آیت الله صافی گلپایگانی می گوید: «مردمی که برای مصلحت عموم و نجات بشر و طرفداری از حق قیام می‎کنند، در مبارزه‎ای که آغاز می‎نمایند شکست نمی‎خورند؛ چه در ظاهر نبرد را ببرند یا ببازند برنده و مظفر هستند و پیروزی آنان هم جاودان و ابدی است.»

به گزارش خبرآنلاین، آيت الله صافي گلپایگانی در نوشتاری به مناسبت ماه محرم با عنوان «نجات اسلام، ثمره نهضت پيشواي آزادي خواه» چنین نوشته است:

« هر نهضت و قيامي كه به منظور ايجاد سازمان نوين و نظام جديد و اصلاحات معنوي و اجتماعي و اقتصادي يا هر مقصد ديگر برپا شود؛ خواه و ناخواه در افكار و اوضاع و احوال جامعه، عكس العمل هايي مساعد يا نامساعد خواهد داشت، خواه منظور قيام كننده حمايت از حق و نجات انسان ها و اصلاح امور و برقراري عدالت اجتماعي و كمك به طبقات محروم و ستمديده، دفاع از حريم شرف و فضيلت و آزادي و ساير هدف هاي صحيح و انساني باشد، يا آن كه غرض او از انقلاب، مقاصد شخصي و مادي و هدف هاي سياسي باشد.

البته نجاح و پيروزي يك فرد سياسي كه به مصلحت شخصي و براي رسيدن به مقام و منصب تلاش و مبارزه مي‎كند، در اين است كه در قيام سياسي بر حريف غالب و او را از صحنه سياست خارج و مقام مقصود را تصرف كند و اگر نتوانست به هدف سياسي خود برسد مغلوب و قيامش بي نتيجه خواهد شد و اگر پيروز شود، پيروزي او پيروزي فردي و محدود به همان زمان و دوران رياست و فرمانروائي است.
اما نجاح و ظفر مصلحين حقيقي، و كساني كه براي حق و مصالح عاليه اجتماع قيام مي‎كنند، در اين است كه حق، حاكم و مصالح جامعه، تأمين و عدالت بر ظلم، و نظم و قانون بر بي‎نظمي و قانون شكني، غالب و پيروز شود.

اين اشخاص اگر چه نتوانند در ظاهر طرف را مغلوب سازند و از پاي در آورند و در ميدان نبرد حق و باطل، جان خود را در راه حمايت از حق از دست بدهند؛ اما واكنش‎هاي طبيعي عمل آنها كه موافق با فطرت پاك هر بشر است، قلوب را به سوي حق متوجه مي‎سازد.
فداكاري و علو همتشان باعث ميل و گرايش جامعه به خير و صلاح و عدالت و حق پرستي مي‎شود و براي ديگران و آيندگان سرمشق سودمند و علّت قوت احترام حق در نفوس و تنفّر همگان از اهل باطل مي‎گردد.

اين است كه اين مردم، چون براي مصلحت عموم و نجات بشر و طرفداري از حق قيام مي‎كنند، در مبارزه‎اي كه آغاز مي‎نمايند شكست نمي‎خورند؛ چه در ظاهر نبرد را ببرند يا ببازند برنده و مظفر هستند و چون عملشان با حق و مصلحت نوع مربوط است و نوع، باقي و حق، پايدار است، پيروزي آنان هم جاودان و ابدي است.

برخلاف آن كه عملش راجع به مصلحت فرد باشد كه عمرش كوتاه و ناپايدار است، پس آن مظفريت جاوداني خواهد داشت و اين كه جنبه فردي دارد، چند صباحي بيشتر باقي نيست. پس هم از جنبه رواني و هم از جنبه حوادث تاريخي، اين مطلب قابل انكار نيست كه عكس العمل قيام رجال اصلاح و پيشوايان آزادي خواه و حق پرست، عكس العمل مساعد و مثبت و پايدار است.

نتايج و عكس العمل فداكاري بي مانند سيد الشهداء ‎عليه السلام از هر جهت موافق و مساعد با هدف و مقصد آن حضرت شد و امام در اين فداكاري و معامله‎اي كه با خدا كرد، نه فقط خسارت و زيان نكرد بلكه آن قدر سود و فايده برد كه غير از خدا كسي حساب و مقدارش را نمي‎داند.

از وقتي حادثه جانسوز كربلا واقع شد، تا حال كسي پيدا نشده كه مايل باشد همكار شمر و حرمله باشد، يا از اعمال آنها متنفر نباشد، در مقابل در هر عصر و زمان ميليون ها مردم آرزومند بوده و هستند كه از ياران حسين ‎عليه السلام‎ شمرده شوند. حال كه سخن بدين جا رسيد، به مقدار بصيرت و اطلاع ناقص خود به برخي از نتايج و فوايد قيام و نهضت حضرت سيد الشهدا عليه السلام اشاره خواهيم كرد:

1. تقرّب و ارتقاء درجه
يكي از بزرگترين نتايج قيام سيد الشهداء ‎عليه السلام، ثمرات قرب و ارتقاء درجه آن حضرت در نزد خداوند متعال است. به طوري كه از احاديث و اخبار استفاده مي‎شود، فداكاري حسين ‎عليه السلام، و تحمل آن نوائب و مصائب در راه خدا و نجات دين خدا، نتائج عظيمه و بركات كثيره بخشيد كه زبان و قلم ما از توصيف و تشريح آن عاجز است.

بهتر اين است كه خوانندگان، خود كتاب هاي حديث و مقاتل مانند عوالم، بحار، نفس المهموم و كتاب هاي فارسي مثل ناسخ التواريخ را مطالعه كنند و اخباري را كه در فضيلت و تقدير از فداكاري حسين ‎عليه السلام و اصحاب و دوستان و شيعيان و زوار و گريه كنندگان در مصيبت آن حضرت و انشاد شعر، و گريانيدن و ياد از تشنگي آن شهيد مظلوم در هنگام نوشيدن آب روايت شده بخوانند تا بدانند خداوند متعال حسين ‎عليه السلام را به چه انعامات عاليه و اكرامات عظيمه مخصوص گردانيده است.

2. نجات اسلام
مهمترين نتيجه قيام حسين ‎عليه السلام‎ نجات اسلام از چنگال نقشه‎هاي بني‎اميه است. براي اينكه تأثير نهضت حسيني معلوم شود و بدانيم كه چگونه حيات اسلام و بقاي شريعت، و قرآن رهين فداكاري ابي عبدالله عليه السلام است، توجه به خطراتي كه از ناحيه بني‎اميه اسلام را صريحاً تهديد مي‎كرد، و مطالعه اجمالي سوابق پرونده بني‎اميه لازم است.

هركس تاريخ اسلام، و حركات بني‎اميه را در جاهليت و اسلام مطالعه كند به وضع خطرناكي كه از جانب آنها اسلام را تهديد به زوال، و انقراض مي‎نمود آگاه مي‎شود.

پيغمبر عظيم الشأن اسلام هم علاوه بر آنچه از آنها در دوران زندگي و دعوت مردم به خدا ديد در روشنائي وحي مي ديد، خطراتي را نيز كه در آينده از آنها متوجه به اسلام بود مشاهده مي كرد و مكرر از آنها خبر مي‎داد، و خداوند اين طائفه خبيثه را در قرآن مجيد «شجره ملعونه» ناميد.
در زمان حضرت سيد الشهدا عليه السلام هم كه سرنوشت اسلام و مسلمين به دست جواني بدنام و فاسق و متهتك و مست مانند يزيد افتاد كه صريحاً و علناً پيغمبر اسلام را بازيگر مي‎خواند و معلوم بود كه با اين سلطنت، فاتحه همه چيز خوانده مي‎شود.

عكس العمل اين وضع در خارج و داخل كشور اسلام بسيار ناپسند و موجب سوء تعبير و اتهام پيغمبر و ضعف اعتقاد و ايمان مردم مي‎شد.
حسين ‎عليه السلام‎ تصميم گرفت از تمام آن سوء انعكاس ها و انحرافات فكري و ديني مردم جلوگيري كند و معناي دين و خلافت و حكومت اسلامي و هدف دعوت جدّش را به مردم بفهماند.

آن حضرت تصميم گرفت مسلمان ها را از اينكه تحت تأثير اعمال زشت و تلقينات سوء و تبليغات گمراه كننده يزيد و بني اميه قرار بگيرند مصونيت بخشد و احكام قرآن و سنت پيغمبر را زنده سازد.

براي اين كار وسيله‎اي از اين مؤثرتر نبود كه حسين ‎عليه السّلام‎ قيام كرد و از بيعت يزيد امتناع نمود و قبح اعمال و سوء رفتار و گناهان و روش ناپسند او را از مواد بطلان زمامداري و حرمت بيعت اعلام كرد و پايداري و ثبات ورزيد تا كشته شد. و خود را فداي دين خدا و احكام خدا كرد.

بني‎اميه پس از شهادت حسين عليه السّلام‎ از اينكه بتوانند از پشت به اسلام خنجر بزنند و اسلام را از پا در آورند محروم شدند و در نظر زن و مرد و جامعه مسلمين، و در افكار عموم، گروهي ستمگر و پادشاهاني مستبد معرفي شدند كه به زور سر نيزه و شمشير بر مردم مسلط شده و غاصب حقوق ملت و خائن به اسلام هستند.

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 382379

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 7 =