت.
بالاخره هر مربیای برای خودش تاکتیک و سیستمی دارد. نباید در آن زمان از کروش توقع میداشتیم که تیم را بیمحابا و فقط برای حمله به زمین بفرستد. نمیشد ریسک کرد. یک گل همه چیز را خراب میکرد. مهمتر از همه این بود که گل نخوریم و اتفاقاً موفق بودیم.
*و درباره شانسی بودن صعود تیمملی چه نظری داری؟
من فکر میکنم بعضیها مغرضانه در این باره حرف میزنند. شما ببینید تیم ما و کروش چقدر تحت فشار بودند. به نظرم کروش به خوبی توانست تیم و بازیکنان را مدیریت کند. بازیکنان هم در زمین به خوبی برنامههای تاکتیکی او را پیاده کردند و توانستیم برنده باشیم و به جامجهانی برویم.
*کریخوانیهای کروش و سرمربی کره هم که تبدیل به خاطره شد. خیلیها اعتقاد داشتند سرمربی ما مثل یک ایرانی واقعی، جلوی او ایستاده.
ببینید کرهایها میخواستند اعصاب ما را بههم بریزند. زمان برگزاری آخرین تمرین ما در ورزشگاه، عکس مربیشان را در نقاط مختلف رختکن زده بودند. چرا باید این کار را میکردند؟ میخواستند تیم ما را بههم بریزند.
*البته نتیجه عکس گرفتند.
خبر نداشتند که اینطور مسائل، غیرت بازیکنان ایرانی را دوچندان میکند. این بزرگترین اشتباه کرهایها بود. انگیزه ما چند برابر شد. در بازی هم این را نشان دادیم. کرهایها بعد از بازی خودشان را برای گرفتن یک جشن بزرگ آماده کرده بودند ولی ما جشنشان را خراب کردیم. مجبور شدند خیلی بیسر و صدا جمع کنند و بروند.
*اینقدر هم بیسر و صدا نبود. بازیکن ما را زدند!
خب فشار زیادی رویشان بود. باروشان نمیشد در خانه ببازند. این طبیعی بود که ما پس از صعود پرچم ایران را بگیریم و دور ورزشگاه بچرخیم. آنها سوشا مکانی را زدند ولی جالب اینجاست که گلر ما یک جلسه محروم شد!
*حالا به جامجهانی رفتهایم و خیلیها میگویند با این وضعیت قرار است زنگ تفریح جامجهانی شویم!
خب تیم ما چند فیفادی را از دست داده است. خیلی از تیمهایی که به جامجهانی رفتهاند برنامهریزی خوبی انجام دادهاند. نمیدانم چرا جو جامجهانی اینقدر زود خوابید. خوشحالی ما فقط یک هفته دوام داشت. الان مهمترین چیز برنامهریزی است. باید خیلی دقیق این کار را انجام دهیم.
*کروش با خبرورزشی مصاحبه کرد و گفت نمیخواهد بلایی که سر ایویچ آوردند، سر او هم بیاورند.
یک واقعیت وجود دارد و آن این است که کروش دلش برای ما خیلی میسوزد، شاید خیلی بیشتر از مسئولان داخلی. این رفتار او عجیب و غریب است. شاید مربی دیگری بود اینقدر تعصب نداشت که برنامههایش اجرایی شود ولی او هدفی دارد و دنبال آن هدف میرود.
*حق داریم بلای ایویچ را سر او بیاوریم؟
بالاخره کروش دو سال است که با تیمملی ما کار کرده است. یکشبه هم به ایران نیامده و تمام نفرات را میشناسد و میداند باید چطور از بازیکنان بازی بگیرد. دو سال برنامهاش را پیاده کرده. الان اگر قرار است مربی دیگری بیاید، به زمان زیادی نیاز دارد. در این 7، 8 ماه نمیشود طرز تفکر یک مربی را در تیمملی پیاده کرد. زمان ورود تفکر جدید به تیمملی، الان نیست. به نظرم باید برنامههای کروش اجرا شود تا بتوانیم در جامجهانی موفق باشیم.
*ولی فرصتها که فعلاً یکی یکی از دست میرود.
بله، آخرین باری که تیمملی بازی کرد، 28 خرداد بود و از آن زمان تا به حال ما حتی یک اردوی سه روزه هم داشتیم. فرصت زیادی را از دست دادهایم. من بچههای تیمملی را فقط در تیم خودمان یا تیم مقابل در لیگ دیدهام!
