ایسنا نوشت:

سیدضیاءالدین دری از جمله فیلمسازانی است که با حضور محدودش در سینما آثار درخوری را ساخته است. نمونه بارز آن فیلم «سینما، سینماست» که بعد از خودش جریان‌ساز بوده است. البته این روزها بیشتر اسم او به دلیل سریال «کلاه‌پهلوی» سر زبان‌هاست ولی واقعیت این است که اگر بخواهیم او را از زاویه خارج از سینما تبیین کنیم، در هیچ‌کدام از تعاریف نمی‌گنجد و تنها زمانی می‌توانیم درباره او به تحلیل برسیم که فقط آثارش اعم از فیلم و سریال را در محک قضاوت قرار دهیم.

بخش هایی از گفتگوی او را می خوانید:
-ساخت فیلم تبلیغاتی آقای کروبی هم روال طبیعی داشت. در انتخابات سال 1388برای حزب اعتمادملی کار کردم و فیلمش هم پخش شد. اتفاقا‌ در انتخابات سال 1392 هم می‌خواستم برای آقای هاشمی‌رفسنجانی زمانی که کاندیدا شدند فیلم تبلیغاتی بسازم. ولی در نهایت ایشان احراز صلاحیت نشدند. به‌هرحال من دیگر این کار را انجام نمی‌دهم. بهتر است راه برای جوانان گشوده شود.
-حمله به سریال «کلاه‌پهلوی» دلیل بر این نمی‌شود که یکسری از واقعیات موجود در این حرفه را نادیده بگیریم. هر چیز بدی، بد است و فرق نمی‌کند مربوط به چه کسی باشد. اگر اینجا بخواهم فقط به خودم فکر کنم رسالت روشنفکرانه‌ام را از دست می‌دهم و به فردی خودخواه تبدیل می‌شوم. ممکن است در مورد کارهای آقایان درویش و تبریزی نظر شخصی داشته باشم، اما بازخوردهایی که از سطح جامعه روی کار همکارانم به‌وجود می‌آید ممکن است برای من هم اتفاق بیفتد که البته افتاده. بنابراین ما دیگر باید به جریانی که به هر شکلی خودش را تحمیل می‌کند فکر کنیم.

-از دولت مرحوم بازرگان تا به حال همیشه بحث «دولت در دولت»داشته‌ایم. یعنی تشکیلاتی که موازی با دولت حرکت می‌کند، ‌بدون اینکه اختیارش دست دولت باشد. بالاخره یک روز باید این مسایل حل شود. اگر هم به کاری اعتراضی هست باید از جایگاه خودش رسیدگی شود. مثلا‌ از طریق قوه‌قضاییه.
-دولت و رییس‌جمهور در بهترین شرایط می‌تواند طی دو دوره چهارساله حضور داشته باشد و بر اساس دیدگاه‌هایی که مورد تایید مردم قرار گرفته برنامه‌هایش را اجرا و عملی ‌کند. مردم وقتی به آن دولت رای می‌دهند آن دولت معتقد است پیرو رای مردم عمل می‌کند. منتها در کشورهای دیگر اگر رییس‌جمهور ناموفق عمل کند، حتی اگر رییس‌جمهور باقی بماند، یکسری از اختیاراتش را از دست می‌دهد چون میزان محبوبیتش کاهش یافته. ولی در ایران اینطوری نیست. بنابراین چون سینما زیر نظر دولت است، تا زمانی که سر کار است می‌تواند خواسته‌هایش را از طریق سینما اعمال کند که به‌نظرم اشتباه است.

