)اما با این همه تاکید بزرگان و عالمان دینی براهمیت نگاه تعقلی و خردمندانه به دین هنوزهم هستند کسانی که از دین قرائتی مبتذل و سطحی ارائه می دهند. همان طور که گفتم این موضوع نه تازگی دارد و نه جای نگرانی. تا بوده چنین بوده. به تعبیر حافظ: چراغ مصطفوی با شرار بولهبی است. چاره ای هم نیست اما وقتی خرافات و خرافاتیان قدر می بینند و گاه برصدر هم می نشینند آن وقت کمی موضوع جدی تر می شود. چند روز پیش دیدم که نشریه ای تیتری زده بود با این مضمون که ما حسنی نیستیم و حسینی هستیم. توهینی آشکار به ساحت مقدس امام دوم و مظلوم شیعیان. من نمی دانم این جناب مدعی العموم چرا در چنین مواقعی سر و کله اش پیدا نمی شود؟ یعنی هرکس که دعوی ارزشی بودن و انقلابی بودن داشت به حکم هرچه آن خسرو کند شیرین بود حق دارد هرکاری که دل تنگش خواست انجام بدهد و دیگران هم خاموش بنشینند؟ حتما با این برخوردها توقع دارند مردم دعوی عدالتخواهی و بی طرفی آن ها را هم باور کنند. بگذریم که فرمود:
سخنم شد بلند و می ترسم
که مرا چیزی از زبان بجهد
پیش از انقلاب معلمان انقلاب همانند زنده یاد شریعتی معترض بودند که چرا از حادثه عاشورا فقط به جنبه های مصیبت آورش توجه می شود اما از جنبه های حماسی آن غافل می شود. به قول آن بنده خدا ما از خدا باران طلب کردیم اما سیل نصیبمان شد، حالا بعضی ها آن قدر روی جنبه حماسی عاشورا و اصولا تاریخ تشیع تاکید می ورزند که یکی باید به آن ها بگوید عزیز من تشیع فقط بزن بزن و رجزخوانی نیست. یکی باید به آن ها بگوید ظلم ستیزی فقط یک شکل و یک اجرا ندارد. یکی باید بگوید قرارما این بود که به " انقلاب" رنگ و بوی اسلامی بدهیم نه این که به اسلام رنگ انقلابی بزنیم. می ترسم اگر همین جور که این برادران زیادی انقلابی ما دارند پیش می روند کار نعوذبالله به تکفیر امام حسن(ع) هم بکشد. شوخی نمی کنم، وقتی سیاستزدگی جای عقل و خرد را بگیرد بعیدنیست بدتر از این ها را هم بشنویم. در دینی که دعوی دارد برای زندگی دنیوی بشر برنامه دارد هرچیزی می توان یافت. از حماسه و صلح و قهر و مهر و آشتی و جنگ و ستایش زندگی و منقبت مرگ و...الخ. تاکید بر یک جنبه از دین و نادیده گرفتن دیگر وجوه آن، آن هم با نیت سیاسی یعنی استفاده ابزاری از دین. و استفاده ابزاری از دین شاید در کوتاه مدت به نفع بعضی ها باشد اما در نهایت تاک و تاکنشان را از بین خواهد برد.
نظر شما