موسوی لاری در این گفتگو گرچه به دفاع تمام قد از عملکرد اقتصادی و سیاسی دولت اصلاحات پرداخت و از پروژههایی گفت که در زمان خاتمیبه بهرهبرداری رسیده بود اما دولت احمدینژاد تابلوهایش را عوض کرد و آن پروژهها را بار دیگر افتتاح کرد.
اهم سخنان وزیر کشور دولت اصلاحات در ادامه میآید:*آقای احمدینژاد محصول عدم توافق کاندیداهای اصلاح طلب در جریان انتخابات سال 84 است نه محصول دولت آقای خاتمی، دولت آقای خاتمیدر اوج مقبولیت از صحنه خارج رفت ، دولتی بود که از 22 میلیون نفر رای گرفته بود ، دولتی بود که اگر باز هم زمینه مطرح شدن داشت مجددا از مردم رای میگرفت. آن چه که آقای احمدینژاد را از صندوق بیرون آورد اختلافاتی بود که کاندیداهای ما در آن زمان داشتند.
*اگر مثلا آقای کروبی و آقای معین و یا آقایهاشمینیامده بودند قطعا احمدینژاد نمیتوانست رای بیاورد. برای مرحله دوم عدهای از تحلیل گران رفتند به نزدیکان آقایهاشمیگفتند جریان انتخابات به سمت نه به ایشان جلو میرود ، هرکسی در مقابل ایشان باشد رای میآورد، دلیل آن هم تخریب بیش از حدی بود که علیه آقایهاشمیصورت گرفته بود، آقایهاشمیرا.به حدی تخریب کرده بودند که هرکسی در مقابلش قرار میگرفت رای میآورد. من خاطرم هست که همان روز یکشنبه بعد از انتخابات آقای قالیباف باآقایان هاشمیو کروبی و دیگران صحبت کردکه در مرحله دوم بکشید کنار که من بشوم رقیب احمدینژاد تا بتوانم اورا شکست دهم که خب همین جا نیز تصمیمگیری نشد.نمیخواهم بگویم این پیشنهاد را باید میپذیرفتند یا نه، میخواهم بگویم فضای عمومی این بود.
*به نظر من آقای خاتمی چون رئیس جمهور بودند، تلقی شان این بود که نباید در انتخابات دخالت جناحی کند. این ذهنیت عدم دخالت در انتخابات تا آنجا پیش رفته بود که حتی از اقدامات کدخدامنشانه برای نزدیکی جریانهای همسوهم استفاده نکرد. هم میتوانیم این روش را تحسین کنیم وهم آن را به نقد بکشیم. تحسین از این بابت که این امر سلامت دولت مستقر را نشان میداد زیرا از نقطهای که احتمال میداد که مورد اتهام واقع شود، نیز خودشان را مبرا کردند. اما در بحث نقد نظر شما کاملا قابل تامل است. به نظرم اگر آن روز آقای خاتمیجدی به صحنه وارد میشد حداقل دو نفر از این افراد حاضر بودند که حرف ایشان را گوش کنند و اگر در آن مرحله این دو نفر به توصیه آقای خاتمیکنار میرفتند قاعدتا نتیجه انتخابات به صورت دیگری ثبت میشد.