-از زمان حضور آقای خاتمی در کسوت رییس‌جمهور، شعفی که هنرمندان کشور از خود نشان دادند که اتفاقا ‌افرادی با گرایش چپ بودند، باعث شد که «تبلیغ دولت» را باب کنند. در حالی که اگر دولتی باب میل و فکر هنرمندی هست، آن هنرمند باید در آن دوره صریح‌تر حرف بزند و مسایل را نقد کند. چیزی بدتر از این برای یک هنرمند نیست که نان‌خور دولت باشد. ولی چون این مساله در زمان آقای خاتمی باب شد، باعث شد آقای احمدی‌نژاد هم توقع چنین کاری از هنرمندان داشته باشد.
-درست است که خود هنرمندان خواستند با یک رییس‌جمهور کار کنند و با دیگری کار نکنند. اما در نهایت هنرمند نباید زیر بلیت دولت برود.
-زمانی که این کار را برای آقای خاتمی انجام دادیم، ‌نمی‌توانیم به آقای احمدی‌نژاد بگوییم شما نخواهید. اگر قاطبه هنرمندان قبول نکردند که با ایشان کار کنند. آقای احمدی‌نژاد هم هنرمندان حامی خودش را آورد. در نتیجه شکافی عمیق به‌وجود آمد. من به شخصه نمی‌خواستم در عمیق‌ کردن این شکاف دخیل باشم. مخالفتم را بروز دادم و از سینما فاصله گرفتم. ولی بعدا‌ منتقدان بنده را به فردی با گرایش راست متهم کردند.

-کلاه پهلوی را سال 1363 نوشته بودم. سابقه و پرونده‌اش در صداوسیما موجود است. اولین بار زمانی که هنوز فارابی تشکیل نشده بود آقای منوچهر محمدی با من قرارداد بستند. آقای عبدالله اسفندیاری، آن زمان مدیر گروه فیلم و سریال بود. منتها اگر در دهه اول انقلاب این سریال ساخته شده بود خیلی ‌بهتر بود. چون آن زمان به دلیل نفوذ و قدرت امام(ره) دعواهای سیاسی و این همه شکاف‌ها درون جناح‌های حاکمیت برملا نشده بود. خاطرم است در همان دهه اول انقلاب آیت‌الله مهدوی‌کنی در مسجد بازار طی سخنانی تاکید می‌کرد اینکه می‌گویند میان ما اختلاف است، اعلام می‌کنم تا زمانی که امام در قید حیات هستند چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
-چون جوان بودم، تحویلم نمی‌گرفتند و به لابی‌های تلویزیون راه نیافتم. من هم در آغاز راه بودم و می‌خواستم به تنهایی کار کنم. مانند الان نبود که فیلمساز جوان به راحتی بتواند فیلمش را در جاهای مختلف نمایش دهد و معروف شود. در دهه اول انقلاب عملا‌ اجازه کارکردن را به من ندادند. حتی اواخر دهه دوم، بعد از سپری‌کردن یک دوره 20ساله توانستم «کیف انگلیسی» را بسازم که آن هم متعلق به زمان قبل‌تر بود. سریال «کلاه پهلوی» را با همین نگاه ساختم. از سویی در تلویزیون به دلیل محدودیت‌هایش همیشه ترسی از کارهای جدید وجود دارد. بالغ بر 45 ممیز روی «کلاه پهلوی» کار کردند. این سریال سه‌دوره معاونت سیما را طی کرد.
-وقتی آقای ضرغامی آمدند هنوز آقای مهاجرانی در معاونت سیما بودند. سپس آقای میرباقری و بعد از آن هم آقای دارابی آمدند. از آقای دارابی یکی، دو بار تعریف کردم. چون ایشان از بنده نخواستند که فیلمنامه را از ابتدا نزدشان ببرم. به نظرات افراد قبلی اعتماد کردند. اما این دوندگی تا شش سال ادامه داشت. با همه سختی‌ها سریال ساخته و ماحصل «کلاه پهلوی» با 200دقیقه سانسور مواجه شد.

-من سریالی ساختم حدود سه هزار دقیقه فیلم و هر قسمت آن بین 55 الی 60 دقیقه بود. اگر قرار باشد با حذف دو یا سه دقیقه در هر قسمت، آن سریال معنایش را به‌طور کلی از دست بدهد، ‌بهتر است اساسا این سریال ساخته نشود. اما قبول می‌کنم که وقتی بیش از 50 قسمت سریال در مجموع هر قسمتش دو، سه دقیقه حذف شود در کل 200 دقیقه می‌شود که زیاد است. اما چاره‌ای نیست. نمی‌توانستم با صاحبان سریال بجنگم. چون پول دادند و در قبال آینده نظام و بیت‌المال احساس مسوولیت می‌کنند. اما با حذفیاتی که درمورد «کلاه پهلوی» انجام شد، درنهایت حدود 15‌درصد کار آسیب دید و برای کاری نظیر «کلاه پهلوی» تا حدودی قابل تامل و تحمل است. چون هدفم این بود که مردم آن دوران را ببینند. می‌دانم که این فیلم در آینده به‌عنوان مرجع استفاده خواهد شد. یقین دارم در این فیلم چیزی به اشتباه نگفتم. اما هر کاری می‌تواند کسری‌هایی داشته باشد.
-متاسفم در تلویزیون به دلایلی اجازه نمی‌دهند فیلمی در مورد شخصیت تقی زاده ساخته شود. زندگی ایشان چندین فراز پیچیده دارد. اما مگر ما ادعا نمی‌کنیم که کشورمان کشوری انقلابی و به دنبال اهداف عاشورایی است. اگر زندگی سیدحسن تقی‌زاده را نشان دهیم، مردم خودشان می‌فهمند که زندگی‌اش با مبانی شیعه و انقلاب مغایر است. آن وقت حق مطلب ادا می‌شود و یا به‌طور مثال روزی که برناردو برتولوچی فیلم «1900» را ساخت و 45 سال تاریخ ایتالیا را از سال 1900 تا پایان جنگ جهانی دوم و فرار و اعدام موسولینی را از زاویه دید کمونیسم ایتالیا نشان داد، آیا همه تاریخ ایتالیا را به تصویر کشیده؟ منتها فیلم برداشت او از تاریخ بود. آیا تمام نظریاتی که الان دوستان در حوزه سیاست ادعا می‌کنند درست است؟ درد من با حوزه ژورنالیسم و نقد این است که هنوز نمی‌خواهند همه جوانب واقعیت را درنظر بگیرند. ما می‌توانیم در حزب باشیم و درعین حال جنگ حزبی کنیم. اما حق نداریم در عرصه نقد سیاسی، تاریخ، اجتماعی یا هنری یارگیری کنیم. رسالت ژورنالیسم به خصوص در حوزه فرهنگ به‌عنوان رکن چهارم دموکراسی فراتر از اینهاست. خب سه رکن دیگر دموکراسی چیست؟ آزادی (freedom)، مساوات (equality)، سازش یا تساهل و تسامح (compromise) و به علاوه مطبوعات آزاد که رکن چهارم است. تنها کسی که واژه «تساهل و تسامح» را در تاریخ ما بیان کرد همین آقای تقی‌زاده بود.

-150 پلان «کلاه پهلوی» out of focus نسبی داشت. یعنی به جای اینکه فوکوس روی چشم بازیگر باشد سر شانه‌اش بود! این اختلال فنی بود و می‌توانست ناشی از هر اختلالی همچون نارسایی چشم فیلمبردار، جاخوردگی لنز و... باشد. اما هر چه که باشد ریشه‌اش در لابراتوار است. چون با نگاتیو فیلمبرداری کردیم. لابراتور صداوسیما هرگز به روز نشده. نگاتیوهای مصرف‌شده را هر روز به لابراتوار می‌فرستادیم و زمانی نتیجه این تصاویر را می‌گرفتیم که یک‌ماه گذشته بود و آن لوکیشن را ترک کرده بودیم. امکان فیلمبرداری مجدد هم نداشتیم. بنده دو سریال در قطع 35میلیمتری ساخته‌ام. واقعیت این است با توجه به تلاش تهیه‌کننده برای فراهم‌کردن امکانات مطلوب موجود که حتی دوربین خریداری کردند و جای تشکر دارد ولی سایر ابزار جانبی همان ابزار ناقصی بود که در کشور موجود است. با این وجود شما سریالی معرفی کنید که در آن بالغ بر صد پلان و 50 تغییر زاویه در یک سکانس 10دقیقه‌ای وجود داشته باشد که در «کلاه‌پهلوی» زیاد وجود دارد. مورد دیگر در جاهایی به نحوه آرایش هنرپیشگان زن ایراد گرفتند. مجبور بودیم نور را کم کنیم. من می‌دانم بالاخره در آینده این سریال جای خود را باز می‌کند. حتی بعد از ساخت «کیف انگلیسی» طراحی صحنه در سریال‌های تلویزیونی تغییر درخشانی داشت و توجه به رنگ بصری بیشتر شد و در بعضی کارهای جدی‌تر تلاش شد رنگ بهتری به مردم تحویل بدهند. مورد بعدی ورود شخصیت‌های ژورنالیست به داستان‌های تلویزیونی است. در حالی که پیش از آن شخصیت‌های درام تکرار می‌شدند. با «کیف انگلیسی» ژورنالیست‌ها به‌عنوان شخصیت حقیقی و حقوقی مستقل دارای پایگاه اجتماعی مورد توجه قرار گفتند. ولی هیچ‌کدام از مطبوعات قدردانی نکردند از اینکه روزنامه‌نگار را وارد درام ایرانی کردم.
-با «کیف انگلیسی» تماشاگر عادت کرد شغلی به نام روزنامه‌نگاری وجود دارد. البته آن زمان ارتباطات جمعی به اندازه امروز نبود و متاسفانه «کیف انگلیسی» با بایکوت روزنامه‌ای مواجه شد. همان موقع در «کیف انگلیسی» گفته ‌شد ما نفهمیدیم که شما با یزید هستید یا با امام‌حسین(ع)؟ و ژورنالیسم کشور ما نپرسید چرا؟! همین جمله هم در «کلاه پهلوی» تکرار شد. یعنی یک خط فکری تداوم پیدا می‌کند.
-اوایل سال 64 با آقایان شمقدری، درویش، رحیمی‌پور و جمال شورجه آشنا شدم. سال 64 آقایان درویش، آقای رحیمی‌پور و شورجه به منزل من آمدند و می‌خواستم با دیدگاهشان آشنا شوم. همه می‌گفتند ما در خط امام هستیم. از آن زمان با هم آشنا شدیم. بعدها میان این طیف شکاف‌ و انشعاباتی به وجود آمد و از هم جدا شدند. به‌تدریج به جایی رسیدند که دشمن هم شدند. ولی من نمی‌خواستم وارد این درگیری‌ها شوم. چون این مشی را در حوزه هنر و روشنفکری اشتباه می‌دانم. اگر احزاب، آزاد باشند. یعنی احزاب دارای شناسنامه - زیرزمینی یا محفلی نباشند- ‌سردر و تابلو داشته و اعضایشان هم مشخص باشند، یعنی یک حزب که تعداد هوادارانش مشخص است و از هوادارانش حق عضویت ولو صدتومان بگیرد، یعنی امنیت فعالیت حزبی وجود داشته باشد، آن زمان من می‌توانم در فلان حزب باشم و اعلام موضع کنم. اما وقتی شرایط سیاسی داخل کشور شکل جناحی دارد؛ یعنی دو، سه قدم عقب‌تر از حزب، ترجیح می‌دهم عضو جایی نباشم. تلاش کرده‌ام مستقل بمانم اما به این مفهوم نیست که اگر تلویزیون ما که انحصاری دولتی نیست و متعلق به نظام است به‌عنوان فیلمساز با آن کار نکنم. من ناگزیر به استفاده از همین رسانه هستم. هرچند این رسانه باید بی‌طرف باشد و نباید به گرایش‌های جناحی توجه کند.
-سالی که برای آقای فلاحیان کار کردم دوره دوم آقای خاتمی بود. در این دوره 10نفر کاندیدا شدند که یکی از آنها آقای فلاحیان بود. اینکه چرا ایشان وارد عرصه انتخابات شده است به من ربطی ندارد. مرجعی هم که ایشان را تایید کرد همان مرجعی است که آقای خاتمی را تایید کرده؛ یعنی شورای نگهبان. بنابراین آقای فلاحیان از منظر نظام و مردم را‌ی‌دهنده با سایر کاندیداها هم‌عرض بود. من فردی هستم که به سیاست علاقه دارم اما سیاسی نیستم. معتقد بوده و هستم که باید رجال سیاسی دوران خودم را بشناسم. منتها کسانی که در دوره اول ریاست‌جمهوری کنار آقای خاتمی بودند در دوره دوم هم همراهشان بودند. پس برای من جایی وجود نداشت. شاید اگر قرار بود برای آقای خاتمی فیلمی تبلیغاتی بسازم این کار را به‌خوبی انجام می‌دادم. اما اصل ماجرا این بود که آقای اکبر نبوی از من دعوت کرد برای آقای احمد توکلی فیلم بسازم. در آن دوره ارقام بالایی برای ساخت فیلم‌های تبلیغاتی پرداخت می‌شد. اما آقای نبوی به بنده گفتند آقای توکلی فردی بدون پول است و نمی‌تواند هزینه کند. با این حال قبول کردم وارد بازی شوم.
-می‌خواستم رجال سیاسی روزگارم را بشناسم. با آقای توکلی دیدار و صحبت کردم. با تفکرشان آشنا شدم و فیلم ایشان را هم ساختم. البته فیلم متفاوتی نبود. فیلم آقای توکلی در دومین شب نمایش فیلم کاندیداها پخش شد. اما فیلم آقای فلاحیان قرار بود شب هشتم پخش شود. فقط شش شب برای ساخت فیلم وقت داشتیم. آقای عبدالله اسفندیاری با بنده تماس گرفتند و از بنده خواستند فیلم آقای فلاحیان را بسازم. منتها در این مورد درخواست 10میلیون تومان کردم.
-گفتند تهیه‌کننده خدابیامرز فواد نور است. با ایشان قراری گذاشتیم. آقای نور از فیلمی که برای آقای توکلی ساخته بودم تعریف کرد. بعد به من گفتند که قراردادی 30 میلیون‌تومانی برای ساخت فیلم بسته‌اند و 10میلیون‌تومان هم گرفته‌اند. به‌هرحال به اتفاق ایشان به منزل آقای فلاحیان رفتیم. گفتند کارگردان‌های زیادی به اینجا آمده‌اند ولی به توافق نرسیدیم. من به آقای فلاحیان گفتم باید با شما صحبت کنم و چند شرط هم گذاشتم.
-گفتم باید در مورد قتل‌های زنجیره‌ای و دادگاه میکونوس صحبت کنید. چون این دو مورد جزو بحران‌های شماست. ایشان قبول کرد. از بنده پرسیدند چرا از آقای توکلی پول نگرفتی؟ گفتم می‌خواستم ایشان را بشناسم و هزینه‌ای هم دریافت نکردم، ‌چون نداشتند. اما از شما پول می‌خواهم چون این کار شغل من است. در کارم هم خیانت نمی‌کنم. شما را آنطور که هستید نشان می‌دهم، اما به این معنی نیست که نام شما را در صندوق بیندازم که البته از سخن آخری‌ام ناراحت شد. اما در نهایت از صداقتم خوشش آمد. به‌هرحال فیلم ساخته شد اما با تاخیر آماده شد. -این فیلم باید ساعت 10شب پخش می‌شد. ولی ساعت یک‌ربع مانده به 10 تازه به شورایی که باید فیلم را بازبینی می‌کردند رسید که آنها رفته بودند. در نهایت فیلم نمایش داده نشد و وارد بازار سیاه شد. آقای فلاحیان هم به من پولی نداد.
-آقای فلاحیان سر تدوین فیلم آمدند و به جاهای مختلف هم اعتراض کردند خب همین مساله وقت هدر داد. این فیلم با شعری از شفیعی‌کدکنی تمام می‌شد و 30دقیقه هم زمان داشت.

23231

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 343250

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 6 =