علیرضا اکبری*

برجام، نشانه ای بارز است از اینکه، "ضرورتهای بقاء کشور"، خود را در "ضرورتهای توسعه ملی"، لحاظ کرده است.
مزیت های نسبی ایران، که داراد ابعاد استراتژیک، ژئوپالیتیک و اکونومیک است، در چارچوب باور فوق، سیاست خارجی کشور را، قلب سیاستهای ملی، قرار داده است.
توافق بزرگ، بین ایران و شش قدرت جهانی، در سال ۲۰۱۵ میلادی، ناشی، و منشاء تحولات و روندهای بسیار قابل ملاحظه در محیط های ملی و بین المللی میباشد.
برجام، ناشی از اراده ایران وشش قدرت طراز جهانی، برای تغییر رویه و تحول در رویکرد سیاست خود در مناسبات فیمابین، در ابعاد داخلی و خارجی بوده است.
بدون اراده تغییر و خواست تحول، در اهداف و اولویت ها و رویکرد، در سیاست داخلی و سیاست خارجی هر هفت دولت درگیر در مذاکرات هسته ای، وقوع توافق برجام، ممکن نبود.
اثار وضعی و انتقالی برجام در محیط های ملی و بین المللی، خود منشاء تحولات و روندهای نوظهور و طبعا فرصتها، چالشها و حتی تهدیدات جدید و غیر منتظره خواهد بود.
اگر چه که موضوع برجام، انگونه که از محتوای ان برمیاید و رهبری نظام ج اا نیز تاکید دارند، محدود به توافق هسته ای، و کنترل بیست ساله فعالیتها و تولیدات هسته ای صلح امیز ایران، توسط نظام جهانی است ، اما، این برجام، در واقع نوعی توافق رسمی و پردامنه اشتی جویانه و تفاهم راهبردی در خصوص نقش های منطقه ای و بین المللی طرفهای متعاهد نیز محسوب میشود. این تعبیر از برجام، دستکم توسط دولتهای ذیمدخل و نیز رقیبان منطقه ای ما، عملا پذیرفته شده است.
(این اشتی جویی متقابل ایران و قدرت های جهان، همان رمز نگرانی بزرگ بعض رقیبان منطقه ای ما میباشد.)
مهمترین وجه تغییر در طرفهای اصلی مذاکرات، پذیرقتن و برسمیت شناختن اصل مذاکره (حتی با طرفی که، پیش از ان "دشمن" یا "محور شر" تلقی میشد) و، پذیرش مذاکره بر سر "منافع مهم و ضروری"، و امادگی برای "انعطاف و عدول از تصلب مواضع" بود.
این خود تحولی بسیار بزرگ، از سوی هر دوطرف اصلی مذاکرات بوده است.
همین تحول، اگرچه که با حفظ اصول موضوعه سیاست های ملی و چارچوب "استراتژی ملی" صورت گرفته باشد، اما، باندازه کافی مهم و تاثیر گذار بوده است که سایر بازیگران محیط های مشترک را به عکس العمل وادارد.
بنظر میرسد، انچه که بیشتر موجب هراس بعض بازیگران و کشورهای طراز منطقه، از اثار انتقالی "توافق بزرگ برجام" شده است، ابهام ایشان در این امر است که، "ایا طرفهای توافق، اهداف خود را حفظ کرده، و تنها استراتژی تحقق اهداف شان را تغییر داده اند، و یا، ضمن تحول در اولویت ها و اهداف ملی، راهبردی نوین در پیش گرفته اند، و یا همان استراتژی پیشین را با انعطاف و نرمش حفظ نموده و، به تغییرات تاکتیکی مبادرت کرده اند؟
این سوال مهم و ابهام بزرگ رقیبان و حتی شرکای منطقه ای همه طرفهای برجام است. (تحول در اهداف، یا استراتژی، و یا تاکتیک ها ؟)
دستگاه سیاست خارجی کشور، (یا در حقیقت نهادهای محیط ملی سیاست خارجی کشور) می بایست ازاغاز فرایند جدید مذاکرات، به پایش و کنترل فضای ذهنی و باورهای دولت ها و دولتمردان کشورهای حاضر در محیط عملیاتی سیاست خارجی می پرداختند. عدم توجیه و تامین ذهنی مقامات عالیرتبه کشورهای رقیب، دوست و حتی دشمن، از انچه که در حال وقوع است، موجب سوء تفاهم شده و سوء تفاهم، طبعا به سوء نیت و سوء رفتار می انجامد.

