محسن حدادی

به هر حال امروز جشنواره بیست‌وهشتم فجر بعد از آنکه شب گذشته ـ چهارشنبه ـ با اعطای سیمرغ‌ها به کار خود پایان داد ـ با اکران فیلم‌ها در سینماها و سینمای مطبوعات، به کار خود پایان می‌دهد و ما هم مجبور می‌شویم کمی استراحت کنیم از بس "فیلم" ندیدیم و به جایش نسکافه خوردیم با کیک اضافه!
جشنواره امسال که در یکی از برجستگی‌های منحصر به فرد جغرافیای پایتخت برگزار شد، برجستگی‌های منحصر به فرد دیگری هم داشت که ذکر آنها در این روز پایانی خالی از لطف نیست.

-- روزهای اول جشنواره در سالن مطبوعات، فقط مطبوعاتی‌ها حضور داشتند آن هم با حساب و کتاب دقیق اما در روزهای پایانی "همه" در سالن سینمای مطبوعات واقع در برج میلاد حضور داشتند، غیر از مطبوعاتی‌ها. شاهد مثالش هم اینکه ناهار و شام به مطبوعاتی‌ها نمی‌رسید اما به بقیه می‌رسید.
* اگر فکر کرده‌اید در جشنواره فیلم فجر تنها فیلم پخش می‌شد سخت در اشتباهید؛ این تنها جشنواره‌ای در عالم امکان است که دست بر قضا در فیلم‌هایش شما سایر انواع هنر را به خوبی مشاهده می‌کنید جز هنر هفتم؛ تا دلتان بخواهد امسال "تئاتر" دیدیم در فیلم‌ها. و تا دلتان باز هم بخواهد شعر "تماشا کردیم" بعضی فیلم‌ها هم به لطف بازیگران زن و دست پخت خوب مشاطه و رنگ‌رز و خیاط؛ لبریز بود از هنرهای تجسمی. بعضی فیلم‌ها هم فقط موسیقی بود؛ به این ترتیب ما از رهگذر جشنواره فیلم، جشنواره موسیقی و شعر و تئاتر و هنرهای تجسمی فجر را هم نوش جان کردیم.

-- فقط در جشنواره فیلم فجر است که این مجموعه‌ای از فیلم‌های "طنز" را به اسم فیلم‌هایی در ژانرهای مختلف نمایش می‌دهند؛ طرف فیلم تاریخی، پلیسی – جنایی، سیاسی تند و یا حتی مذهبی و جنگی ساخته اما شما دل‌درد می‌گیرید از بس می‌خندید؛ یا اینکه فیلم طنز و کودک و نوجوان ساخته، یا با 70 سال سن نمی‌فهمید چی گفت و یا افسردگی مفرط می‌گیرید از دیدنش.  

-- یکی دیگر از برجستگی‌های منحصر به فرد جشنواره فجر این است که در این جشنواره "پلیس 1 و شهرداری و بهزیستی و بوکسور و کامیون‌دار و گله‌دار و بچه‌پولدار" فیلم می‌سازند و در عوض فیلم‌ساز و هنرمند، تماشا می‌کنند و یا در نهایت داوری را می‌پذیرند.

-- از جمله دیگر برجستگی‌های جشنواره فیلم فجر این است که حدود 50 فیلم نمایش می‌دهند اما حدود 10 فیلم در رشته‌ها نامزد می‌شوند.


-- تنها در جشنواره فیلم فجر است که تهیه کننده یک فیلم همزمان مدیر فیلمبرداری فیلم هم هست و یا بازیگر یک فیلم هم تهیه‌کننده می‌شود و هم کارگردان، یا اینکه کارگردان یک فیلم وسط فیلم‌برداری قهر می‌کند و تهیه‌کننده مثل سوپر من خودش دست به کار می‌شود و کار را کارگردانی می‌کند.

-- در جشنواره فیلم فجر است که شما با بهترین مقاله‌های "سیاسی و فرهنگی" به صورت تصویری مواجه می‌شوید؛ مقالاتی که بی‌شک می‌توانند در جشنواره مطبوعات حائز رتبه‌های برتر شوند.

-- تنها و تنها در جشنواره فیلم فجر است که تیزر دست ساز و وطنی جشنواره هیچ ارتباطی با هنر سینما و جشنواره و دهه فجر ندارد و بیشتر به قطار هسته‌ای شبیه است که ترمزش را کنده‌اند و انداخته‌اند دور؛ خیلی دور...جایی نزدیک کومور اینا!

-- این از برجستگی‌های جشنواره فیلم فجر است که عوامل یک فیلم هرگز در نشست پرسش و پاسخ حاضر نمی‌شوند و آن‌ها هم که اتفاقی "بی‌قانونی" می‌کنند و حاضر می‌شوند راجع به همه چیز حرف می‌زنند جز فیلم خودشان.

-- تنها در جشنواره فیلم فجر است که مشخص می‌شود در ایران همه فیلم‌ها با بدبختی ساخته شده و یک گروه به طور شبانه‌روزی زحمت کشیده‌اند و بی‌خوابی و فلاکت تا فیلم ساخته شود.

-- از منحصر به فرد‌ترین برجستگی های جشنواره فیلم فجر این است که خبرنگاران در شب اختتامیه پشت در می‌مانند و همه عوامل و غیر عوامل به راحتی وارد سالن اختتامیه می‌شوند و جای آنها را می‌گیرند؛ در جشنواره فیلم فجر است که مشخص می‌شود؛ فرهنگ بیش از آنکه به رسانه و اطلاع‌رسانی احتیاج داشته باشد به تشویق و غش و ضعف و سوت بلبلی نیازمند است.

-- این تنها در جشنواره فیلم فجر اتفاق می‌افتد که منتقدان ارجمند از یک فیلم خوششان می‌آید و چپ و راست برایش نوشابه باز می‌کنند اما مردم محل دیواری که سگ گاهی اوقات به آن احتیاج دارد هم نمی‌گذارند.
 
-- تنها در جشنواره فیلم فجر است که همه با قاطعیت می‌گویند سیمرغ برای ما اهمیتی ندارد و داوری اصلی نزد مردم است اما همین که اختتامیه برگزار می‌شود، همین همه به رای داوران اعتراض می‌کنند و حق خود را تضییع شده و سیمرغ را حق مسلم خود می‌دانند.


*******
1. با اهدای سیمرغ بلورین پرکارترین تهیه کننده به نیروی انتظامی و مؤسسه ناجی هنر به برخی شاهکارهای این مؤسسه در ساخت و پرداخت برخی فیلم های امسال توجه بفرمایید؛ ناجا در جشنواره امسال یا خودش تهیه کننده بود یا مشارکت کرده بود و یا مشاور برای کارها گذاشته بود. قبلا از هرگونه هماهنگی بین سکانس های زیر و واقعیت های جامعه تبری جسته و به خدا پناه می برم.


شب- خارجی- خیابان
باران می بارد. موتورسواری مشکوک، کیف زنی جوان را می قاپد؛ زن جیغ می زند اما بی فایده است. یک نفر ناگهان موبایلش را برمی دارد و به 110 زنگ می زند. موتورسوار ناگهان صدای آژیر و نور قرمز را پشت سرش حس می کند.
- موتور بزن کنار! دزد بی حیا بزن کنار وگرنه می زنیمت کنار.
- (موتورسوار دندان هایش را به هم فشار می دهد) لعنتی ها!
سه سوت بعد موتورسوار با دستبندی بر دستان کثیفش، با احترام راهی زندان می شود. لبخند بر لب زن صاحب کیف نشسته و نور قرمز بر صورت او می آید و می رود. دزد جوان در اثر خوش رفتاری های بی حد و مرز پلیس، در زندان پشیمان می شود و بعد از چند ساعت راهی خانه می شود. تازه کلی هم عوض می شود و قول می دهد برود یک کار خوب پیدا کند و اگر پیدا نکرد به جناب سروان بگوید که او برایش پیدا کند.


شب- خارجی- مقابل یک خانه
نور گردان پلیس روی پنجره طبقه سوم افتاده است. درون طبقه بدجوری شلوغ است و جمعیت زیادی از جوانان خوشحال، روی ویبره هستند.
صدای زنگ خانه باعث خفه شدن صدای ضبط طبقه می شود. در عرض دو سوت همه جوانان خز و خیل از پنجره خانه فرار می کنند و پلیس تا سه صبح در خیابان گلچرخ می زند.


شب- خارجی- بیرون شهر
پلیس در حال پی گیری گم شدن یک پدر و پسر است که دو شب پیش سوار ماشین غیرخطی شده اند و دیگر کسی از آنها خبر ندارد. ناگهان یک کامیون کنار ماشین پلیس می ایستد. یک نفر سبیل در رفته با صدای کلفت: جناب سروان! جناب سروان! دو نفر رو اون پایین کشتن انداختن تو چاله.
جناب سروان کلاهش را بر سر می گذارد و دیالوگ می فرماید: سوار شو! و به همراه سربازش که خیلی فرز در ماشین را باز و بسته می کند و با بکس و باد ماشین پلیس را در خاکی راه می اندازد به سمت آن چاله می روند و جنازه ها را می جویند.


