حسین راهداری*:
دهه 70 در آمریکا و به طور کل اقتصاد دنیا، دهه نابسامانی در عرصه پولی و نیز بحرانهای مختلف از جمله بحران قیمت نفت بود. در ابتدای دهه 70 نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا، رابطه دلار و طلا را به طور رسمی از بین برد و به این ترتیب سیستم پولی برتون-وودز که بعد از جنگ جهانی آغاز شده بود، به طور کامل از بین رفت و سیستم پولی مبتنی بر ارزهای شناور نسبت به هم شکل گرفت که تا امروز پا برجاست. در ضمن در دهه 70 دو بحران مهم در عرضه بازار نفت رخ داد که سبب صعود بیسابقه قیمت نفت شدند: یکی شوک نفتی اول به دلیل تحریم نفتی اعراب علیه غرب به دلیل حمایت آنها از اسرائیل در سال 1973 بود و شوک دیگر به قیمت نفت در سال 1979 همزمان با انقلاب ایران به وقوع پیوست. مجموع این اتفاقات به خصوص افزایش چند برابری قیمت نفت، اقتصاد غرب را دچار رکود تورمی شدیدی کرد. یعنی پدیدهای که در آن رکود اقتصادی و شکست کسب و کارها همزمان با افزایش تورم رخ میدهد و این همین دردی است که اقتصاد ایران این روزها در حال تجربه کردن آن است.
مجموع این اتفاقات باعث شد در روزهای ابتدایی دهه 80، قیمت طلا بتواند رکورد قیمتی 850 دلار در هر اونس را ثبت کند. اما با به قدرت رسیدن ریگان به ریاستجمهوری در سال 1981، ورق برای طلا برگشت. در رابطه با کنترل تورم، وولکر، رئیس وقت فدرالرزرو، شریان ایجاد آن را بست. او چند ماه بعد از به قدرت رسیدن ریگان، نرخ بهره سپردههای بانکها نزد فدرالرزرو را تا سقف 20 درصد افزایش داد و این شوکدرمانی او برای کنترل تورم جواب داد. با اقدامات رئیس فدرالرزرو، تورم سالانه از 12.5 درصد از سال 1980 به 1.1 درصد در سال 1986 رسید. طلا نیز راه مشابهی را طی کرد و از میانگین قیمتی سالانه 612.56 دلار در هر اونس در سال 1980 به317.26 دلار تا سال 1985 رسید. طلا حتی بعد از آن برای سالها در محدوده قیمتی 300 تا 400 دلار باقی ماند و حتی در ابتدای هزاره سوم در محدوده 250 دلار در هر اونس قرار داشت. افت قیمت طلا، در حقیقت نتیجه دلار قوی بود و البته قیمت طلا هم تنها نشانه بازگشت پادشاهی دلار نبود. قیمت نفت و دیگر کالاها نیز در پاسخ به دلار قوی به شدت افت کردند.
اگرچه اقدامات فدرالرزرو در آن زمان قهرمانانه بود، اما دلیل کاهش تورم و افزایش قدرت دلار تنها ناشی از اقدامات او نبود. این اتفاقات ناشی از نرخ مالیات پایین و سیاستهای مقرراتزدایی دولت ریگان نیز بود. سیاستهای سختگیرانه پولی وولکر در کنار سیاست کاهش مالیات ریگان کمک کرد که تولید ناخالص داخلی آمریکا، نرخ رشد واقعی تجمیعی16.6 درصدی را در دورهای سهساله از 1983 تا 1985 تجربه کند. در ضمن به دلیل اتخاذ سیاستهای معافیت مالیاتی زمان ریگان، این دوران شاهد رونق اقتصادی و رشدهای بیسابقه بازار سهام نیز بود. یعنی دلار قوی مانع از رشد بازار سهام نشد. در حقیقت دلار قوی به هیچوجه به رشد اقتصادی صدمه نزد و به نظر میرسید که وقتی با سیاستهای دیگر حامی رشد اقتصادی همراه شود، برعکس به آن کمک هم خواهد کرد.