*دولت اصلاحات بر خلاف برداشتی که یک عده داشتند از معبر توسعه سیاسی به توسعه همه جانبه فکر میکرد و توسعه موردی ، موضوعی و نقطه ای را قبول نداشت، یعنی وزیر کشور که متولی امنیت و سیاست داخلی کشور بود یک پای آن همیشه در کمیسیون بحران صنایع بود که بتواند بحران صنایع را حل کند. شما یکبار دیگر نگاه کنید به دولت آقایهاشمی، آقای خاتمیو آقای احمدینژاد. آقای احمدینژاد تابلوها را عوض کرد، به طور مثال پالایشگاه پارسیان در زمان آقای خاتمیافتتاح شد دو سال بود که گاز تولیدی این پالایشگاه در شبکه سراسری میآمد ، میعانات گازی مرتبط با پالایشگاه از طریق عسلویه وماهشهربه فروش میرسید اما سال 88 آقای احمدینژاد برای افتتاح این پالایشگاه به آنجا رفت! بعد تبلیغات وسیعی صورت گرفت که میخواهد پالایشگاه پارسیان را افتتاح کند، شاید من آن زمان دهها تلفن و پیامک داشتم که ایشان میخواهد چه چیزی را افتتاح کند؟ این مجتمع که حدود سه سال است که فعال است ، آنقدر در رسانههای مختلف مثل فارس این برنامه را تبلیغ کردند. در نهایت هم که مشخص شد که داستان از چه قرار بوده مجبور شدند بگویند که آمدهاند که فلان قطعهاش را افتتاح کنند. بعد هم تابلو پروژه فعال را عوض کردند و عنوان کردند که این پروژه در زمان مدیریت آقای احمدینژاد افتتاح شده است.
*بیشترین تکیه در دوران اصلاحات روی شکل گیری نهادهای مدنی و تقویت آنها بود. نه در دولت سازندگی و نه در دولت اصولگرای احمدینژاد نهادهای مدنی جایگاهی نداشتند، به طور مثال احزاب و تشکلهای سیاسی حتی میتوانید از جمعیت موتلفه بپرسید که دوران شکوفایی و دورانی که توانستند سطح خودشان را بالا ببرند چه دورهای بودهاست.قطعا اگر ملاحظات سیاسی مانع نشود آنان نیز به دوره اصلاحات اشاره میکنند. نهادهای مدنی و یا تشکلهای مردم نهاد در دوره اصلاحات رشد کرد ودر بسیاری از موارد شکوفا نیز شد.
*دولت اصلاحات اقدامات بزرگ وقابل تحسین دیگری نیز در این زمینه انجام داد. اقداماتی از جمله تاسیس خانه احزاب ، پرداخت یارانه برای دفاتر کاری احزاب ، واگذاری امور شهرها و روستاها به شوراها شکل گیری نهادهای خودجوش مردمیتحت عنوان NGO در حوزههای مختلف ، از آموزش و پرورش گرفته تا محیط زیست و امثالهم که تمام این موارد برای آن زمان است.
*متاسفانه شورای اول کارکرد مطلوبی در تهران و دیگر شهرهای بزرگ نداشت. البته کلان این شوراها از نظر کارکرد خوب بود اما نماد شوراها که شورای شهر تهران بود در شورای اول متاسفانه کارکرد خوبی نداشت. این امر به به دو دلیل رخ داد. اول آنکه ما بیش از حد شورای شهر را سیاسی کرده بودیم، یعنی به قول معروف ژنرالها آمده بودند در شورای شهر، از آقای نوری، عطریانفر و دیگر دوستان گرفته تا آقای غرضی در آنجا جمع شده بودند. انتخابات مجلس ششم پیش آمد و یک تعداد از این ژنرالها رفتند به مجلس و از شورا خارج شدند و بعضی از این افراد هم رفتند به دولت و از شورا خارج شدند که باعث شد شورا به سبب رفتن عده ای از نیروهای اصلی یک پله پائین بیاید و همچنین اختلافاتی بین آنها به وجود آمد و ما نیز نتوانستیم این اختلافات را رفع کنیم که این نقص و ضعف ما بود.
*ما دو مدل دعوا داشتیم ، یک دعوا در شورای شهر بود که بین خودشان بود که این اتفاق هم به خودمان آسیب زد اما دعواهایی که در مجلس و دانشگاهها صورت میگرفت دعوایی بود که دیگران راه انداخته بودند یعنی اینکه طرف را گرفته بودند و بر سرش میزدند و آن هم ناچارا داد میزدند که این دو مورد را باید از هم جدا کرد ، همین الان هم حسن روحانی در معرض چنین مشکلی است از این نطقهایی که بعضی از این نمایندهها کردند اینگونه استنباط میشود که از فردا شروع میکنند بر سر این دولت میزنند و در نهایت هم این دولت مجبور میشود که داد بزند. به داد زدن کسی که کتک میخورد هم نمیگویند ماجراجویی. الان هم این نگرانی را دارم که آن دعواها را هم مجددا راه بیاندازند هر چند که معتقدم هم اصولگرایان پختهتر شده اند و هم متوجه شدهاند که این روشهایی که در این دو سه دهه دنبال کرده اند جواب نداده و مشاهده میکنند که هر روزنهای که باز میشود مردم به سراغ رقیب آنها میروند، شاید اصولگرایان درس گرفته باشند تا این مشکلات را به وجود نیاورند.