بعنوان نمونه ، معتقدم درخصوص دولت سعودی،(اگر چه که عنصر کینه و عداوت، بر عامل سوء تفاهم در بین نسل جدید حاکمان ریاض، نسبت به ایران، غلبه دارد، اما؛) توجه و توجیه بموقع و ضروری مقامات صلاحیت دار این دولت، میتوانست حتی به تغییر نگاه و منش رفتاری ایشان، در قضاوت نسبت به نیات منطقه ای ایران،در فرایند توافق هسته ای، بسیار کمک کند.
خاطر نشان میکنم که، در قضیه برجام، سه سطح از تعامل میان ج اا و شش قدرت جهانی، قابل شناسایی است؛
- سطح تکنیکی (فنی-تکنولوژیک)، که عمده امتیازات از ان طرف مقابل شد، و دارایی قابل انتقال ما، وجه المصالحه قرار گرفت.
- سطح تاکتیکی(بهره های سیاسی- اقتصادی و اجتماعی، در کوتاه تا میان مدت)، که ج اا امتیازاتی کسب نموده و میتواند در صورت بازتولید سیاست های ملی سنجیده، در سطح راهبردی و بلند مدت نیز "نقد" گردد.
- سطح استراتژیک، که، اثار و عواقب ان، حوزه های سیاسی، امنیتی و جایگاه و وضعیت منطقه ای و بین المللی ایران را در میان مدت و بلند مدت بشدت تحت تاثیر قرار خواهد داد.
قضاوت در باره برنده سطح راهبردی، به نتیجه "فرصت ها، چالش ها و تهدیدات" مشترک طرفهای ذیربط، وابسته خواهد بود.
از این رو، ارزیابی صحیح و دقیق موقعیت ایران، در پرتو اثار استراتژیک برجام،بسیار مهم و حساس است.
در واقع، براورد فرصت ها، چالش ها و تهدید های ایران در عرصه سیاست خارجی، در پسا برجام، از برایند تاثیرات سه سطح تحلیل "تکنیکی، تاکتیکی، و استراتژیک" برجام، احصاء میشود.
بنا بر این، تحول در روند قدرت و امنیت منطقه ای، و افت و خیز وضعیت "عوامل قدرت منطقه ای" ج اا، محصول تعامل عوامل ملی و فراملی، در سه سطح مذکور خواهد بود.
این وضعیت، هم نتیجه طبیعی "تحول قدرت ملی" در پسا برجام، و هم متاثر از روندهای سیاسی - امنیتی و اقتصادی محیط عملیاتی سیاست خارجی ما خواهد بود.

فرصت ها، چالش ها، و تهدیدات محیط سیاست خارجی کشور، در دوران پس از برجام؛
تا انجا که به جمهوری اسلامی ایران مربوط میشود، فهرستی اجمالی را میتوان راجع به فرصت ها، چالش ها و تهدیدات دوران پس از برجام، خاطر نشان کرد؛

فرصتها:
- دو دسته فرصتهای ساختاری و فرصتهای موقعیتی، قابل احصاء هستند؛
.. فرصتهای ساختاری، شامل:
فرصتهای پارادایماتیک ، فرصتهای پلات فورم ، و فرصتهای پلان ( P.3)
فرصتهای موقعیتی، شامل:
پتانسیل "همکاریهای اقتصادی همزمان"، با مجموعه کشورهای غربی و شرقی= هماهنگی ها و همکاریهای "امنیتی"، با قدرتهای منطقه ای و جهانی، در جهت کنترل و مدیریت بحرانهای ناامنی ساز، و بویژه معضل تروریسم در منطقه.
= گسترش تعاملات "سیاسی" ، درسطح پنج زیر سیستم امنیتی منطقه ای پیرامون ایران، و نیز در دو جهت "قدرت های محور شرق و غرب".

در تشریح فرصتهای پارادایماتیک، مهمترین نکته اینست که، جمهوری اسلامی، از فرصت فضای پس از برجام، میتواند به بازتنظیم رویکرد یا پارادایم حاکم بر سیاست خارجی نظام بپردازد.
پارادایم حاکم بر سیاست خارجی کشور، عمدتا امنیت محور، و ارمانگرایانه بوده است.
تبیین یک تصویر پایدار و با ثبات، از عملکرد و خروجی سیاست خارجی ج اا، در طول چهار دهه گذشته، امری بغایت صعب است. اما، تابعیت روند سیاست خارجی از ملاحظات "قدرت و امنیت محور" ، در مراحل مختلف استقرار، حفظ و ثبات ، توسعه ، و نهایتا دوران رشد نظام، خصوصیت پایدار سیاست خارجی بوده است.
اینک، فرصت ان فراهم امده است که، باب مناظره دیدگاههای رقیب را در بوته "تولید سیاست خارجی" باز نمود. این مناظره، البته بایستی در محیط بینابینی نظریه پردازی و تجربی، بسرعت به سرانجام برسد. این مناظره، در عین حال، خود چالش سیاست خارجی نیز محسوب میگردد.
- پلاتفورم سیاست خارجی جمهوری اسلامی؛
سکوی عزیمت سیاست خارجی کشور، معمولا در موقعیت دفع تهدید، یا تضاد یا تقابل با یک جریان غالب منطقه ای، یا نظام جهانی و یا نظام منطقه ای بوده است. شرایط جدید پس از برجام، میتواند این فرصت را ایجاد کند که، جمهوری اسلامی بطور گسترده و وسیع، محور تعامل و مشارکت در سامان جدید منطقه ای گردد. تز "نظام امنیت مشارکتی"، درست در زمانی که سطح بسیار بالایی از احتمال گسترش جنگ، و جریان تروریسم بدون مرز، منطقه را تهدید میکند، میتواند سکوی عزیمت سیاست خارجی در سطح منطقه، اتخاذ شود.
مفهوم و اصل راهبردی "نه شرقی - نه غربی"، که در راستای اصل نفی سلطه پذیری و حفظ استقلال ملی، بر سپهر سیاست خارجی قرار دارد، در شرایط کنونی، میتواند موید تز "موازنه مثبت" میان محورشرق و غرب، واقع شود. برتری ذاتی ژئوپالیتیک ، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک ایران، و تجمیع توام پتانسیل بالایی از فرصت و تهدید "همکاری و درگیری" پیرامون ایران، فرصت بی بدیلی را برای ج اا، فراهم کرده است. نقش سیاست خارجی در نقد کردن این قرصت تاریخی، غیر قابل انکار، و فوق العاده است.

- پلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی؛
نفس ضرورت بازتنظیم برنامه سیاست خارجی، هرچند که ناشی از شرایط ترکیب فرصت و تهدید موقعیتی باشد، (Situational Opportunities & threats) خود نوعی فرصت تلقی میشود.
فرصت پارادایم واقع گرا، و فرصت پلاتفورم "مشارکت و موازنه مثبت"، در شرایط پس از برجام، خود، طراحی "برنامه ای خاص"، برای تولید سیاست خارجی را ایجاب میکند.
با درک پیچیدگی های موقعیت "تجمیع فرصت و تهدید"، برنامه سیاست خارجی، محور سیاست های ملی قرار میگیرد.
در چنین شرایطی حتی میتوان ادعا کرد که؛ سیاست داخلی، درامتداد ضرورتها و مقتضیات سیاست خارجی، تعریف میشود.

