۰ نفر
۲ آذر ۱۳۸۷ - ۱۴:۱۲

گفت وگو با دکتر بهرام امیراحمدیان کارشناس مسائل آسیای میانه و قفقاز

محمد امین خرمی: با گذشت بیش از یک ماه از درگیری نیروهای روسی و گرجی در منطقه اوستیای جنوبی، اخبار مربوط به گرجستان هنوز روی خط خبرگزاری های جهان قرار دارد. ریشه های درگیری های اخیر و اختلافات روسیه و گرجستان را در کجا باید جستجو کرد؟ نقش ایالات متحده و اسرائیل در این درگیری ها چه بوده است؟ وضعیت کنونی گرجستان چگونه است؟ آینده مناطق جدایی طلب به کجا خواهد کشید؟ شرایط قبل و بعد از بحران و پاسخ این پرسش ها را در گفتگویی با دکتر بهرام امیراحمدیان، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل ژئوپولتیک منطقه قفقاز، پیگیری کرده ایم. 

تصویر کلی شرایط منطقه و رابطه بین دولت مرکزی گرجستان و مناطق جدایی طلب قبل از 8 آگوست به چه شکل بوده است؟
وضعیت قبل از 8 آگوست، کماکان همان وضعیتی بود که بعد از سال 1992 تثبیت شده بود؛ بدین صورت که در قسمت شمالی گرجستان دو منطقه خود مختار وجود داشتند، اوستیای جنوبی و آبخازیا. در این دو منطقه نیروهای حافظ صلح مستقر شده بودند. نیروهای حافظ صلح بین قلمرو دولت مرکزی و این مناطق که اعلام خودمختاری کرده بودند قرار می گرفتند. در ترکیب این نیروها هم نیروهای گرجی حضور داشتند، هم نیروهای روسی و هم نمایندگان برخی سازمان های بین المللی مثل سازمان امنیت و همکاری در اروپا که این نیروها را مانیتورینگ می کردند. اما وضعیت حاکم، وضعیت شکننده ای بود. در چند سال اخیر و بعد از اینکه آقای ساکاشویلی در سال 2003 قدرت را از طریق انقلاب رنگین به دست گرفت، چندین بار هجوم نظامی به منطقه انجام شد اما در سطح وسیع نبود.

وضعیت منطقه درست قبل از حمله 8 آگوست وضعیتی ثابت بود اما در عین حال که درگیری خاصی وجود نداشت، منابع و اطلاعاتی که در اختیار ما است نشان می دهد که هر دو طرف، هم روسی و هم گرجی، از قبل برای این درگیری آمادگی داشتند. گرجستان از اوکراین تسلیحات دریافت کرده بود. روسیه هم در شمال این منطقه و در مرزهای جنوب غربی خودش مانور های نظامی گسترده ای را به نام قفقاز 2008 انجام داده بود. این مانورها حتی اکنون گسترده تر شده و به نام ثبات 2008 در مناطق مختلف از جمله در ولگا و در مناطق مرکزی روسیه و در بخش های دیگر در حال پیگیری است. این مانورها نشان می دهد که روسیه در حال آماده شدن برای درگیری های گسترده تری در سطح منطقه است. گفته شده است که یکی از فرماندهان ارشد روسی گفته بود که ما در منطقه اوستیای جنوبی منتظر یک تنش هستیم، فرقی نمی کند این تنش از سوی کدام طرف باشد. یعنی آن ها آماده حمله بوده اند و تنها به دنبال بهانه می گشتند و این بهانه را آقای ساکاشویلی به دست آن ها داد.

