دکتر ابراهیم فتح‌الهی مقاله زیر را برای خبرآنلاین ارسال کرده است

سالها سخن از این بود که معلمی شغل انبیاست . و در باب ارزش و مقام معنوی معلمان بارها و بارها گفته و شنیده ایم . اما هنوز معلمان جامعه ، مثل اکثریت اقشار ضعیف و حقوق بگیر جامعه ، از مشکلات عدیده اقتصادی رنج می برند و مطالبات صنفی آنها از سوی مقامات مسوول جدی گرفته نمی شود .

در فضای عمومی جامعه نیز ، شغل معلمی جاذبه خود را از دست داده است . نخبگان ، فرهیختگان و حتی خود معلمان ، فرزندان خود را به شغل معلمی تشویق نمی کنند . آخرین انتخاب های دانش آموزان در کنکوردانشگاهها در رشته هایی است که به ناچار به شغل معلمی منجر می شود .از طرف دیگر ، همه ، انتظار تحول فرهنگی داریمبدون آنکه به ساز و کار آن بیندیشیم .

همه ، انتظار معجزه داریم بدون اینکه بخواهیم از تجربه ملت های دیگر بهره ببریم . گویی باید راه رفته و تجربه های موفق دیگران را از صفر شروع کنیم . در حالیکه باید بدانیم در دنیای امروز ، عامل زمان بسیار تعیین کننده است و نمی توان در مدیریت زمان تعلل کرد . آهنگ پیشرفت ملت های دیگر به صورت تصاعدی بالا می رود ، اما ما هنوز در تعاریف اولیه مانده ایم و در باب تفاوت مبانی ، اهداف و اصول تربیت ، نظریه پردازی می کنیم و برای تبیین نظریه هایمان ، انواع سمینارها و گردهمایی ها را تشکیل می دهیم . دیگران پژوهش می کنند تا بهتر زندگی کنند اما ، ما در باب اهمیت پژوهش ، قلم فرسایی کرده و طرح پژوهشی ارائه می دهیم . یعنی پژوهش می کنیم که پژوهش کرده باشیم .

پژوهش های ما مسئله محور و هدف گرا نیست ، بلکه صرفا برای ارضاء حس حقیقت جویی پژوهشگر است . لذا می بینیم که در سالهای اخیر اسناد زیادی در آموزش و پرورش تولید شده و می شود . این اسناد که با عناوین سند درس ملی و سند تحول بنیادین نامیده می شوند هنوز از حوزه ستادی فراتر نرفته اند . این اسناد با بدنه جامعه ی هدف و عرصه ی اجرایی آن یعنی مدارس ، ارتباط ارگانیکی برقرار نکرده اند . گویی قرار است اسناد تحول ، تولید شوند و صرفا به سمع و نظر صاحبنظران درآیند و دهها نقد و تبصره برآنها وارد شده ، و دوباره جلسات ستادی برای تجدید نظر ، باز سازی و بهسازی آنها تشکیل شود و این ماجرا همچنان ادامه پیدا کند و محققین به حق الزحمه ی تحقیق برسند و مسوولین آمار جلسات را بدهند و... و در آن سو بدنه آموزش و پرورش و عناصر کلیدی آن ( یعنی معلمان ) و جامعه ی هدف آن ( یعنی دانش آموزان ) نیز راه خود را بروند .

اگر می خواهیم تحولی بنیادین در آموزش و پرورش و به تبع آن در جامعه رخ دهد ، طلایه داران این تحول کسی جز معلمان نمی توانند باشند . عدم توجه به تاثیر گذار ترین عنصر این تحول ( یعنی معلم ) خسارات جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت . وقتی جایگاه اجتماعی یک معلم آنگونه که در تعالیم دینی آمده و بزرگان علم مارا بدان توصیه کرده اند ، شناخته نشود و معلمان در اجتماعات با احترام مورد تکریم قرار نگیرند ، نمی توان انتظار تحولی عمیق در روابط فرهنگی جامعه داشت . اگر در اثر غفلت مسوولین و تصمیم گیران فرهنگی کشور ، معلمان در مشکلات خود مشغول شوند و فشار های اقتصادی آنها را مجبور کند که به جای پژوهش و تحقیق به اضافه کاری و شغل دوم روی بیاورند ، نسل جدید را با چه انگیزه ای می توان به رشته های دبیری و در نهایت به شغل معلمی تشویق کرد ؟

