۰ نفر
۴ فروردین ۱۳۹۵ - ۲۰:۱۷
برخورد دوگانه تمدنی ما با تفکر

ما در حرف برای دفاع از تفکر خیلی شعار داده ایم اما درست به همان اندازه بلکه بیشتر در عمل به تفکر نه بلکه بیش از آن به جهالت وفادار بوده ایم.

ما مسلمانان همیشه گفته ایم تفکر خیلی ارزش دارد، علم بسیار مهم است، دانایی ارزش زیادی دارد و دین ما در این باره تأکید زیادی می کند. شواهد فراوانی هم داریم. شواهدی از قرآن، احادیث نبوی و بویژه احادیث علوی که در باره علم بسیار زیاد و قابل افتخار است. این ادعای ما بسیار پرسروصداست و تقریبا در تمام متون قدیم و جدید آن را تکرار کرده ایم. درآمد بسیاری از کتابهای حدیثی و فلسفی ما با بیان ارزش علم آغاز می شود.
اما به رغم آن مطالب، آیا واقعا و عمیقا وفادار به علم هستیم؟ آیا از علم تفسیری داریم که واقعا عالمانه و روشنگرانه است یا آن که پای آن را بند هزار و یک شرط می کنیم و اجازه نمی دهیم در مسیر طبیعی خودش حرکت کند؟ آیا صدها پیش شرط برای آن می گذاریم تا مبادا مسیری برود که ما نمی پسندیم یا واقعا به لوازم آن پای بندیم و بر این باوریم که اگر مسیر توسعه را برود راهش همان است که خیر و صلاح واقعی ما در آن است؟
دیروز در رساله ای که یک نویسنده از قرن سیزدهم هجری (محمد کاظم هزارجریبی) نوشته چنین خواندم: «اگر یک نظر کنی، خواهی دانست که هر کفر و فسق و ظلم و خلاف حق که در عالم هست، همه آنها به سبب ترک تفکر ناشی شده است و می شود.». در ابتدای رساله اش هم گوید: «این رساله ای است در مذمت بی فکری و ترک تعقل و آن که ترک فکر باعث حرمان جنان و استحقاق نیران می گردد»
آیا جمله ای زیباتر از این هست؟ حالا سوال این است که چرا تفکر در میان ما متوقف شده و نصف نیمه میان ما ارزش دارد؟ چرا در طول تاریخ حاکمانی داشته ایم که با تفکر میانه ای نداشته اند و برای فرهنگ و اندیشه و علم ارزشی قائل نمی شدند یا اگر می شدند صرفا در حد حرف باقی می ماند؟ چرا هر بار که کسی خواست تفکری داشته باشد، به بهانه های واهی او را قیچی کردیم و اجازه ندادیم تفکر در میان ما پا بگیرد؟
کار ما شگفت است. وقتی خواستیم از سوابق تمدنی خود صحبت کنیم نمونه هایی از حرمت نهادن به عالمان و علم بیان می کردیم اما چشم خود را به روی تمامی تهاجمی که به علم و عالم می شده و هر بی هنری به هر کاری گماشته می شده، می بندیم و از آن یاد نمی کنیم؟
راستی اگر علم این قدر بین ما ارزش داشت چرا باسوادان ما در تمام دوره های صفوی و قاجاری از دو سه درصد تجاوز نکرده است؟ مگر شرط اول علم سواد خواندن و نوشتن نیست؟ بیسوادی مطلق ما که هنوز هم طبق آمارهای منتشره نزدیک ده درصد است، مهم ترین ننگی است که قرنهاست مسلمانهای علم دوست گرفتارش بوده اند.
به نظرم یک جای کار عیب دارد و ما این عیب را متوجه نمی شویم. این که ما عیب را نفهمیم، مطلب مهمی نیست، خیلی وقت ها ماشین ما هم که خراب می شود، یا خودمان بیمار می شویم، مدتها طول می کشد تا حتی پزشک متخصص دریابد که عیب اصلی ما در کجاست. در این هم نباید شک کنیم که اگر برخی از این عیوب بماند و جدی هم باشد بالاخره بدن را از کار می اندازد.
مهم این است که ما تلاش کنیم عیوب خود را بشناسیم و درمان کنیم. بی توجهی ما به علم در طول بیش از هزار سال باید یک ریشه در یک عیب اصلی در مغز ما یا عرفیات ما یا هر چیز دیگری داشته باشد.
مشکل این است که ما کلیدهای اصلی پیشرفت و ابزارهای لازم برای پیشرفت را بدست نیاوردیم. یکی از آنها چشم مسلح برای دیدن ریزها و دورها بود. دیگری رفتن از عالم شیمی، در فضای خیالی کیمیا بود. در نجوم هم، همه عالم به این بزرگی را روی شاخ یک گاو گذاشتیم و هیچ وقت جاذبه را نفهمیدیم. پزشکی ما از تقویت قوه باه فراتر نرفت و از عالم گیاهان جز مُلیّنات را نشناختیم. سهل است که یک دنیا گزاره آزمایش نشده و تجربه نگشته را به اسم علم پزشکی در کتابها آوردیم و گاه یک گیاه را برای صد بیماری تجویز کردیم.