*در 18 تیر رفتند روزنامه سلام را بستند و نیروی انتظامیو لباس شخصیها رفتند دانشجوها را کتک زدند، آنقدر قصه روشن بود که شروع کننده این ماجرا جریانی بود که حتی رهبری ناراحت شد و گله کرد و هیچ کس آن نوع برخورد با دانشجویان را تایید نکرد. برخورد اولیه با دانشجویان توسط لباس شخصیها و از ناحیه کسانی بود که باید نظم ایجاد میکردند نه اینکه بروند نظم را به هم بزنند.
*آن شبی که این افراد ریختند در کوی دانشگاه دانشجویان حداکثر اعتراضشان به تعطیلی روزنامه سلام بود. اما برخورد خشونت آمیز لباس شخصیها آتش این مسئله را روشنتر کرد اما باز هم ما بودیم که توانستیم این مسئله را کنترل کنیم، من همیشه کنترل حادثه 18 تیر را به عنوان برگ درخشانی در کارنامه دولت آقای خاتمیمیدانم. دولت در این ماجرا بدون آنکه متوسل به خشونت شود و علیرغم این که خیلی آسیب دید، فرسوده شد، مورد توهین وافترا قرار گرفت، اما ماجرا را کنترل وآرام کرد.
*دولت اصلاحات از دین ومفاهیم دینی استفاده ابزاری نکرد قرایتی از حکومت دینی ارایه کرد که نسل تحصیل کرده وروشنفکر رابه همراه توده ها، مدافع نظام وارزشهای دینی کرد و در مورد ارتباط با رهبری هم منطقی ترین ارتباط بین دولت ورهبری وجود داشت. در طول زمامداری خاتمی بیشترین اعتماد و صمیمیت بین دولت اصلاحات و رئیس دولت اصلاحات با رهبری و مجموعه مدیریت کشور وجود داشتهاست. شما ببینید که در کجای دولت اصلاحات 11 روز خانه نشینی به خاطر اعتراض به رهبری وجود داشت.
*نمیخواهم بگویم که دولت احمدینژاد هم نقاط قوتی نداشته است ، این باید در ذهنمان باشد که بالاخره هر دولتی نقاط قوتی هم در کارنامه اش وجود دارد ، من اگر بخواهم برآیندعملکرد دولت اصلاحات را بگویم باید برآیند دولت احمدینژاد را هم بگویم به همین دلیل من کارنامه دولت اصلاحات را در برابر دولتهای قبل و بعدش دولت موفقی میدانم. در حداقل سه حوزه موفقیت ما کاملا روشن است در حوزه اقتصاد کلان و زیر ساختها دولت اصلاحات بسیار موفق بود، در حوزه دیپلماسی دولت اصلاحات توانسته بود دشمنانمان را حداقل زمین گیر کند ودشمنی آنها را کماثرتر کند، در حوزه مدیریت داخلی هم به اعتقاد من دولت اصلاحات یک سر فصلی باز کرد از بها دادن به سلایق متنوع و عدم سرکوب دیدگاههای مختلف و تحمل همراه با سیاست ورزی صحیح ، این به نظر من سه محور موفقیتهای اصلی دولت اصلاحات بود که میتوانیم امروز ، فردا و صد سال دیگر این سه حوزه را به عنوان نقاط درخشانی از تاریخ هشت ساله اصلاحات نام ببریم.
219219
نظر شما