آنچه که شما توضیح دادید در رابطه با منطقه اوستیای جنوبی بود. در رابطه با دو منطقه دیگر چه وضعیتی بین دولت مرکزی و این مناطق حاکم بود؟
در رابطه با دومنطقه دیگر باید گفت که یکی از این مناطق تقریبا حسابش با مناطق اوستیای جنوبی و آبخازیا جدا است؛ منطقه آجاریا که در جنوب غربی گرجستان قرار دارد و مردم آن مسلمان و عمدتا گرجی هستند. یعنی از لحاظ قومی با گرجی ها متفاوت نیستند. چون در دوره عثمانی این منطقه تحت سلطه آن ها بود، این مردم هم مسلمان شدند. ارتباطات مسلمانان و مسیحیان در این منطقه بسیار زیاد است، به طور مثال ممکن است زنی مسلمان و شوهرش مسیحی باشد و بالعکس. در این منطقه آقای آصلان آباشیدزه قدرت را در دست داشت و از همان ابتدا هم از دولت مرکزی تمکین نمی کرد اما این به معنی جنگ با دولت مرکزی نبود. این منطقه به صورت خودمختار اداره می شد. شواردنادزه، رئیس جمهور پیشین گرجستان چندین بار آقای آباشیدزه را دعوت کرد که به تفلیس برود، اما ایشان نپذیرفت. آباشیدزه مالیات هایی را که در این منطقه جذب می شد، صرف خود منطقه می کرد و به دولت مرکزی چیزی نمی پرداخت.

در همان اوایل حکومت ساکاشویلی، با همکاری دولت روسیه، آباشیدزه اجازه پیدا کرد به مسکو برود و در آنجا پناهنده شود و مسئله این منطقه بدین صورت فیصله پیدا کند. چون آجارها هم گرجی بودند، با دولت مرکزی همکاری کردند و مسئله خاصی پیش نیامد. پس تکلیف این منطقه جدا است.

منطقه دیگر در شمال غربی گرجستان قرار دارد که آبخازیا نامیده می شود. مردم این منطقه از خانواده های غیر گرجی هستند و از نظر زبانی، قومی، فرهنگی و نژادی هیچ مطابقتی با مردم گرجستان ندارند. این منطقه دارای سواحل بسیار زیبا است، در این منطقه چای کاری بسیار رونق دارد و از نظر اقتصادی برای گرجستان از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. بندر سوخومی که بندر بزرگی است در این منطقه قرار دارد. بنابراین در مقایسه با آجاریا این دو منطقه یعنی آبخازیا و اوستیا از اهمیت بیشتری برخوردار بوده اند. علاوه بر این، این دو منطقه هم مرز با روسیه هستند و به همین سبب پتانسیل تجزیه طلبی و دریافت کمک از روسیه برای این دو واحد اخیر بسیار بیشتر بوده است. اوست ها خود را ایرانی می دانند، البته زبان آن ها متفاوت است و از خانواده زبان های کهن ایرانی می باشد.

 آن جرقه ای که روس ها منتظر آن بودند در کجا زده شد؟
یروهای گرجستان در بامداد روز 8 آگوست، که مصادف بود با افتتاحیه بازی های المپیک، به منطقه اوستیا حمله می کنند و در این حمله گفته می شود که 15 نفر از نیروهای روسی هم کشته می شوند. گرجی ها تسخینوالی، مرکز اوستیا، را اشغال می کنند. بلافاصله نیروهای روسی که در قفقاز شمالی حضور داشتند از مرز عبور می کنند و نیروهای گرجی را پس می زنند. گفته می شود در این درگیری ها 2100 غیر نظامی هم کشته می شوند. در بیانیه ای که از سوی مسکو منتشر می شود، هدف عملیات تامین امنیت جانی پاسداران صلح روسی و شهروندان روسی و دارندگان پاسپورت های روسی عنوان می شود. این مورد آخر در دکترین نظامی روسیه مورد تاکید قرار گرفته است.

 پاسخ روسیه به نیروهای گرجی بسیار شدید و دور از ذهن بود. چه عواملی باعث شد که روسیه با این شدت به گرجستان حمله کند و اساسا دست به اقدام نظامی بزند؟
ریشه های درگیری گرجستان با روسیه به اوایل فروپاشی اتحاد شوروی بر می گردد. با فروپاشی اتحاد شوروی طبیعی بود که گرجستان هم با مسئله جدایی طلبی اوست ها و آبخازها روبرو شود. گرجی ها روس ها را متهم می کردند که از حمایت و کمک رسانی قفقازی های شمالی به این دو منطقه و در راستای خودمختاری آن ها، جلوگیری نمی کنند. درگیری های خونینی هم اتفاق افتاد که روسیه وارد عمل شد.