دلسوزان فرهنگی کشور از جمله نگارنده ، بر این باورند که باید فکر و روح معلمان از دغدغه معیشت زندگی آزاد شود و معلم بتواند معلمی کند ، بی آنکه غم نان شب فردا ذهن و روح او را بیازارد. نوشته حاضر برآن است که تحلیلی از وضع موجود و نگاه جامعه به شغل معلمی ارائه داده و با نقد دیدگاههای مدیریتی حاکم بر نظام آموزشی کشور ، اصحاب فرهنگ ، اهل علم و فرهیختگان کشور را به چاره اندیشی فراخواند . قبل از آنکه زمان از دست برود و اهداف نخستین در بوته فراموشی سپرده شود.

همه کسانی که به آینده فرهنگ این کشور چشم امید دوخته اند ، در جستجوی پاسخ هایی مناسب برای سوالات زیر هستند :

علم چیست ؟

آیا از نظر انسان امروزی علم راهی به سوی ملکوت است ؟آیا علم همان کشف حقیقت است ؟یا علم ، ابزار قدرت است و می توان به کمک آن بر قوای طبیعت مسلط شد ؟ راستی کدام علم ، علم است ؟علم تکنولوژی که ابزار تسلط انسان بر طبیعت است ، یا علمی که کاشف اسرار طبیعت و راهنمای عمل انسان برای ساختن دنیایی آباد و ابدیتی پایدار و مطلوب است ؟

امروزه وقتی از علم سخن می گوییم ، چه تصویری در ذهن ما نقش می بندد ؟ آیا فقط تصویری از حرکت قطارها ، دود کارخانه ها ، شلیک موشک ها ، پرتاب ماهواره ها و ... در ذهن ما تداعی می شود ؟ یا در کنار همه دستاوردهای علموقار ، متانت ، اخلاق و فضائل انسانی یک عالم و استاد را نیز می توان به تماشا نشست ؟

معلم کیست ؟

در این میان نقش معلم چیست ؟ آیا صرفا، یک آموزنده است ؟ آیا فقط، انتقال دهنده معلومات است ؟ آیا او فقط وظیفه دارد تئوری ها و دانش های پیشینیان را پاسداری کرده و بی کم و کاست به نسل بعدی تحویل دهد یا می تواند روح تحقیق و تفکر را نیز در شاگردان و جویندگان علم ایجاد کند ؟ آیا می توان انتظار داشت که معلم ، زمینه ساز رشد ، خلاقیت و نوآوری های علمی در دانش آموزان باشد یا اینکه او فقط مجری برنامه های از پیش ساخته ی نظامی بوروکراتیک و خشک است که در قالب بخشنامه های وزارت آموزش و پرورش نمایان می شود ؟ انتظار جامعه از معلم چیست ؟ آیا انتظار مردم از معلم این است که چند ساعتی در روز، فرزندان آنها را در محیطی به نام کلاس ، اسیر میز و نیمکت های خشک و بی روح کند یا معلم می تواند راه پرواز به سوی افق های بلند انسانی را در روح و جان دانش آموزان ایجاد کند ؟

از معلم چه می خواهیم ؟

آیا او ابزاری است که دانش آموزان را برای حضور در ماراتن خشک و بی روحی به نام کنکور آماده می کند ؟ آیا او کسی است که دانش آموزان را به عنوان ماشین تست زنی آماده نگهداشته و با روغن کاری مناسب آنها را به روز رسانی (up date ) می کند ؟ آیا او کسی است که گرد گچ را پای تخته ی سیاه یا ذرات رنگ ماژیک را پای تخته ی سفید به حلق خود می فرستد تا فرزندان این مردم از سد کنکور عبور کرده و به سوی سرنوشتی نا معلوم تحصیلات دانشگاهی را آغاز کنند وتلقی شان هم از دانشگاه ، جز یک دبیرستان بزرگ و با شکوه نباشد ؟ آیا ارزشگذاری کار معلم فقط در آمارها و نمودارهای قبولی های کنکور قابل محاسبه است ؟ آیا امروزه سخن گفتن از نجات انسان ، باروری اندیشه ها و برافروختن شعله های حقیقت جویی در جان آدمیان محلی از اعراب دارد ؟ آیا اساسا چنین انتظاری برای معلمان جامعه ترسیم می شود ؟