*میخواهیم یک بحث دیگر را شروع کنیم. شما در کرهجنوبی موبایل داشتید؟
نه، من موبایل نداشتم. البته روز اول داشتم ولی ظهر بود که آنتن پرید و دیگر برنگشت!
*کسی به شما SMS داد؟
خانوادهام قبل از اینکه آنتن برود، SMS دادند.
*و بعد از آن.
وقتی موبایل نداشتم چطور میشد کسی به من SMS بدهد؟
*یعنی کسی حتی به تو زنگ هم نزد که روحیه بدهد؟
نه کسی زنگ نزد.
*این سؤالها را مطرح کردیم چون پس از بازی با کرهجنوبی، مهدی رحمتی گفت قبل از بازی به تو روحیه میداد. بحث این بود که SMS هم برایت فرستاده است.
حقیقت را بخواهید، کسی به من زنگ نزد.
*البته بعداً تو مصاحبه کردی و گفتی که انگار رحمتی به تو SMS داده و ندیدهای. انگار با هم تلفنی حرف زده بودید.
اگر منظورتان این است که به من گفتهاند چه حرفی بزنم، تکذیب میکنم. بنده به کسی اجازه نمیدهم که بگویند چه حرفی بزنم و چه حرفی نزنم. هرچه در دلم باشد را میگویم. واقعیت این بود که بعد از بازی با عمان که سه گل خوردیم، مهدی زنگ زد و با من حرف زد. او محبت زیادی داشت ولی قبل و بعد از بازی با کره جنوبی، تنها کسانی که به من زنگ زدند اعضای خانوادهام بودند، نه کس دیگری. خانوادهام به هتل زنگ میزدند و آنها نیز تماس را به اتاقم وصل میکردند. شخص دیگری غیر از آنها به من زنگ نزد.
*پس اینکه برخی قبل از بازی به تو زنگ زدند و روحیه دادند را رد میکنی؟
همانطور که گفتم فقط خانوادهام تماس گرفتند.
*تو در زمانی که به تیمملی دعوت نمیشدی، علیرغم آمادگی بالا، یک بار هم علیه کروش مصاحبه نکردی.
نیازی نبود مصاحبه کنم. او در آن مقطع به بازیکن دیگری نیاز داشت، نه من.
*سؤال را پرسیدیم که به موضوع خداحافظی رحمتی برسیم. شاید اگر این روحیه را رحمتی هم داشت، موقتاً خداحافظی نمیکرد.
بالاخره رحمتی یک تصمیم شخصی گرفت. کسی هم نمیتواند دربارهاش حرف بزند. خود مهدی میداند که چرا این تصمیم را گرفته. من فقط در تعجبم که وقتی او از تیمملی رفت، چرا برخی من را کوبیدند؟ مگر من به مهدی رحمتی گفتم از تیمملی برو که بنده را کوبیدند؟ من یک گلر بودم مثل گلرهای دیگر. تشخیص کادرفنی بود که دعوت شوم.
*بحث این بود که ابتدا میگفتند رحمتی به خاطر حضور یاوری خداحافظی کرده ولی بعد که شما فیکس شدید، انتقادها متوجه شما شد!
خدا را شکر من مسبب خداحافظی مهدی از تیم هم شدم! (خنده) ببینید در کل من معتقدم خدا به من لطف کرد. میگویند خدا دو بار به آدم لبخند میزند. یک بار وقتی میخواهد زمین بخورد و یک وقت هم موقعی که میخواهد او را بالا ببرد. همه چیز دست خداست.
*قبول داری در زمین بازی خیلی ریسک میکنی؟ خروجهایت یک طرف، وقتی توپ را میگیری خیلی نگه میداری. خیلی وقتها میخواهی مهاجم را دریبل کنی.
(خنده) این را درست میگویید. خیلی وقتها مربیانم دلهره میگیرند. میگویند این کار را نکن چون در پست حساسی بازی میکنی. اگر کوچکترین اشتباهی کنی، توپ گل میشود. خدا را شکر بازی با پایم خوب است ولی باید سعی کنم دیگر این اتفاق نیفتد. خودم قبول دارم که اگر یک لحظه پایم سر بخورد، ممکن است توپ را به مهاجم حریف بدهم. دیگر این صحنه تکرار نمیشود.