پس از فروپاشی شوروی، روسیه ابتکار CIS یا کشورهای مستقل مشترک المنافع را ایجاد کرد که در ابتدا گرجستان به آن نپیوست. روسیه در واقع این سه منطقه خود مختار را در همان آغاز به عنوان نقاط فشار برای گرجستان در نظر گرفته بود. روسیه معتقد بود گرجستان و دیگر اجزای تشکیل دهنده شوروی با چه حقوق قانونی از شوروی جدا شد، بنابراین اجزای تشکیل دهنده دیگر واحدها از جمله اوستیای جنوبی و آبخازیا هم می توانند از همان حقوق استفاده کرده و از گرجستان جدا شوند. آن ها اعتقاد داشتند مرزهای گرجستان مرزهای بین المللی نبودند و این سرزمین قسمتی از سرزمین بزرگتر شوروی بوده و مرزهای آن هم با ترکیه، ارمنستان و آذربایجان، در حقیقت مرزهای شوروی بوده است. بنابراین این دو منطقه هم طبق همان اصولی که گرجستان بر اساس آن ها از شوروی جدا شد می توانستند برای خود تصمیم گیری کنند و از گرجستان جدا شوند. این درگیری های مرزی در منطقه شوروی سابق بوده، هست و خواهد بود . به نظر من این مسئله مهمترین مسئله در رابطه با درگیری ها بین کشورهای این منطقه است. بنابراین یکی از عوامل دخیل، درگیری های مرزی و ادعاهای مربوط به تجزیه طلبی بوده است.

مسئله دیگر در ارتباط با پیمان ناتو می باشد. در دوره شوروی و جنگ سرد، این کشور در منطقه قفقاز با پیمان ناتو هم مرز می شد. در حقیقت منطقه قفقاز حایل بین قلمرو پیمان ناتو و قلمرو پیمان ورشو بود. بنابراین این منطقه برای شوروی از اهمیت بالایی برخوردار بود. شوروی در این منطقه و در گرجستان پایگاه هایی تاسیس کرده بود. پس از استقلال کشورهای منطقه، آن ها خواستار تخلیه این پایگاه ها می شوند که اختلاف دیگری هم در اینجا پیش می آید. روسیه بعدها ناگزیر می شود بابت در اختیار داشتن این پایگاه ها به گرجستان اجاره پرداخت کند.

مسئله دیگر در رابطه با جنبش هایی است که در منطقه قفقاز شمالی و در قلمرو روسیه از سال 1994 شروع می شود و در سال 1996 به اوج خود می رسد. ادعای روس ها این بود که گرجستان به منظور تضعیف روسیه از طریق جنوب و از طرف غربی ها به خصوص امریکایی ها، و عربستان و ترکیه به نیروهای جدایی طلب مسلمان در قفقاز شمالی کمک می رساند. اگر در نظر داشته باشیم که سرتاسر مرزهای شمالی گرجستان بخشی از مرزهای جنوبی روسیه را تشکیل می دهد متوجه حساسیت این مرزها می شویم. این مرزها کوهستانی و غیر قابل کنترل هستند. این مرزها مرزهای طبیعی روسیه به شمار می روند، بنابراین از آنجا که در پس این مرزها دشت های گسترده ای قرار دارد، اگر رخنه ای در این مرزها ایجاد شود، نیروهای مهاجم می توانند به راحتی در خاک روسیه پیشروی کنند. در نتیجه مرزهای گرجستان برای روسیه بسیار حساس هستند. در این شرایط نیروهای مبارز چچنی هم در این کوه ها پایگاه هایی داشتند. این هم یکی دیگر از مسائلی بود که دو کشور بر سر آن درگیر بودند.

مورد دیگر ورود گرجستان به ساختارهای یوروآتلانتیکی است. گرجستان علاوه بر اینکه از ساختار CIS خارج می شود، وارد اتحادیه ای می شود که گوام نام دارد. این اتحادیه متشکل از گرجستان، اوکراین، آذربایجان و مولداوی است که در مقابل CIS تشکیل شده است. علاقه مندی به پیوستن به ناتو در گرجستان و اوکراین هم در همین راستا قرار می گیرد. روسیه محیط پیرامونی خود را با عنوان خارج نزدیک تعریف کرده است و معتقد است در محیط خارج نزدیک نباید ساختارهایی ایجاد شود که امنیت روسیه را به خطر اندازد. این اقدامات هم بر افزایش اختلافات می افزود.

