به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، متن دست نوشته بهرام بیضایی که نسخه ای از آن برای خبرآنلاین ارسال شده است بدین شرح است :
زور و ناسزا زاون چِها نگُفت تا گفته شد چِها!
زاری و زیان پرواز بر زمین
زبونی زهر انگیز آزار زادگاه
زوزههای ناهَمساز زنجیرِ زنجره
نازایی زمان و زنگارِ روزگار!
یکی در زد! زاون زبانه زد
****
چون موج زنده رود
زاون زبان گشود و آواز زندگی
با لهجهیی غریب در بازیِ امید!
از جنس غربت اَش! و زنگ زمانه زد
هر روزِ آزاگار بانگ بلند دلکش ناقوس ـ
چون زخمهیی بهساز در خلوت سحر!
و آغاز شد سَرِ آغاز!
دشمنم شادنَد و من گریان خویش / مهربانی مُرد و مرگ افتاد پیش!
زاونِ قوکاسیان را یاد باد / آن که دردَش کرد جانم را پَریش!
چنگِ میش و گرگ را واپی نهاد/ تا چراغی شد به جنگ گرگ و میش!
کیش مَرگَاَش ناگهانی مات کرد / سوگِ وِی دارند هَر آیین و کیش!
مَرگ را در بَر عبای جاهلان / مرگ را داسی و دستاری و ریش!
نیش گیتی نوشِ جان پنداشتیم / مارِ حسرت میزَنَد داسِ بُلندِ خُود به خویش!
57245
نظر شما