راستی در حوزه سیاست و حقوق و آنچه آن نویسنده گفته است که هر فسق و ظلم و حق کشی ناشی از نداشتن تفکر است چه کرده ایم؟ اعتراف می کنم که در حوزه فقه و حقوق بیشترین تلاش را کردیم، اما آنجا هم یکسره پای تفکر را به پیش فرضها بستیم. بالاخره این ما نبودیم که بردگی را بدور انداختیم و دیگران آمدند و ما را مجبور کردند که برده نگیریم. حال این که خودشان صدها جنایت دیگر کرده اند و همان هم ناشی از تجاوز و جهالت بوده، بماند. اما به هر حال ما برای برکندن این معضل تفکری نداشتیم و حتی یک نفر هم در طول زمان دراز تمدن ما نگفت که این کار غیر انسانی است. یک قرن طول کشیده تا حق مردم را به رسمیت بشناسیم و هنوز هم گاه و بیگاه در آن تردید می کنیم. تفکر چیست؟‌ آیا واقعا به لوازم آن باور داریم؟
تفکر با تعارف درست نمی شود و علم و بصیرت و دانایی چیزی نیست که با محدودیت و بزن و بکوب و قلع و قمع و ناسزا و فحش بدست آید. این که هر عالمی را به خاطر اندک انحرافی ـ بزعم ما ـ یا اشتباهی سکه یک پول کنیم، و بلایی سرش بیاوریم که نتواند سرش را بلند کند، روش درستی است؟
مهم نیست که روزی صد بار کلمات ستایش آمیز از دانای را تکرار کنیم مهم این است که چه قدر در عمل به آن و تبعات آن وفاداریم. آیا چیز قابل ملاحظه ای از درآمد ناخالص ملی را به رشد علم اختصاص می دهیم؟ آیا واقعا و عمیقا به مفهوم علم و تفکر باور داریم؟‌ آیا به جز ساختمان سازی و کار سخت افزاری برای دانشگاه ها به هوا و فضای داخل آن و استاد و آزمایشگاه و کتاب و مقاله و مجله و .... نرم افزارهای مورد نیاز هم بها می دهیم؟

کد خبر 521394

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 45
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ... RO ۲۰:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۴
    16 2
    سلام و وقتتون بخیر دکتر عزیز اتفاقا روز اول عید سراغ ویدیوی شما که در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران در باره ی الگوی ایرانی و اسلامی پیشرفت صحبت میکردید؛ رفتم قبلا هم دیده بودم اما اینطور دقت نکرده بودم به دوستانی که به وبلاگ دکتر سر میزنند و این ویدئو رو ندیدن؛ پیشنهاد میکنم حتما ببیننش مطالب ارزشمندی از علم و فلسفه ی علم گفته شده است پاینده باشید و برقرار
    • بی نام IR ۰۵:۳۶ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      7 30
      اقای جعفریان تحلیل ناقص و سبکی ارائه داده اند که واقعا مایه تاسف است. حالا چون ما نتوانستیم کشفیات و اختراعات غربیها را داشته باشیم پس به علم اهمیت نداده ایم. اخر این چه جور استدلالیست انها زحمت کشیدند و ما به خواب رفتیم و انها جواب زحماتشان را دیدند، این چه ربطی به اعتقاد نظری ما به اهمیت علم دارد، در ثانی ما هم در دوره هایی طولانی پیشرفتهای بسیاری در علم داشته ایم اما این پیشرفتها باید درهمان قالب زمانی دیده شود نه اینکه با اکنون مقایسه گردد
    • بی نام NL ۱۵:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      6 4
      شما زحمت هم بکشی نمیتوانی اختراعی کنی. هزار سال سیاه. حداکثر میتوانی مونتاژ کنی یا کپی کنی. همین. چونکه این ملت با علم دشمنی ناموسی داشته و هنوز هم داره. به همین دلیله که هیچی از دانشگاه های ما بیرون نمیاد به جز مدرک پاپاسی و مقاله های بی ارزشتر از پاپاسی.
    • بی نام CA ۱۷:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      4 11
      جون عزیزم پیشرفت کدوم بود؟ مثلا زمان ارسطو چه پیشرفتی داشتیم یا زمان آکویناس و دکارت یا همین الان؟ خیام که نبوغ درخشنده ایران شناخته میشه تمام عمرش را برای پیدا کردن حل معادلات سه مجهولی در هندسه گذاشت ولی نتوانست حل کنه اینها را. بعدش ریاضیدانان غربی آمدند و حل معادلات سه مجهولی و صد مجهولی را ارائه دادند. این غربیها بودند که ریاضی را مثل بقیه چیزها به اینجاها رساندند وحتی ریشه جبررا هم با دیفرانسیل زدند. کل علم بشر از کنفوسیوس گرفته تا بوعلی سینا یک طرف و اختراع میکروسکوپ توسط غرب یک طرفه دیگه٬ تازه میکروسکوپ سنگینی میکنه روی همه علوم شرقی از ایران گرفته تا چین و هند و عرب و آفریقا. شاید حاج آقا درست میگه ما مشکل مغزی داریم.
  • بی نام A1 ۲۱:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۴
    21 2
    تفکر با تعهد در تناقضه کود حیوانی ارزشش خیلی بیشتر از تفکر سفارشیه تفکر سفارشی یعنی تئوریزه کردن کثافتکاریها. تفکر نیازی به کرسی نداره کسی هم که جیره میگیره نمیتونه آزاداندیش باشه
    • بی نام IR ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      7 0
      انفاقا اقای دکتر جیره بگیر هیچکس نیستند وکاملا اازاد اندیشند اگر میبینید که در مورد علم و پیشرفت و مطالعه و کم کاری اینگونه نظر میدهند به نظر بنده خودشان بسیار پر کار و تلاشند در رشته خود و الان که ۵ م عید است ایشان همچنان در کتابخانه مشغول به مطالعه و تحقیق هستند
    • بی نام CA ۱۸:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      3 2
      تفکر با تعهد در تناقض نیست. روشنفکری با تعهد در تناقضه و این دوتا با هم فرق دارند. شما میتوانی تعهد داشته باشی که هواپیمای مسافربری طراحی کنی و در این مورد تفکر کنی و هواپیما بسازی. ولی با این تعهدت نمیتوانی مثلا در زمینه امن بودن هواپیمای طراحی خودت روشنفکری کنی چونکه یا باید تعهدت را کنار بزاری تا روشنفکریت قابل قبول باشه یا باید به کسی که تعهدش و تفکرش در زمینه امن بودن هواپیماهاست گوش کنی. بر این مبنا کسی که تعهدی به غیر از عدالت اجتماعی داشته باشه نمیشه روشنفکر باشه ولی میتواند در زمینه تخصصی خودش متفکر باشه.
