به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ ماجرای این جنایت به بیست و چهارمین روز از تیرماه سال گذشته باز می گردد. ساعت 30 دقیقه بامداد درگیری زن و مردی در خیابان جیحون به پلیس 110 گزارش شد.دقایقی بعد تیمی از کلانتری 108نواب برای بررسی ماجرا وارد عمل شدند و هنگام مراجعه مردی را دیدند که چند نفر از همسایهها او را گرفته اند و لباسهایش نیز خونی است.
مأموران ابتدا به داخل خانه دو طبقه قدیمی رفتند و با جسد زن جوانی روبهرو شدند که غرق در خون بود و شواهد نشان می داد وی با ضرباتی به سرش کشته شده است.
با اعلام این خبر به بازپرس وقت کشیک قتل ،تحقیقات در خصوص چرایی وقوع این جنایت آغاز شد.مرد مظنون در اولین بازجویی ها ضمن اعتراف به قتل همسر باردارش مدعی شد که نمی داند چرا او را کشته است. تحقیقات او در در بازجویی ها عنوان کرد که از عصر همان روز با همسرش درگیری داشته و سپس مقابل دیدگان بچههایش وی را کتک زده و سرانجام با چوب دستی بزرگی که هنگام فرار نیز همراه داشته ضربات مهلکی به زن 29 سالهاش به نام «فاطمه» زده و با برداشتن پول فرار کرده که توسط همسایگان گرفتار شده است.
یکی از همسایهها به بازپرس جنایی گفت: ساعت 5 عصر صدای این زن و مرد را که به تازگی به محل ما آمدهاند، میشنیدم و از ساعت 7 غروب معلوم بود درگیریشان فیزیکی شده تا اینکه ساعت 10شب «شمسالله» را در حالی که چوب بزرگ خونآلودی در دست داشت دیدم که هراسان از خانهاش بیرون آمد و من که احتمال میدادم وی دست به کار هولناکی زده باشد تعقیبش کردم و با کمک چند نفر دیگر از همسایهها وی را گرفتیم.
پدر قربانی نیز در ادامه تحقیقات گفت: مدتی بود که دامادمان دخترم را اذیت میکرد و ما از این اتفاق بسیار ناراحت بودیم و به دنبال راه و چاره میگشتیم که متأسفانه این اتفاق افتاد.
وی افزود: سر شام بودیم که دختر فاطمه به خانهمان آمد و در حالی که نفسنفس میزد گفت پدرش، مادرش را به باد کتک گرفته است.ما هم سریع خودمان را به آنجا رساندیم ولی دیر شده بود و شمسالله را با لباس خونین در کوچه دیدیم، وقتی به خانه رفتیم دخترم را در حالی که به طرز هولناکی به قتل رسیده بود دیدیم که همراه بچهای که در شکم داشت از دنیا رفته بودند.
پسر 12ساله قربانی نیز که بشدت از مرگ مادرش شوکه شده بود به پلیس گفت: پدرم از عصر با مادرم درگیری داشت و مادرم مدام کوتاه میآمد تا اینکه سر شام پدرم گفت اینجا خانه شیطان است و با قیچی به سوی مادرم حملهور شد و چند ضربه زد و دقایقی بعد هم با چوب چند ضربه دیگر به وی زد و با برداشتن پول فرار کرد.وقتی پدرم، مادرم را کتک میزد از خواهر کوچکترم خواستم به خانه پدربزرگم برود و از آنان کمک بخواهد ولی دیر شد.
پسر نوجوان افزود: خیلی ترسیده بودم و التماسهایم جواب نمیداد، پدرم دیوانه شده بود و میترسیدم به من نیز آسیب وارد کند. بر این اساس شمسالله نیز پس از چند روز بستری شدن در تیمارستان تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: من همسرم را دوست داشتم و وی نیز هشت ماهه باردار بود، نمیدانم چه شد که فکر کردم باید وی را به قتل برسانم و به سویش حمله کردم و الان خیلی پشیمانم.
حال با گذشت بیش از یک سال از وقوع این جنایت جنون این مرد تایید شده است و وی پس از گذراندن دوران درمان خود در تیمارستان ازاد می شود.
۴۷۴۷
نظر شما