محمد دادکان؛ نام او با فوتبال ایران عجین شده است. رئیس موفق فدراسیون فوتبال در سالهای نه چندان دور که تیمش را به جامجهانی رساند اما نام دادکان برای تهرانیهای قدیم، بیشتر از یک پسر فوتبالیست یا مدیری فوتبالی است. بچههای بازار تهران؛ قدیمیهای این شهر برایشان هنوز نام حاج مصطفی دادکان آشناست. هیأت دار قدیمی تهرانی و یکی از پهلوانهای قدیم شهر. محمد دادکان به واسطه پدر، عمری را در دستگاه عزاداری سالار شهیدان گذرانده در هیاتی که منبریهایی داشته به تاریخ انقلاب اسلامی ایران. حاج احمد کافی و حجه الاسلام والمسلمین اکبر ناطق نوری. حالا محمد دادکان از آن روزها برایمان میگوید. از روزهای کودکی و سینه زنی زیر بیرق حسینی در هیأت پدری.
*در سالهای گذشته آیین عزاداری محرم چگونه بود و چه قدر با زمان حال تفاوت داشت؟
هیأت محبان زهرا (س) که قدیمیترین هیأت تهران است، به سال 1328 برمی گردد. در اینجا باید یاد کنم از مرحوم پدرم و حاج رمضان رضایی که این دو نفر موسس هیأت محبان زهرا (س) بودند. بعد از فوت پدرم اشخاص مختلفی آن را اداره کردند و خوشبختانه تا الان هم ادامه دارد. من و برادرانم هم عضو مجموعه این هیأت هستیم. انشاءا...اینگونه که میگویم نباشد اما در آن زمان در عشق به دستگاه امام حسین (ع) تظاهر نبود. واقعاً خالصانه و عاشقانه بود. انشالله امروز و فردا هم به دنبال آن برویم که در عشق به دستگاه امام حسین (ع) تظاهر نباشد. عشق باید از عمق وجود و قلب باشد و همچنین تلاش کنیم که این پرچم همیشه برافراشته بماند.
*هیأت محبان زهرا (س) چه چیز خاصی داشت که حکومت تا این حد روی آن حساس بود؟ علت آن سخنرانیهای آقای کافی بود یا دلیل دیگری داشت؟
آقای کافی جز وعاظ هیأت ما بود، خدا او را بیامرزد. همچنین حاج فاضل کاشی، حاج آقای ناطق نوری، حاج اکبر آقا، صالحی خوانساری در طی سالیان دراز واعظان هیأت ما بودند تا این اواخر که آقای حقانی آمد. از آنجایی که خود پدر من شرایط خاصی داشت و چیزهای مورد نظر سیستم در مجموعه هیأت ما نبود، گاهاً مشکلاتی هم پیش میآمد. به ویژه زمانی که هیأت ما به بازار میرفت و جمعیت عظیمی به دنبال آن راه میافتاد، دوست نداشتند که این هیأت با این قدرت فعالیت کند اما پدرم و حاج رمضان رضایی تلاش میکردند تا این هیأت بتواند خارج از بافتهای سیاسی و خواستههای مسئولین مملکتی، به کار خود ادامه دهد.
*به نوعی این هیأتها پایگاهی بودند برای جنبشهای انقلابی که بعدها در دهه 40 قوت گرفت. به همین خاطر تحمل این هیأتها برای مسئولین مملکتی دشوار بود...
بههرحال هیأت ما به هیچ عنوان سیاسی نشد.
*آقای کافی چطور؟ ایشان هماز نظر سیاسی دچار مشکل نشدند؟
ما در آن سالها خانه دو طبقه داشتیم و زمانی که پدر من آقای کافی را از مشهد به هیأت محبان زهرا (س) آورد، طبقه دوم خانهمان را به آقای کافی داد. آقای کافی هم از آن زمان دیگر در مشهد روی منبر نمیرفتند و در هیأت ما فعالیت میکردند.
*آن نوارها به چه صورت ضبط میشد و دست بهدست میچرخید؟ به نظر میرسد هنوز هم موجود باشد...
بله، نوارهای آقای کافی همچنان موجود است. در یکی از نوارها هم یادی از پدر مرحوم من کردهاند.
*هیأت محبان زهرا (س) در کدام ناحیه تهران بود؟
هیأت ما در پاچنار بود. در حال حاضر هم پایگاه هیأت ما در مسجد گذر مستوفی است.
*جمعیتی که در آن زمان به هیأت میپیوستند چگونه بود؟
در آن زمان استقبال بهتر از حالا بود، این یک واقعیت است. در آن زمان استقبال از هیأتها پرشورتر و عاشقانهتر بود.
*به نظر میرسد در آن زمان زنجیرزنها بیشتر بودند و حالا مشاهده کنندهها بیشترند؟
اگر مشاهده کنندهها هم بیشتر شده باشند باز هم خوب است اما متأسفانه هیأتها نسبت به گذشته کم رونق شدهاند. نه تنها هیأت ما بلکه همه هیأتها اینگونه شدهاند.
*همزمان با هیأت شما هیأتهای مطرح دیگری هم در تهران فعالیت داشتند، مانند هیأت آقای حاج رضایی در میدان خراسان. در آن زمان آیینها به چه صورت بود؟
در آن زمان بچههای تهران سینه زن بودند نه رنجیرزن. هیأتها دنبال علم کشی و کتل و این حرفها نبودند، حتی زنجیرهم نمیزدند. هیأتهای مذهبی بچههای تهران همه سینه زن بودند.
*شما همچنان این رسم خود را حفظ کرده اید؟
بله، ما هنوز سینه زن هستیم. نه کتل و علم داریم و نه زنجیر میزنیم.
*رسم زنجیرزنی از چه زمانی شکل گرفت؟
من فکر میکنم تفاوت هیأت بچههای قدیم تهران با هیأتهای دیگر در زنجیرزنی و سینه زنی است. من از همان دوران کودکی که همراه پدرم در این مراسم شرکت میکردم، هیأتهای زنجیرزنی را هم میدیدم. بسیار خوشحالم که هر کس با سبک و سیاق خودش در مراسم عزاداری شرکت میکند اما هیأت ما این جور چیزها را ندارد.
*به نوعی هیأتهایی چون هیأت محبان زهرا (س) جایگزین تعزیه خوانیها شدند؟
بله اما من 6 سال بعد از تاسیس هیأت به دنیا آمدم و تعزیه خوانیها را به یاد نمیآورم.
*در حال حاضر خود شما برای عزاداری ایام محرم به هیأت محبان زهرا (س) میروید؟
بله، همچنان به هیأت خودمان میروم.
*همچنان رسوم قدیمیتان هم پابرجاست؟
بله، هیأت هر سال از سوم محرم تا سوم امام حسین (ع) به بازار میرود. یعنی 10 روز.
*مسیر آن به چه صورت است؟
از گذر مستوفی عبور میکند و از سر پاچنار وارد بازار میشود. در نهایت هم سر سبزه میدان یاالله میگوییم و تمام میشود.
*نذریها چگونه است؟
هر روز. از سوم محرم تا سوم امام (ع) نذری داریم. قیمه، قورمه سبزی، فسنجان و...
*چرا غذاهایی چون قیمه و قورمه سبزی به عنوان غذاهای نذری جا افتاده اند؟
بههرحال این رسم از قدیم بوده است. به یاد دارم که از همان دوران کودکی پدرم قیمههای نذری را برای تبرک همراه با خود به بازار میبرد. واقعاً هم
*افرادی از مذاهب غیر از اسلام هم در هیأتتان حضور داشتند؟
بله، دستگاه امام حسین (ع) مذهب نمیشناسد. هر کسی با هر عقیدهای به دستگاه امام حسین (ع) میآید تا خواستهها و حاجتهایش برآورده شود و این اتفاق هم میافتد. به همین خاطر اقلیت و غیر اقلیت فرقی ندارد.
*شما حدود 50 سال از تاریخ این هیأت را به خاطر دارید. زیباترین خاطرهای که در این چند سال برای شما اتفاق افتاده، چه بوده است؟
زیباترین خاطرهام این است که هر سال پدرم مردم هیأت را با حدود ده اتوبوس به مشهد میبرد. زمانی هم که از او سؤال میشد حاجی مصطفی چرا پیرمرد و پیرزنها را به مشهد میآوری، پدرم پاسخ میداد اینها آرزو سفر به مشهد را دارند اما فرزاندانشان این کار را نمیکنند و به همین خاطر من عصای دست این سالمندان میشوم. خدا شاهد است پدرم در این سفرها چنان زحمتی میکشید که وقتی از مشهد برمی گشت به او میگفتیم بابا 10 سال پیر شدهای. پدرم میگفت این عشق من است. هزینههای سفر را هم مرحوم پدرم به همراه دیگر بازاریان فراهم میکرد. خیرین بسیاری در بازار بودند و در حال حاضر هم هستند. همیشه پدرم میگفت که جوانان در کنار این سالمندان به هیأت ما رونق میدهند. این زیباترین خاطره است که به یاد دارم.
*در آن هیأت چهرههای سرشناسی هم حضور داشتند؟
از نظر ورزشی محمد طالقانی.
*چهره سرشناس هنری یا سیاسی چطور؟
در آن زمان آقای ناطق میآمدند و خودشان هم واعظ هیأت ما بودند. در حال حاضر هم آقای غفوریفرد میآیند.
*این رک گویی اگر چه عوارضی هم برای شما داشته است اما به نظر میرسد آن را از دستگاه امام حسین (ع) آموخته اید؟
دقیقا همین است. من همیشه گفتهام که هرکسی نوکری میکند اما نوکری واقعی آن است که در دستگاه امام حسین (ع) باشد. غیر از آن هم دیگر ریاست. من بابت حرف هایم که حقوق دریافت نمیکنم. من حقوق معلمی دارم که از دانشگاه میگیرم. اینهایی که امروز حرف میزنند هیچ کدام دلشان برای ورزش نمیسوزد. تنها میخواهند رقیب را از گردونه کنار بزنند و خودشان بمانند. آیا مربی که امروز کمتر از 500 میلیون نمیگیرد، به عشق فوتبال حرف میزند؟ محال است. آن مربی برای بقای خودش حرف میزند تا سال آینده چند نفر را از گردونه خارج کند و خودش بماند. اگر عشق به ورزش وجود داشت امروز کسی نمیگفت که فوتبال فاسد است. فوتبال فاسد نیست، افراد داخل آن فاسدند.
4141
نظر شما