آیا خانواده ها به امید شغل و زندگی بهتر برای فرزندانشان از معلم فقط به عنوان کمک کار تست زنی فرزندان استفاده می کنند ؟ در چنین شرایطی اگر معلمی بخواهد چون سقراط حکیم ، عطش آموختن ولذت درک و فهم از رمز و رازهای هستی را در جان شاگردان پدید آورد چگونه خواهد توانست آنرا در داخل سیستم بسته و فرسوده ی نظام آموزشی کشور به مرحله اجرا درآورد ؟

مدارا و تعامل معلم

مدارای یک معلم با انتظارات جامعه ای که نمی داند کجا میرود ، چگونه خواهد بود ؟ تعامل او با سیستم آموزشی که جز بخشنامه اداری را نمی فهمد چگونه امکان پذیراست ؟ او که با عشق به نجات انسان شغل معلمی را برگزیده است ، اینک که آن آرزوها را بر باد رفته می بیند ، چه کاری می تواند بکند ؟ طرز تلقی او در بدو امر این بود که با انسان سروکار دارد و انسانیت انسان در گرواندیشه ی اوست ، اما انتظار نظام آموزشی از او و تقاضای خانواده ها چیزی جز شکستن سد کنکور برای فرزندان آنها نیست . در این تعارض پیش آمده بین اهداف نخستین ووضعیت موجود چه کار می توان کرد ؟او چگونه می تواند به احساس های لطیف درونی اش پشت کند و چون ابزاری در خدمت سیستمی درآید که به او و کارش ارزش معنوی قائل نیست ؟ اگر او بخواهد از درد ها و رنج های آدمیان سخن بگوید ، پاسخ کدام سوال کنکور خواهد بود ؟ آری ، او به کنکور زندگی می اندیشد اما سیستم از او تست زدن می خواهد . او به آینده ی تمدنی ایران زمین می اندیشد ولی سیستم آموزشی او را وادار می کند که در باره ی تاریخ تمدن بشر، سوال چهارگزینه ای طراحی کند و در برابر هر پاسخ صحیح ،سه پاسخ دروغین نیز به خورد دانش آموزان بدهد . او می خواهد دانش آموز را مبتکر ، خلاق و پژوهشگر بار آورد ولی خانواده ها او را برای تدریس خصوصی دعوت می کنند . او می خواهد دانش آموزش به کشف حقیقت نائل شود اما دانش آموز فوت و فن های موفقیت در کنکور را از او می طلبد .

او می داند که راه کنونی نظام آموزشی کشور ، راه نیست ، بی راهه است اما سیستم ، از او درجا زدن و در بیراهه راندن را طالب است . چگونه مدارا کند معلم ؟ چگونه تعامل کند با چیزی که بدان معتقد نیست ؟ او می داند که دانش آموز او بعد از موفقیت در کنکور و ورود به دانشگاه دچار پارادوکس وتناقض خواهد شد . برای اینکه در دوازده سال گذشته فقط حافظه ی اورا تقویت کرده اند ، تند خوانی را به او یاد داده اند نه تعمق و تفکر در حقایق را . به تست زنی عادتش داده اند نه به درک عمیق از مسائل و روابط مفاهیم . در حالیکه دانشگاه ، جای تفکر و کشف است . در دانشگاه باید حرفی برای گفتن داشت . در دانشگاه ، ذهنی پویا و خلاق لازم است تا ضمن تسلط بر بنیان های دانش ،بتوان به افق های جدیدی از کشف حقیقت نائل آمد .