  • بی نام A1 ۲۲:۳۷ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۴
    10 4
    تاوقتیکه مافلسفه ای ایرانی درست نکنیم که تمامی جوانب زندگی، فرهنگ وعقایدمون رابااندیشیدن و اراده آزادبازتعریف کنه و مارا از دنیای سحروجادوی غزالی آزادکنه ماپیشرفتی نخواهیم داشت حتی اگرخروار خروار،توربین وماشین مونتاژکنیم. برافراشتن چنین فلسفه زندگی وترویج عمومی آن کارآسانی نخواهدبودودرشرایط ایران فقط دولت باامکانات عظیمش امکان انجام اینکارو داره چونکه بین ملت که دراین چندهزارسال بخاراندیشیدن دیده نشده، ونمیشه منتظرظهورنابغه ای ماندچه بساکه چندهزارسال دیگرهم تلف شد. بنیاداین فلسفه راهم باید روی افکارخیام، رازی، فردوسی، بیرونی وحلاج گذاشت چونکه چندان کسان دیگری راهم نداریم. اهداف این فلسفه بایدتشویق آزاداندیشیدن، دگراندیشیدن، خردمنطقی، باور به روش علمی، اراده آزاد ومقدس بودن اندیشمند، باشند.
    • بی نام IR ۰۳:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      12 4
      این تفکر ایرانی که شما می گویید اگر اهمیت و ارزش و نفوذی داشت که ایران قبل از اسلام و بعد از آن را آباد کرده بود. یک جای آن اشکال داشته که وضع به اینجا رسیده است. همین توهمات شوونیستی هم یکی از عیب های کار ماست و معلوم می شود ما برای تفکر به ما هو تفکر ارزشی قائل نیستیم و همیشه برای آن آقابالاسر می خواهیم.
    • بی نام A1 ۰۵:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      8 1
      اینکه از اشکالات تمدن ایرانی پرسیدید خیلی به جا بود بدون شک استیلای اعراب بر ایران فقط ناشی از عوامل بیرونی نبود. در آن زمان اتحاد حاکمان چین و روم برای اضمحلال ایران به شدت به بنیه دفاعی ایران آسیب رسانده بود و برای مقابله با اعرابی که زمینهای خشک و لم یزرع خود را به سودای دسترسی به سرزمین پر برکت ایران ترک کرده بودند کافی نبود اما این تنها عامل نبود عامل اصلی شکاف طبقاتی در جامعه ایران آنزمان بود حکومتی که حتی اجازه یادگیری خواندن و نوشتن را به طبقات فرودست جامعه نمیداد جایگاهی در بین مردم نداشت و شعار برابری و برادری اسلام هر چند فقط بر زبان اعراب جاری بود ولی جاذبه فراوان داشت و مردم به راحتی به آنها پیوستند ولی با تمام این تفاصیل تمدن ایرانی آنقدر قدرتمند بود تعداد حروف مجاز تمام شد
    • بی نام NL ۰۷:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      0 0
      08:23:42خوب، اگر حلاج را شقه نکرده بودند یا کتابهای رازی را نسوزانده بودند یا به نصیحتهای خیام در مورد رژیم فکری یا حداقل آشامیدنی گوش کرده بودند یا اینکه کوچکترین حرکتی در امتداد کارهای رازی و بیرونی کرده بودند یا به جای گزافه گویی فردوسی را میکاویدند و همانطورکه دانشمندان مغرب زمین از ادبیات کلاسیک به عقده ادیپ و هزارچیز دیگه رسیدن، شایدما هم به جایی میرسیدیم. این جمله حلاج که انالحق، میتونه پایه یک فلسفه انسان محور، انساندوست، انسانگرا و انسان پرور باشه. مثلا همین فلسفه انالحق راجلومیبردند خودبه خود پدیده بردگی برداشته میشد چونکه حق که نمیتونه برده بشه. ورنه که مادراین دوسه صدسال اخیرکاملاثابت کردیم که توانایی هضم فلسفه غربی رانداریم وهردفعه که سعی کردیم قورتش بدیم بلافاصله بالا آوردیم.
    • بی نام NL ۰۷:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      4 3
      08:23:42خوب، اگر حلاج را شقه نکرده بودند یا کتابهای رازی را نسوزانده بودند یا به نصیحتهای خیام در مورد رژیم فکری یا حداقل آشامیدنی گوش کرده بودند یا اینکه کوچکترین حرکتی در امتداد کارهای رازی و بیرونی کرده بودند یا به جای گزافه گویی فردوسی را میکاویدند و همانطورکه دانشمندان مغرب زمین از ادبیات کلاسیک به عقده ادیپ و هزارچیز دیگه رسیدن، شایدما هم به جایی میرسیدیم. این جمله حلاج که انالحق، میتونه پایه یک فلسفه انسان محور، انساندوست، انسانگرا و انسان پرور باشه. مثلا همین فلسفه انالحق راجلومیبردند خودبه خود پدیده بردگی برداشته میشد چونکه حق که نمیتونه برده بشه. ورنه که مادراین دوسه صدسال اخیرکاملاثابت کردیم که توانایی هضم فلسفه غربی رانداریم وهردفعه که سعی کردیم قورتش بدیم بلافاصله بالا آوردیم.
