پیشینه بحث :
اززمان سقوط دیوار برلین در هجدهم آبان 1368 (نهم نوامبر1989) اروپا وارد مرحله جدیدی ازحیات سیاسی،امنیتی واقتصادی خود شد که یکسال بعد پس ازسقوط حکومتهای دیکتاتوری کمونیستی درلهستان، مجارستان ، چکسلواکی ، رومانی ، بلغارستان و در نهایت وحدت دوآلمان در یازدهم مهرماه 1368 ( سوم اکتبر 1990 ) به تدریج موج مهاجرت از شرق اروپای کمتر توسعه یافته به غرب اروپا آغاز شد.
در آن دوران کشورهای اروپای غربی عمدتا توانسته بودند در قالب بازار مشترک اروپا بر اساس معاهده رُم درسال 1957 یک نوع اتحادیه گمرکی را دربین خود بوجود بیاورند که تبادل کالا را دربین کشورهای غرب اروپا تسهیل و سرعت می بخشید. این اتحادیه بعدها براساس پیمان ماستریخت که درنوزدهم آذر 1370 (دهم دسامبر سال 1991 ) در شهر ماستریخت هلند توسط سران 12 کشور عضو جامعه اقتصادی اروپا آن زمان به امضائ رسید ، بنیان گذاشته شد. با اجرای مفاد این پیمان که بتدریج علاوه بر تبادل کالا و برداشتن گمرکات ، پول واحد اروپایی در بین هفده کشور برقرار شد. با برداشتن مرزها بین این هفده کشور در عمل مبادله نیروی کار نیز بدون محدودیت های مرسوم در سایر کشورها صورت گرفت. بدین ترتیب اعضای اتحادیه اروپا که به تدریج طی دو دهه به 28 کشوررسید، توانست بازارهای کالا ، پول و نیروی انسانی را بدون محدودیت در بین کشورهای عضو توسعه دهد. در نتیجه این تغییرات،اتباع تعدادی از کشورهای شرق اروپا ازجمله لهستان، مجارستان ، بلغارستان ، رومانی، اسلواکی ، چک ، اسلوونی و اخیرا کرواسی این امکان را یافتند تا به راحتی بتوانند علاوه بر مبادله کالا ، پول و نیروی انسانی خود را به کشورهایی نظیر آلمان، فرانسه ، اتریش ، ایتالیا و غیره اعزام کنند.
در ابتدای کار سرمایه داران غربی از مهاجرت نیرو ی کار که اکثرا جوان بودند و با دستمزدهای بسیار پائین ترازمعمول حاضربه کار درمراکز سخت بودند، استقبال کردند . اما در مقابل آنها اتحادیه های کارگری که به شدت احساس تهدید می کردند ، درمقابل این مهاجرت ها موضع گیری کردند و کم کم به احزابی که شعار اصلی آنها مقابله با مهاجران خارجی بود ، اقبال بیشتری نسبت به احزاب سوسیال دموکرات اروپایی نشان دادند. کم کم احزاب راست افراطی به بهانه مقابله با مهاجران خارجی ایده های نژاد پرستانه خود را تحت پوشش اصلاح قوانین مربوط به مهاجرت گسترش دادند.
تحلیل دلایل گرایش به راست افراطی در اروپا
دردهه اول هزاره سوم میلادی به موازات رشد کمی و کیفی اتحادیه اروپایی ، احزاب راست افراطی فرصت مناسبی را پیدا کردند تا از وضعیت بوجود آمده برای ترویج ایده های ضد خارجی خود استفاده کنند.دراین میان مهم ترین دلایل افزایش اقبال عمومی به احزاب نژاد پرست دراروپا را می توان به شرح ذیل مورد توجه قرارداد:
1- ترساندن مردم بخاطرازدست رفتن فرصت های بهتر
احزاب راستگرای افراطی ، مردم را میترسانند که وجهه و موقعیت کنونی شان را ازدست خواهند داد وعامل آن را نیزمهاجران معرفی میکنند. به عنوان نمونه به گفته فلوریان هارت لِب ، احزاب راست گرای افراطی عامهپسند ازموقعیت جاافتادهای دراروپا برخوردارهستند. درسوئد نیزکه تا یک دهه پیش حزب بزرگی با گرایش های راست افراطی نداشت ، اخیرا حزب راستگرای دموکراتها ی این کشور روز به روز موقعیت مستحکم تری را تجربه می کند.
