۰ نفر
۱۷ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۴
رضا شاه سوار چه موجی شد و به قدرت رسید؟

بهانه این نوشته کتابی است از علی دشتی که آن را در جریان جنگ جهانی اول ترجمه و در سال 1302ش به سردار سپه تقدیم کرده است.

برآمدن رضاشاه از دل جنبش مشروطه خواهی، یعنی درست 14 سال پس از انقلاب مشروطه (فاصله سالهای 1286 _ 1299ش) پدیده غریبی است، اما امری است که اتفاق افتاده، و وی تا 21 سال بعد یعنی سال 1320 بر تخت شاهی ایران تکیه زده است.
همیشه گفته اند که رضاشاه بیسواد بوده است. محتملا مقصود تحصیلات کلاسیک بوده و الا چنان که باز اشاره شده، نوشتن و خواندن می دانسته، و بسا به دلیل بودن میان قزاق های روس، اندکی روسی هم بلد بوده است.
اما برای همه این سوال هست که اگر او در جایگاه بالایی از لحاظ فرهنگی نبوده، چه کسی پشت صحنه این تغییرات گسترده بوده و رضاشاه عملا در کجای کار قرار داشته است؟ آیا اینها افکار شخص وی بوده یا آن که کسانی بوده اند که او را هدایت می کردند؟
شاید تصور شود که انگلیسی ها کار طراحی این نقشه ها را دنبال کرده اند. در این باره همیشه حدسهایی را زده می شده و در ذهن مردم ایران هم نقش انگلیس همیشه پشت سر همه توطئه ها و اقدامات سیاسی خاص بوده است. حتی در همین روزگار ما، شخصی که در قم خیلی سیاس بود،(از زمین خوارهای عامی) و با زیرکی حق این و آن را می خورد، به نام فلان انگلیسی نامیده می شد! تنها دلیل چسباندن این لقب به خاطر رفتارهای زیرکانه او برای فریب دیگران بود. با این حال، سیاست های استعماری انگلیس در ایران در طرح های کلان همیشه فعال بوده اما این که تصور شود پشت سر هر حادثه ای حضور دارد، نیاز به شواهد بیشتری دارد.
مسلما باید به دو نکته توجه داشت. نخست بستر داخلی ایجاد شده در جریان انقلاب مشروطه و پس از آن بود، بستری که بیشتر افراد موثر و فرهیخته آن را قبول داشتند، فارغ از این درست باشد یا خیر، و آن این که ما عقب افتاده ایم و باید برای این کار چاره ای بیندیشیم. این عقب ماندگی، در مقایسه با اروپا تعریف می شد. بنابرین ودرست همین جا، بند دوم این اصل این بود که ما باید از فرنگی تقلید کنیم تا بتوانیم این عقب ماندگی را جبران کنیم. بخش عمده تفکر در چند دهه پیش از مشروطه و بعد از آن، بر محور این نکته بود. هر کسی راه حلی می داد و اغلب سعی می شد برای راه حلها، وجهی تاریخی در نظر گرفته شود. متدینین، سیاسیون، روشنفکران و طبقات دیگر حتی نظامیان برای این مسأله راه حل داشتند.
در چنین فضایی، شماری روشنفکر از میان طبقات مختلف و حتی روحانیون پدید آمدند که منادی تغییرات بودند. تغییراتی که بتواند این عقب ماندگی را جبران کند. همان عقب ماندگی که هزاران برگ رساله و مقاله در باره آن در کتابچه ها پیش و در عصر مشروطه و روزنامه های آن دوره نوشته شده بود.
این افراد با حمایت طبقه متوسط، توانستند صدای خود را به دیگران برسانند. عده ای هم سنت گرا بودند به تدریج با دیدن تغییرات عقب نشینی کردند. دلیلش هم این بود که وقتی راه حلی نداشتند، و زمانی که می دیدند همه چیز برخلاف میل آنها پیش می رود، ناچار باید منزوی می شدند. برخی از این افراد، می خواستند دین خود را حفظ کنند، و گاهی هم عملا در سازوکار جدید، بلااستفاده مانده بودند. تجدد که آمده بود و بخش عمده نیروهای مذهبی را کنار زد، چنان که مشروطه سیاسی سبب شد که عده زیادی از سیاستمداران قدیمی قاجاری خانه نشین شوند، همانها که در ابتدای کودتای سید ضیاء بسیاری شان به زندان هم افتادند و این یعنی این که باید از صحنه کنار بروید.
