آلبوم «امپراتور» مهر امسال منتشر شد و کنسرت قطعات این آلبوم هم بدون فوت وقت در همان روز انتشار آلبوم در برج میلادی روی صحنه رفت و جالب آنکه خیلی از قطعات را همه حاضران با هم همخوانی میکردند.
سراغ مهدی یراحی رفتیم تا بپرسیم بالاخره بعد از انتشار دومین آلبومش با خودش چند چند است و در انتخاب شعرها و ملودیهایش چه متر و معیاری دارد.
استراتژیات این است که گشت و گذار بین همه سبکها همه سلیقهها را با خودت همراه کنی؟
ببین! تا جایی که میتوانم باید خودم را معرفی کنم. درگیر مخاطبی هستم که سلیقه معلوم و مشخصی دارد. مطمئن هستم یراحی اولین انتخاب شنوندههای موسیقی در جامعه نیست. شاید گاهی شعرهایم را مخاطب عام متوجه نشود، اما نمیخواهم با انتخاب شعرهای خوب از ترانهسرایان فکری و عمیق طیفی از مخاطبان عام ر را از دست بدهم. خیلیها انتخابشان را کردهاند و برای تینایجرهای 15 تا 20 ساله میخوانند، اما فکر میکنم میانگین مخاطبانم حدد 30 تا 35 سال است که نیاز به ترانههایی عمیقتر دارد.
یادم میآید همیشه گفتهای خواندن قطعات اجتماعی خیلی برایت جدی است اما همین ترک «ما هیچوقت با هم نبودیم» تنها کار اجتماعی این آلبوم محسوب میشود؟ بین 13 تا فقط یک قطعه اجتماعی کم نیست؟
این آلبوم دومم است. در آلبوم اول و دوم نمیتوانم خیلی به خودم بپردازم. باید به مخاطبم نزدیک شوم. برای همان دغدغهای که گفتم.
یعنی با خواندن ترانههای اجتماعی از مخاطبت دور میشوی؟
از مخاطب عام دور میشوم؛ باید مخاطب عام به دست بیاورم تا بتوانم در این بازار باقی بمانم. بعد بنشینم سرفرصت به او بگویم که این طوری فکر میکنم. مخاطب تا وقتی من را نشناسد نمی آید حرفهای جدیام گوش کند. میگویم باید یک واقعیت را بپذیریم. حتی جدیترین خوانندههای ما که خیلی هم در بحث اجتماعی جا افتادهاند، در ابتدای فعالیتشان کارهای عامهپسندی را اجرا کردهاند و به تدریج طی 10، 20 و 30 سال به جایگاه اجتماعی فعلیشان رسیدهاند عاشقانه هم دوست دارم ولی جاهایی بیشتر دوست دارم صحبت کنم که درد مشکرت من و تعداد بیشتری را آدمهایی است که داریم در کنار هم زندگی میکنیم. بحث این است که دوست ندارم صرفاً خواننده اجتماعی یا خواننده قطعههای عاشقانه باشم.
در نهایت هر قطعه موسیقی برایت زمینه چینی برای یک اتفاق تازه است یا کارت دعوت برای یک قشر اجتماعی خاص؟
برای هر قشر اجتماعی خودم را با یک تک (قطعه) پرزنت میکنم تا آن قشر را به خودم نزدیک کنم. حالا در ادامه میتواند تصمیم بگیرد که می خواهد مخاطبم باشد و باقی بماند یا سیدی را به کناری بیندازد و رد شوند. هنوز خودم را در مرحله معرفی میبینم. مشکل این است که چون مخاطب عام با قطعات عاشقانه ارتباط بهتری برقرار میکند، گاهی باید جهتدهی آلبوم را به سمت قطعات عاشقانه برد. منظورم این نیست که این دودر تقابل با هم هستند. و گاه همدیگر را نفی میکنند ما مجبوریم کار عاشقانه بسازیم که طیف بیشتری را درگیر کنیم و تهیهکنندهها را هم از برگشت مالی پروژهها مطمئن کنیم.
بالاخره به پاسخ علم و هنر بهتر است یا ثروت رسیدی!
به هر حال یکی از دغدغههای هر هنرمندی این است که رویش سرمایهگذاری شود. اگر بخواهم خودم را به مردم نزدیک نکنم تا 50 سالگی نان در اب بزنم. عمرم تمام میشود و قصهام به آخر میرسد. تمام نقدم به یکسری دوستان خیلی هنرمندم این است که تا کی میخواهی نان خشک سق بزنی و به این افتخار کنی که داری کار خیلی هنری میکنی. میگویم باید هوش به خرج بدهیم. به مردم نزدیک شویم. اصلاً بگذار راحتت کنم؛ ما اگر پز - به اصطلاح -هنر برای هنز بودنش را دنبال کنیم، مغموم میشویم و خودمان را گول میزنیم.
32 سالم است و تازه آلبوم دومم را بیرون دادهام. در 19 سالگی که اوایل داغ شدن بازار موسیقی پاپ بود. آلبوم جمع کردم اما بیرون ندادم. برخی از این دست دوستانم سرخوردهاند و پز میدهند که «خیلی هنرمندیم و کسی ما را درک نمیکند» اما واقعیت این است که همه دوست داریم 10 سانس کنسرت هم که میگذاریم همه صندلیهایش پر شود، دوست داریم کارمان را همه گوش بدهند. منتها بلد نیستیم. حوصله ا ینکه برویم روشهایش را یاد بگیریم هم نداریم. میگویم دوست دارم تا جایی که بتوانم بای همین مخاطب با همین سطح سلیقه کار کنم.
بین خواندههای داخلی، کسی که به یک زبان بینالمللی فراگیر مثل عربی به صورت زبان مادری مسلط باشد نداریم. فکر جهانی شدن نیفتادهای؟
کاملاً فکر کردهام و برایش برنامه هم دارم به فکر رایزنیهایی در این باره هستم و خیلی موقعیتها را چک کردهام. قبل از اینکه بخواهم با خوانندهها یا آهنگسازان از آن سمت همکاری کنم. در فکر این هستم که یک آلبوم عربی که موسیقیهایش از خودم باشد انجام دهم. به سیروان خسروی گفتهام میخواهم موسیقی عربی را جدیتر دنبال کنم. این حسنی است که بتوان دو زبان را مسلط بخوانم.
این پر پر زدن که در تیتراژ «ماه عسل» سال 92 میخواندی و خیلی جلبتوجه میکرد، به همین موضوع برمیگردد دیگر.
از بچگی تلفظ حرف «پ» را انجام دادهام. اصلا حرف پ در عربی خوزستان که به عربی عراق نزدیک است وجود دارد. در قطعه سازش هم پر پر زدن را برای اینکه حسش دربیایند. این طور با شدت تلفظ کردم.
به نظر خودت در بازار جهانی موسیقی عربی شانسی داری؟
راستش را بخواهی چشمانداز مشخصی ندارم فکر کنم تا سنم بالا نرفته اگر دست به کار بشوم. شاید بشود یک کارهایی کرد. چون در نوجوانی قرآن میخواندم، در موسیقی عربی روی صدایم ناخودآگاه کار شده است. نوعی تجربهگرایی است و میخواهم تلاشم را بکنم و تیری در تاریکی بیندازم.
58301
نظر شما