2- رشد مهاجرت به اروپا
همانگونه که گفته شد ازدهه 80 به بعد آمارمهاجرت نیروی انسانی روز به روزگسترش بیشتری پیدا کرد وهمین موضوع موجب تحریک بیشتراحزاب راستگرا شد.اولین باردرکشورهای بلژیک، لوکزامبورگ ، هلند، فرانسه و آلمان در سال ۱۹۸۵، ایستگاههای بازرسی مرزی خود را تعطیل کردند. ۲۲ سال بعد ازآن درسی ام آذر 1386 ( 21دسامبر 2007) تعداد کشورهایی که مقررات موسوم به شینگن (Schengen) مربوط به لغوروادید را رسما آغاز کردند،از15 کشور به 24 کشورافزایش پیداکرد. بدین ترتیب برداشتن مرزها این امکان را فراهم ساخت که هزاران نفراز نیروی کارکشورهای استونی، لتونی، لیتوانی، مالت، لهستان،مجارستان،اسلواکی، اسلوانی وجمهوری چک، توانستند به کشورهای اروپایی غربی مهاجرت کنند. این موضوع با در نظر گرفتن این واقعیت که جمعیت کشورهای عضو اتحادیه اروپا رو به پیر شدن پیش می روند ازاهمیت بیشتری برخوردار است . شاید به همین دلیل مهاجرت از کشورهای شمال آفریقا ، خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی نیز در سالهای اخیر به اروپا افزایش پیدا کرده است.
تقریبا یک چهارم از درخواست های پناهندگی به اتحادیه اروپا در آلمان بررسی می شود. فرانسه دومین مقصد عمده پناهجویان است. اغلب پناهجویانی که به زبان انگلیسی سخن می گویند، بریتانیا را انتخاب می کنند. این کشور میزبان گروه های بزرگی از مهاجران پاکستانی، سومالیایی و خاورمیانه ای است. بسیاری از پناهجویان اهل روسیه، از چچن می آیند. پناهجویان اهل صربستان شامل آلبانیایی تبارها و کولی ها هستند.
جمعیت اروپا درحال سالخورده شدن است. برمبنای محاسبات يورواستات،تا سال 2032 ،پیش بیني ميشود جمعیت 27 کشور عضو اتحاديه اروپا به عنوان يک کلیت به 523 میلیون نفر افزايش يابد وتخمین زده مي شود 23 درصد کل جمعیت اروپا در سال 2030 میلادي 65 سال يا بیشتر سن داشته باشند. بدین ترتیب با وجود آنکه جمعیت اروپا رشد می کند، اما سهم شهروندان مسن نیز افزايش مي يابد که بخشی از آن به دلیل افزايش امید به زندگی است. و بخش دیگر آن افزایش مهاجرت به اروپا در اثر بحران های موجود در شمال آفریقا و خاورمیانه است. درچنین شرایطی اتحادیه اروپا از یکسو به نیروی کار جدید بویژه جوان نیاز دارد و از سوی دیگر به دلیل شرایط بد اقتصادی نمی تواند پاسخ مناسبی برای کسانی باشد که مهاجر نیستند اما حاضر نیستند به کارهای سطح پائینی که معمولا نیروی کار مهاجر انجام می دهد تن بدهند. این موضوع فرصت مناسبی را برای احزاب راستگرای افراطی فراهم آورده تا با شعار های عوام فریبانه خود بتوانند روز به روز تعدادبیشتری از هواداران را برای خود دست و پا کنند.
همانگونه که در جدول فوق مشاهده می شود هرم سنی جمعیت در اروپای پنجاه سال بعد نیز موید این واقعیت است که اتحادیه اروپا برای رهایی ازمشکل پیری جمعیت همچنان ناچاربه جذب مهاجران خارجی است واحزاب راستگرا درعمل نمی توانند واقعیتهای اقتصادی ومنافع سرمایه داران را نادیده بگیرند.
4- مشکلات اقتصادی ناشی از بحران سال 2008
از سال 2008 آمریکا و اتحادیه اروپا وارد رکود اقتصادی گسترده ای شدند که هنوز با گذشت شش سال آثار ونتایج آن براقتصاد 28 کشورعضو اتحادیه به نسبت های متفاوت باقی مانده است. این رکود اقتصادی در درجه اول موجب رشد بیکاری در بین جوانان اتحادیه اروپا شد که در نهایت همین موضوع بستر مناسبی را برای تبلیغات احزاب راستگرای افراطی فراهم ساخت آنها با شعار بیرون کردن خارجی ها و ممانعت از مهاجرت بیشتر به اروپا وعده ایجاد شانس بیشتری برای دستیابی به کار برای جوانان را نوید می دهند. در حالی که واقعیت های موجود نشان می دهد احزاب راستگرا ی افراطی تنها می توانند ساده لوح ها را با شعارهای فریبنده به سمت خود جلب کنند.
این مساله زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کند که بدانیم بسیاری از رهبران کشورهای اتحادیه اروپایی در سالهای گذشته با ارئه آمارهای دروغین در واقع ناکارآمدی اقتصادی خود را پنهان ساختند و با انواع فریبکاری توانستند میزان کسری بودجه ، بدهی داخلی و رکود اقتصادی را پنهان کنند. اما زمانی که بحران 2008 آغاز شد همه پرده ها کنار رفت و دولتهای فریبکار در یونان ، ایتالیا ، اسپانیا ،پرتقال و ایرلند یکی پس از دیگری سقوط کرد و دولتهای جدید مجبور شدند سیاست های ریاضتی سنگینی را که از سوی بانک مرکزی اتحادیه اروپا دیکته شده بود ، اعمال کنند در نتیجه هنوز با گذشت شش سال اگرچه وضعیت بحرانی مهارشده است اما همچنان آثار رکود اقتصادی بر مردم کم درامد و اقشار فقیر بیشتر فشار می اورد . در نتیجه در انتخابات پارلمانی اخیر در اتحادیه اروپایی احزاب راستگرا و چپگرای افراطی که با اصل اتحادیه اروپا مخالفت می کردند و خواهان خروج از ان بودند توانستند آراء بیشتری نسبت به گذشته بدست آورند.
5- ایجاد انگیزه برای دفاع از ارزش های اروپایی در برابر اقلیت های قومی و مذهبی
جریان راست افراطی امروز در اکثر کشورهای اروپایی نماینده دارد. در برخی از این کشورها این جریان توانسته است حتی به پارلمان و دولت نیز راه یابد. اما در بعضی کشورها فعالیت محدودی دارد و یا به شکل زیرزمینی عمل میکند. بنابراین، مسئله راست افراطی امروز تقریباً سرتاسر اروپا را در میگیرد. نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که ریشه های شکل گیری ، ابعاد و اهداف پدیده راست افراطی در تمامی این کشورها یکسان نیست. اما تقریباً همه این جریانات سه ویژگی نسبتاً مشترک دارند؛ نخست اینکه بر فرهنگ و هویت ملی خود تاکید میکنند و معتقدند که انسجام و هویت ملی و فرهنگی کشورشان در خطر است.
نکته دوم این که روند همگرایی اروپایی و ادغام سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای اروپایی را تهدیدی برای هویت و استقلال خود میدانند و با آن مخالفت میکنند.
نکته سوم و مهمتری که توافق نظر بیشتری در بین احزاب راست افراطی بر سر آن وجود دارد، مخالفت و مقابله با مهاجران و به ویژه مهاجران مسلمان است.
جمع بندی بحث و پیش بینی آینده :
رهبران کشورهای اروپایی بیش از هر زمان دیگر در باره رشد نژاد پرستی که اساس اتحادیه اروپایی را تهدید می کند، احساس خطر می کنند این موضوع بویژه پس از اعلام نتایج انتخابات پارلمان اروپا از تاریخ 22 لغایت 25 ماه مه 2014 در 28 کشور عضو این اتحادیه در عمل زنگ هشدار برای وضعیت اضطراری را برای احزاب راست میانه و احزاب چپ سنتی در اروپا به صدا دراورد.
اگرچه انتخابات پارلمان اروپا نسبت به انتخابات عمومی کشورهای عضو اتحادیه اروپا از اهمیت کمتری برخورداراست و میزان شرکت درآن مانند دوره های قبل چندان زیاد نبود ، اما از آنجا که سیستم انتخاباتی پارلمان اروپا ازاکثریت نسبی تبعیت می کند، بنابراین احزاب کوچکتر شانس بیشتری برای پیروزی دراین انتخابات را دارند. در چنین شرایطی احزاب راستگرای افراطی که در انتخابات ملی، اقبال کمتری برای پیروزی دارند؛ در انتخابات پارلمان اروپا در عمل توانستند 130 نماینده به پارلمان بفرستند.
البته از مجموع 751 کرسی این عدد خیلی قابل توجه نیست اما بادر نظر گرفتن اینکه در انتخابات دور قبل که پنج سال پیش برگزار شد، بسیاری از این احزاب حتی نتوانستند نیمی از کرسی هایی که در این انتخابات بدست اوردند ، در ان زمان به خود اختصاص دهند. می توان در مورد دلایل رشد خطرناک این احزاب بیشتر بررسی کرد . بویژه انکه در بعضی از کشورها مانند فرانسه و انگلیس که احزاب راست افراطی توانستند احزاب سنتی این کشورها را پشت سر بگذارند. این روند به سمت بحران پیش می رود.
البته ممکن چنین تصور شود که شکست احزاب سنتی در این کشورها به نفع ایران است و جای نگرانی ندارد اما واقعیت آن است که احزاب راست افراطی بیش از احزاب راست میانه و چپ میانه با جمهوری اسلامی ایران در تضاد هستند.
به عنوان نمونه نایجل فاراژ رهبرحزب استقلال انگلیس (UKIP) که حزبش با کسب حدود ۲8 درصد از آرا در صدر جدول انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا در بریتانیا قرار گرفته است. مواضع تندی علیه ایران داشته و دارد . حزب استقلال انگلیس در انتخابات دور قبل پارلمان اروپا تنها شانزده و نیم درصد آرا را بدست اورده بود و در انتخابات قبلی اروپا بیست سال قبل در اولین شرکتش در انتخابات اروپا فقط یک درصد آراء را کسب کرده بود.
درفرانسه اوضاع ازاین نظرهم بدتربود، حزب راستگرای افراطی جبهه ملی(FN) به رهبری خانم مارلین لوپن راستگرای افراطی جبهه ملی با کسب ۴/ ۲۴ درصد از رأیها بیشترین آرا را از آن خود کرده است. در سال ۲۰۰۹ این حزب تنها توانست ۳/ ۶ درصد از آرا را از آن خود کرده بود. باددر نظر گرفتن مواضع ضد اسلامی و ایران خانم لوپن باید این واقعیت را پذیرفت که رشد نژاد پرستی در اروپا گره کور مناسبات ایران و اتحادیه اروپا را کور تر می کند و در مقام مقایسه بین بد و بدتر احزاب راستگرای افراطی برای ایران و همه مردم جهان یک تهدید جدی محسوب می شوند.
بنابراین به نظر می رسد جریان راست افراطی در سالهای آتی نیز به بهانه مبارزه علیه مهاجران و با وعده ایجاد کار برای فقیران و نیز مخالفت با اتحادیه اروپا بتواند طرفداران بیشتری برای خود جلب کنند با این همه زمانی که آنها بتوانند در قدرت وارد شوند واقعیت های موجود اقتصادی در اتحادیه اروپا به انها و همه هواداران شان می آموزد که دوره شعار های عوام فریبانه بسر آمده و یا باید اروپا برای تامین نیازهای ضروری خود دروان نو استعماری را در کشورهای آفریقایی ، آسیای و آمریکای لاتین مجددا احیاء کنندو یا همچنان اجازه دهند نخبگان کشورهای مهاجر فرست و نیروی کار نیمه متخصص انها به این کشورها مهاجرت کنند.
پیوست یک
مهم ترین احزاب راستگرای افراطی در اتحادیه اروپایی
1- درانگلیس حزب ملی بریتانیا BNB و همچنین حزب استقلال انگلیس (UKIP) که با کسب حدود ۲8 درصد از آرا در صدر جدول انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا در بریتانیا قرار گرفته است.
2- در آلمان حزب نئو نازی ها موسوم به ناسیونال سوسیالیست NSU حزب نوپایی به نام «گزینهای دیگر برای آلمان» که تنها یک سال از تأسیس آن میگذرد، در سنگرگاه خود در این کشور ۶٫۵ درصد از آرا را به دست آورد.
3- در فرانسه حزب جبهه ملی به رهبری خانم مارلین لوپن به گزارش دویچه وله، در فرانسه حزب راستگرای افراطی جبهه ملی (FN) با کسب ۴/ ۲۴ درصد از رأیها بیشترین آرا را از آن خود کرده است. در سال ۲۰۰۹ این حزب تنها توانست ۳/ ۶ درصد از آرا را از آن خود کند.
3- در ایتالیا حزب لیگ شمال که در ائتلاف دولت حاکم هم حضور دارد.
4- دریونان حزب سپیده زرین به رهبری نیکوس میهالولیاکوس اخیرا به سومین حزب بزرگ یونان تبدیل شد.
5- در اسپانیا حزب "پودموس" ("ما میتوانیم"). این حزب در واقع تازه وارد صحنه سیاسی اسپانیا محسوب می شود چرا که تنها سه ماه از عمر این حزب میگذرد، اما چهارمین برنده انتخابات است و ٨ درصد رایها را بدست آورد. پابلو ایگلسیاس، رهبر این حزب، استاد دانشگاه است و میگوید که اسپانیا دیگر نباید "مستعمره آلمان" باشد و تروییکای اروپایی (آلمان، فرانسه و بریتانیا) آن را کنترل کند. اشاره او به شرایطی است که قدرتهای بزرگتر اروپایی برای کمکهای مالی به اسپانیا تحمیل کردهاند. او میگوید حزبش ضد اروپا نیست، اما با شیوهای که اتحادیه اروپا در سالهای اخیر اداره میشود مخال است. او میگوید که سیاستهای ریاضتی بیکاری ٢۶درصدی کشورش را پایین نیاورده و اسپانیا باید حاکمیت خودش را بازیابد. او گفت: "میخواهم جلوی این را بگیرم که جوانهای اسپانیایی به کشورهای شمال اروپا بروند تا برای پولدارها آبجو و تاپاس [خوراکیهای اسپانیایی] سرو کنند."
6- در هلند حزب برای آزادی PVV به رهبری گیرت ویلدرز اخیرا به سومین حزب هلند تبدیل شده است او مواضع به شدت ضد اسلامی دارد و شخصا فیلم توهین امیزی علیه اسلام ساخته است.
7- در سوئیس حزب خلق
8- در بلژیک حزب فلامس پلانگ
9- در سوئد حزب دموکراتها ی سوئد
10- در فنلاند حزب راستگرای "فنلاندیهای حقیقی" ۸/ ۱۲ درصد آرا را کسب کرد
11- در اتریش حزب آزادی حزب FPO راستگرایان این حزب توانستند آرای منتقدان اتحادیه اروپا را به سوی خود سرازیر کرده و موقعیتشان در بروکسل را تحکیم کنند. این حزب حدود ۲۰ درصد از آرا را نصیب خود کرده است. این میزان نزدیک به ۷ درصد بیشتر از انتخابات سال ۲۰۰۹ است. این حزب در مبارزات انتخاباتی علیه مهاجرت و کمک به کشورهای بحرانزده عضو اتحادیه اروپا تبلیغ کرد. FPÖ همراه با دیگر احزاب در تلاش است تا یک فراکسیون دستراستی در پارلمان اتحادیه اروپا به وجود بیاورد.
12- در دانمارک حزب دانسکفولک (Dansk Folke) بیشترین آرا را به دست آورده و در پارلمان جدید اروپا کرسیهایی برابر با سوسیالدموکراتها به رهبری نخستوزیر این کشور کسب کرد.
پیوست 2
بیشترین آراء احزاب نئوفاشیست در انتخابات اخیر پارلمان اروپا
یونان 9/3 درصد
فنلاند 13 درصد
فرانسه 25 درصد
انگلستان 22 درصد
دانمارک 23 درصد
پانویس ها
[1] سیزده عضو کنونی اتحادیه اروپا، به علاوه دو کشور غیر عضو یعنی نروژ و ایسلند، از قبل بخشی از موافقتنامه شینگن بوده اند. بریتانیا و ایرلند که عضو اتحادیه اروپا هستند در این برنامه شرکت نکرده اند اما توافقتنامه های مربوطه در زمینه امنیت را امضا کرده اند. یک عنصر مهم موافقتنامه شنگن "خدمات اطلاعاتی شنگن" است که حاوی یک پایگاه داده های عظیم در شهر فرانسوی استراسبورگ است. این مرکز به پلیس کلیه کشورهای عضو شنگن امکان می دهد دریابد آیا یک فرد مظنون در ارتکاب جرم در سراسر اتحادیه اروپا دست داشته است یا خیر.
Demography & Inequality- How Europe's changing population will impact on income inequality Benoit Guerin - RAND Europe - The research described in this report was prepared for the European Commission, Directorate-General for Employment, Social Affairs and Inclusion.
این تحلیل قبلا در سایت مطالعات اروپا منتشر شده است
نظر شما