  • منصور A1 ۰۵:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    6 0
    گل گفتید اما چه سود از این بث الشکوی که خود شما هم گیر افتاده اید.
  • شمس تبریزی A1 ۰۶:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    6 19
    صبح پنجم فروردین شما به خیر حاج آقا. با غالب متن یادداشت موافقم اما عرض کوچکی دارم. فرموده اید «بالاخره این ما نبودیم که بردگی را بدور انداختیم و دیگران آمدند و ما را مجبور کردند که برده نگیریم....اما به هر حال ما برای برکندن این معضل تفکری نداشتیم». اتفاقا تفکر هم داشتیم. نمونه اش را عرض می کنم. کفاره خوردن عمدی روزه ماه رمضان آزاد کردن برده به ازای هر روز روزه خوری عمدی است قربان. به موارد دیگر اشاره نمی کنم. اگر این تفکر، مبارزه با برده داری نیست پس چیست؟ چگونه است که می فرمایید ما در این رابطه تفکر نداشتیم؟ آقا من مبارزه با برده داری را از آبراهام لینکلن یاد نگرفتم. از کسی دیگر یادگرفتم. خداحافظ شما
    • بی نام A1 ۰۷:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      16 4
      مواعظ اخلاقی هرچند زیبا برای مقابله با برده داری یک چیز است و استفاده از کشتی های توپ دار و قدرت نظامی برای جلوگیری از تجات برده چیز دیگر. کیست که نداند مسلمین خود یکی از مهمترین عوامل در برده فروشی بودند . از این حرف های زیبا چه حاصل وقتی عمل درست ضد انست
    • بی نام NL ۰۷:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      12 1
      نه نیست. تفکری که استاد اینجا به آن اشاره دارند قباحت و ضد انسانی بودن بردگی است. نه اینکه مثل داعشیا تو جنگ برده بگیره بعدش روزه بخوره و برده آزادکنه وفکر کنه خیلی هم ثواب کرده و متفکر هم هست بالاش.
    • شمس تبریزی A1 ۰۹:۳۷ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      3 15
      آقاجان بحث موعظه اخلاقی نیست. شما روزه به عمد بخوری و کفاره اش را هم ندی، حسابت با کرام الکاتبینه. اگه بحث موعظه بود که عمل نکردن بهش مکافات نداشت قربان. ضمنا بحث داعش چیز دیگر است و من در اینجا واردش نمیشم. بحث مفصل درباره برده داری مجال اش در اینجا نیست . نه شما حوصله شنیدن آن را دارید و نه این وبلاگ اجازه صحبتهای مفصل را میده. ضمنا بنده قرار نیست پاسخگوی برده داری در مثلا عربستان باشم چون کلا اختلاف ایدئولوژیک اساسی با آنها دارم و آن برده داری را نمی توانم توجیه کنم. اما یه سوال هم دارم. آیا برده داری با رعایت شرایط شرعی در اسلام حرامه؟ دلیل ارایه کنید و لطفا سوال مرا با شعارهای حقوق بشری جواب ندین
  • بی نام A1 ۰۶:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    16 0
    جناب جعفریان احسنت. اقرار میکنم که سخندان و مصالح گویید. شما خود در کسوت روحانیت هستید . جرا نمی گویید که این روحانیت شیعه بود که در دوران ناصرالدین شاه مخالف سرسخت اموزش science و دانش های نو بود. این حرف های علم دوستی هم چیزی بیش از تعارفات معمول نیست. مرحوم شیخ فضل الله شهید میفرمود اموزش شیمی و فیزیک و زبان خارجه موجب بی ایمانی و کفر محصلین است رج: تاریخ بیداری ایرانیان جناب جعفریان ظاهرا شما هم ما را گرفته اید....
  • منصور A1 ۰۶:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    11 1
    وقتی اوج تفکر اصولی اهل علم حل شبهه ی عباییه می شود و مورخ ما نمی تواند امری را که مقدس انگاشته شده تحلیل درست تاریخی و علمی انتقادی کند و آنرا یک تحول گفتمانی بنامد حاصل همین کلافگی امثال شما می شود . در نتیجه نفثة المصدور و بث الشکوای اهل تاریخ همین فرمایش های کوتاه اشاره ی حضرتعالی است و لاغیر .من نمی توانم از شما بخواهم که استنباطات کنونی خود را از تاریخ اسلام و یا تحولات تشیع بیان کنید چراکه شما هم گرفتا ر محدودیت های زمانی و مکانی و حتی معرفتی هستید و زایشی حقیقی وجود ندارد. در نتیجه پیوسته باید بین سطور را بخوانیم و خرده علم اضافه کنیم و گاهی شقشقه ای را بیان کنیم و سپس آرام گیریم.
  • بی نام US ۰۷:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    7 1
    این حوادث رانندگی نشان می دهد عیب در مخ ماست. مخ. دقت کنید. وقتی بیشتر آمار تلفات از میان بیسوادان است طبق گفته مسوول مسوولیت نشناس آیا این همه کشت و کشتار نتیجه وجود عیب در مخ ما و عقل ما نیست؟‌ کسی نمی پرسد چرا این همه کشتار؟ مگر اقتصاد و راههای پاکستان بهتر از ماست؟ پس چرا ما؟
  • علی IR ۰۷:۵۰ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    12 0
    بنام خدا اغلب روحانیون علم را در معلوماتی مانند فقه، اصول و کلام... که به غلط علوم دینی معرفی شده، خلاصه کرده اندد و دانش های دیگر را علم نمی دانند چنانکه وقتی یک روحانی وارد مجلسی شود، می گویند برای سلامتی علمای اسلام صلوات اما اگر یک پزشک یا فیزیک دان وارد همان مجلس شود، حتی ممکن است جایی برای نشستن او باز نکنند. لذا اگر روحانیون از ارزش علم سخن می گویند، به نحو غالب منظور همان سنخ معلوماتی است که خود دارند. در آن صورت به جای «خط قرمز» برای فکر کردن و تولیدات جدید اندیشه ای عرض کردن، باید از واژه های «سطح قرمز» و «حجم قرمز» سخن گفت.
  • بی نام AT ۰۸:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    8 0
    حاج آقا متاسفانه زندگی ایرانیها تماما سیاست زده شده حتی علمش. خود شما چند تا تحقسق بیطرف در مورد مسائل اجتماعی مون دیده اید که مورد استفادة مسئولان قرار بگیره و تغییر موضع بدن؟ زندگی تکراری بر اساس الگوهایی که گاه اشتباه هستند همینه نتیجه اش.
  • مانکديم A1 ۰۸:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    5 0
    ببينيد يک قسمتي در مغز هست که سخني وقتي بيان ميشود در آنجا اندکي استقرار پيدا ميکند که ميگوييم مطلب تأمل شده و فهم شده است، حالا از اين نقطه شايد تعابير مختلفي از آن شود که کاري نداريم، ماحصل اينکه جناب جعفريان عزيز، شما ميليونها سخن حکيمانه آسماني و بشري در قالب کتب اسماني و کتخطي و کتب چاپي و مقالات و پايان نامه ها وووو به زبانهاي مختلف در طول هزاران سال گذشته گفته شده است ولي چرا فهم نميکنيم؟ چرا تأمل نميکنيم؟ همه چيز را ميدانيم، به همه اينها آشنا هستيم، اما درد لا علاج بدتر از سرطان، اين است که به سان گوش نپز شديم، ميسوزيم ولي نميپزيم کسي که خواب باشد ميشود بيدار کرد ولي کسي که خود را به خواب زده باشد هرگز بايد دردمندان چاره اي بينديشند چرا ما در گوشهايمان سنگين شده است نميشويم؟
  • هانیه A1 ۰۸:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    3 0
    به نظرم خیلی ازروحانیا هم بودن که مروج مدارس نوین بودن مثل رشدیه و محمد طباطبایی و آخوند خراسانی و عبدالعلی بیگدلی و ... در ضمن یک سوال از استاد داشتم. آیا این هزارجریبی همونی نبود که ملا محراب گیلانی رو لعن می کرد به سبب داشتن اعتقاد به وحدت واجب الوجود؟ و میرزای نائینی هم تو رساله ی تنبیه الامه به این قضیه اشاره می کنه. با ارادت
  • شمس تبریزی A1 ۰۹:۲۳ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    4 8
    من یک چیزی دیگه هم عرض کنم. بودن زمین روی شاخ گاو و یا مدل زمین مرکزی بطلمیوسی غلط نیست. مدل خورشید مرکزی کوپرنیک این خصلت را داشت که برخی پدیده ها را که مدل بطلمویسی نمی توانست توضیح دهد، توضیح میداد. ضمنا مدلی بود که محاسبات در بر اساس آن راحت تر از محاسبات در چهارچوب مدل زمین مرکزی میشد. وگرنه بر اساس مدل بطلمیوسی هم میتونستن کسوف و خسوف را توضیح بدن و هم وقوع فصول سال را. هر چند که ممکن بود زمان دقیق کسوف و خسوف را نتوانند تعیین کنند. یعنی دقتش ممکن بود خطای مثلا یک دقیقه و یک ساعت داشته باشه. در هر صورت خواستم بگم مدل شاخ گاو مدل غیر علمی و خرافی نبوده. همانطوریکه مدل کیک کشمشی اتم تامسون هم غیر علمی و خرافی نبود. با تشکر
    • بی نام NL ۱۵:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      3 3
      این یعنی جهل محض. واقعا متاسفم برات. تسلیت میگم به خودت و آن نظام آموزشی که شما از آن بیرون آمدین. به هر حال جنگ با این نوع جهل باید از کودکستان و دبستان شروع بشه چونکه بعد از اینها دیگه دیره و عقاید پوسیده اثر خودش را در مغز گذاشته. باید نیوتون و داروین را برد توی کودکستانها. آره باید ازاونجا شروع کنیم. چاره دیگری نیست.
    • شمس تبریزی A1 ۱۸:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      7 1
      عزیز دل برادر. مدل زمین مرکزی یک مدل علمی است. شما از سایر فیزیکدانها بپرسید. خواهید دی آنها هم تایید می کنند. شما یک چیزی درباره دادگاه گالیله شنیده اید و بر اساس آن بنده را با اصحاب کلیسا قیاس می فرمایید. مشکل اهل کلیسا این بود که می خواستند مدل خود از عالم را به عنوان مقدسات به گالیله تحمیل کنند. اما اگر می گفتند که مدل شما بهتر از مدلی که ما اصحاب کلیسا به آن معتقدیم است و پدیده های طبیعت را بهتر تبیین می کند که دیگر حرفی نبود. آنوقت می گفتیم دست مریزاد. شما کمی درباره مدل سازی و نظریه پردازی در علوم تجربی مطالعه بفرمایید تا دست از این تنگ نظری بردارید. مدلهای علمی وحی منزل نیستتند جانم. سخن شناس نه ای جان من خطا اینجاست.
