جالب تر این که ما با اهل فلسفه و نظر نیز چنین می کنیم. یعنی یک فیلسوف را که حتی در تمام عمر یک خط از آثارش را نخوانده ایم چنان ارج می نهیم و ستایش می کنیم که انگاری مارلون براندوست و گاه یک فیلسوف دیگر را هم که از قضا یک خط از آثار او را هم نخوانده ایم چنان به باد دشنام می گیریم و لعن ونفرین می کنیم که پنداری شمر لعین است. ما ملت شگفتی هستیم و درست به همین دلیل که شگفت هستیم ناگهان به هوشنگ ابتهاج روی خوش نشان می دهیم آن هم به دلایلی که نه تنها این بار خیلی هم بی ربط نیست بلکه تا حدود زیادی ربط هم دارد. البته حشر و نشر پیرپرنیان اندیش با اهل موسیقی و خواندن اشعار او توسط خوانندگان زبده و ممتاز موسیقی ایرانی در این محبوبیت بی تاثیر نبوده اما دیگرانی هم بوده اند که اشعارشان با آهنگ و بانگ خوش درآمیخته، پس چرا آنان در جایگاه و پایگاه ابتهاج قرار نگرفته اند؟ شاید حقیقت همان باشد که آقای ابتهاج درمراسمی که به او اختصاص داشت گفت. او گفت: شناختن من کار مشکلی نیست. ما آدمهای صاف و سادهای هستیم که به معنای واقعی از پشت کوه آمدهایم. این کوه بلند البرز ولایت مرا از ولایت خیلیها جدا میکند. آدمهای ساده شناختنشان هم ساده است. بعضیها بیخود زحمت میکشند که نکتههایی پیدا بکنند و بگویند. نگفته هم معلوم است. چیز مهمی نیست. ولی خوب من موافقم و این روزها هر چه گفتم از باور خودم گفتم و با صداقت خواهم گفت. هیج چیز را به خودم نبستم. هیچ ادایی درنیاوردم. تنها توفیق من است و تنها چیزی است که می توانم به آن ببالم."
قطعا درباره علت محبوبیت هوشنگ ابتهاج بیش از این ها می توان سخن گفت اما شاید مهم ترینش همین باشد که خود اشاره می کند: صدق. صداقت آن هم در روزگاری که دروغ از شش جهت بر ما باریدن گرفته است و به قول فروغ فرخزاد بسیاری از شاعران همه هم و غمشان یک بشقاب پلو است و نه چیزی دیگر، سرمایه گران بهاییست که هرکسی نمی تواند صاحب آن شود.این روزها شاعران داعیه های عجیب و غریبی دارند که هیچ ربطی به شعر و شاعری ندارد. یکی خودرا مدافع ارزش ها و دیانت می داند در حالی که نه در گفتارش و نه کردارش هیچ نشانی از ارزش ها و دیانت یافت نمی شود، دیگری دعوی آزادی خواهی و مردمی بودن دارد در حالی که از تنگ نظر ترین و خودخواه ترین موجودات روی زمین است. ابتهاج اما در این بازار مکاره به شدت شبیه خودش است و سخنش به همان اندازه ساده است که شخصیتش. اگرچه شیادی در روزگار ما کسب رایج است اما شیادان همواره نمی توانند دل ها را بربایند و مردمان را فریب دهند. سخن خواجه شیراز را از یاد نبریم که فرمود: به صدق کوش که خورشید زاید از نفست.
نظر شما