در این مدت، نیروهای تازه ای رشد کردند. اینها کسانی بودند که برنامه ای برای تغییر به سمت تجدد داشتند. رضاشاه این زیرکی را داشت که موج جدید را حس کند. همین کافی بود که او بتواند به آرزوی خود که گرفتن قدرت و سلطنت بود برسد. این موج، بسیار عمیق بود. موجی بود که نیاز تازه ای را برای جامعه می طلبید. در این شرایط، اگر قدرتمندی که در ضمن باهوش هم هست، بتواند درک کند، به راحتی می تواند سوار آن شود و رضاشاه سوار شد و تاخت و تا شهریور 1320 رفت.
بنابرین بسیار طبیعی و آرام، بین سردار سپه و شماری از روشنفکران ارتباط و اتصال برقرار شد. البته مرحله نخست، نظامیان بودند که سوار موج دیگری بودند. آن موج، ناامنی و طلب و درخواست برای ایجاد امنیت بود. در یک مقطع، نظامیان این کار را با استبداد تمام انجام دادند و به خواسته های خود رسیدند. این بار نوبت بخش دوم یعنی روشنفکران تجددگرا بود که سوار موج بعدی بودند.
در واقع امنیت و پیشرفت دو نکته اصلی بود که اولی بدست نظامیان به فرماندهی سردار سپه و دومی به دست روشنفکران زیر سایه قدرت رضاشاه به انجام رسید. همه اینها وقتی ممکن بود که آن بستر فراهم باشد.
یکی از این روشنفکران روزنامه نگار که به تدریج برآمد، علی دشتی بود. در باره وی فراوان گفته و نوشته شده است. علی دشتی درس طلبگی خوانده بود، اما به سرعت روی به تجدد آورده و یادگیری فرهنگ جدید، از منادیان اصلاح طلبی از طریق روزنامه نگاری شد. در واقع، او از معدود افراد سیاستمداری است که سوار بر روزنامه به قدرت می رسند، چنان که برخی از راه نظامی گری، یا تجارت، یا دانشگاه به این مقامات دست می یابند. وی عربی را زمان طلبگی در عراق فرا گرفته بود و کتابی را که ذیلا معرفی خواهیم کرد از عربی به فارسی درآورد.
کتاب «تفوّق انگلوساکسون مربوط به چیست» نوشته ادمون دمولن و ترجمه علی دشتی در سال 1302 ش منتشر می شود. این کتاب به دلایل برتری انگلیسی ها در تمدن جدید بر سایر دول اروپایی پرداخته و جنبه های مختلف آن را در مقایسه با فرانسوی ها و آلمانی ها مورد بررسی قرارداده است.
علی دشتی در مقدمه نوشته است: «کتاب تفوق انگلوساکسون بهترین کتابی است برای مطالعه ملل شرق و مخصوصا ایران، زیرا سر ارتقا و جهانگیری یک ملت بزرگی که سزاوار است سرمشق زندگانی تمام ملل دنیا شود در آن مندرج است».
وی ادامه می دهد: «در این یک مساله شبهه نیست که انگلوساکسون از تمام ملل اروپ از لحاظ سیاست و تجارت و عمران و سیادت بر دنیا مقدم است. یک ملت متمدن بزرگی مثل فرانسه که تاریخ عظمت و بزرگواری او قبل از انگلستان شروع می شود بالطبیعه نمی تواند این تقدم مدهش انگلستان را با نظر بی اعتنایی نگاه کند».
وی پس از توضیحاتی ادامه می دهد: «نویسنده این کتاب معتقد است که برای رقابت و خدمت با انگلیس، تنها اظهار خشم و غضب کردن کافی نیست، باید فکر کرد و علل ارتقاء و تقدم آنها را پیدا کرد و به تمام وسائلی که آنها را بر دنیا سیادت داده است مجهز شد. در حقیقت این کتاب به منزله یک دستوری است که از طرف یک نفر متتبع اجتماعی به ملت فرانسه تقدیم شده است».
علی دشتی می نویسد این کتاب را در سال 1333 ق در جریان جنگ جهانی ترجمه کرده است «زمانی که احساسات ما و تمام ایرانی ها بر ضد سیاست انگلیس و روس بود» اما به دلیل محتوای آن، تحت تاثیر این شرایط قرار نگرفته و آن را ترجمه کرده است. چرا که به نظر وی « کتابی است اساسی که آن مللی که بیشتر از انگلستان زحمت دیده و نسبت به آن بیشتر متغیر هستند، بیشتر لازم است آن را بخوانند».
وی این کتاب را در سال 1302 ش به سردار سپه تقدیم کرده است. دلیل آن واضح است، او آمال و آرزوهای خود را بر اساس این کتاب تعریف می کرد و بر آن بود تا از قدرت سردار سپه که از همان زمان روشن بود که ماندنی است نه رفتنی، برای تغییر و رفتن به این سمت استفاده کند. کتاب در بیش از چهار صد صفحه، از زبان یک فرانسوی، تلاش کرده است زندگی خصوصی و عمومی این سه ملت را بحث کرده و دلایل برتری انگلیسی ها را بر آنان به خصوص فرانسوی ها روشن کند، اما فی الواقع این کتاب عملا تاریخ تجدد، تغییرات، اصول تربیتی جدید، اقتصاد و تجارت و عمران و تمامی مباحثی است که می بایست در تغییرات جدید مورد تقلید قرار می گرفت.
بدین ترتیب همین کتاب، به راحتی می تواند شرایطی را که ما در آغاز دوره جدید ایران داشتیم نشان دهد. بدون شک در این دوره، انگلیسی ها، همچنان به دنبال مطامع خود بودند، و یقینا صلاح مملکت ما را نمی خواستند، اما به دلیل موقعیتی که داشتند، برای روشنفکران ما یک الگوی تمام عیار به حساب می آمدند و برنامه روشنفکران ایرانی زیر چتر قدرت رضاشاهی، بسیار روشن بود. دقیقا همین اصولی که در این کتاب شرح داده شده است.


رسول جعفریان

رسول جعفریان

کد خبر 524422

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 34
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۳:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۷
    12 56
    موج را سید ضیا ایجاد کرد که خودش سرسپرده انگلیس بود. البته آن زمان اصولا احتیاجی به ایجاد موج نبود.
    • بی نام IT ۱۷:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۷
      23 83
      بزرگترین دستاورد رضا خان این بود که اولین سر سلسله پادشاهانی بود که به وسیله خارجیان به حکومت رسید.به وسیله خارجیان ادارره شد و در نهایت هم اولین پادشاه کبیری بود که بدون زدن یک شمشیر و پرتاب یک تیر قدر قدرتانه گریخت ولی اربابان او را رها نکردند و اولین شاهنشاه ظل الهی بود که در تبعید و در زندان ارباب مرد.
    • بی نام GB ۱۶:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
      11 33
      ركوردهاي رضاخان : اولين شاهي كه توسط بيگانگان يعني انگليسي ها به سلطنت ايران رسيد اولين شاهي كه از دلاكي و مهتري اسب به شاهي رسيد اولين شاهي كه توسط بيگانگان يعني انگليسي ها از سلطنت خلع شد بعد اتمام تاريخ مصرف اولين شاهي كه بدون مقاومت كشور را تسليم بيگانگان كرد اولين شاهي كه با فرارش از ايران مردم كارناوال شادي در خيابانها را انداختند
  • بی نام IR ۱۳:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۷
    31 3
    در این باره باید تحقیق بیشتری بشه
  • بی نام NL ۱۴:۴۳ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۷
    19 16
    ما به کتابهای بیشتری از این نوع احتیاج داریم. در زمان رضاشاه وحتی قبلتر از آن ادعا میشد اگر حکومتی سنتی و با قوانین سنتی بیاد مشکلات حل خواهند شد و ایران به کشوری متمدن و پیشرو ملتهای دنیا مخصوصا مسلمان تبدیل خواهد شد. وقتی حکومت سنتی آمد گفتند باید از مالیزی و دوبی الگو بگیریم... آیا این نشانی از سرگردانی ما نیست؟ البته این کتاب که فقط یک ترجمه است و به ما هم ربطی ندارد چون برای فرانسوی ها نوشته شده که خود ملتی باهوش و مترقی بودند و هستند. تنها کتبی که شاید برای ایرانیان نوشته شده کتب دکتر آرامش دوستدار استاد دانشگاه تهران هستند که اینها هم راه حلی ندارند و فقط به تشخیص و تشریح مشکل پرداخته اند. ما باید فکری اساسی برای این عقب ماندگی مان کنیم همانند فکری که شاه ژاپن امپراتور میجی کرد.