اختلاف دیگری هم  بر سر حضور نیروهای روسی در اوستیای جنوبی و آبخازیا بوجود آمد. ساکاشویلی همیشه نسبت به حضور روس ها در این مناطق معترض بود. او معتقد بود نیروهای روسی مستقر در این مناطق به حمایت از جدایی طلبان اوستیای جنوبی و آبخازیا می پردازند.  

 روس ها ایالات متحده را در حمله گرجستان به اوستیا دخیل می دانند. شما چه نقشی برای ایالات متحده در مناقشات اخیر متصور می شوید؟
گرجستان به کمک هایی که قرار بود از غرب دریافت کند متکی بود. چون در بخش لجستیکی نتوانست بسیاری از این کمک ها را دریافت نماید، دیدیم که در این زمینه دارای ضعف بود. ایالات متحده بر روی مسئله پیوستن گرجستان به ناتو بسیار تاکید داشت. امریکا تمایل داشت پس از پیوستن این کشور به ناتو، مسئله در چارچوب این سازمان حل شود. اما در اجلاس بخارست گرجستان نتوانست موافقت همه اعضا را جلب کند. روسیه تهدید کرده بود که در برابر عضویت گرجستان و اوکراین از ابزار انرژی استفاده خواهد کرد، بنابراین فرانسه و آلمان از مخالفین اصلی بودند. بسیاری از تحلیلگران گرجستان را آغازگر جنگ می دانند. اگر ساکاشویلی پس از پیوستن به ناتو دست به این اقدام می زد شرایط فرق می کرد و روسیه با اتحاد ناتو طرف می شد.

یکی از دلایلی که باعث شد امریکا نتواند به خوبی با گرجستان همکاری کند این بود که در استراتژی ایالات متحده مشخص شده است که امریکا نباید به طور همزمان در سه جبهه درگیری نظامی داشته باشد؛ از این روی نمی توانست در این درگیری وارد شود.

البته نباید فراموش کرد که پیش از این هم امریکا در این کشور نقش اساسی داشته است. امریکا از طریق نهادهایی مثل بنیاد سوروس در این کشور انقلاب رنگین به راه انداخته و اگر انقلاب های رنگین را بررسی کنیم می بینیم که این انقلاب ها در محیط پیرامونی روسیه و در جمهوری های باز مانده از شوروی در حال رخ دادن است، بنابراین این مسئله یک سناریو از سوی امریکا است. کمک به جدایی طلبان چچن هم از طریق کمک های امریکایی ها بوده، یا پیوستن گرجستان به ناتو باز هم با حمایت امریکا مطرح شده است. به نظر من امریکا برای اینکه بین روسیه و ایران هم جدایی بیندازد قصد دارد گرجستان و قفقاز و حتی آسیای مرکزی را وارد ناتو کند. بنابریان از این طریق فاصله ای بین روسیه و جنوب ایجاد می کند. برای مقابله با این هدف امریکا، روسیه ساختار دالان ترانزیت شمال - جنوب را راه اندازی کرد. ایالات متحده قصد دارد وارد منطقه پیرامونی روسیه شود و دروازه ورود آن هم گرجستان است. از اینجا است که گرجستان هم برای ایالات متحده و هم برای روسیه دارای اهمیت بسیاری است.

 بعد از آغاز درگیری ها کدامیک از سازمان های بین المللی و کدام یک از کشورها برای میانجیگری وارد شدند؟
سازمان های بین الملی وارد نشدند، حتی سازمان امنیت و همکاری اروپا که درمنطقه حضور دارد دست به اقدامی نزد. این اتفاق بیشتر از طرف آقای سارکوزی رخ داد که ریاست دوره ای اتحادیه اروپا را نیز بر عهده دارد. از این طریق یک طرح صلح شش ماده ای رقم خورد. اما برخی کشورها وارد بحث میانجیگری شدند. من در همان ابتدای بحران در مصاحبه ها اطلاع دادم که الان زمان مناسبی است که ایران به عنوان میانجی وارد شود که البته در آن زمان اتفاق نیفتاد.