شب- داخلی- مرکز کنترل ترافیک
فرمانده نیرو: تصویر خیابون قائم مقام رو زوم کنید لطفاً! لعنتی! دستور بده نیروها اعزام بشن.
- بله قربان. از عقاب به صمد. از عقاب به صمد. خیابون قائم مقام رو خلوت کنید.
- فرمانده: امشب توی تهرون چه خبره؟ چرا اینقدر عروسی گرفتن مردم؟
- چه کار کنیم قربان؟
- بگو یه تیم برن سمت هفت تیر؛ اونجا هم شلوغه.
- فرمانده اینجا رو...
- وای خدای من... (صدا و نور انفجار و قتل های زنجیره ای در کارناوال های عروسی که حالا عددش به 17 رسید)
- وای خدای من... اون موتوری بازم کار خودشو کرد...فیلم انفجار رو بدین بچه ها بررسی کنن شاید چیزی دستگیرشون بشه.
- بله قربان.
- چقدر کار ما سخته... چقدر ما خسته می شیم. اون از تو خونه که زن و بچه قهر کردن رفتن اینم از سرکار... بزن بریم گروهبان.


روز- داخلی- آگاهی تهران
- قربان حرف نمی زنه.
- غلط کرده. الان می آم.
جناب سرهنگ وارد اتاق بازجویی می شود. با عصبانیت دست می گذارد روی صندلی متهم و فریاد می زند: می خوای همکاری کنی یا نه؟
متهم: من بی گناهم.
جناب سرهنگ: همه اولش همینو می گن.
- ولی من واقعاً بی گناهم.
- حرف بزنی به نفعته! یه مادر اون بیرون داره از بی خبری سکته می کنه. حرف بزن دیگه.
- من چیزی نمی دونم.
- باشه. بریم.
جناب سروان: ولی قربان زمان رو داریم از دست می دیم.
جناب سرهنگ: می دونم ولی اون چیزی نمی دونه. من از چشماش فهمیدم.
جناب سروان: شاید داره دروغ می گه.
جناب سرهنگ: خب که چی؟ نکنه می خوای به زور ازش حرف بکشم؟! خودش با ما همکاری می کنه من ته دلم روشنه.
متهم که مکالمه سرهنگ و ستوان را شنیده یکباره پقی می زند زیر گریه و فریاد می کشد: می گم... می گم... همه چیزو می گم... من نمی خواستم اینطوری بشه... هق هق هق...


عصر- داخلی- بازداشتگاه کلانتری
- من 5 سال کنکور دادم ولی قبول نشدم. از بس همه اش سهمیه بود و بچه خرخون...
- به جهنم! چرا دوست منو کشتی؟
- نمی خواستم بکشم ولی...
- ولی چی لعنتی! چرا کشتیش؟ (کمی آه و اشک)
- اون با من خوب تا نکرد ولی من اراذل اوباش نیستم. من عاشق فیزیک هسته ای ام.
- جدی می گی؟
- آره.
- الان کجایی؟
- الان زندانم.
- چطوری با موبایل من تماس گرفتی؟
- برادران متعهد و زحمت کش زندان تلفن دادن تماس بگیرم. من به اونا گفتم که فقط به تو اعتراف می کنم.
- الان تاکسی می گیرم میام.
- لطفاً تحقیقات رو هم با خودت بیار چون من به نتایج خوبی رسیدم.
- وای چه خوب...

کد خبر 41908

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 12 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۲:۱۸ - ۱۳۸۸/۱۱/۱۵
    0 0
    باید بشود جشنواره بین المللی فیلم طنز...
  • بدون نام IR ۱۳:۵۶ - ۱۳۸۸/۱۱/۱۵
    0 0
    یادتون رفت بگین که فقط اینجاست که بعضیها خودشونو مسخره میکنند تا بقیه بخندن. حیف نیست ابن همه فداکاریو ندیده میگیرین
  • كاظمي IR ۱۶:۱۵ - ۱۳۸۸/۱۱/۱۵
    0 0
    عالي بود دست شما دردنكند
  • اکرم IR ۱۸:۵۱ - ۱۳۸۸/۱۱/۱۵
    0 0
    فقط بلدین کارای خودمونو دست بندازیم اونوقت میخوائین بقیه درمورد ما وکشورما چه فکری بکنند. فقط یه عده نشستند که کارای بقیه رادست بندازنند.
  • ايمان IR ۱۸:۵۹ - ۱۳۸۸/۱۱/۱۵
    0 0
    خيلي خوب بود. چسبيد!
  • الف IR ۱۰:۳۱ - ۱۳۸۸/۱۱/۱۶
    0 0
    و البته فقط در فجر است که مجری خودش داوری میکند و جایزه صدا و ...میدهد و داوران هم نگاه میکنند