بخش دوم آن به دوران مدینه تا رحلت پیامبر و بخش سوم به حوادث پس از رحلت تا شهادت حضرتش. این سه مرحله علیرغم مشترکاتشان، خصوصیات متفاوتی دارند.
بخش نخست به کودکی ایشان مربوط میگردد و مخصوصا نقشی که پس از درگذشت مادر ایفا میکند. بخش دوم عمدتا به همسرداری و تربیت فرزند راجع میشود و بخش سوم به آگاهی دادن به جامعه، برای آنکه در گیر و دار رقابتهای قبیلهای و گروهی و زنده شدن میراث جاهلی، راه راست و عقیده درست گم نشود.
در اینجا به مناسبت سالروز تولد حضرتش به بیان نکاتی چند در توضیح بخش نخست میپردازیم.
1- معروف چنین است که فاطمه زهرا (س) در سال پنجم از بعثت دیده به جهان گشود. اگرچه روایتهای دیگری هم وجود دارد. که سال تولد را کمی قبلتر میداند. اما با توجه به مجموع اقوال و قرائن میتوان نتیجه گرفت که به هر حال تولد ایشان پس از بعثت بوده است.
تا قبل از بعثت، پیامبر زندگانی آرامی داشت. مورد تکریم و احترام همگان بود. این به دلیل اصالت و معروفیت خانوادگی و قبیلهای و نیز رفتار شایسته و همراه با متانت و امانت حضرتش بود. او نواده عبدالمطلب بزرگ بزرگان مکه بود که پس از ماجرای حمله ابرهه، شأن و مقامی بیبدیل یافت. همگان کیاستش را به رسمیت شناخته و به ریاستش گردن نهاده بودند. مضافاً که کمالات شخصی و ابتکارات دیگری که پیامبر از خود نشان داده بود، موقعیت حضرتش را تثبیت میکرد که مهمترینش نصب مجدد حجر الاسود پس از جابجایی آن بود. این ابتکار مانع از بروز حوادثی خونین گردید که می توانست تمامی مکه و بلکه کل جزیره العرب را به آشوب کشاند.
اما پس از آغاز بعثت، داستان دگرگون شد. پیامبر مردم را به اسلام فرا میخواند و از آنها میخواست اعتقادات و آداب و رسوم و روابط جاهلی را به کنار نهند. مکیان این را نمیپذیرند و در برابرش میایستادند. مقاومت در برابر پیامبر هر روز بیشتر و سختتر میشد.
مشکل دو وجه داشت. وجه اول آن به بزرگان مکه و سران قریش راجع میشد. اینان نه تنها نخبگان شهر مکه که کم و بیش رهبران تمامی ساکنان جزیرة العرب بودند. اعراب این سرزمین ریاست معنوی و دنیوی آنان را پذیرفته بودند و این بدان معنی بود که آنها پاسدار مجموع میراث اجتماعی و فرهنگی و اعتقادی مردم خویش هستند و دین جدید در تقابل با این میراث بود و طبیعی بود که علیه آن به پا خیزند با وسائل و اقدامات مختلف مانع از گسترش و نفوذش شوند.
وجه دوم آن به توده مردم بازمیگشت. آنان با چنین آداب و رسوم و فرهنگ و معتقداتی خو گرفته بودند و علیرغم سختیها و مشکلات فراوان این میراث شوم و بازدارنده، بدان عادت کرده بودند. اساساً ساختارهای شخصیتی و اجتماعی آنان بر این اساس شکل گرفته و بالیده بود. آن را دوست داشتند و بلکه بدان تعصب میورزیدند.
2- ترکیب این دو واقعیت، مهمترین مانع بود و پیامبر و مسلمانان نخستین را با وضعیتی طاقتفرسا مواجه ساخت. آیات سور مکی نشان دهنده این وضیعت به واقع دشوار است و اینکه نخبگان مکه چگونه ضد تبلیغ خود را آغاز کردند و از کدامین عناصر موجود در فرهنگ جاهلی کمک گرفتند. احتمالاً مهمترین نقش عنصر "سحر" بود و اینکه پیامبر را ساحر مینامیدند و مردم را از اینکه تحت تأثیر سخنان به تعبیر آنها "سحرآمیز"ش قرار گیرند، میترسانیدند. اگر چه عناصر دیگری هم وجود داشت که بهتر است از ذکرش در گذریم. مقاومت پیامبر در قبال این هجمههای تبلیغاتی و روانی و نیز آزار و اذیت جسمی و روحی بر شدت مخالفت مخالفان میافزود.
آنچه به پیامبر مصونیت جانی میبخشید، موقعیت بنیهاشم بود که از مهمترین قبائل قریش بودند. بنی هاشم حتی قبل از تولد عبدالمطلب از شأن و احترام خاصی برخوردار بود. این اعتبار پس از ریاست عبدالمطلب افزایش یافت. پس از ایشان ریاست خاندان به ابوطالب رسید که یکی از ده پسر عبدالمطلب بود.