ترکیه اما وارد شد.
بله، بعد از اینکه آقای رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، ابتکار ائتلاف قفقاز بین امریکا، روسیه، کشورهای قفقاز و ترکیه را اعلام نمود، ایران اعتراض کرد. این طرح نباید اینگونه مطرح می شد. طرح ترکیه بدین معنی بود که ایران در این میان اهمیتی ندارد. در صورتی که ایران هم مرز با قفقاز است. به نظر من این نشاندهنده عدم پختگی آقای اردوغان بود. ما با ترکیه در حال همکاری هستیم و در زمینه های امنیتی هم همکاری های خوبی داریم. بنابراین نباید اینچنین طرحی بدون حضور ایران مطرح می شد. در عکس العمل به این مسئله ایران ابتکار خود را مطرح می کند. در اینچنین شرایطی میانجیگری ها تشتت ایجاد می کند؛ از طرفی آقای سارکوزی، از طرفی ترکیه و از طرفی ایران. در این میان به روسیه فرصتی داده می شود که آرام آرام موقعیت را در این دو منطقه تثبیت نماید.

به گفته برخی اسرائیل و صهیونیست ها در دامن زدن به بحران نقش داشتند، نظر شما چیست؟
من نفی می کنم. به نظر من اسرائیل نقش عمده ای نداشته است. اگر بخواهیم بگویم که 1200 نفر کارشناس اسرائیلی در این کشور حضور داشته اند، بسیار بعید است و کذب محض است. ممکن است بگویند که وزیر امور خارجه گرجستان یهودی است، ولی یهودی به این معنا نیست که اسرائیلی باشد. در گرجستان یهودی های گرجی از قدیم زندگی می کرده اند.

تمامیت ارضی گرجستان با حمله روسیه نقض شد، بنابراین پای شورای امنیت به میان می آید. شورای امنیت در راستای وظیفه اصلی خود یعنی حفظ صلح و امنیت بین المللی چه اقداماتی انجام داد؟
به دو مسئله باید دقت داشت؛ یکی اینکه به عقیده روس ها با توجه به همان حقوقی که گرجستان از شوروی جدا شد، این دو منطقه هم می توانند از گرجستان جدا شوند. دوم اینکه روسیه در ترکیب شورای امنیت سازمان ملل حضور دارد و دارای حق وتو است، بنابراین همان طور که امریکا قطعنامه ها را وتو می کند، روسیه هم می تواند وتو کند. بنابراین شورای امنیت در اینجا نمی تواند اقدامی انجام دهد. شورا چندین جلسه تشکیل داد اما به نتیجه ای نرسید.

بیش از یک ماه از درگیری ها می گذرد، وضعیت کنونی گرجستان و دولت ساکاشویلی را چگونه می بینید؟
من آخرین بار، تابستان گذشته به گرجستان سفر کردم. در این کشور مردم تغییراتی که آقای ساکاشویلی ایجاد کرده است را لمس نمی کردند. به نظر می رسد از آنجا که مسائل مربوط به اشتغال و بیکاری نیاز به سرمایه گذاری دارد و سرمایه گذاری ها بویژه در کارهای زیربنایی طولانی مدت است؛ مردم نمی توانند به صورت ملموس تاثیرات آن را ببینند و به همین دلیل است که مردم گرجستان کم کم دلسرد شده اند. در حقیقت شعارهای انقلاب رز محقق نشده است. گرجستان کشور ضعیفی است. زیرساخت ها و صنعت آن هم مربوط به دوران شوروی است و چیز جدیدی اضافه نشده و بعضا هم از بین رفته است. البته امریکا کمک های مالی داشته است اما این کمک ها نتوانسته گرجستان را نجات دهد. این کشور نیازمند ثبات و جذب سرمایه های خارجی است.

حمایت ها از شخص آقای ساکاشویلی به چه شکل است و محبوبیت وی بعد از این جنگ چه تغییری کرده است؟
در انتخابات ریاست جمهوری سال 2004، بیش از 90 درصد شرکت کنندگان به وی رای دادند. اما در دوره دوم ریاست جمهوری، ساکاشویلی دچار بحران شد. تعدای از همراهان از وی جدا شدند و او را به عدم مبارزه با فساد و دیکتاتوری متهم کردند. بنابراین به نظر می رسد آقای ساکاشویلی در داخل با بحران مشروعیت روبرو است. ساکاشویلی حرکات رادیکالی داشته که سرانجامی ندارد، وی رسما روابط با روسیه را قطع کرده است. گرجستان چه بخواهد چه نخواهد سرتاسر مرزهای شمالی اش مرز روسیه است. دو کشور کنار هم، بایستی با هم در تعامل باشند. منافع ملی گرجستان ایجاب می کند که با روسیه رابطه داشته باشد. در حقیقت سیاست، هنر مصالحه و سازش است. ساکاشویلی در مخمصه بدی قرار گرفته چرا که این حادثه برای ملت بزرگ گرجستان حادثه تاسف باری بود. کاش شرایط به همان شکل قبل باقی می ماند تا در وضعیت بهتری حل می شد.