*درباره مهدی رحمتی میگفتند روی خروجها بد عمل میکند، نظر تو چیست؟
من فقط میتوانم درباره خودم حرف بزنم.
*تو روی خروجها ولی معمولاً خوب کاری میکنی.
سر نترس همین وقتها به درد میخورد.
*برخی کارشناسها میگویند که تو روی شوتها ضعف داری.
یادم نمیآید روی شوتها بد گل خورده باشم. بازی با عمان بود که بیشتر غافلگیر شدم. بههرحال وقتی دید خوبی نداشته باشی، شاید نتوانی بهترین واکنش را نشان بدهی.
*بدترین گلی که در عمرت خوردی کدام گل بود؟
بازی با سایپا و ذوبآهن. داشتم عقب عقب میرفتم که خوردم زمین. این بود که بهادرانی آن گل قشنگ را از وسط زمین زد.
*بهترین سیو عمرت کدام بود؟
بازی با کرهجنوبی و آن توپ دوم.
*کدام گلر الگوی تو بوده است؟ کدام تیم را دوست داری؟
نوع فوتبال بایرن را دوست دارم. از بین گلرها هم ایکر کاسیاس. او الگوی من بود و همیشه سعی میکردم الگوبرداری کنم. خشونت اولیور کان را هم دوست داشتم!
***********************
سه بار استخاره کردم بد آمد که بروم پرسپولیس/ دوست دارم یک جلسه با عابدزاده تمرین کنم
*جهانعالیان در بازی با پرسپولیس جوانی کرد. من خودم بعد از بازی به او گفتم کارت درست نبود. البته این را فراموش نکنید که در همان صحنه نیلسون سریعاً توپ را فرستاد که روی دروازه ما و ضدحمله شد. اگر من بیرون نمیآمدم هادی نوروزی تکبهتک میشد و شاید گل میزد.
*نیمفصل دوم با آمدن سوکای و محرم نویدکیا، سپاهان خیلی قویتر خواهد شد.
*من در حد و اندازهای نیستم که بخواهم با کروش درباره بازگشت رحمتی صحبت کنم. من یک بازیکنم و وظایفی فراتر از یک بازیکن ندارم. هیچوقت در اینگونه مسائل دخالت نکردهام و نخواهم کرد. بالاخره سرمربی است که تصمیم میگیرد.
*قبل از فصل پرسپولیسیها با من صحبت کردند که به این تیم بروم. سه بار استخاره کردم و بد آمد. به یکی از دوستان نزدیک علی دایی هم این موضوع را گفتم. به همین دلیل به این تیم نرفتم.
*اگر من در پرسپولیس میماندم، بعید بود نیلسون در این تیم بماند.
*دوست دارم یک روز با عابدزاده تمرین کنم، حتی شده برای یک جلسه. بدن من طوری است که میتوانم تمرینات پرفشار را پشتسر بگذارم. الان در تمرین سپاهان همینطور است.
*اعتماد به نفسی را که عابدزاده داشت، بعد از انقلاب هیچ گلری نداشت. او عکسالعملها و حرکات خوبی انجام میداد. فکر نکنم کسی مثل او میتوانست تمرین کند. سه جلسه در روز کم نیست. به خاطر همین چیزهاست که کسی مثل او پیدا نمیشود.
*من معتقدم اگر قرار است گلر خارجی به ایران بیاید، باید یک سر و گردن از گلرهای ما بالاتر باشد.
*شموشک را دوست دارم. البته دیگر تیمی به این اسم نیست. فوتبالم را مدیون این باشگاه هستم. من از امیدهای شموشک شروع کردم. تیمی که مرحله به مرحله بالا رفت و به لیگ برتر رسید. پس از مرگ درویش مالک این باشگاه بود که پسرش ترجیح داد امتیاز باشگاه را بفروشد. واقعاً ناراحتم که دیگر شموشک وجود ندارد. این باشگاه بازیکنان زیادی از جمله من، خلعتبری، بنگر، رحمتی، میثم بائو، میثم حسینی، سهراب انتظاری و... را به فوتبال ایران معرفی کرد.
*هیچوقت افسوس گذشته را نمیخورم ولی کاش وقتی 20 سالم بود یکی بود که من را راهنمایی میکرد تا الان در این سن به پختگی نرسم. میتوانستم خیلی زودتر از اینها باتجربه شوم.
*من 33 ساله هستم و تا وقتی که بدنم آماده باشد، بازی خواهم کرد.
43 43
نظر شما