جدای از اینکه بیان این جمله از زبان چه کسی است و صاحب سخن، خودش چه صلاحیتی در بیان این نکته دارد، علی ضیاء با توجه به محیط کارش، پر بیراه نگفته. در واقع او هم حدیث نفس کرده و هم راجع به محیطی سخن گفته که دست بر قضا محل جولان آنهایی است که جمله ضیاء را تایید می کند!
یعنی سازمان صدا و سیما.
به اخبار صداوسیما نگاه کنید؛ پرشده از جوان هایی که خبرنگاری را خلاصه کرده اند در مچ گیری و پریدن ناگهانی جلوی مدیران و ضایع کردن مسئولان کشور بویژه آنها که بیشتر با او زاویه فکری دارند. یا اینکه بدون اجازه صحبت های تلفنی و گپ های خودمانی با مسئولان را بفرستند روی آنتن و تصور کنند شاهکاری تولید کردند!
جوان هایی که برای ورود به ساختمان شیشه ای، خود را ملزم می دانند یا با انواع و اقسام بسته های ویژه خبری، مسئولان را مسخره کنند و پلکانی بسازند برای بالارفتن یا اینکه گزارشهای تخیلی تولید کنند و یک جمله از یک مسئول را بدون دلیل و بدون ربط به موضوع، بچسبانند به گزارش خودشان و خودشان را تایید کنند و بشوند خود گویی و خود خندی!
تب نشستن جلوی دوربین، طوری بر کار حرفه ای غلبه کرده که شاهکلید ورود به سازمان شده است «گزارش های حاشیه ای، مچ گیری های غیر حرفه ای و متلک پرانی های حزبی». حاصلش هم این می شود که دهه 80 چهره هایی چون «محمد دلاوری، کامران نجف زاده و...» که با تجربه روزنامه نگاری به تلویزیون آمده بودند، باکس های خبری را همراهی می کردند و علاوه بر گزارش، مستندهای خوش ساخت تحویل مخاطب می دانند، اما در دهه 90 با وجود حجم بالای جوانهایی که به قول ضیاء از مادرشان قهر کرده بودند و سودای خبرنگاری داشنند حتی اسمی وجود ندارد که کسی از آنها یادی کند!
با این همه و به قول سرمقالههای حسین شریعتمداری، درباره اینکه علی ضیاء با چه کسی قهر کرده و مجری شده، گفتنی هایی است که باشد برای بعد!
نظر شما