بسیاری از اتفاقات این روزهای اقتصاد آمریکا و دنیا تا حدود زیادی به دهه 80 شباهت دارد. ترکیبی از دلار قوی و رشد بازار سهام در کنار سقوط قیمت طلا سه نشانهای هستند که این ادعا را حمایت میکنند. اما آیا واقعاً این قیاس درست است و آیا باید منتظر سقوط بیشتر طلا و باقی ماندن آن در آن سطوح پایین برای مدت طولانی بود؟
در جواب باید گفت درست است که بسیاری از اتفاقات امروز اقتصاد دنیا با دهه 80 شباهت دارد، اما سرچشمههای آنها با دهه 80 متفاوت هستند. آنچه در دهه 70 رخ داده بود، شوک در بخش عرضه اقتصاد بود و سبب رکود تورمی اقتصاد شده بود. تورم هیزم به آتش قیمت طلا میریخت و بنابراین اتخاذ سیاست انقباضی شدید فدرالرزرو، سبب ترمز شدید قیمت طلا شد. اما مشکلات امروز اقتصاد دنیا، رکود اقتصادی است و برخلاف دهه 80 مشکل در نابودی بخش تقاضاست و به همین دلیل تورم در مرزهای نگرانکننده پایینی دست و پا میزند. افزایش قیمت طلا در سالهای اخیر به دلیل چاپ دلار و نگرانی از عدم توانایی کنترل تورم ناشی از آن بود. اما آنچه اقتصاد دنیا امروز با آن روبهرو است نه کاهش «تورم» مانند دهه 80 بلکه پایان «انتظارات تورمی» شدید ناشی از چاپ دلار در برنامه تسهیل کمی فدرالرزرو است. در ضمن امروز برخلاف دهه 80، نرخ بهره هنوز پایین است و افزایش آن در آینده نیز چندان شوکآور نخواهد بود. علاوه بر این تفاوتها، رشد اقتصادی و بازار سهام در دهه 80 ناشی از دینامیکهای واقعی بازار بود در حالی که این روزها بازار سهام به سبب داروی تقویتی تسهیل کمی رشد کرده است و زمزمههای ترکیدن حباب آن از گوشه و کنار به گوش میرسد. بنابراین شرایط اقتصادی پیرامون اتفاقات در دهه 80 و امروز متفاوت است. اما با وجود این تفاوتهای ساختاری، به هر حال از منظر کاهش انتظارات تورمی و تقویت شاخص دلار، اتفاقات این روزها با دهه 80 شباهت دارد. اما پایان روزهای خوش دهه 80 چه شد؟
برخلاف تمامی نشانههای مثبت از دهه 80، نرخ بیکاری در این دهه بسیار بالا باقی ماند. کسری تراز تجاری با آلمان و ژاپن در حال رشد بود، چون دلار قوی باعث شده بود آمریکاییها در پی خرید خودرو آلمانی و وسایل الکترونیکی ژاپنی در کنار وسایل دیگر باشند. بنابراین، اتحادیههای صنعتی که خواستار حفاظت از واردات بیرویه بودند و نیز آمریکاییهایی که به دنبال شغل بودند، شعار کاهش ارزش دلار را سر دادند تا صادرات را افزایش دهند و واردات به آمریکا را تضعیف کنند. بنابراین دلار کاهش ارزش یافت و تا چند سال شوک کاهش قیمت طلا و دیگر کالاها از جمله نفت، جای خود را به نوسانات قیمتی با شیب ملایم افزایشی داد.
با توجه به این درس تاریخی، دلار قوی امروز هم، دائمی نخواهد بود زیرا دلار قوی تمامی دستاوردهای اقتصادی آمریکا را از بین خواهد برد. در حقیقت بعد از بحران مالی سال 2008، اقتصادهای برتر دنیا وارد یک بده بستان ارزی شدهاند که در آن کشورهای برتر اقتصادی متشکل از آمریکا، اروپا و ژاپن به صورت دورهای ارزهای خود را ارزان میکنند تا بتوانند از مزایای صادرات بیشتر بهره برده و از رکود بیرون بیایند. بعد از مدت طولانی استفاده از موقعیت دلار ارزان، به خصوص در سالهای پس از بحران مالی سال 2008، حالا نوبت دیگر نقاط دنیا به خصوص اروپا و حوزه یورو است که از ارزهای ارزان برای تقویت صادرات و اقتصاد خود استفاده کنند. مسلماً دلار قوی در بلندمدت صادرات آمریکا را تخریب خواهد کرد و به همین دلیل تداوم نخواهد یافت. کاهش ارزش دلار نیز نیروی افزایشی قیمت طلا و دیگر کالاها خواهد بود.
با این اوصاف پیشبینی قیمت طلا چیست؟ قیمت طلا را از دو منظر کوتاهمدت و بلندمدت میتوان در نظر گرفت. در فاصله شش ماه تا یکساله به دلیل انتظار افزایش نرخ بهره در آمریکا و نیز مشکلات اقتصادی در دیگر حوزههای پولی از جمله یورو، انتظار میرود دلار قوی بماند و طلا فشار کاهشی بیشتری را تحمل کند. کف قیمت طلا بنا بر نظر بسیاری از متخصصان تحلیل تکنیکال و حتی پروفسور روبینی مشهور میتواند هزار دلار در هر اونس باشد. در مقابل عدهای با توجه به همان اتفاقات دهه 80، سقوط بیشتری را برای طلا پیشبینی میکنند و حتی کانال 800 دلار در هر اونس را برای طلا محتمل میدانند. اما احتمال رخداد این اتفاق کمتر است از این جهت که به هر حال ترازنامه فدرالرزرو به شدت متورم شده است و اثر این دلارهای تازه چاپشده در قیمت طلا و دیگر داراییها قابل اغماض نیست.
در بلندمدت اما دلار قوی نمیتواند ادامه یابد. با توجه به دورههای رکود پیش رو، برای تحریک اقتصاد نیاز به سیاستهای انبساطی مجدد خواهد بود. در ضمن سقوط بازار سهام عامل دیگری است که سبب اقبال به طلا خواهد شد. بنابراین پیشبینی میشود طلا در بلندمدت یعنی در بازه زمانی یک تا دوساله روند نزولیاش خاتمه یابد و روند صعود قیمتی، هرچند ملایم را تجربه کند.
*تحلیلگر بازارهای مالی
3939
نظر شما