۰ نفر
۹ آبان ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۰

دیاکو حسینی:

با این وجود که چارچوب پیشنهادی ایران برای به نتیجه رساندن مذاکرات هسته ای در ژنو مورد استقبال قرار گرفت اما هر دو طرف به خوبی نسبت به دشواری مسیر پیش رو آگاهی دارند و احتمالا دشوارترین مرحله که سخت استعداد به شکست کشاندن مذاکرات را نیز دارد، گام های متقابل برای اعتماد سازی است و یا بطور دقیق تر اینکه کدام طرف باید کدام امتیازهای دریافتی را با سپردن کدامین امتیازها در چه زمانی جبران کند.
این معما برای غرب حساسیت بیشتری را برخواهد انگیخت تا ایران. زیرا از دیدگاه غرب امکان تقلب و واپس روی ایران از تعهداتش، غرب را در معرض شکستی غیرقابل جبران قرار خواهد داد و از آنجایی در صورت تقلب ایران، بازسازی تحریم های لغو شده بسرعت ممکن نخواهد بود، محتاطانه تر آن است که غرب در برداشتن هرجزیی از تحریم ها سختگیرانه تر عمل کند.
بنابراین جای شگفتی نیست که غرب آمادگی کمتری برای برداشتن گام های متقابل را حداقل در ابتدای مذاکرات داشته باشد. چنین هراسی برای ایران موضوعیت ندارد زیرا ایران با سهولت بیشتری می تواند از اجرای تعهداتش سرباز زند بدون آنکه با دشواری مشابهی مواجه شود. تنها در موارد اندکی مانند خروج اورانیوم غنی شده تا 20 درصد از کشور، کاهش و از دور خارج کردن برخی سانتریفیوژها و یا پذیرش پروتکل الحاقی، تقلب غرب در اجرای تعهداتش، ایران را در موضع باخت قرار خواهد داد. به همین دلیل هیچکدام از این موارد نباید دست کم در مراحل نخستین گفتگوها، در زمره تعهدات ایران قرار بگیرند.
بخشی از دشواری مسئله «تقلب» به خطرپذیری طرفین بازمی گردد اما خوشبختانه خطرپذیری موضوع ثابت و تغییرناپذیری نیست و حدود آن می تواند بسته به میزان اعتماد جلب شده در مراحل مذاکرات تغییر کند. میزان اعتماد هر کدام از طرفین به جدیت طرف دیگر برای رسیدن به تفاهم و اطمینان از اینکه طرفین به یکدیگر پشت پا نخواهند زد، رابطه مستقیمی با حد پذیرش خطر دارد. هرچه اعتماد بیشتر باشد خطر پذیری نیز بیشتر خواهد شد و افزایش ضریب خطرپذیری، احتمال متهم شدن طرف دیگر به تقلب را کاهش خواهد داد و برعکس.
شکل و ساختار تحریم ها
از دیدگاه ایالات متحده مهمترین وجه ساختار تحریم ها عبارت است از مهندسی نظامی هماهنگ از تحریم های وضع شده بگونه ای که هر جز بتواند جز دیگر را به منظور بستن روزنه های اقتصاد ایران، تقویت کند. برای نمونه تحریم فعالیت های بانکی ایران توسط اتحادیه اروپا که موجب قطع دسترسی مبادلات بانکی ایران از سیستم الکترونیکی سوئیفت شد به نوعی تکمیل کننده لوایح تحریم نفت و صنعت پتروشیمی ایران در کنگره آمریکا بود. زیرا مبادله بانکی پس از فروش کالا به کشورهایی را که به نحوی توانسته بودند، قانون تحریم ها را دور بزنند از طریق این سیستم مالی مسدود می کرد. در مطالعه ساختار تحریم ها از دیدگاه ایران، تخمین اینکه ترکیب کدام تحریم ها آسیب بیشتری به اقتصاد ایران وارد آورده بسیار دشوار است زیرا عوامل داخلی مانند سوء مدیریت در سیاست های پولی و مالی ایران نیز همزمان در تشدید نابسامانی های اقتصادی نقش داشته است. اما کارشناسان امور مالی باید آن دسته از تحریم هایی را که بطور ملموس تری بر اقتصاد سنگینی می کنند، شناسایی کنند. در این راه باید توجه داشته باشیم که لزوماً تحریم های موثرتر همان تحریم هایی نیستند که باید خواستار برچیده شدن آنها در کمترین زمان ممکن باشیم. به عبارتی شناخت ما از ساختار تحریم ها می تواند برای اولویت بندی درخواست های ایران و اینکه کدام درخواست باید در کدام مرحله ارائه شود تا طرف مقابل نیز آن را متوازن با گام های ایران تشخیص دهد، مفید باشد نه در پیش گرفتن یک رویکرد تهاجمی. چرا چنین وسواسی ضروری است؟ زیرا در طول مذاکرات طرفین باید از اقداماتی که ممکن است این تصور را بوجود آورد که طرف دیگر در حال تقلب و یا زیاده خواهی در ازای امتیازهای ناچیز است خودداری کنند. تنها از این طریق صداقت کافی برای تداوم گفتگوهای نتیجه بخش حفظ خواهد شد. همینطور از دیدگاه غرب، شکل تحریم ها گویای تنوع و چندجانبه بودن آنهاست شامل تحریم های اتحادیه اروپا، احکام اجرایی دولت آمریکا، تحریم های کنگره آمریکا، قطعنامه های سازمان ملل و تحریم های یکجانبه. به یاری این تنوع، ایالات متحده نه تنها خود را از به دوش کشیدن همه بار مسئولیت تحریم ها رها کرده بلکه نظام تحریم ها علیه ایران را عملاً به رویکردی فراگیر در جامعه بین المللی اشاعه داده که در زبان دیپلماسی به معنای وجود اجماع جهانی در برابر ایران است. از منظر ایران همین نقطه قوت در شکل تحریم ها می تواند نقطه ضعف آن نیز باشد. با این توجه که حتی با برداشتن گام هایی از سوی ایران، متقاعد کردن کنگره به لغو تحریم ها بسیار دشوار خواهد بود، تنوع در شکل تحریم ها امکانات دیگری برای تخفیف تحریم ها را در اختیار باراک اوباما قرار می دهد تا در صورت رسیدن به توافقی قابل قبول آن را به کار ببندد. برای مثال، مطابق با اختیارات رئیس جمهور آمریکا، اوباما می تواند احکام اجرایی را به مدت 6 ماه معلق کند و یا از معافیت های تحریم برای برخی کشورها استفاده کند و یا حتی چشمان خود را به روی نقض بخشی از تحریم ها ببندد. ایالات متحده پیش از این نیز در مواردی نقض قانون تحریم نفت ایران - لیبی را از سوی سرمایه گذاران اروپایی نادیده گرفته است. تنوع در شکل تحریم ها این نکته را هم برای ایرانیان یادآوری می کند که صرفاً تکیه بر توافقات احتمالی در گفتگوهای ایران و 1+5 کافی نیست. نه تنها ایران باید برای به ثمر نشاندن گفتگوها با شش قدرت جهانی، مذاکرات پنهانی، هدفمند و موثری با ایالات متحده را هدایت کند، بلکه می تواند همزمان دیپلماسی جداگانه ای با اتحادیه اروپا به منظور اعمال نفوذ بر دولت آمریکا سازمان دهی کند. اگرچه آنها احتمالاً تمایل نخواهند داشت که بدون جلب رضایت واشنگتن از میزان تحریم ها بکاهند اما در صورتی که ایران موفق شود که عزم خود را به کاهش تنش ها و تجدید روابط با جهان اروپایی اثبات کند، قادر خواهند بود فشار بیشتری به واشنگتن برای کاهش تحریم های بین المللی وارد آورند.
