۰ نفر
۲۷ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۲:۴۰

امیرحسین فردی

زهرا فرهنگ‌نیا: امسال جشنواره داستان انقلاب در دهه‌ فجر برای دومین سال برگزار شد. ایده‌ برگزاری این جایزه از امیرحسین فردی است، سرپرست کارگاه قصه و رمان حوزه‌ هنری. فردی بعد از انقلاب در آغاز انقلاب نوپای ایران در دهه پنجاه، در مسجد فعالیت فرهنگی‌اش را شروع کرده و بعد از شکل‌گیری حوزه به آن پیوسته است. جایش نیست و نمی‌توانم آن بخش‌هایی از صحبت‌های فردی را که حکایت شکل‌گیری حوزه و دلبستگی‌ او به آن جا بود بنویسم، حیف، بس که مشتاقانه و دل‌سوزانه حرف می‌زد و صادقانه. فردی صریح بود و پنهان‌کاری نمی‌کرد. همین غنیمتی است وقتی خیلی‌ از این جماعت تکلیفشان با خودشان روشن نیست و مانده‌اند بگویند کدام طرفی هستند و درشان بر کدام پاشنه می‌چرخد. کم پیش آمد که بتوانم با حرف‌هایش موافق باشم اما گفت‌وگوی ما به بن بست نرسید. او آرام و شش‌دانگ به من گوش داد و تا جایی که توانست پاسخ داد.

آیا بر سر تعریف مفهوم «ادبیات انقلاب» و یا «داستان‌های انقلابی» تفاهمی وجود دارد یا نه؟ اگر هست، تعریفی که ذیل این عنوان انجام می‌شود و مورد قبول اکثر اهالی ادبیات باشد چیست؟
من اختلافی ندیده‌ام. در واقع تعبیر ما «داستان انقلاب» است نه «ادبیات انقلاب». داستان هم داستان انقلاب اسلامی‌ است. یعنی حوادثی که منجر به شکل‌گیری انقلاب اسلامی شد، که عمدتن از 15 خرداد به بعد بیش‌تر مد نظر هست. ولی به طور کلی منظور ما حادثه‌ای ا‌ست که در راستای بر پایی یک حکومت اسلامی نظیر جمهوری اسلامی بوده است. اگر اثری با این تعریف هم‌سو باشد درون تعریف ما از مضمون داستان انقلاب می‌گنجد. به اضافه این‌که با توجه به این‌که ما این کار را تازه شروع کرده‌ایم و سال دوممان هم هست، دوستانی که می‌نویسند خیلی از سال 57 دور نشده‌اند و بنابر این، این مشکل را نداریم که حادثه‌ای را پیش بکشند تحت عنوان داستان انقلاب و بخواهند در موردش داستان بنویسند و بعد با ما در طبقه‌بندی‌اش اختلاف پیدا کنند. به طور کلی داستان هر نهضت و اقدام و تلاشی که در راستای بر پایی یک حکومتی نظیر حکومت جمهوری اسلامی ایران بوده باشد، می‌شود آن را در داستان انقلاب گنجاند و به تصویر کشید.

پس عنوان کامل‌تری که برای جشنواره باید قرار داد، «داستان انقلاب اسلامی ایران» خواهد بود. چون با این تعریف شما تمام داشته‌های ادبی ما که با درون‌مایه‌‌ انقلاب نوشته شده‌اند مربوط به حکومت فعلی‌مان نمی‌شوند. از سال 42، تقریبا یک دهه قبل از انقلاب اسلامی ما آثار داستانی با درون‌مایه ظلم‌ستیزی داریم که علیه حکومت وقت بوده‌اند، البته با نگاهی به آینده‌ای که متحول است اما معلوم نیست دقیقا چیست. آیا با این تعریف آن‌ها خارج از حوزه‌ داستان انقلاب هستند؟
مراد ما همان داستان انقلاب اسلامی‌ است که پسوند آن را حذف کرده‌ایم و شده «داستان انقلاب» و مرادمان این بوده که اساسا غیر از انقلاب اسلامی انقلاب دیگری نداریم. در تاریخ خیلی حرکت‌ها بوده است که بنیان‌گذاران آن حرکت مرادشان بر مبنای یک حکومت دینی بوده حالا با هر اسمی؛ مثل نهضت جنگل. میرزا کوچک خان واقعا دنبال یک حکومت بر اساس فرهنگ دینی این مملکت بوده است، این هم به نوعی پیش‌زمینه‌ انقلاب اسلامی است و داستانی که حول آن باشد داستان انقلاب است. یا نهضت تنباکو، یا در جریان مشروطیت که علما پیش‌تاز بودند و در ذهن علما چیزی به جز استقرار یک حکومت دینی وجود نداشت. البته بعدها چون این حکومت دینی تعریف نشده بود، انحرافات دیگری پیش می‌آمد که می‌دانید. اما تمام این‌ها را می‌توانیم زیر عنوان داستان انقلاب ببینیم زیرا با نگاهی به ایجاد یک حکومت دینی بوده‌اند.

به نظر می‌رسد این تعریف جامع نیست. آیا این تعریف از حوزه‌ داستان انقلاب بر اساس داشته‌های ادبیات ما در این حوزه در این سال‌هاست یا بر اساس یک سری معیارهای خاص جعل شده که حالا با برگزاری جشنواره داستان انقلاب قصد داریم آن معنای خاص را به عنوان جهت و حوزه‌ داستان انقلاب تعیین کنیم؟ چون زیر عنوان ادبیات انقلاب آثار مختلف با گرایش‌های مختلفی وجود دارد ـ البته هر چند تنک و کم ـ که تماما با این تعریف هم‌سو نیستند.
منظور ما از انقلاب آن حرکتی است که منجر به تاسیس جمهوری اسلامی ایران شده. پس مراد ما جریان مذهبی انقلاب است. چون تلاش جریان غیر مذهبی نمی‌توانست منجر به جمهوری اسلامی بشود و می‌دانید که به جای دیگری هم ختم ‌شد.

پس تعریف شما از داستان انقلاب این شد: روایت آن جریانی‌ که منجر به استقرار جمهوری اسلامی ایران شد.
دقیقا همین که گفتید. بله.

از برگزاری جشنواره‌ای برای داستان انقلاب، با این تعریف خاص از داستان انقلاب، چه هدفی را دنبال می‌کنید؟
انقلاب اسلامی‌ ایران حادثه‌ی‌ بسیار بزرگی بوده است. هم در تاریخ ما، هم در تاریخ منطقه و پس از سال‌ها از پیروزی انقلاب، این انقلاب دارد شکل جهانی پیدا می‌کند. یکی از وظایف ادبیات هم پرداختن به اتفاقات بزرگ تاریخ است. تمام تلاش ما این بود که محافل ادبی و نویسندگان را متوجه این اتفاق بزرگ که در تاریخ معاصر ما افتاده بکنیم و متوجه این قضیه که این اتفاق جایگاه شایسته‌ای در ادبیات داستانی ما ندارد. در واقع خواسته‌ایم یک نوع جلب توجه بکنیم. انقلاب در ادبیات به دلایل مختلفی فراموش شده و نویسندگان به آن نپرداخته‌اند. با توجه به این‌‌ها ما فراخوانی دادیم و دعوت کردیم از نویسندگان، با این مضمون که ما حادثه‌ای به آن بزرگی داشته‌ایم و حیف است بی‌تفاوت از کنارش عبور کنیم. انقلاب می‌تواند دست‌مایه‌ی داستان‌‌های خیلی بزرگی باشد. می‌تواند مخاطبان زیادی داشته باشد، چه داخل کشورمان، چه در خارج مرزها که آن‌جا این نهضت علاقمندان بسیاری دارد.

گفتید پرداختن به ادبیات انقلاب به دلایلی مهجور مانده است، به کدام دلایل؟
انقلاب ما در ظاهرش یک انقلاب ناگهانی بود گرچه در باطن ملت ما در تاریخ همواره به دنبال یک حکومت ایده‌آل بودند که مبتنی بر ارزش‌های دینی و مذهبی باشد. مثلا هیأت‌های ماه محرم همواره یک نوع بروز آن تمایل به یک حکومت خاص است که با آن ادبیات خاص محرم بیان می‌شده است. بنابر این انقلاب چیز جدیدی نبود که مردم درباره‌اش فکر کنند که آیا این حکومت را بپذیریم یا نه، بسیار آماده بودند. این هیزم کاملا خشک بود فقط یک جرقه می‌خواست که سال 57 درگرفت. طول کشید تا این آتش گرفت اما یک‌باره نتیجه داد و تغییر داد همه چیز را. این یک حُسن برای انقلاب ما بود، ولی این یک‌بارگی مشکلاتی را هم بعدا پیش آورد؛ یکی این‌که ما به لحاظ تشکیلاتی و حکومتی خودمان را آماده نکرده بودیم، از جمله در ادبیات داستانی که انقلاب غافل‌گیری بزرگی بود. نویسنده برای جریان انقلاب نداشتیم. چون پیش از انقلاب حکومت دست وابستگان به غرب بود و از هر گونه تفکری حول ایجاد یک حکومت مذهبی به شدت جلوگیری می‌شد مخصوصا در قالب ادبیات. فضای داستان‌ها به شدت کنترل می‌شد. وقتی جمهوری ما تأسیس شد ما نویسنده‌ای نداشتیم، نویسنده‌ا‌ی پیش‌کسوت و کاربلد که بتواند از یک موضع بالا اوضاع را ببیند و دیگران را هدایت بکند. داشتیم نویسندگانی که اعتقاد به این حرکت و به این نظام و به این انقلاب نداشتند. اما آن‌ها نویسنگانی بودند با اعتقاداتی که قطعا به درد مردم نمی‌خوردند.

انقلاب به عنوان یک جریان پویا که در حال شدن است، می‌تواند به نتایج متفاوتی ختم شود؛ می‌تواند شکست بخورد یا به استقرار یک حکومت انقلابی منتهی شود که می‌تواند دینی باشد یا غیردینی. یعنی به مدل‌های مختلف حکومت منتهی شود. خیلی از نویسندگان با جریان انقلاب هم‌سو بودند. فکر کنم هر اثر ادبی راجه به آن جریان داستان انقلاب باید باشد. اما اگر مرزبندی شما را هم فرض بگیریم دست ما در طیف دیگر ادبیات انقلابی‌مان که مثلا نویسندگانش به جنگ نرفتند، خالی است.
بله خالی است. چون اساسا انقلاب مهجور مانده که گفتم. تعدادی هم نوشتند ولی چون مراد و هدف ما انقلاب اسلامی است، لذا با نگرش‌های دیگر خیلی کاری نداریم. نویسنده‌هایی آثاری با نگاه سوسیالیستی نوشتند که ارتباطی به مردم ندارد و یا با نگاه غرب‌گرایانه نوشتند که آن هم چیزی نیست که ما دنبالش باشیم. ما یک نویسنده‌ وفادار به مردم و حرکت مردم می‌خواهیم.

پس می‌توانیم بگوییم این جشنواره هم مسیری برای رسیدن به این هدف است. یعنی تربیت نویسندگانی وفادار به مردم،‌ انقلاب و نظام حاکم.
دقیقا

گزاره‌هایی که به عنوان معیار داوری مورد توجه هیئت داوران و دبیران جشنواره بوده چه چیزهایی بوده است؟ مانیفستی نوشته شده یا نه؟
نه چیزی تدوین نکرده‌ایم. معیار ما مبتنی بر همان مؤلفه‌های ادبیات داستانی است. ادبیات اثر مورد توجه ابتدایی ماست؛ از منظر برخورداری از قدرت ساختار و داستان بودن به معنی واقعی. در وهله‌ اول داوران به این نمره داده‌اند. و بعد مراجعه کرده‌اند به محتوای آثار. پس در این مورد هیچ اغماضی صورت نگرفته که چون قرار است حمایت و دست‌گیری شود آسان‌گیری اعمال بشود. هیچ اغماضی نمی‌شده و در این مورد با حیثیت ادبیات بازی نمی‌کنیم.

ترکیب هیئت داوران چطور انتخاب شده؟
طبیعی است ما سراغ داورانی می‌رویم که اعتقاد قلبی به این نظام داشته باشند منتها با سلایق مختلف ادبی.

ملاکی مثل اینکه مثلا آثاری در زمینه‌ ادبیات انقلاب داشته باشند و یا سابقه‌ مطالعات مدونی در این حوزه داشته باشند و یا اینکه صاحب تحقیق و بررسی در این حوزه باشند مد نظر نبوده است؟
نه. بالاخره باید یک کارشناس در زمینه‌ ادبیات داستانی باشند. این مشخص است که کارشناس کیست. و داور می‌تواند نویسنده باشد، می‌تواند نباشد، می‌تواند منتقد باشد، می‌تواند منتقد نباشد.

این که میزان مطالعه و داشته و ارتباطشان با ادبیات ایران چه قبل از دوره‌ انقلاب از سال 42 چه بعد از آن چه قدر بوده اهمیتی ندارد؟ یک بخش از صحت داوری علاوه بر اینکه به اثر مستقلا بپردازیم شامل این می‌شود که آثار را بتوانیم در طول آن چه تا کنون خلق شده و مسیری که طی شده ببینیم.
ما از منظر ادبیات نگاه می‌کنیم به این آثار و مسائل جزئی دیگری مثل مسائل تاریخی، مستندات و غیره برای وقتی است که اگر واقعا داوران ما [در گزینش آثار] دچار شک بشوند در مراحل بعدی به کارشناسان دیگر مراجعه خواهد شد که در فلان تاریخ شکل درست فلان اتفاق چه طوری بوده است. جشنواره ما در سال دوم است به یک چیزهایی هنوز نرسیده و مشکلاتی دارد. البته بیش‌تر آثاری هم که نوشته شده مربوط سال 56-57 بوده و با آثاری که با این تاریخ فاصله داشته باشد ما مواجه نشدیم.

متولی اصلی این جشنواره چه ارگانی است؟
متولی اصلی حوزه هنری است. وزارت ارشاد هم در دادن جوایز مشارکت می‌کند.

گفتید هدف از برگزاری این جشنواره حمایت از جریان داستان انقلاب است که مهجور مانده و مورد غفلت واقع شده. نقش یک ارگان دولتی در مواجهه با مقوله‌ حساسی مثل هنر و ادب انقلاب چه طور می‌تواند باشد. آیا دولت باید از چنین جریانی حمایت بکند و آیا این حمایت منجر به محدود کردن و یا جهت دادن به یک جریان ادبی که مانند خود انقلاب جریان پویا و آزادی‌ست نمی‌شود؟
دولتی که از دل انقلاب برآمده باشه بالاخره یک پدیده‌ای مربوط به خود انقلاب است. دولت چیزی نیست و انقلاب چیز دیگری باشد و من این‌ها را خیلی از هم دور نمی‌بینم. انقلاب هم‌چنان ادامه دارد و چیز تمام شده‌ای نیست. در شکل‌های دیگر و در زمینه‌های دیگر ادامه دارد. خودم همیشه در دل دولت بوده‌ام و همیشه هم گفته‌ام این دولت، دولت ملت است، دولت همین مردم است. دولتی نیست که از خارج از مرزها آمده باشد، کابینه‌ها را بیگانه‌ها انتخاب بکنند و دولت از سفارت‌خانه‌ها دستور بگیرد. با خوبی‌ها و اشکالاتش دولت را جدا از مردم نمی‌بینم. اما ادبیات دستوربردار نیست و سرپیچی می‌کند از این‌که بخواهد با دستور و بخش‌نامه هدایت بشود. ادبیات اصیل رام این جور چیزها نمی‌شود.

بله اما فکر می‌کنم اغلب ادبیات بهای سنگینی را در دروان فرمایش‌ها بابت این سرپیچی و آزاد‌منشی متحمل شده و آن هم هرز رفتن استعدادهای خلاقه و از دست رفتن فرصت خلق آثار بکر بوده آثاری که منشاء آن‌ها خیال و اندیشه صرف نویسنده باشد. مثل ادبیات روسیه در دوره استالین. پس فکر جشنواره داستان انقلاب پشتش هیچ بخش‌نامه و دستوری نبوده است؟
هیچی نبود.

پس ایده‌اش از کجا آمد؟
از بنده.

با همین فکر اولیه‌ که بیاییم به جریان داستان انقلاب کمک بکنیم؟
بله همین. من مطالعاتی داشتم راجع به آثاری که مربوط به انقلاب فرانسه و شوروی بود. این مایه‌ها در انقلاب مشروطیت خود ما هم بوده و احساس کردم که ولی واقعا دست ما خالی است و در زمینه‌ انقلاب اسلامی؛ به این بزرگی و به این زیبایی هیچ کاری نشده است. البته برای ما یکی دو سال بعد از انقلاب جنگ بزرگی اتفاق افتاد. جنگ 8 ساله موقعیتی نبود که فراغتی به وجود بیارود که نویسند‌گان ما بنشینند و بنویسند. آن طیف از نویسندگانی که دل‌بسته انقلاب بودند بلافاصله رفتند به جبهه. سال‌ها گذشت تا بالاخره نویسنده‌های ما از جبهه برگشتند که با کوله‌باری از خاطرات جنگ برگشتند، که اصلا انقلاب هم فراموششان شده بود. هر چه نوشتند از جنگ بود. و تازه ببینید بعد از این مدت است که می‌توانیم بحث انقلاب را هم پیش بیاوریم. که واقعا جایش در ادبیات داستانی ما خالی است.

در مورد ادبیات انقلاب در کشور فرانسه و روسیه و احتمالا خودتان مواجهه داشتین و آیا مطالعه کردید آثاری را مربوط به کشورها. در نقاط دیگر دنیا انقلاب هایی رو داشتیم مثلاً مثل آمریکای لاتین که نمونه بارزش هست. آیا در کشورهای دیگر مثلا همین روسیه و فرانسه چنین حمایت‌ها و کمک‌ها و توجهاتی به مقوله داستان انقلاب انجام می‌شود یا نه؟
در فرانسه نمی‌دانم دولت‌هایشان چه طوری با این مسئله برخورد کردند ولی تا آن‌جا که راجع به شوروی خوانده‌ام و می‌دانم دولت به شدت کنترل داشته بر اجزای ادبیات و اصولا بر نقد ادبیات. روسیه دارای سنت ادبی قدرت‌مندی است اما بعد انقلابش که دچار ضعف و رکود می‌شود، یعنی نویسندگان بزرگشان را از دست می‌دهند آن هم به خاطر تسلط بی‌جای دولت بر امور ادبی هنر و همه شئون زندگی که این اعمال زور با ذات انسانی سازگاری ندارد. کما این‌که ما هم با این شیوه برخورد محکوم به فنا هستیم. در شوروی همه چیز بسیار دولتی بود، حتی بدتر، بسیار حزبی بود، در نتیجه کتاب‌های خیلی فرمایشی آثار خیلی سطحی و خیلی شعاری حاصل کار شد. به استثنای چند تا کار که نمونه‌ خوب آن‌ها رمان «دن آرام» بود. شولوخوف از اعضای حزب کمونیست شوروی بود و یکی از مقامات بلند پایه در قزاقستان و نویسنده‌ خوبی بود مخصوصا همین «دن آرام»ش که نوبل هم گرفت.

ادبیات انقلاب اسلامی ما غیر از مقوله‌ شعر که یک مقدار پیش‌روتر است و به دلایلی رشد تاریخی خیلی بهتری داشته، در داستان و ادبیات نمایشی و باقی رشته‌ها حرفی برای گفتن ندارد. ما در داستان‌نویسی پایه و اساس لرزانی داریم داستان‌های انقلابی‌مان در دهه 40 و 50 گرته‌برداری از ادبیات سوسیالیستی شوروی بوده و بعد از آن با شروع دوره حکومت جمهوری اسلامی تمام سنت‌های ادبی و هنری ما دگرگون شد و حالا بعد از 30 سال داریم جشنواره داستان انقلاب را برگزار می‌کنیم برای حمایت از جریان داستان انقلاب. ولی من فکر می‌کنم در این سی سال هیچ تلاشی برای ایجاد این جریان و بسترسازی برای آن انجام نشده. در واقع ما داریم از چیزی حمایت می‌کنیم که نیست.
بله، اصلا جریانی نیست. سؤالی که دوستان خبرنگارم از من نمی‌پرسند و خودم هم می‌ترسیدم حرف بزنم راجع به این موضوع. برای این که نکند یک وقت شائبه‌‌های سیاسی با چیزهای دیگری از درونش در بیاید. ولی چرا واقعا بعد از گذشت 30 سال، حالا؟ کی باید به فکر این جریان می‌بودیم؟ چه کسی و در کجا باید نقشه‌ راه ترسیم می‌کرد؟ متولی فرهنگی این مملکت کیست؟ بلافاصله به وزارت ارشاد می‌رسیم به عنوان دیده‌بان فرهنگی و هنری این مملکت که در جایی ایستاده که همه‌ جریانات را باید ببیند. چرا این را [حوزه‌ داستان انقلاب] ندیده است؟ نکته این‌جا است که خود رهبر انقلاب فوق‌العاده تأکید بر ادبیات داستانی دارد و مخصوصا بر داستان انقلاب از دهه‌های گذشته تأکید داشته. چرا وزارت ارشاد از کنار این بی‌تفاوت گذشته؟ حالا یکی مثل من جرقه‌ای در ذهنش بزند و بیاید این کار را تازه شروع کند. چرا زمان را به ضرر ادبیات از دست دادند؟ ادبیات انقلاب را از دست دادند. داریم از دست می‌دهیم و هیچ طرح و برنامه‌ای ندارند.

موافق‌اید که جای این جشنواره الان نیست؟ انگار از وسط راه شروع کنیم. ما یک سری زیر پایه‌ها را نساختیم.
ما اگر این کار را 10 سال پیش انجام می‌دادیم الان خیلی حرف برای گفتن داشتیم. آینده برای بنده هم مبهم است. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ نمی‌دانم.

یعنی افقی پیش روی این جشنواره وجود ندارد؟ نهایتش این‌که در وضعیتی که هیچ اتفاقی نمی‌افتد مسبب یک اتفاقی باشید؟
بله این‌که تنها یک حرکتی بکنیم. اینکه یک مسافتی را ببینیم یا اینکه چه طور می‌خواهیم برویم اصلا مسیر چه طوری است و غیره، بعدا درباره‌اش صحبت خواهیم کرد و ارزیابی بخواهیم کرد و فقط می‌توانیم حدس بزنیم که انشااله در آینده بهتر می‌شود.
من عقیده دارم که باید راه افتاد. چیزی از دست نمی‌دهیم. در طی این مسیر خیلی چیزها می‌توانیم به دست بیاوریم و در واقع خود راه و خود حرکت به ما می‌آموزد که چه‌ گونه باید عمل بکنیم. از فکر و ایده دیگران چه گونه باید استفاده بکنیم اشتباهاتمان را بشناسیم و نقاط ضعفمان را ببینیم. در جشنواره‌ ما روی آثار چاپ‌نشده قضاوت می‌کنیم چون منجر به تولید کتاب می‌شود. در پایان جشنواره ما با چند تا اثر قابل‌چاپ سر و کار پیدا می‌کنیم و کار تولید می‌شود. هر جشنواره حاصلی دارد که چند تا کتاب بتواند در بیاید. برعکسِ جشنواره‌های دیگر که روی کتاب‌های چاپ‌شده داوری می‌کنند و خروجی‌شان کتاب نیست بلکه یک ارزش‌گذاری روی کتاب‌هایی است که قبلا چاپ شده‌اند. ولی این‌جا آثار مرتبط با انقلاب به وجود می‌آید و خلق می‌شود.

آثاری که در جشنواره پارسال برگزیده شدند، چاپ شده‌اند؟
بله 3 تا. سه‌گانه‌ شاهانه، تالار پذیرایی پایتخت، آقای گودینی، اشک اول آقای سیدهاشم حسینی.

اما هنوز در بازار کتاب عرضه نشده‌اند.
بله هنوز در حال طی مراحل چاپ هستند.

چرا این‌‌قدر دیر؟
برای این‌که این آثار را به نویسنده‌هایشان برگرداندیم برای بازنویسی. چون ضعیف بودند از نظر هیأت داوران. و راه داشتند تا چاپ کتاب.

غیر از این که بازنویسی نویسنده‌ها باعث طولانی شدن زمان چاپ شده بود مشکل دیگری وجود نداشت؟ اگر اثری کامل باشد و به دبیر‌خانه برسد و برگزیده هم بشود دیگر مانعی برای چاپش نیست؟
نه مشکل اساسی ندارند ممکن است فقط تراکم کار در انتشارات زیاد باشد. انتشارات سوره‌ مهر فقط ادبیات چاپ نمی‌کند بقیه‌ تولیدات حوزه‌ هنری را هم چاپ می‌کند. هر واحدی یک سهمیه‌ای برای چاپ دارد و این کمی کار را کند می‌کند. ولی در مورد چاپ آثار برگزیده جشنواره مشکلی ندارند.

گفتید آثار سال گذشته ضعیف بودند و برای اینکه قابل چاپ باشند نیاز به بازنویسی داشتند، پس اصلا چه طور برگزیده شدند؟
بین همه این 3 تا بهتر بود و البته هیأت داوران سلیقه را خیلی دست بالا گرفته بودند. یک خرده غیر واقع‌بینانه بود فکر می‌کردند در قدم اول با آثار خیلی دست بالایی مواجه خواهند شد. اما باید واقع بینانه‌تر حرکت کرد. یعنی هیچ کار برگزیده‌ای نداشتند منتها این 3 را گفتند به شرطی که نویسنده‌هایشان بروند و بازنویسی بکنند آماده چاپ خواهد شد.

چه طور آقای مزینانی که سال گذشته اثرشان با اغماض تأیید شده، امسال جز هیأت داوران هستند؟
آقای مزینانی کارشناس ادبی خوبی است.

هیأت داوران خیلی سخت‌گیر بودند و استانداردهایی بالاتر از استانداردهای جامعه ادبی ایران داشتند یا کار نویسنده‌ها کار قابل اعتنایی نبوده؟ اگر از این آثار تقدیر شده طبیعتا باید معیاری مشخصی وجود داشته باشد که بگوییم این آثار نمی‌توانند برگزیده شوند اما حداقل به چند دلیل می‌توان از آن‌ها تقدیر کرد.
ما نمی‌خواهیم که آمار بدهیم. ما می‌خواهیم بتوانیم در این چند سال چند تا آثار قابل‌قبول به دست بیاوریم. ما جنس ادبیات را می‌شناسیم به این آسانی نیست که بتواند تولید انبوه بکند. سال گذشته داوران ما بیش از حد سخت‌گیری کردند و امسال ما آن معیار پارسال را به‌کار نبردیم و بالاخره در هر مسابقه‌ای یک نفر اول می‌شود. هر قدر ضعیف بالاخره از باقی رقبا جلوتر بوده است.

اعتبار هر جایزه‌ای به اعتبار هیئت داوران آن جایزه نیست؟ جشنواره داستان انقلاب قرار است مهم باشد چون آثاری را که برمی‌گزیند دست اول هستند و قرار است به عنوان نمونه مثالی ادبیات انقلاب در دسترس مردم قرار بگیرند. من به عنوان یک مخاطب عام نگاه می‌کنم می‌بینم آقای مزینانی سال گذشته داستانشان تقدیر شده و بعد می‌بینیم امسال جز هیئت داوران همین جشنواره‌ای است که اثر را خوب تشخیص نداده، یعنی کسی که باید خودش مثلا 10 دوره دیگر به این جشنواره کار ارسال کند که به حد مقبولی از پختگی برسد آمده و امسال در مورد آثار دیگران داوری می‌کند. فکر می‌کنید این اعتبار جشنواره را زیر سؤال نمی‌برد؟
نه این اصلا شکال نیست. شما بحث کارشناسی و کاردانی را با بحث نویسندگی یکی می‌کنید. ممکن است یکی نویسنده‌ خوبی نباشد ولی کارشناس خیلی خوبی باشد و برعکس نویسند‌گان خوبی که نمی‌توانند راجع به یک کار صحبت کنند در نقد و تحلیل خیلی ضعیف هستند. انشاالله این «سه‌گانه شاهانه» که در بیاید می‌بینید که کار خوبی است کار آبرومندی است ما بیش از حد سخت‌گیری کردیم و همان سال هم ایشان آن را چاپ کرد.

معیار چه بوده که شما معتقدید یه مقدار سخت‌گیرانه بوده؟ کدام بند از شاخصه‌های داوری سخت‌گیرانه بوده است؟ ما داریم: داستان‌هایی که به لحاظ محتوایی هم‌سو با آرمان‌ انقلاب اسلامی باشند. این یک مانیفست کلی‌ است. کسی می‌تواند ادعا کند این سخت‌گیرانه ا‌ست و کسی هم می‌تواند دلیل بیاورد که این آسان‌گیرانه‌ است.
خب ما در محتوا وجه آسان‌گیرانه‌اش را در نظر گرفتیم، ولی از نظر فنی سخت گرفته بودند.

با نگاه و در مقایسه با سنت ادبی خاصی بوده یا نه؟
نه همان چیزهایی که داوران مد نظرشان بوده به عنوان کارشناس، همان مد نظر بوده. از هر کاری ایرادی گرفته بودند از نثر ضعیف، این‌که پرداختش خوب نیست، شتاب‌زده نوشته شده و غیره. این نظر کارشناس است و قابل احترام و طبعاً سلیقه‌ای هم بوده.

طبیعی است که بخشی از نتیجه کار داوری انعکاس سلیقه‌ داور است. اما سؤالم این است که یک معیار داوری چه قدرش متاثر از سلیقه و چه قدرش مبتنی بر استاندارهاست؟
استاندارد در ادبیات نداریم. نمی‌توانیم داشته باشیم. بستگی به جایگاه آن شخص [منتقد] دارد شما وقتی با کسی که چهره‌ شناخته‌شده و مورد تایید طرف هستی، وقتی او می‌‌گوید یک اثری تقریبا خوب است و جامعه با آن کنار می‌آید. کلام الملوک ملوک الکلام. چنین چیزی است. شما به سلیقه یک منتقد اعتقاد داری. همین. اصلا استاندارد نمی‌توانیم بسازیم. در ادبیات ما نمی‌توانیم استاندارد و خط کش بگذاریم. بنابراین در کار داوری از این سلیقه‌ها و نگاه‌های آسان‌گیرانه داشتیم. نکته این است که خود ما هم داریم تجربه می‌کنیم برای ما هم مبهم است امسال که گذشت سال آینده چه خواهد شد.
در این کارها خیلی نباید عجله کرد. چون ادبیات چیزی نیست که یک شبه شکوفا بشود. قرن‌ها گاهی طول می‌کشد مخصوصا در جامعه‌ ما، مخصوصا ادبیات داستانی. سنت ادبی‌مان قوی نیست برعکس شعر. داستان در قالبی از غرب به ایران آمده و نوع ورودش هم ورود دوستانه‌ای نبود چون کارکردش علیه ارزش‌ها بود. و در واقع بلافاصله مردم و علما جبهه گرفتند در برابرش. تولد واقعی ادبیات داستانی بعد از انقلاب است. چیزی که علما بزرگان و مردم ازش استقبال می‌کنند و مورد اعتماد می‌شود.

در مورد ادبیات پیش از انقلاب باید این طور بی‌رحم باشیم؟ می‌دانم در مصاحبه‌ای حجت‌الاسلام احمد خمینی به مناسبتی این را گفته بود که خود امام خمینی رمان «شوهر آهو خانوم» محمد افغانی را دو بار مطالعه کرده بودند.
نوع ورود این نوع قالب ادبی به ایران زیر سؤال است و غیر از این آن موقع‌ها بحث تجدد هم بود که حامل پیام‌های ضدارزش و ضداخلاقی بود. ولی این به این معنی نیست که آثاری که نوشته شد و ترجمه شد آثار بدی بوده باشد. نحوه‌ ورود و بهره‌برداری جا نیفتاده بود. ولی با انقلاب اسلامی خیلی چیزها عوض شد. ادبیات جایگاه خودش را پیدا کرد. مورد تأیید قرار گرفت و ما با همین دیدگاه جدید و جایگزین به ادبیات داستان انقلاب می‌پردازیم. 

 

کد خبر 3711

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 4 =