نگاه جامعه به معلم

جامعه ای که اقتصاد محور است و همه چیز را در خدمت اقتصاد فردی و منفعت شخصی می خواهد ، به معلم نیز نگاه ابزاری دارد و هزینه کردن در آموزش و پرورش را اتلاف سرمایه تلقی می کند .متاسفانه نظام مدیریتی کشور نیز مستثنی از این نگرش نیست و آموزش و پرورش را مقوله ای فرعی و درجه چندم محسوب می کند . در چنین حال و روزی چه کار باید کرد ؟ آیا می توان انتظار پیشرفت و تحول در عرصه پژوهش و فرهنگ داشت اما در آموزش و پرورش سرمایه گذاری نکرد ؟ تجربه موفق مراکز تربیت معلم و دانشسرای عالی ، چرا به بوته فراموشی سپرده شد ؟ آیا صرف اینکه کسی از طریق دانشگاه آزاد ، پیام نور ، جامع علمی کاربردی یا آموزش ضمن خدمت فرهنگیان لیسانسی بگیرد، صلاحیت معلمی هم پیدا می کند ؟ آیا طی دوره های تخصصی روش تدریس ، آشنایی با اصول روانشناسی ، فنون معلمی و اطلاعات تربیتی برای تدریس ضرورتی ندارد ؟ معلمی که در مراکز تربیت معلم و دانشسرا ها تربیت نشده است از کجا می تواند این دانش ها و توانایی ها را به دست آورد ؟ علاوه بر آن ، چه معیاری وجود دارد که توانایی معلمی یک فرد را بسنجد ؟ آیا آموزش های دوره های لیسانس چنین آمادگی را در فرد ایجاد کرده اند ؟

 

تحول فرهنگی ، پروژه است یا پروسه ؟

اگر بخواهیم به مقوله آموزش و فرهنگ بانگاه هزینه ای بنگریم و آنگاه بخواهیم ظرف دو سال شاهد حصول نتیجه باشیم بی تردید راه را اشتباه رفته ایم . تغییر و تحول فرهنگی حداقل بیست سال زمان می طلبد و تغییر نسل ها ظرف بیست و پنج سال صورت می پذیرد . بر این اساس ثمره کار یک معلم را در یک دوره بلند مدت می توان به صورت تغییر نگرش و ارتقای بینش نسل جدید شاهد بود .

به مقوله آموزش و پرورش و مهمتر ازآن مقوله فرهنگ نمی توان به عنوان یک پروژه نگاه کرد و برای آن زمانبندی و بودجه بندی اقتصادی تعیین کرد و چنانچه در مدت زمان معین نتیجه لازم حاصل نشد آنرا پروژه شکست خورده نامید. جریان آموزش ، پرورش و تحول فرهنگی ، پروسه ای طولانی است و نیازمند عزم وتلاش جدی است . این پروسه بدون داشتن برنامه های کلان و تربیت مدیران لایق ، توانمند وبرخوردار از طرح ، برنامه و قدرت اجرایی امکان پذیر نخواهد بود . همچنین آشنا کردن معلمان به شیوه های نوین تعلیم و تربیت جهت آماده سازی نسل جدید برای زندگی در جهان مدرن ، در عین پایبندی به ریشه های فرهنگی وبومی خود ، یکی از وظایف اصلی نهاد آموزش و پرورش است .

نکته حائز اهمیت در این میان ، پویایی روش های تعلیم و تربیت است . ماندن در افکار گذشته و روش های قدیمی موجب دور افتادن کشور از قافله پیشرفت دنیا خواهد بود . در دنیای امروز نمی توان ایزوله زندگی کرد . فرهنگ هایی که پویایی و نوگرایی نداشته باشند ، قدرت مقابله با تهاجم فرهنگ های بیگانه را نیز نخواهند داشت .

