گپ و گفت با مرد آرام آخر شب های تلویزیون که برنامه هایی مثل: نقره، فرش واژه، جغرافیای فریاد، سبد، مردم ایران سلام و... را ساخته یا اجرا کرده، روزنامه نگار موفقی بوده و کتاب هایی مثل «مارک و پلو» و «مارک دوپلو» را نوشته است و از این به بعد هم می خواهد جدی وارد گود شود و سالی یک کتاب روانه بازار کتاب کند. در ادامه گزیده ای از گفتگوی ضابطیان با خبرگزاری ایبنا را می خوانید:
- اِلمان های مختلفی در این مسیر هست که باید تک تک بررسی شوند، اما مهم ترینش این است که ما در همه این سال ها، فرهنگ سازی نکردیم و یک دفعه و بدون آمادگی قبلی در میان اقیانوسی از رسانه های دیگر افتادیم که استفاده از آن ها خیلی سهل الوصول تر از کتاب بوده و هست. لذا این یک چالش چندین ساله است که چندین سال هم طول می کشد تا رفع شود.
- خیلی اطلاع ندارم که ممیزی ها به چه شکل است اما ایراداتی که به کتاب من وارد شده بود؛ با توضیح منطقی و دوستانه، کاملا رفع شد. تجربه شخصی خودم این است که اوضاع، خیلی بهتر شده است. ایراداتی که گرفته شده بود بیشتر سوءتفاهم و یا عدم مفاهمه درست بود. حتی به نظرم دوستانی که آن جا بودند اصلا من را نمی شناختند که بخواهند به این خاطر، مجوز نشر بدهند.
- از بچگی تا الان، سرگرم کننده ترین جایی که می تواند برایم لذتبخش باشد کتاب فروشی است. طبیعی است که وقتی مرتب به کتاب فروشی ها سر بزنید در جریان تازه های کتاب هم قرار می گیرید. هرچند خیلی وقت ها کتاب فروش ها بعضی کتاب ها را روی پیشخوان نمی گذارند؛ این طوری هم به آن کتاب جفا می شود و هم ما از بودنشان مطلع نمی شویم.
- همچنان ترجیحم بر نسخه کاغذی است. دوست دارم روی تخت خوابم دراز بکشم و با نوری ملایم، کتاب بخوانم، البته نمی توان از تکنولوژی، فرار کرد. تکنولوژی خیلی وقت ها به ما کمک می کند. من روی گوشی تلفن همراهم چند جلد کتاب دارم که هر وقت فرصت باشد و امکان دسترسی به کتاب کاغذی نداشته باشم، آنها را مطالعه می کنم. اما مطالعه اصلی ام در طول روز با همان کتاب کاغذی است.
- در این شرایط اقتصادی که مردم مشکلات فراوانی دارند، نمی شود از آنها انتظار داشت که سهمی از بودجه هفتگی یا ماهانه شان را به خرید کتاب اختصاص دهند. ولی واقعا خیلی بی انصافی است که ما مرتب بخواهیم از گرانی کتاب شکایت کنیم. مسئله، گرانی یا ارزانی نیست بلکه این است که مردم هنوز به این باور نرسیده اند که کتاب هم یکی از الزامات زندگی است. یعنی همان طور که فرد به غذا و لباس نیاز دارد، کتاب هم یکی از نیازهای مهم او است. پس تا این باور به وجود نیاید، نخستین چیزی که از سبد خرید خانواده حذف می شود کتاب است. حالا چه گران باشد و چه ارزان.
- به نسبت اقتصاد جاری کشور و در قیاس با قیمت دیگر اجناس، نه تنها کتاب گران نیست که به نظرم، ارزان هم هست! شعار نیست. اعتقاد فردی است. شما قیمت کتاب در ایران را با جهان مقایسه کنید، وقتی این قیاس صورت گرفت می بینید آنجا کتاب در تیراژ کم و با قیمت بالا عرضه می شود در صورتی که در کشور ما این طور نیست.
- در کشورمان آدم های خیلی زیادی هستند که سطح درآمد بالایی دارند اما به محضی که می گوییم کتاب بخوانید، می گویند گران است. متاسفانه، گله و شکایت از قیمت کتاب به یک جور بدقلقی میان افراد تبدیل شده است. به هر حال هر کاری یک هزینه و بهایی دارد، این هم قیمت کتاب است که باید پرداخته شود.
- پیشنهاد می کنم مجموعه کارهای خانم فیروزه جزایری دوما را بخوانید. قصه های هوشنگ مرادی کرمانی و رمان های آقای خالد حسینی هم دلنشین است. و البته اگر بخواهم پارتی بازی کنم کتاب های «مارک و پلو» و «مارک دوپلو» را هم توصیه می کنم! این دو کتاب، شرح سفرها و مجموعه عکس های من از کشورهای مختلف است و با سفرنامه های خیلی فاخر و عجیب و غریب فرق دارد. یک برداشت شخصی و نگاه شوخ طبعانه به کشورهایی است که به آنها سفر کرده ام.
- این روزها، مشغول خواندن آخرین رمان آقای خالدحسینی به نام «ندای کوهستان» با ترجمه آقای مهدی غبرایی هستم. این کتاب یک نگاه چند جانبه به مردم افغانستان از سال 1947 تا همین عصر حاضر دارد و آدم های مختلفی را که درگیر جنگ های گوناگون افغانستان بودند روایت می کند.
- می خواهم کتاب جدیدم را به ماجرای خلاقیت معطوف کنم. در سفرهایم به کشورهای مختلف دنیا، نشانه های خلاقیت های مردمی را زیاد دیده ام. مثل یک رستوران، کافه، یا ویترین مغازه ای که خلاقانه چیده شده بود. می خواهم عکس هایی در این زمینه، منتشر کنم تا مردم ما بدانند رسیدن به خلاقیت و پول درآوردن از ایده های خلاقانه کار دشواری نیست و تصورم این است که مورد استقبال قرار بگیرد. قصدم این است که تا پایان سال 93 نوشته و چاپ شود.
6060
نظر شما