جایگاه ویژه اروپا در استراتژی ضد تحریم
به سه دلیل پیگیری مذاکرات جداگانه ایران با اتحادیه اروپا می تواند با سرعت بیشتری به نتیجه برسد. نخست آنکه برخلاف ایالات متحده، کشورهای اروپایی، برنامه های هسته ای ایران را تهدیدی قریب الوقوع و بزرگنمایی شده؛ آنگونه که ایالات متحده مشاهده می کند، نمی بینند. از منظر اروپا، ایران اتمی خطری بزرگ برای امنیت اروپاست اما نه بزرگتر از خطری که از جانب اتحاد جماهیر شوروی به مدت نیم قرن جریان داشت. بعلاوه، قدرت های اروپایی متصدی نظام جهانی و مسئول تامین امنیت اسرائیل نیستند؛ ده ها پایگاه نظامی را در خاورمیانه اداره نمی کنند و به اندازه آمریکا مورد نفرت مسلمانان قرار ندارند. از دیدگاه اروپا، رشد اقتصادی همزمان با معماری ساختار نوین دیپلماسی بر مبنای چند جانبه گرایی، قانونمندی و اولویت حقوق بین الملل بر نظامی گری بر روش های سنتی و مورد پسند ایالات متحده در اداره سیاست بین الملل ارجحیت دارد.نه تنها در دوران جورج دبلیو بوش که در سرتاسر تاریخ دیپلماسی آمریکا، این کشور یکجانبه گرایی و پاسخ های نظامی به موضوعات سیاسی را ترجیح داده است. در موارد استثنایی مانند بناکردن نظم پس از جنگ دوم جهانی که همراه بود با تاسیس سازمان ملل متحد، سازمان تجارت جهانی و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، علت چندجانبه گرایی ایالات متحده نه اعتقاد به همکاری دسته جمعی که مغایر با روح سرشار از غرور استثناگرایی آمریکایی است بلکه تقلا برای نمایش دادن ابعاد جهانی ارزش های آمریکا و همچنین نمایش دادن توان متحد کردن جهان تحت رهبری آرمان های جامعه آمریکایی بود. برخلاف ایالات متحده، اروپاییان همانطور که رابرت کیگان پژوهشگر موسسه بروکینگز سال ها پیش در پیرامون اختلاف فرهنگ استراتژیک اروپا و آمریکا گفته است:« اصرار دارند که دیدگاه آنها به مسائل بسیار ظریف تر و پیچیده تر است. آنها می کوشند بر دیگران با زیرکی و بطور غیرمستقیم نفوذ یابند. در برابر شکست ها بسیار منعطف تر و هنگامی که راه حلی فوری پیدا نمی کنند بسیار شکیباترند. انها عموماً پاسخ های صلح آمیز را در نظر می گیرند. گفتگو، دیپلماسی و متقاعد کردن را به اجبار ترجیح می دهند و در توسل به حقوق بین الملل، کنوانسیون های بین المللی و دیدگاه های بین المللی برای فیصله دادن به اختلافات بسیار سریع تر عمل می کنند».
کیگان در این مورد که شکاف ناشی از میزان قدرت و تجربیات متفاوت اروپا و آمریکا به قدری افزایش یافته که گویی «آمریکای مریخی» و «اروپای ونوسی» مسائل جهان را نمی توانند از دریچه مشترکی بنگرند کاملا حق دارد. یک ناظر ایرانی بلافاصله با این پرسش مواجه می شود که در اینصورت چرا آمریکا و اروپا در برخورد با بحران هسته ای ایران چنین یکدست رفتار می کنند؟ علت این موضوع نه اشتراک منافع و یا فرهنگ استراتژیک اروپا و آمریکا بلکه دقیقاً تفاوت میان آنهاست و این همان نکته ای است که باید برای تصمیم گیرندگان ایرانی اهمیت داشته باشد. تا زمانی که دیپلماسی با مکانیزم تحریم ها درگیر شده باشد امکان وقوع جنگ کاهش می یابد. شکست دیپلماسی با ایران نه تنها احتمال جنگ و بی ثباتی گسترده در خاورمیانه را افزایش خواهد داد بلکه می تواند نشان دهنده ناکارآمدی استراتژی عمومی اروپا یعنی چندجانبه گرایی و تکیه بر دیپلماسی برای حل مشکلات جهانی باشد. اگرچه سیاست تحریم برای اقتصاد اروپا مطلوب نیست اما وقوع جنگ عواقب به مراتب ویرانگرتری برای اقتصاد و شیوه جهان بینی اروپا خواهد داشت. در آن صورت اروپا با دنیایی به رهبری آمریکا مواجه خواهد شد که در آن، قدرت نظامی پاسخ بسیاری از بحران های سیاسی است. از آنجایی که یک اروپای بلحاظ نظامی ضعیف شده در چنین دنیایی به حاشیه رانده خواهد شد، طبیعی است که انتظار داشته باشیم اروپا با تمایل امریکا برای میلیتاریزه کردن سیاست بین الملل مقابله کند؛ همانگونه که در سال 2003 چنین کرد. از این رو، همراهی اروپا با آمریکا در سیاست وضع تحریم های بین المللی تلاشی برای ممانعت از جنگ و فروپاشی دیپلماسی بود. اگر ارزیابی ما در اینجا درست باشد، تفاوت در فرهنگ استراتژیک اروپا و آمریکا باید پنجره ای تازه را پیش روی درک ایران از جهان غرب بگشاید.
دوم؛ اتحادیه اروپایی نیز همانند چین خود را مغبون و بازنده بزرگ تحریم های بین المللی علیه ایران می بیند. برخلاف ایالات متحده، اروپا دهه ها یکی از بزرگترین شرکای تجاری ایران و در مقابل ایران یکی از مهمترین شرکای تجاری اروپا در خاورمیانه بوده است. در شش ماهه نخست سال 2012 صادرات اروپا به ایران با نرخ کاهش 39 درصدی در مقایسه با دوره مشابه سال 2011 به 79/ 2 میلیارد یورو رسید. این نرخ کاهش همزمان بود با رشد صادرات ایالات متحده به ایران که با رشد 70 درصدی در مقایسه با شش ماهه سال پیش از آن به 2/ 159 میلیون دلار افزایش یافت.مطابق با آمار منتشر شده وزارت بازرگانی آمریکا، ارزش صادرات محصولات لبنیاتی امریکا به ایران با رشدی نزدیک به دو برابر در سال 2012 مقایسه با سال پیش از آن از 25 میلیون دلار گذشت و ارزش صادارت گندم نیز از رقم بی سابقه 89 میلیون دلار بالغ شد. این در شرایطی است که ده ها شرکت سرمایه گذار اروپایی از دستیابی به بازارهای ایران محروم مانده اند. تضمین رشد اقتصادی برای جایگاه اروپا در رقابت های ژئواکونومیکی جهانی اهمیتی وافر دارد؛ بعلاوه فروپاشی اقتصادی درون این رقابت ها می تواند پروژه اتحادیه اروپا را به خطراتی جدی مواجه کند. اروپا برای ادامه حیات اقتصادی و سیاسی خود به منابع انرژی و بازارهای ماورای قاره، نیازی فوری و اجتناب ناپذیر دارد. این نقیصه باید از سوی ایران به عنوان دستور العملی برای تشویق اختلافات میان اعضای گروه 1+5 جدی گرفته شود. مذاکرات جداگانه با کشورهای اروپایی که سخت خواهان بازگشت به بازارهای ایران هستند در کنار تلاش برای رسیدن به تفاهم در گفتگوهای هسته ای ایران و غرب ضروری است. در این راه ایران می تواند با کمک دیپلماسی غیررسمی سرمایه گذاران و بازرگانان ایرانی را برای گفتگو با شرکت های اروپایی به منظور یافتن راهی برای فشار به دولت های اروپایی برای تخفیف تحریم ها و ورود مجدد به اقتصاد ایران ترغیب کند.
سوم؛ لابی اسرائیل که سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه را به ورشکستگی کشانده جایی در اروپای دموکراتیک تر ندارد. البته این هرگز بدان معنا نیست که تهدیدات ساختگی از سوی اسرائیل کاملا نادیده خواهد گرفت. اما در تفکر استراتژیک اروپا، حمایت از اسرائیل جزیی از آداب و ملاحظات سیاست داخلی نیست و از این رو دلبستگی به اسرائیل تا جایی ادامه دارد که در جهت تامین خواسته های اروپا باشد نه فراتر از آن.به دلیل فعالیت های لابی اسرائیل در آمریکا، مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 با جزییات و فراز و نشیب های بیشتری همراه خواهد بود که قطعیت موفقیت آن را زیر سوال می برد. در نبود این حساسیت ها در گفتگوی دو جانبه و پنهانی ایران و آمریکا و همینطور به کار انداختن دیپلماسی ایران و اروپا می توانیم بخشی از فشارهای متمرکز شده بر گفتگوهای رسمی را بکاهیم. با این حال، استفاده نکردن از ظرفیت های موجود برای مذاکرات استراتژیک با آمریکا که موضوعاتی غیر از فعالیت های هسته ای ایران را در بربگیرد، اشتباهی جبران نشدنی است. معمولاً مشکلات پیچیده به راه حل های پیچیده هم نیاز دارند. نتیجه نهایی تا حدی وابسته به این است که چگونه ایران و آمریکا بخواهند از این ظرفیت ها بهره بگیرند و یا همانند گذشته در مسیری اشتباه، پرخطر و مستعد جنگ قدم بردارند.
4949

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 320172

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 8 =