 

کد خبر 351950

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 11
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۰:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۸
    42 6
    من نیز به عنوان یک معلم از دست دادن انگیزه و روزمرگی معلمان را در نظام آموزشی با تمام وجود احساس میکنم.
    • بی نام IR ۲۰:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۵
      2 2
      بابا تازه اول عشقه
  • بی نام A1 ۰۷:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۰
    18 2
    با عشق وعلاقه معلمی را برگزیدم باوجود ان که می نوانستم بسیاری از رشته های پزشکی را انتخاب کنم ولی انقدر سیستم اداری صرفا مشغول امار ارقام و نمودار افت ورشد های بی محتوا است که اصل مطلب که پرورش نسلی فرهیخته است در میان بخشنامه های خشک اداری غریب مانده است ........
  • بی نام A1 ۱۷:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۰
    23 2
    واقعا برای جامعه متاسفم که اینجوری وضعیت اقتصادی معلمان توجه میکنه
  • مهدی IR ۱۷:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۰
    19 0
    نبود تشکل فرهنگی قوی و کارآمد ، ضعف در تحصیلات عالیه مرتبط با شغل معلمی ، دید خدماتی بودن معلم ، تغییرات مداوم در سیستم آموزشی در این چند سال ، برنامه ها و گزارشهای بی اساس و ظاهر فریب از مدارس و عدم واقع بینی در مسائل آموزشی توسط صدا و سیما در تضعیف نظام آموزشی کشور تاثیر گذار و مقصر میباشد.
  • بی نام IR ۱۱:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۱
    15 5
    معلمی شغل انبیا بود ولی الان بعضی از معلمها سر کلاس درس نمیدن ومیگن بعداز ظهر بیا تدریس خصوصی البته تقصیر هم ندارن هزینه یزندگی با این حقوقا جور در نمیاد
  • فرهنگی A1 ۰۹:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۲
    18 1
    دوستم با مدرک معادل من و سابقه ی نصف بنده نزدیک 3 میلیون حقوق میگیره بنده کل حکمم 1،200 بیشتر نیست ، با انصاف این ره که شما می روید به ترکستان است
  • عبدالحمید ایمری IR ۱۶:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۲
    13 3
    قطعا معلمی شغل انبیاست .معلم کلاس اولم حلیمه غراوی روزت مبارک هرجا که باشی جانت سالم ودر پناه خداوند باشی
  • معلم A1 ۱۹:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۷
    11 1
    بنده از یک ارگان قوه قضائیه که دا رای مزایای بسیار بیشتر از آموزش و پرورش حتی در زمان انتقال در سه سال قبل بود به عشق معلمی منتقل شدم اما آنچه می پنداشتم با آنچه در آموزش و پرورش در جریان است کاملا متفاوت است فقط نمره می خواهند اگر ندهی می گویند سیستم می دهد روزی یکی از همکاران تقاضای تقدیر نامه میکرد مسئول مقطع گفت اگر صد درصد قبولی داشته ای میدهیم ضمن آنکه حقوق همکاران من در قوه قضائیه در سال جاری دقیق دو برابر حقوق من است غیر از اضافه کار و پاداش پایان سال اما به خداوند سوگند یاد میکنم بنده که تجربه کار در سه دستگاه دولتی را دارم کار در آموزش و پرورش را بر خلاف دیدگاه عامه مردم مبنی بر تعطیلی تابستان و... بسیار فرسایشی تر از ادارت دیگر است
  • بی نام IR ۱۹:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۸
    7 5
    معلمی شغل انبیاست ولی نه برای ما مربیان پیش دبستانی که امنیت شغلی نداریم
  • محمد IR ۱۲:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۴
    6 2
    هنوز بعد از بیست وهشت سال معلمی ،معلم بودن را شغل انبیا واوصیا می دانم اما بی توجهی به معلم ونظام آموزشی کشور توسط وزرای نا کار آمد که با واسطه ورابطه به وزارت رسیده اند توجیه منطقی ندارد چون معلم نیز باید مانندکارمندان بانکها وشرکتها از نظر مادی تامین شود نه اینکه چند نوبت در آژانسهای مسافر بری وشرکتهای مختلف کارکند تا بتواند زندگی کند کاش برای معلم هم مانند بقیه کارمندان ارزش قائل می شدند تا آنه بتوانند آینده سازان کشور را بهتر تربیت کنند .مقصر اصلی وزرای این وزارتخانه هستند

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین