به گزارش خبرآنلاین، آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی رحمت الله علیه از جمله اساتید برجسته فقه و اخلاق در تهران بودند که افراد زیادی از قشرهای مختلف مردم را سال ها پای منبر خود می دید. جلسات درس اخلاق ایشان سال ها میزبان جوانان مشتاقی از نقاط مختلف کشور و تهران بود که خود را به این جلسات می رساندند، برخی مسئولان و چهره های شناخته شده کشور نیز پای ثابت جلسات استاد بودند؛ جلساتی که ساده و صمیمی و پر مغز بود. همزمان با سالگرد رحلت این عالم عارف، گزیده ای از کتاب خاطرات ایشان منتشر شده، که گزیده ای از آن را به نقل از پایگاه اطلاع رسانی شان در ادامه می خوانید:
صدقهای که رد نمیشود
ایشان میگفتند:«اگرخواستی صدقه بدهی، همینطوری صدقه نده؛ زرنگ باش، حواست جمع باشد، صدقه را از طرف امام رضا علیهالسلام برای سلامتی آقا امام زمانعجاللهتعالیفرجهالشریف بده. برای دو معصوم است، دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد. ممکن نیست که خداوند این صدقه را رد کند. تو هم اینجا واسطهگریات را میکنی. تو واسطهای و همین حق واسطهگری است که اجازه میدهد تو به مراحل خاص برسی.
چرا زن دوم؟
یکی از آقایانی که از علاقه مندان حاج آقا هم بود، بچّهدار نمیشد و میخواست زن دوم بگیرد. خدمت حاج آقا آمد تا اجازه بگیرد. حاج آقا فرمودند: «قبول داری آن خدایی که از زن دوم میخواهد به تو بچّه بدهد، از زن اوّل هم میتواند بدهد؟!» گفت: «بله!» حاج آقا گفتند: «بله؟! یا سِفت بله؟!» گفت: «سِفت بله!» گفتند: «اگر سِفت بله، پس زن دوم نگیر و برو، از همین زن اوّل بچّهدار میشوی! من دعا میکنم!» این آقا کمی بعد دوقلو بچّهدار شد!
به نقل ازآقای دکتر اسماعیلی
زیارت اول ماه
ایشان مقیّد به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم بودند. اگر تهران بودند، هیچ وقت در اوّل ماه زیارت حرم حضرت عبدالعظیم را ترک نمیکردند. همیشه ماهی یکبار یا شب اوّل ماه و یا صبح اوّلین روز ماه، حتماً به زیارت میرفتند و هیچ وقت هم این برنامهشان ترک نمیشد. آنجا هم که مشرف میشدند، مثل مشهد سعی میکردند تمام آداب زیارت را به جا بیاورند. در زیارتهایشان همیشه برای دیگران دعا میکردند؛میفرمودند که شما همیشه برای دیگران دعا کنید و هر چه میخواهید برای دیگران بخواهید و خودشان در این زمینه هیچ کوتاهی نمیکردند
ادب تشرّف
زمانی که به مشهد می رفتند، وقتی از منزل حرکت می کردند، سرشان را پایین می انداختند و زیاد به اطراف توجّهی نداشتند. معمولاً هم تا دم درب حرم صلوات می فرستادند.وقتی وارد حرم می شدند، مقیّد بودند که حتما داخل آن محوطّه حرم شوند و برایشان فرقی نمی کرد که خلوت باشد یا شلوغکه معمولاً جمعیتِ خیلی زیادی در آنجا بودندو ایشان با سختی وارد می شدند.ایشان ایستاده و پشت به دیوار زیارت می کردند و زیارت هایی هم که عمدتاً می خواندند، زیارت امین الله و جامعه کبیره و زیارت های مربوط به امام رضابود.ایشان بعد از زیارت به قسمت بالایسر می رفتند و دو رکعت نماز زیارتمی خواندند و بعددر بالای سر امام رضا علیه السلام دعا می خواندند.بعد اگر می شد از درب اصلی خارج می شدند و اگر هم نمی شد، از قسمت بالا سر خارج می شدند.در مسیر بازگشت هم ذکر صلوات و استغفار داشتند و زیاد به اطراف توجّه نداشتند. زیارتِ وداعِ ایشان، یک ساعت، یک ساعت و ربع طول می کشید!این در واقع وضعیت زیارتی ایشان بود!
این برای خداست، چرا من ببخشم؟
یکی از دوستان ما میخواست خمس حساب کند. او من و آقای ابدی را واسطه کرد که با هم برویم و خمسش را پیش ایشان حساب کنیم. مرحوم ابدی ایشان را برد و حاجآقا هم خمسش را حساب کرد. حاجآقا به ایشان فرموده بود شما این مقدار خمس بدهکار هستید. گفت: حاجآقا! امکان ندارد که شما مقداری از این خمس را ببخشید؟ بعضیها میبخشند. حاجآقا فرمودند: بلند شو برو همانجایی که میبخشند! برای چه پیش من آمدی؟! ببخشم؟! این برای خدا است، من چه را ببخشم؟ من مگر میتوانم؟ من از خودم اختیاری ندارم که ببخشم، بروید پیش همانها که میبخشند!
برو خودت را بساز و اندازۀ توقع مردم شو!
یکبار برای رفتن به صدا و سیما خدمتشان رسیدم و کسب اجازه کردم. ایشان فرمودند که شما بروید. ابتدا در رادیو کار میکردم؛ تصویری نداشتم. بعد از چند وقت دوباره آمدم خدمت حاجآقا گفتم که دوستان آمدند سراغ بنده و اصرار میکنند که من جلوی دوربین قرار بگیرم و اینطوری مردم مرا میشناسند. ایشان فرمودند:«شما با ملاحظاتی برو و حواست جمع باشد». من تقریباً بعد ازیک سال که گذشت، آمدم خدمتشان و عرض کردم که آقا من از شما اجازه گرفتم و شما فرمودید که برو. من هم رفتم و حالا باوری که مردم از من دارند خیلی بالا رفته است. مردم فکر میکنند که من خیلی آدم دینداری هستم، خیلی آدم عالِمی هستم.حرفهایی که در خیابان و کوچه و مجالس و جاهای دیگر به من میگویند،اصلاً من نیستم. خیلی احساس میکنم که اینجا دارم مقداری دورویی به خرج میدهم. ایشان فرمودند:«خوش به حالت»! گفتم: حاجآقا چرا خوش به حالم؟! وقتی از من این همه تعریف میکنند، اذیت میشوم و من میدانم که این تعریفها درست نیست.ایشان گفتند: «برو خودت را بساز؛ اندازه توقّع مردم شو. خوش به حالت»
6060
نظر شما