شرایط در مجموع به گونهای درآمده بود که نفوذ ابوطالب به مراتب کمتر از پدرش بود و در این میان عامل مالی اهمیت داشت. آنچنان زندگی بر جناب ابوطالب تنگ شد که توان اداره خانواده خویش را نداشت و لذا فرزندش عقیل را به عباس سپرد و فرزند دیگرش علی (ع) را به پیامبر. و این جریان به سالها قبل از بعثت باز می گشت. اما علی رغم این همه، او کماکان بزرگ خاندان بنی هاشم بود. خاندانی که از مهمترینها در میان قریشیان بود. قریش قبیله بزرگی اعراب ریاست مادی و معنویاش را پذیرفته بودند.
به احتمال فراوان اگر پیامبر از این خاندان نبود در همان سالهای نخست به قتل میرسید. حاکمیت قانون "ثار" و خون خواهی آنچنانکه در بین اعراب وجود داشت - و هنوز هم وجود دارد - و تعلق به بنیهاشم مصونیتی را که ذکرش گذشت موجب شد. لذا مخالفان از هیچ اقدامی به جز کشتن حضرت، فروگذار نمیکردند. این نوع اقدامات مشکلی ایجاد نمیکرد.
چنانکه گفتیم فشار قریشیان با افزایش پیروان افزایش یافت. لذا عدهای مجبور به مهاجرت شدند. مهاجرت به خارج از منطقه عربی. چرا که تمامی اعراب علیه آنان بسیج شده بودند و یا آنکه امکان داشت بسیج شوند. آنها به حبشه رفتند تا از گزند معاندان به دور باشند.
این ابتکار مکیان را به این نتیجه رساند که بهتر است تمامی خاندان بنی هاشم تحت محاصره اقتصادی و اجتماعی قرار گیرند. پیامبر از آنان بود و موقعیت این خاندان بود که مصونیت حضرتش را تأمین میکرد. در نهایت تصمیم گرفتند که تمامی خاندان را مورد محاصره قرار دهند. اعم از آنکه مسلمان شده باشند و یا نشده باشند.
این محاصره سه سال به طول انجامید. از سال هفتم تا دهم بعثت. و مجموع خاندان بنی هاشم زندگانی بسیار سختی را سپری کرد. به ویژه در مورد مواد غذایی. هدف آن بود که پیامبر را به زانو درآورند و بهترین راه آن بود که بنی هاشم را در مقابل حضرتش قرار دهند و مناسبترین وسیله تحریم اقتصادی و غذایی بود.
در مناسبتی دیگر میباید به داستان این تحریم و پایداری و فداکاری خاندان بنیهاشم پرداخته شود. اما نتیجه تضییقات و سخت گیری ها این شد که دو پشتیبان بزرگ پیامبر، حضرات ابوطالب و خدیجه در آخرین سال تحریم در فاصلهای کوتاه زندگانی را بدرود گفتند و پیامبر آن سال را "سال سوگ" نامید. به احتمال فراوان این جریان ناشی از ضعف مفرطی بود که این دو شخصیت سالخورده را به سختی رنجور و کم توان ساخته بود.
3- مدتی پس از درگذشت این دو یار عزیز و فداکار محاصره اقتصادی و اجتماعی پایان یافت. و بنی هاشم «شعب ابوطالب» را که به مدت سه سال در آن عملاً زندانی بودند، ترک گفتند. مطمئناً این حوادث و نیز فوت مادر و عموی پدر، دخت کوچک پیامبر را به شدت آزرده ساخته است این جریانی طبیعی است. از آن پس این فاطمه است که به پدر آرامش میبخشد. و در چارچوب موقعیت زنانه خویش از او حمایت میکند و از آن پس به "مادر پدرش" تبدیل میشود. عبارتی که پیامبر بارها بیان فرمود.
سال دهم تا سیزدهم بعثت به واقع سالهای طاقت فرسایی است. اقدامات ایذایی قریشیان و به تبع آنان مکیان و دیگر اعراب به اوج خود میرسد. در حالی که پشتیبان بزرگ، جناب ابوطالب و تنها همسر ایثارگر پیامبر رخ در نقاب خاک کشیده بودند. یادگار ابوطالب، علی جوان است و یادگار خدیجه، فاطمه. عملا این دو هستند که موجب آرامش خاطر پیامبر میشوند.
روزی پیامبر در مسجد الحرام در حال سجده بود. به تحریک و دستور برخی از بزرگان قریش که در مسجد حضور داشتند یکی از غلامان شکمبه شتری را که ذبح شده بود بر سر حضرت میاندازند. وضعیت به گونهای در می آید که ابوجهل در حالیکه نشسته بود از شدت خنده از پهلو بر روی زمین قرار میگیرد. اما کسی نبود و شاید جرات نداشت که شکمبه را بردارد. تا آنکه فاطمه زهرا به مسجد میآید و چنین میکند.
اطلاعات فراوانی در مورد وضعیت داخلی و زندگی خانوادگی پیامبر پس از خروج از شعب ابوطالب در دسترس نیست. اما با توجه به شرائط آن ایام میتوان گفت که دخت گرامی حضرتش مهمترین عامل تسلّای پدر در درون خانه بوده است و شاید به همین علت بود که پیامبر او را "مادر پدر" نامید و حداقل این است که این جریان بخشی از علت بیان چنین وصفی بوده است.
عمر کوتاه بانوی بزرگ دخت گرامی پیامبر اسلام (ص) سه مرحله متمایز داشت. بخش نخست آن به دوران مکه بازمیگردد.
کد خبر 523871
نظر شما