- در خصوص فرصتهای موقعیتی؛
شرایط سیاسی و روانی حاکم بر وضعیت مناسبات ایران و قدرتهای جهانی، پس از اجرایی شدن برجام و رفع تحریمها، فرصتهای استثنایی برای ج اا، مهیا کرده است.
همکاریهای اقتصادی، هماهنگیهای امنیتی و تعاملات سیاسی، در محیط متداخل منطقه - بین الملل، و محور های شرق- غرب (و حتی شمال-جنوب)، وضعیت بی بدیل و در عین حال گذرا، برای کشورمان، موجب شده است.
البته، وجود بی ثباتی ها، تداوم کشمکش های امنیتی، تروریزم هدایت شده، جنگ داخلی و منطقه ای، بستر بهره برداری از فرصتهای پسا برجام را برای ایران، ناامن و ناپایدار کرده است.
در عین حال،اخیرا، نمونه های بارزی از فشردگی فرصت های همکاری را تجربه کرده ایم. ترافیک پر شدت جمع زیادی از مقامات عالیرتبه کشورهای مهم جهان،(اعم از شرقی و غربی) به تهران، و سفر پر بازده رییس جمهوری ایران به ایتالیا و فرانسه، از این نمونه هستند. البته، این پتانسیل فرصت ساز، به معنای فقدان زمینه اسیب پذیری داخلی، و تهدیدات بیرونی، نمیباشد.
حجم پیامهای مثبت و دعوت به همکاری و همگرایی، که از سوی مهمترین کشورهای پنج قاره، بویژه قدرتهای اروپایی، اسیایی و امریکایی، به طرق مختلف برای ایران ارسال شده است، بمراتب از حجم پالس های منفی، که تعداد محدودی از کشورهای ریز و درشت منطقه، منتشر کرده اند، بیشتر است. این به معنای غلبه حجم فرصت، بر حجم چالش ها و تهدیدات "موقعیتی" است، اما، این شرایط، پیوسته یکسان و پایدار نخواهد بود.

- چالش های سیاست خارجی، پس از برجام؛( در محیط های ملی و عملیاتی سیاست خارجی)

- چالش پارادوکس نظریه قدرت در سیاست خارجی ( محیط ملی)
- چالش حفظ عوامل قدرت موازنه ساز امنیتی-سیاسی کشور در سطح منطقه و جهان (محیط ملی + محیط عملیاتی)
- چالش تقابل ایدئولوژیک کشورهای سطح منطقه ای با ج اا، تا مرز درگیری مستقیم (محیط عملیاتی)
- چالش تسری محدودیت های تکنولوژیک، از حوزه هسته ای به سایر حوزه های قدرت ملی ( محیط ملی و عملیاتی)
- چالش موانع اجرای کامل برجام در هیئت حاکمه امریکا، و احتمال بازگشت تحریمها (محیط عملیاتی)
- چالش فرصت سوزی در تعاملات و همکاریهای منطقه ای، غلبه منافع متضاد بر منافع مشترک منطقه ای (محیط ملی - محیط عملیاتی)
- چالش رویکرد توسعه ملی، در تقابل بازیگران داخلی بر محور برجام و اثار ان (محیط ملی)


اینک که فرصت بررسی همه فهرست چالش های بالا نیست، مروری اجمالی به چالش محوری "پارادوکس نظریه قدرت" در سیاست خارجی، شاید رهگشا باشد؛
واقعیت این است که، گونه و بنیان سیاست خارجی ج اا، به مقتضای شرایط و اثار انقلاب، جنگ و مواریث این دو پدیده بزرگ، عمدتا "امنیت محور" بوده است.
در واقع، کشور، بیش از هر چیز، خود را ملزم به تعقیب اهداف امنیتی در محیط بین المللی میدانسته.
- وجود حجم قابل ملاحظه ای از چالش ها و تهدیدات امنیتی در محیط خارجی، و - التزام به حفظ حد معینی از فاصله و تقابل با نظام حاکم بین الملل در ذهنیت رهبران کشور، و
- انباشت فرهنگ "نگاه و تفسیرامنیتی" از واقعیات جهان، در ذهنیت عموم نخبگان حکومتی،
سه عامل مهم، برای "امنیت محور" بودن سیاست خارجی، بوده است.

از سوی دیگر، واقعیات جهان توسعه یاقته و الزام پاسخگویی به "ضرورتهای بقا و توسعه" کشور، گونه دیگری از رویکرد و بنیان سیاست خارجی را، تجویز میکند.

نگاه توسعه محور به سیاست خارجی، ( در مقابل نگاه امنیت محور)، معتقد است که؛ " حضور فیزیکی در کشورهای دیگر، در عصر فن اوری، فایده کمی و مفیدی ندارد، بلکه فقط هزینه است " - همچنین بیان میدارد که؛ " قدرت حکومت ها دیگر در تعداد تانک ها و جنگنده های انان نیست، بلکه در سهم بازار و بنگاههای خصوصی انها در دیگر کشورها ست ".

این یکسوی قضیه است. اما، در سوی دیگر، نگاه امنیت محور، به واقعیات امنیتی، سابقه و لاحقه عملکرد قدرتهای جهانی و منطقه ای، و نیز مزیت های نسبی و ویژگیهای خاص کشور، در تقابل دایمی قدرتهای سلطه جو، نوعی تهدید دایمی را بر سر کشور و نظام احساس میکند که، کوچکترین غفلت از ان، امنیت ملی، وبقای کشور را در خطر جدی می بیند.

از این رو، مساله اصلی این چالش جدی، پاسخ کاملا متفاوت دو دیدگاه، به این سوال است که، " مفهوم "قدرت" در سیاست خارجی، ایا؛ "توان ایجاد امنیت خودی وتوان سلب امنیت دیگری" است ؟، و یا؛ "توان نفوذ در ذهن ملت و بازار دیگر کشورها" ؟ "
عدم حل و فصل این چالش محوری، امید بهره وری از فرصتهای راهبردی پس از برجام را، کمرنگ خواهد کرد.

- فهرست تهدید های ممکن و محتمل، پس از برجام در محیط سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛

- خلع و سلب بخش مهمی از توان دفاع ملی (موضوع تحریم های موشک محور)
- اجرای یکجانبه برجام ازسوی ایران، و احتمال بازگشت پذیری امریکا یا غرب، از اجرای تعهدات خود، و عدم امکان بازگشت پذیری ایران.
- توسعه "تروریزم بدون مرز" در منطقه (و جهان)، بدلیل تمرکزتقابل قدرتهای بومی و غیر بومی، در پنج زیر سیستم منطقه ای، پیرامون ایران.
- تصاعد بحرانهای امنیتی، تا مرز جنگ، از ناحیه سوء برداشت و توسعه تضاد های سه واحد عربستان، ترکیه و رژیم صهیونیستی، با ایران، بدلیل فرصتهای پسابرجام، برای ایران.
- تصاعد بحران اقتصادی (رکود، تورم ، سقوط ارزش بازارهای جهانی، رشد منفی اقتصادهای بزرگ، تداوم کاهش قیمت نفت،...) و تاثیر منفی ان، بر محیط امنیت ملی ج اا

