پاره‏اى از بزرگان حوزه، در نقل شفاهى و کتبى، اهل تسامح‏اند. به منقولات ضعیف اعتماد مى‏کنند و یا حداقل از نقل آن خوددارى نمى‏ورزند. این شیوه براى نیم سوادان و کم سوادان حجیت درست مى‏کند که نه تنها آن منقولات بى‏سند را نقل کنند، بلکه صدها و هزاران چون آن - با مراتبى موهون‏تر و سست‏تر - را نیز بر منابر بخوانند و در نگاشته‏ها سیاهه کنند.

در روزگار ما، در برخى از اعلام و مفاخر حوزه، چونان مسامحه‏هایى دیده مى‏شود. به عنوان نمونه، به کتاب «روح مجرد» از آیت‌الله سیدمحمدحسین حسینى تهرانى اشارت مى‏شود. همان‏گونه که خوانندگان فاضل آگاهى دارند، این کتاب به خامه ایشان در توصیف حاج سیدهاشم موسوى حداد نگاشته شده و آن را به عنوان روح مجرد، یادنامه موحد عظیم و عارف کبیر حاج سیدهاشم موسوى حداد، افاض اللّه علینا من برکات تربته، تدوین و منتشر ساخته است. این کتاب نخستین بار در1414 ق نشر یافته است و به واسطه جایگاه مؤلف و نوع اثر، نشرهاى مکرر یافته و مخاطبان فراوان داشته است.

فقیه ارج‏مند، آیت‌الله سیدکاظم حائرى، از مفاخر شاگردان شهید صدر، مکتوب اخلاقى با عنوان «تزکیة النفس» نگاشته است. در این اثر ارزش‏مند همان روح و نگرش تربیتى استاد فقیدشان نمایان است. وى، قبل از پرداخت به مباحث عملى تزکیه نفس (که در31 فصل آنها را بیان مى‏کند) دو مقدمه مفصل را ارائه مى‏دارد: در مقدمه اول، مباحث مقدماتى نظرى تزکیه نفس و در مقدمه دوم، مباحث مقدماتى عملى در تزکیه نفس. در بخش اخیر، به پنج موضوع مى‏پردازد و محور پنجم را، علامات بازشناخت عارفان حقیقى از مدعیان دروغین عرفان قرار مى‏دهد.
در این فصل (که حدود80 صفحه را دربر مى‏گیرد) مطالب مهمى در این‏باره ارائه مى‏دهد از جمله: در مواردى بسیار، به نقد محتوایى کتاب روح مجرد مى‏پردازد. ایشان، داستانها و نقلهاى بسیار از این کتاب یاد مى‏کند و آنها را با شواهد روشن عقلى، مخدوش مى‏داند.


به عنوان نمونه، دو داستان از کتاب و نقدهاى ایشان را یادآور مى‏شویم:

1- «حداد، در سفر از کربلا به کاظمین، با پنج نفر مسافرت مى‏کرد. راننده مطالبه اجرت داشت. و از حداد پرسید: چند نفرید؟ او گفت پنج نفر. راننده گفت: خیر، شش نفرید. حداد بار دیگر شمرد و گفت: خیر، همان پنج نفریم. این مطلب چندبار بین آن دو، رد و بدل شد. تا آن که راننده گفت: تو، خودت را حساب نمى‏کنى. همسفران مى‏گفتند: شگفت آن بود که حداد، چونان فانى از خود شده بود که خود را به حساب نمى‏آورد. حتى بعد از آن سخن راننده و... . »
آقاى حائرى، در نقد این داستان سخنانى از این قبیل دارد:
«اگر حداد، چنان فنایى در وحدت داشت، که فقط خدا را مى‏دید و بس! چرا همراهان را مى‏دید؟ چرا نگفت: اصلاً کسى در ماشین نیست؟ و لذا مطالبه اجرت معنایى ندارد. این‏که در وادى فنا، خود را فراموش کند اما دیگران را به شمارش آورد، توجیهى براى آن نمى‏توان یافت. (1)


2- «حداد، به همدان آمد. باغى در خارج شهر براى او اجاره کردند. روزها در آن بود و شبها به خانه محمدحسین بیاتى مى‏آمد. روزى به «بهار» همدان آمد و مزار شیخ محمد بهارى را زیارت کرد. حداد به من گفت: شنیده بودم که شیخ انصارى در ایام اقامت در همدان، فراوان به مزار شیخ محمد بهارى مى‏آمد و گاه پیاده این راه را مى‏پیمود. اکنون که من به این‏جا آمدم، براى من آشکار شد که زیارات شیخ انصارى براى استمداد از روح مرحوم بهارى و معنویت او نبود. آن مرحوم چونان مقامى را نداشت که شیخ، استمداد از او جوید و گمشده‏اش را در نزد او بیابد. بلکه او من را تفحص و بوى من را استشمام مى‏کرده است - براساس این‏که من در این ساعت به این مکان آمده‏ام. »
نویسنده کتاب تزکیه النفس اظهار مى‏دارد:
«اگر واقعاً شیخ انصارى، به دنبال رائحه حداد بود، على القاعده بایستى مکانهایى را که ایشان در آن حضور بیش‏ترى داشت، مثل آن باغ در خارج همدان، و یا خانه محمدحسین بیاتى را دنبال مى‏کرد که روزها و شبهایى (ونه لحظات) را در آن به سر برده بود.»(2)
ایشان، به موارد دیگرى نیز اشارت مى‏کند که مجال پرداخت آنها نیست.


به نظر مى‏رسد که این‏گونه گفت‏وگوهاى انتقادى در فضاى علمى حوزه، مى‏تواند فضاى غیرفقهى حوزه را چونان فضاى فقاهتى متقن‏تر و روش‏مندتر سازد. همان‏گونه که فقیهان ضابطه‏مند، در استنباط و ارائه فتاوى در احکام فقهى، با مشاهده یک روایت، (و بدون بررسیهاى سندى، دلالى، معارضات و... ) به فتوا رو نمى‏آورند، در مفاهیم اعتقادى، اخلاقى، تفسیرى و... که گاه پیامدهایى بس گسترده‏تر از ابعاد فقهى دارند، با چونان تسرّع و شتابى به نقل احادیث و حکایت نخواهند پرداخت.

ادامه دارد

پی‌نوشت‌ها:
1- تزکیة النفس، سیدکاظم حائرى150 - 148/ مؤسسة الفقه والطباعه، قم.1421
2- همان.150


کد خبر 34229

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =