فرهنگ (در یک تعریف ساده) برآیند اندیشهها، رفتارها، منشها و سنتهای یک جامعه است. وقتی این فرهنگ بخواهد درباره خوبیها و بدیهای جامعه خود و دنیایی که در آن زندگی میکند حرف بزند، پسوند «سیاسی» میگیرد و میشود فرهنگ سیاسی. جامعهای که فرهنگ دارد، خیلی چیزها دارد، اما همه چیز ندارد. همه چیز برای جامعه وقتی فراهم میشود که پشت فرهنگش بینشی از سیاست نهفته باشد. فرهنگ سیاسی سپر خوشدستی است که جامعه را از آفت بدیها در امان میدارد و از خوبیها نگهبانی میکند. جامعهای که فقط فرهنگ دارد، در تبلور خود (آفرینش ادبیات و هنر) فقط زیبایی خلق میکند و از تشخیص خوب و بد باز میماند؛ ادبیات و هنرش زیباست، اما بیزبان است. تکلم نمیکند و از خوبیها نمیگوید و از بدیها حرف نمیزند. اما جامعهای که فرهنگ سیاسی دارد در تبلور خود زیباییای خلق میکند که زبان دارد؛ زبانی که از خوبیها و بدیها میگوید.
ذات جامعه ما با فرهنگ سیاسی عجین است. هم به دلیل تاریخ زخم خوردهمان در دوران معاصر، هم به جهت وقوع انقلاب و هم به جهت دنیایی که پیش رو داریم. ما از جراحت تاریخی خود آگاهیم و میدانیم که دنیای متمدن چه رکابهایی از ما گرفته است. زندگی درست امروز ما مدیون تشخیص درست خوبیها و بدیهاست. و قدم نهادن به فردا هم بدون آگاهی از نیکیها و پلیدیها امکان ندارد.
ما نیازمند برخورداری از «فرهنگ سیاسی» هستیم و به اندازه همین نیاز مبرم، محتاج دوری و برکناری از «فرهنگ سیاستزده»ایم. بینش سیاسی با سیاستزدگی تفاوت فراوان دارد و به همین دلیل فرهنگ سیاسی هم فاصله بلندی با فرهنگ سیاستزده دارد. سیاستزدگی نوعی هیجان سطحی و بیعمق است که معمولاً با توپ و تشر، سروصدا و بگیر و ببند همراه است. نیروی محرکه سیاستزدگی، خوشآمدها و بدآمدهای شخصی یا گروهی است که در زمان خاص، از شکم یک حادثه، آن هم با سزارین، زاده میشود و عمری کوتاه به اندازه شروع و پایان آن حادثه دارد. سیاستزدگی، تأسفی است که وقتی در عرصه فرهنگ رخ مینماید نگرانی میآفریند. کسی نمیتواند ادعا کند که در فرهنگ امروز جامعه ما جایی برای خوردن این تأسف وجود ندارد. این هیجان سطحی و بیعمق با همان نیروی محرکه، از بطن حوادثی که هرازگاه در عرصه فرهنگ خودنمایی میکند، زاده میشود و در طول عمر کوتاه خود، بر امتیازهای منفی فرهنگ اضافه میکند. اگر ارمغان فرهنگ سیاسی برای یک جامعه خوشبختی باشد، دستآورد فرهنگ سیاستزده، چیزی جز بدبختی نیست.
یکی از دلایلی که باعث میشود فرهنگ سیاستزده از جامعه طرد نشود و چرخه زایش، زندگی و مرگ آن دائماً تکرار گردد، این است که جامعه طعم شیرین و ماندگار فرهنگ سیاسی را آن طور که باید و شاید نچشیده است.
برای برداشتن آن سپر خوشدست هیچ وقت دیر نیست.

ذات جامعه ما با فرهنگ سیاسی عجین است. هم به دلیل تاریخ زخم خوردهمان در دوران معاصر، هم به جهت وقوع انقلاب و هم به جهت دنیایی که پیش رو داریم. ما از جراحت تاریخی خود آگاهیم و میدانیم که دنیای متمدن چه رکابهایی از ما گرفته است. زندگی درست امروز ما مدیون تشخیص درست خوبیها و بدیهاست. و قدم نهادن به فردا هم بدون آگاهی از نیکیها و پلیدیها امکان ندارد.
کد خبر 315079
نظر شما