از ویژگی های سیاست خارجی در دوران پس از برجام،؛

فرصت های پس از برجام، می تواند ایران را از یک کشور سطح منطقه ای، به کشوری دارای روابط گسترده، عمیق و جدی اقتصادی، سیاسی و امنیتی پایدار با قدرتهای جهانی، در دو محور شرقی و غربی (موازنه مثبت شرق-غرب)، ارتقاء دهد.
بایستی برای این موقعیت و هدف، برنامه جدی و ضروری داشت.
- مسئولیت پذیری و توزیع کار تخصصی، در امر تولید سیاست خارجی، بر اساس برنامه و پروژه، توسط "نهادهای محیط ملی سیاست خارجی", جدی گرفته شود.
- ده اولویت حیاتی، ضروری، مهم و فوری کشور را، از برایند فهرست فرصت ها، چالش ها و تهدیدات (پس از برجام)، احصاء کند، و دستکم نود درصد از ظرفیت های ملی در محیط سازمانی خود را، به ان ده اولویت - در محیط عملیاتی سیاست خارجی، اختصاص داده و متمرکز کند.
- "وابستگی متقابل محیطی" ، چه در سطح منطقه ای و چه در محور غربی و شرقی محیط بین المللی، بستر اولویت های دهگانه را شامل شود.
- حفظ مزیت های نسبی "اقتدار و اعمال نفوذ " سنتی ج اا، میباید فضای لازم را نیز برای توسعه "قدرت نرم ملی"، جهت تولید و اعمال سیاست خارجی، در نظر داشته باشد.
- ذخایر "قدرت سخت و توان موازنه امنیتی" در منطقه نفوذ ایران، هنوز شرط لازم برای حفظ امنیت ملی محسوب میشود. در این خصوص، بکارگیری دیپلماسی دفاعی، (بعنوان مظهر بکارگیری قدرت نرم دفاعی) بر بکارگیری زور نظامی، ارجحیت دارد.
- بسیج توان ملی در ابعاد قدرت نرم، جهت ظرفیت سازی و تبادل ظرفیتهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، بایستی در برنامه تولید و اعمال سیاست خارجی، و حتی دیپلماسی، بنحو مطلوب، نهادینه شود.
این امر، مستلزم زیر ساخت، فرایند سازی، فرهنگ سازی و اموزش، در نهادهای اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی کشور است.
- همه اعضاء و نهادهای محیط ملی سیاست خارجی، در قبال اهداف و برنامه های سیاست خارجی کشور، مسئولیت دارند و بایستی خود را با برنامه سیاست خارجی و پروژه های ان، هماهنگ سازند. دستگاه دیپلماسی نیز، مسئولیت مدیریت و هماهنگی بکارگیری همه "ظرفیتهای تخصصی قدرت نرم ملی" را در محیط عملیاتی سیاست خارجی بر عهده داشته، و سایر دستگاهها، در قبال ان، مسئولیت دارند.
فضا و فرصت رفع تحریم، و ازاد شدن پتانسیل های انباشته شده در همه بخشهای نظام، همان قدر که برای رقیبان و دشمن منطقه ای ما، هراس اور است، بایستی برای خود ما، شوق اور باشد. این اشتیاق و ظرفیت ها، بایستی در سپهر و محیط سیاست خارجی، نقد پذیر شود. این امر، نیازمند هدف گذاری و برنامه است.
- توجه ویژه به ظرفیت ها و پتانسیل های همکاری جمعی، طراحی پروژه های مشترک سیاسی-امنیتی، در سطوح منطقه ای و بین المللی، و بویژه بهره برداری از فرصتهای نهفته در محیط سازمانهای بین المللی، پیرامون چالشها و تهدیدات عام و مشترک، و نیز موضوعات مستحدثه، از مسئولیتهای خاص نهادهای برنامه ریز در سیاست خارجی، بویژه دستگاه دیپلماسی میباشد.
- سامانه تولید سیاست خارجی، موضوع بسیج ظرفیتها و ابعاد قدرت نرم ملی را، جهت تکامل پارادایم سیاست خارجی، بسیار جدی تلقی نماید.

"مثلا، همراهی هیئت های بزرگ اقتصادی در سفرهای رسمی رییس جمهور، از جنبه سمبولیک، به جنبه عملیاتی و اجرایی، تبدیل گردد" (تعریف یک پروژه اضطراری سیاست خارجی)
- خصومت عربستان سعودی با ج اا، امری جدی است. از میان دو راهکار "برخورد سخت و تنبیهی - و- مدیریت و کنترل خصومت"، طبعا رویکرد مدیریتی، از همه لحاظ ارجحیت دارد. این امر، اگر چنانچه بسرعت و با دقت و بصورت همه جانبه اعمال نشود، چاره ای نمیماند، مگر کشیده شدن به ورطه برخورد سخت و تنبیهی.
حل معضل خصومت دولت سعودی، یک پروژه بسیار مهم، اضطراری و بزرگ ملی، در راس دستور کار فوری سیاست خارجی است.
توسعه وابستگی متقابل محیطی، از طریق تعریف منافع مشترک با تک تک کشورهای منطقه و قدرتهای جهان، در محیط تنفسی عربستان سعودی، و گسستن اتصالات محیطی سعودی، که مهمترین عنصر استراتژیک ریاض است، یک ضرورت امنیت ملی است. دستور کارهای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، بایستی ضمیمه پرونده پروژه گردد.

*(دانش اموخته صلح سازی و حفظ صلح. بنیان گذار موسسه پژوهشهای راهبردی تصمیم)

4949

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 504584

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۴:۰۸ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۰
    2 0
    سیاست خارجی ما که معلومه اولویت با افریقا است بعد اعراب بعد اسیا بعد امریکای جنوبی و لاتین در اخر هم اروپا و لذا باید منتظر توسعه همکاری با سومالی و جیبوتی و کومور باشیم
  • مجید RU ۱۰:۴۳ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۰
    2 0
    انصافا نکات کبیدی در این تحلیل وجود دارد که باید بیشتر مد نظر قرار گیرد مثلا بدرستی نوشته اند تبین سیاست با ثبات و پایدار . دنیا از ما انتظار یک سیاست با ثبات میخواهد که رویی ان برنامه ریزی داشته و عکس العمل نشان دهد هر چند جهان و منطقه در حال تغییر و اتفاقات جدید است ولی سیاست در حال تغییر نمیشود مثلا ما در پی نابودی داعش هستیم و امروز یا سال اینده ندارد. در کل باید گفت اینده منطقه متعلق به کشوری است که سیاست درست و منطقی و باثبات داشته باشد و صبور باشد
  • حجت IR ۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۰
    0 1
    خیلی طولانی و کتابی بود. لطفا ساده تر و صمیمی تر بنویسید.
  • بی نام IR ۱۰:۴۸ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۰
    1 0
    گاهی تغییر اولویت ها در سیاست خارجی لازم است. اگر دوران احمدی نژاد نبود خود ملت ایران هم قدر این دوران رو نمی دونستن چه برسه به خارجی ها. اخرین سال خاتمی رو یادتونه؟ همه حتی اصلاح طلبا هم به خاتمی بد و بیراه می گفتن. الان همه فهمیدن که چه دوران طلایی رو از دست دادن و قدرش رو ندونستن. این ذات انسان هست که قدر چیزی رو که داره نمی دونه.
  • سید معزالدین موسوی GB ۱۱:۱۹ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۱
    1 0
    سلام. تحلیل بسیار دقیق و علمی، منصفامه و جامعی است. در بخش موضوع برجام، بخوبی در سه سطح داده ها و دستاوردها را تبیین کرده اید. در بخش ارتباط برجام با سیاست خارجی، و ارتباط سیاست خارجی با استراتژی توسعه، بسیار دقیق و کامل، همه زوایای موضوع را دیده اید، در اخر هم که راهکارهای بسیار جامع و کاربردی ارائه داده اید. بعنوان یک متخصص سیاست و روابط بین الملل، از این مطلب تحلیلی و راهبردی شما، بسیار استفاده کرده و اموختم. از شما متشکرم. سید معزالدین موسوی. بریتانیا