به هر حال استقلال این دو منطقه بوسیله روسیه و برخی دیگر کشورها به رسمیت شناخته شده است. اقدام بعدی روسیه را چگونه پیش بینی می کنید؟
به نظر می رسد که اقدام بعدی روسیه حفظ شرایط موجود و جلوگیری از تنش مجدد باشد. طرح شش ماده ای سارکوزی، خواستار بازگشت نیروها به جای قبلی خودشان است. اما روس ها معتقدند در اینجا دو واحد سیاسی اعلام استقلال کرده اند و از ما کمک خواسته اند، ما هم در حال کمک به آن ها هستیم و با گرجستان درگیری نداریم. غربی ها چه طور به کوزوو کمک کردند، روس ها هم به همان شکل به این دو منطقه کمک می کنند. می توان گفت عنصر کوزوو در معادله قفقاز عنصر اصلی بوده است. روسیه پیش از این هشدار داده بود، اگر می توان در یک کشور، به واحدی که اعلام استقلال می کند، بدون رضایت کشور مادر شناسایی بین المللی داد، در جای دیگر هم می توان این رویه را دنبال کرد. بنابراین برنده این مسابقه روسیه بود.

آینده این دو منطقه خودمختار به کجا خواهد رسید؟
ببینید آبخازیا استعداد تشکیل یک کشور را دارد. یعنی صاحب یک مرز خارجی است، توریسم، کشتیرانی و کشاورزی توسعه یافته دارد. اما برای اوستیای جنوبی به نظر من الحاق به اوستیای شمالی پیش بینی می شود. حتی خود آبخازیا هم تمایل دارد به روسیه بپیوندد. اگر مرزهای آبی آبخازیا به روسیه اضافه شود مرزهای آبی روسیه در دریای سیاه افزایش پیدا می کند و این برای روسیه بسیار اهمیت دارد.

اوکراین هم یکی از کشورهای متمایل به غرب در همسایگی روسیه به شمار می رود. آیا ممکن است پروژه بعدی روسیه در اوکراین و در رابطه با مسئله شبه جزیره کریمه اجرا شود؟
در صورتی که روسیه کمی بیشتر قدرت بگیرد ادعای مالکیت شبه جزیره کریمه را هم خواهد داشت. این مسئله می تواند در آینده اتفاق افتد؛ خصوصا اگر چین هم ادعاهای خود را در خصوص تایوان دنبال نماید. اوکراین نیز مشکلات بسیاری برای روسیه ایجاد کرده است، به خصوص در رابطه با پیوستن به ناتو.

تاثیرگذاری روسیه در منطقه پیرامونی خود، پس از جنگ چه تفاوتی با دوره پیش از جنگ خواهد داشت؟
در این رابطه دو دیدگاه وجود دارد. یکی اینکه این اقدام حرکت غرب گرایانه کشورهای خارج نزدیک را که از روسیه احساس خطر می کند تسریع می کند؛ دیگر اینکه این کشورها قدرت روسیه را ارزیابی خواهند کرد و با روسیه تعامل بیشتری خواهند داشت. در اینجا این مسئله به عامل غرب باز می گردد که آیا توانایی جذب این کشورها را دارد یا خیر.

 این بحران چگونه می تواند روی وضعیت سیاسی ایران تاثیر داشته باشد؟
اگر مسئله جدایی طلبی در محیط بین الملل به یک رویه تبدیل شود، بسیاری از کشورهای منطقه استعداد دچار شدن به آن را دارند. این موضوع می تواند باعث نزدیکی بسیاری از کشورهای منطقه شود؛ به طور مثال در سازمان شانگهای برخی از کشورهای عضو و کشورهای ناظر با این موضوع درگیر هستند، بنابراین، راجع به این موضوع خیلی خوب می توانند با هم همکاری کنند.       

کد خبر 322

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین