در زمانهای قدیم که این همه امکانات ارتباطی و نمایشی و خودنمایی، وجود نداشت. نه رادیویی، نه تلویزیونی، نه تریبونی، نه ماهواره،نه مطبوعات، نه اینترنت و نه فیسبوک که به عبارت رسمی و پاستوریزهاش میشود؛ شبکه اجتماعی.
این مقدمات بدیهی را گفتم تا وقتی میخواهم از تفریحات مشترک میان شاعران و امیران گذشته حرف بزنم، تعجب نفرمایید و شرایط آن روزگار را درک کنید.
بسیاری از شاعران قدیمی اسباب تفریح و انبساط خاطر امیران بودند، آقای پادشاه یا آقازادهاش، یا وزیرش، در شکارگاه تیر میانداخت، اگر تیرش به آهو میخورد شاعر همان جا، تیراندازی آن جناب را در قصیدهای یا دست کم در قطعهای، به نظم میکشید وتوصیف میکرد، توصیف کردنی! که ای سرور من تیراندازی تو برتر از مریخ و ستارگان شکارچی آسمان است و فلان است و چنان است.
اگر تیر آقای پادشاه به خطا میرفت، شاعر شعری میساخت در ستایش مهربانی و حیوان دوستی آن عالیجناب و خوش اقبالی آن آهو و حتی گاهی از زبان آهو از پادشاه دل نازک تشکر میکرد و دعا میکرد که عمر پادشاه طولانی بشود و تا ابد جاودان بماند. اما چون هیچ پادشاهی جاودان نمانده معلوم است که آن دعاها الکی بوده و از ته دل نبوده و اجابت نشده است و به لطف خدا، ریشه پادشاه بازی برکنده شده است برای ابد.
باری در جنگ و صلح و در شادی و عزا، شاعر در کنارامیرخان بود و سیاه کاریهای ایشان را ماست مالی میکرد که به عبارتی میشود همان سفید نمایی خودمان.
یکی از تفریحات آقای پادشاه و درباریان این بود که گاهی شاعران را به جان هم میانداختند و یکی را تشویق میکردند تا از آن شاعر دیگر بدگویی کند و عیبهایش را بزرگ نمایی کند و حتی فحشهای ناجور و شطرنجی به او و آباء و اجداد و اهل و عیالش بدهد البته با وزن وقافیه وبلاغت و فصاحت و صنایع لفظی و معنوی در حد تدریس در دانشگاه و پژوهش در پژوهشگاه و مقاله در دانشنامه؛ یعنی هجو بهسر آید.
بعضی شاعران که به این کار، یعنی بدگویی و فحاشی عادت میکردند، گاهی منتظر مینشستند ببینند، آقای پادشاه یا عالیجناب وزیر یا حضرت والا شازده پسر ایشان کی هوس تفریح به سرش میزند و سفارش هجو میدهد؟ بعد که خبری نمیشد، یعنی بودجه نبود و اعتباراتش مصوب نشده بود، از سر بیکاری شروع میکردند به هجوکردن دوستان ونزدیکان خودشان و گاهی که چانهشان گرم میشد، خودزنی میکردند و به خودشان فحش میدادند وخود را هجو میکردند با چه فصاحت و بلاغت و وقاحتی!
یکی دیگر از روشهای خودنمایی شاعران، برای قرار گرفتن در سرخط اخبار و نقل محافل شدن، تعریف از خود بود با آنکه قدیمیها معتقد بودند که تعریف از خود، دور از جناب، گلاب به رویتان یک جورشکر خوردن است با تمام حاشیههایش!
اما شاعران میگفتند برای شاعران خیلی چیزها مجاز است که برای دیگران مجاز نیست که عبارت عربیاش این است «یجوز لشاعر ما لا یجوز لغیره» یکی از این مجوزهای اختصاصی شاعران، همین تعریف از خود بود که تفصیل ماجرایش بماند برای یادداشت بعدی.
6060
نظر شما