    • شمس تبریزی A1 ۱۸:۴۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      4 2
      عزیزم، متاسفانه شما در اقوال و احوال نیوتون و داروین هم به اندازه کافی غور نکردین. سعی نکنید طفلان معصوم کودکستان ها را شستشوی مغزی دهید. از جناب نیوتون بیاموزید که ایشان اهل گنده گویی نبودن. شب جمعه است نثار روح اموات و ذوی الحقوق فاتحه ای مرحمت بفرمایید. خدانگهدارتان
    • بی نام US ۱۷:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۶
      4 2
      مغالطه نکن. کدوم فیزیکدان این را که شما میگی قبول داره؟ با این اکاذیب دیگه نمیشه دنیا را فریب داد. این اکاذیب فقط مورد قبول کسانی هستند که در جهل مرکب زندگی میکنند و به دنبال توجیه عقاید پوسیده شان در دنیای جدیدند.
  • شمس تبریزی 1 A1 ۱۶:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    4 3
    سلام علیکم. منتظر بودم که فردی بیاد و برده داری را به شکل علمی رد کنه که فعلا چنین نشده. اما یه سوال دیگه دارم. فرق بین علم و هنر در چیست؟ در ایران آنهایی که به اسم دانشمند شناخته می شوند، آیا به واقع دانشمند یا هنرمند؟ مثال می زنم. شما برای آموزش ویولون می روید نزد استاد. او به شما طریق پنجه گذاری سیم ها و آرشه کشی و تولید اصوات زیبا را یاد می دهد، اما نمی داند چرا این اصوات زیبا با فلان نوع پنجه گذاری و آرشه کشی تولید می شود. چرا؟ چون او هنرمند است و نه دانشمند. در ایران می روی پیش فلان شخص که به دانشمند علوم انسانی معروف است. وقتی دقیق می شوی میبینی کار او مثل استاد ویولون است و هنرمند سیاسی، جامعه شناسی و اقتصادی و غیره است و نه دانشمند این علوم
  • شمس تبریزی 2 A1 ۱۶:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    4 4
    اگر به مدارک صادره ی مراکز آموزشی غربی هم نگاه کنید میبینید که مثلا کارشناسی ارشدی که به طرف می دهند، در عنوان مدرکش می نویسند « مستر آو آرت» و نه « مستر آو ساینس». یعنی چه؟ یعنی این به درجه کارشناسی ارشد هنر در اقتصاد یا جامعه شناسی رسیده و نه درجه کارشناسی ارشد در علم اقتصاد. خود غربی ها به غالب اینها میگن هنرمند و اسم دانشمند را به راحتی به کسی نمیدن. ما از هنرمند دانشمند درست میکنیم. به گمانم بخشی از مشکل اینه که ما فرق هنر و علم را نمی دانیم. الفاظ دهان پر کن که علم نیست. اینها حداکثر هنر است. حالا یه سوال. اینکه می گویید برده داری غلط است، منظورتان اینه که از منظر هنری نازیباست یا از منظر علمی غلط است؟ کدامیک؟ متشکرم. شب جمعه شما به خیر
    • بی نام CA ۱۸:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
      0 0
      در غرب آرت به معنی فقط هنر نیست و تعریفش خیلی گسترده تر از هنر یا فن هست. و این برمیگرده به تاریخ علمی غرب و چگونگی شکل گیری آن. مثلا همین الان خیلی از دانشگاه های غربی مدرک کارشناسی و ارشد میدن به اسم آرت در زمینه های ساینس مثلا بچلر آف آرتس در علوم مغزواعصاب یا ماستر آف آرتس در فیزیک در دانشگاه برکلی یا دانشگاه کالیفورنیای جنوبی. برده داری هم به ساینس ربطی نداره. قاطی نکن. به فلسفه ربط داره که یک ملت چطور میخواد زندگی کنه. آیا میخواد زندگی داعشیها را داشته باشه یا زندگی بشردوستانه. شما مثل اینکه دراین زمینه انتخاب خودتون را کردید پس اختیار دارید که مهاجرت کنید به سرزمینهایی که برده داری را اوج علم و ساینس میدانند. فقط مواظب باشید که خودتون برده عجمی نشین که زندگی براتون سخت میشه.
    • شمس تبریزی A1 ۰۶:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۶
      2 2
      قربون شما می دانم. اما چرا به شما مستر آو آرت میدن و نه مستر آو ساینس؟ نکته اش همین است که معماری علم نیست. هنر است. درباره سایر رشته هایی هم که ام ای میدن همینطوره. اونی که این عنوان ها را ابداع کرده میدونسته برای چی باید به فلانی ام ای داد و به دیگری ام اس. اون بابا فرق علم و هنر را می دانسته. نه اینکه مثل ما بیاد به همه بگه دانشمند.
    • شمس تبریزی A1 ۰۶:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۶
      0 3
      برای روشن تر شدن منظورم برای این دوست عزیز یه مثال بزنم. در آمریکا، مثلا دو نوع لیسانس مهندسی برق می دن. یکیش به نام مهندسی تکنولوژی برق هست که مدرک طرف بی ای خواهد بود یعنی کارشناس هنر مهندسی برق. یک لیسانس مهندسی برق هم داریم که بر روی مبانی علمی برق متمرکز میشن و فارغ التحصیل آن چیزی فراتر از یک تکنولوژیست نوع اول است. یعنی مبانی علمی این رشته از مهندسی را میداند. به این فرد اخیر مدرک بی اس میدن. یعنی کارشناس علم مهندسی برق. می بینید که دقیقا میدانن به چه چیز بگن هنر و به چه چیز بگن علم. به نظرم مرز بین هنر و علم در کشور ما مشخص نیست. یعنی تعریف فلسفی آن که مبنای تعریف کاربردی این دو نیز است هم معلوم نیست. یا حق
    • بی نام CA ۱۷:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۶
      1 1
      آدم درباره چیزی که نمیدونه نباید اظهارنظرکنه. آرت درغرب فقط به معنی هنرنیست وحتی ساینس راهم در برمیگیره. این هم برمیگرده به تاریخ دراز علم درغرب. مثلا همین الان دانشگاه برکلی و کالیفورنیای جنوبی در رشته های فیزیک یا مغزواعصاب مدرک ماسترآف آرت میدن. به طور کلی این مدارک و اصطلاحات مال اوناست و شما توانایی درک این طبقه بندیها را ندارین. برده داری هم ربطی به ساینس یا مدرک ماسترآف آرت نداره. به فلسفه ربط داره و در فلسفه غربی برده داری رد شد وغرب به تمام دنیا فشار آورد تا این پدیده ضدانسانی برچیده بشه. ولی بازهم اگر شما اینقدرطرفدار برده داری هستید که از ساینس غربی دلیل می خواهید٬ میتوانید به سرزمینهای خلیفه گرا کوچ کنید و آنجازندگی کنید. فقط مراقب باشیدکه مبدا خودتان یا نسلتان برده شوند که زندگ
    • شمس تبریزی 3 A1 ۲۱:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۶
      1 2
      با تشکر از دوست بی نام از کانادا. توصیه می کنم ابتدا تلفظ کلمات انگلیسی را یاد بگیرید و بعد درباره دانشگاه کالیفرنیایی جنوبی و غیره اظهار نظر بفرمایید. اولا ماستر نیست و مستر است ثانیا آف نیست و آو تلفظ می شود. ثالثا آرت را به معنی فن هم استفاده می کنند که از نظر بنده فن در ذیل هنر تعریف میشه. و از این جهت ایراد شما وارد نیست. رابعا آن شاخه فیزیک که در آن بی ای میدن بیشتر بر یادگیری فن یا هنر فیزیک در حل موضوعات کاربردی می پردازه و به مبانی علمی محض نمی پردازه. باز هم عرض میکنم یادگیری فن فیزیک با علم فیزیک متفاوته و من اینجا وارد جزییات نمیشم. خامسا منظورم از علم در ارایه دلیل علمی برای برده داری، نالج بود و نه ساینس و فلسفه را هم بنده در ذیل نالج و نه ساینس تعریف میکنم.سادسا خدا نگهدارتان
    • شمس تبریزی A1 ۰۶:۰۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۷
      0 1
      دکتر جعفریان عزیز سلام. دیشب که کامنت آخر را خطاب به دوست کانادایی پست کردم چیزی به ذهنم رسید که بعدا متوجه شدم که درست هم بوده. یک لحظه احساس کردم شاید ایشان ماستر را بر اساس تلفظ بریتانیایی آن نوشته باشند و پس از بررسی دیدم بله این کلمه در بریتانیا ماستر تلفظ می شود و مستر تلفظ آمریکایی آن است. از این جهت نیاز به تصحیح مطلبم بود و در این مورد عذرخواهی میکنم. اما خب در مورد آو چه در بریتانیا و چه سایر کشورهای انگلیسی زبان همه آو تلفظ می کنند و نه آف که آف با دابل اف نوشته می شود و نه یک اف. در بقیه موارد کماکان بر نظر سابق هستم و البته همانطوری که قبلا به دوستان عرض کرده بودم به علت نبود مجال در وبلاگ حاضر از ذکر دلایلم که البته ممکن است اشتباه هم باشند خودداری میکنم. مرحمت عالی زیاد
  • ربانی US ۰۵:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۶
    3 1
    سلام.من فکر می کنم وضعیت بغرنجی که در خصوص علم گرفتار شده ایم چند عامل مبنایی دارد که کمتر مورد توجه قرار می گیرد.یکی از اینها ناپیوستگی یا گسست علمی است.بویژه بعد از انقلاب.درواقع انقلاب سبب شد نوعی بازگشت به گذشته ودر عین حال خودشیفتگی در بخش مهمی از جامعه ایجاد شود و میراث گذشته را بدون پالایش احیا کند.لذا ضد علم ها هم احیا شدند.در همین حال با گسترش مدارس و دانشگاه ها پوزیتیویسم هم قوت دوچندان یافت،این دو گرایش قوی اکنون موجب دوگانه دیدن علم شده و سنتزی از آن هم وجود ندارد که بتواند پاسخگوی نیاز ما باشد.بدتر اینکه سیاست هم دخیل شد و پاره ای از متفکرانی را که امید می رفت در دراز مدت این مسائل راحل کنند به انزوا راند فعلا هم چشم انداز روشنی دیده نمی شود.
