مثل همیشه، فوتبال را به اما و اگر باختیم. و از صعود برای بالا بردن جام ملت های آسیا بر دستان غیورمردان و جوانان برومندمان، جا ماندیم.
چهل و سه سال است که از رسیدن به قله ی جام ملت های آسیا جا می مانیم و دوباره هم! شاید؛ معلوم نیست!
در سه بازی، هیچ گل نخوردیم اما در یک بازی، از بیست گل، به عدد بازیکنان واردشده به مستطیل سبز، یازده گل را از همسایه مان، در آن سوی کره ی خاکی، استرالیا، دریافت کردیم؛ تا دست خالی به خانه برگردیم.
نگارنده نمی خواهد بدون اشاره به دلیل یا دلایل شکست تیم ملی فوتبال، بی تفاوت از این همه بی مهری، نومید به خانه برگردد و مثل دیگران؛ افسوس توپی را بخورد که به تیرک دروازه ی عراق، خورد! یا مدعی شود که به ایران ظلم شد، چرا که اخراج پولادی صحیح نبود! یا فریاد برآورد که ضعف داوری اجازه نداد تا به مرحله ی بعد برویم! و مانند آن...
خواهش هموطنتان، این است که این بار، واقع بینانه، توپِ شکست را نه در بارگذاری مطلب روی صفحه مجازی ویلیامزِ داور جستجو کنید و نه در به زیر سؤال بردنِ عملکرد کروشِ سرمربی و نه در استیضاح وزیر ورزش و جوانان؛ بلکه بایستی عاقلانه و مدبرانه به خانه برگردیم! خانه ای که بودجه ی ورزش و امور جوانانِ این مرز و بوم، آنجا، تعیین و مصوب می شود! خانه ای که مدیریت فدراسیون فوتبال را هم از نقطه نظر مالی، خودگردان می خواهد!
به امید بازگشت فوتبالِ پاک به خانه هامان!
نظر شما