  • عباس نصر IR ۲۰:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۶
    4 0
    برادر بزرگوار آقای جعفریان با تبریک سال نو اولا جاناسخن از ضمیر ما می گویی اما علت بدبختی ما ریشه در تحجر دارد. که نطفه هر نوع تفکر جدید را خشک می کند چون تفکر یعنی نو آوری و بهم ریختن اندیشه های کلاسیک قبلی آیا اصولا چنین چیزی در ایران کنونی با همه پیشرفت هایش میسر است دیگر چه رسد به دوره قاجار که سید جمال را سوار خر لخت کردند و تا عراق بردند که چرا حرف هایی می زنی که با وضع موجود سازگار نیست و متاسفانه هیچ مرجع نقلیدی نگفت با این سید اولاد پیغمبر چنین نکنید حالا هم هیچ تفاوتی نکرده است مثلا سروش دو جمله کم وزیاد گفت خواه درست ویا غلط در شهر خودمان اصفهان پیشانی اورا شکستند و در تهران روزنامه ای اورا کافر اعلام نمود وکسی نگفت چرا حال توقع پیشرفت اندیشه می توان داشت
  • علی A1 ۲۱:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۶
    22 4
    جناب شمس تبریزی بحث با این جماعت بی فایده است. اینان فقط منتظرند کسی در کامنتی فحشی و نقدی و متلکی نثار نظام جمهوری اسلامی کند تا اینان مثبت بارانش کنند اما اگر خدایی ناکرده و نعوذ بالله در یک مسئله سخنی را گفت که مسئولان و مقامات ارشد نظام نیز همان را می گویند، با تمام توان و متحد و یکپارچه منفی بر کامنتش ببارانند تا دیگر جرات نکند سخن درباری بگوید. ملاک تشخیص حق و باطل، میزان مخالفت و موافقت با نظام است. یعنی هرچه مخالف تر، محق تر. عقلانیت مستقل و خرد تشخیص دهنده و تجربه تمییز گذار، نزد اینان مرده است. پ ن: احتمال دارد کامنت بنده نیز در دریایی از منفی ها غرق شود
  • شمس تبریزی A1 ۰۶:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۷
    7 2
    سلام بر علی آقای عزیز.سال نو مبارک. شاید حق با شما دوست عزیز باشد اما کامنت نویسی در خبرانلاین دو فایده داره. یکی اینکه ظرفیت آدم برای لیچار شنیدن میره بالا. دوم اینکه حتی نقدهای نادرست دوستان هم آدم را به فکر کردن و مطالعه بیشتر وادار میکنه. من به متلک های دوستان عادت دارم و زمانی که میبینم مثلا خیلی ها با فلان کامنت من موافق هستن احساس خماری میکنم. دوست دارم یه جورایی مشت و مالم بدن تا خستگی فکری از روح و روانم به در بره. خخخخخ. به این منفی ها حساسیت نداشته باشید که غالبا غیر واقعی و دستکاری شدن. از آنجایی که 16 جمادی الثانی است 16 مثبت علی الحساب به عنوان عیدی تقدیم شما برادر گرامی میکنم. علی جان،دوستان را خیلی جدی نگیرید. شاد و سرافراز باشید و خدانگهدارتان
  • بی نام US ۰۶:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۷
    1 0
    در باره برده داری و این که در فقه راه آزاد کردنشان هست البته و این هم فتوا در باره هزینه کردن زکات برای آزاد کردن بردگان: طایفه چهارم ارباب رقّ اند؛ و ایشان کسانی باشند که گردن ایشان در قید بندگی باشد، و در زحمت و مشقّت باشند، و در دست فاسقی باشند، و ایشان صالح باشند یا بنده ای که خود را از خواجه باز خریده باشد، زکات مال بدیشان دهند تا گردن ایشان از آن قید آزاد شود، و یا آن که بنده بخرد از مال زکات، و آزاد کند. اما حقیقت این چیزی جز ریشه کنی آن است.
  • آرش EU ۰۹:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۷
    8 2
    کتاب روح القوانین منتسکیو از اصلی ترین منابع اعلامیه جهانی حقوق بشر جلد 15 فصل 5 صفحات 258 و 259: "...این موجودات که یکسره به رنگ سیاه هستند با چنان بینی پهن، کمتر می توانند مورد ترحم قرار گیرند. بسیار سخت است که بدان باور شویم که خدا که موجودی خردمند است باید در چنین اندام سیاه و زشتی ، روان به ویژه روانی پاک دمیده باشد..." "...اروپاییان پس از آنکه بومیان آمریکایی را ریشه کن ساختند ناچار بودند که آفریقایی ها را به بردگی کشند..." این عصاره تفکر نژادپرستانه غرب درباره حقوق بشر و برده داری است
  • آرش 2 EU ۰۹:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۷
    2 2
    بخش دیگری از کتاب روح القوانین منتسکیو به عنوان اصلی ترین منبع اعلامیه جهانی حقوق بشر : "... برای ما محال است که فرض کنیم این موجودات سیاه پوستان انسان هستند، زیرا اگر آنان را انسان بدانیم ، این سوء ظن پدید می آید که پس ما دودمان مسیحی نیستیم..." " ... اگر گیاهانی که تولید شکر است وسیله جز بردگان کشت شود ، شکر بسیار گران تمام خواهد شد..." جلد 15 فصل 5 این بخش دیگری از عصاره تفکر و اندیشه نژادپرستانه و برده دارانه غرب درباره انسان هاست که امروزه در تمامی رفتار و عملکرد و موضع گیری های آنان به چشم می خورد
  • سروش A1 ۰۷:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۵
    2 0
    جناب شمس تبریزی معلوم میشود که زمین مرکزی و خورشید مرکزی را نفهمیده ای سعی کن بیشتر بخوانی و بخوانی تا بیشتر بدانی و بدانی.