    • بی نام A1 ۱۸:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۷
      25 3
      مشکل اینه که ما در ایران و خاورمیانه چیزی به نام عصر روشنگری نداشتیم . ما احتیاج به چند تا فیلسوف این جهانی داشتیم تا مشخصادر مورد مسائلی که روی زمین وتوسط ادمها باخواستها کاملا این جهانی اتفاق می افتد بحث کنند .
    • شمس تبریزی A1 ۰۵:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
      0 27
      دوست عزیز، از ملت جز معدودی غزالی را نمیشناسن لذا ملت را در این موضوع متهم نکن اما به شما عرض کنم که اگر ملت میدونستن غزالی کیست، اول نام آن خیابانی را که در تهران به نامش کردن عوض میکردن. اما در مورد حلاج هم عرض کنم که گول شعر خواجه را نخوان که گفت حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید. شما می گویی حلاج ارزش انسانی را فهمیده بود؟ این را از کجا می گویی؟ نکند چون میگفت انی انا الله سبحانی ما اعظم شانی، خیال کرده ای که ارزش انسانی را فهمیده بود. او اگر انسان بود همچین حرفی نمیزد. در آخر اینکه اولا عرض کنیم نصیب است و نه نسیب و ثانیا عرض کنم در ایران هیچگاه کسی پرسیدن را مذمت نکرده، آنکه پرسش را مذمت میکرد آخوندهای کاتولیک و همان غربی هایی هستن که شما هم خیلی کشته مرده حقوق بشرشان هستی. خدانگهدار
  • بی نام A1 ۱۵:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۷
    27 0
    در اواخر قرن 19 اصطلاح مرد بیمار برای توصیف حال روز کشور های ضعیف و ورشکسته بکار می رفت مثل مرد بیمار اورپا برای عثمانی ومرد بیمار اسیا برای چین. جالب است بدانید در جنگ جهانی اول باوجود اعلام بی طرفی دولت ایران این بی طرفی نقض گردیده ونیروهای روس عثمانی وانگلیسی هرکدام بخشی از کشور را اشغال کردند. و با خارج کردن غلات از کشور به یک قحطی بزرگ دامن زدند بابیش . در حقیقت ایران به نوعی مرد مرده اسیا بود. باوجود چنین شرایطی بود که روشنفکران تن به یک نوسازی امرانه در قالب دیکتاتوری دادند.
  • بی نام NL ۱۵:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۷
    5 0
    ما به کتابهای بیشتری از این نوع احتیاج داریم. در زمان رضاشاه وحتی قبلتر از آن ادعا میشد اگر حکومتی سنتی و با قوانین سنتی بیاد مشکلات حل خواهند شد و ایران به کشوری متمدن و پیشرو ملتهای دنیا مخصوصا مسلمان تبدیل خواهد شد. وقتی حکومت سنتی آمد گفتند باید از مالیزی و دوبی الگو بگیریم... آیا این نشانی از سرگردانی ما نیست؟ البته این کتاب که فقط یک ترجمه است و به ما هم ربطی ندارد چون برای فرانسوی ها نوشته شده که خود ملتی باهوش و مترقی بودند و هستند. تنها کتبی که شاید برای ایرانیان نوشته شده کتب دکتر .... ... استاد دانشگاه تهران هستند که اینها هم راه حلی ندارند و فقط به تشخیص و تشریح مشکل پرداخته اند. ما باید فکری اساسی برای این عقب ماندگی مان کنیم همانند فکری که شاه ژاپن امپراتور میجی کرد.
    • شمس تبریزی A1 ۰۶:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۰
      0 7
      هلندی عزیز شما یه بار همین کامنت را بالاتر نوشتی، و همه خواندن. دوباره اومدی عین همون رو یه ساعت بعد دوباره نوشتی؟ خخخخخخخ
  • بی نام A1 ۱۶:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۷
    33 1
    متاسفانه مسلمانان استاندارد خاصی برای زندگی دنیوی ندارند و ازش یک انسان مسلمان با انسان در سایر ادیان یکسان نیست و باعث شده مسلمانان باهوش برای زندگی بهتر خارج شوند. مثلا وقتی در سایر ملل 1 نفر غیر مسلمان میمیرد انگار 1000نفر مرده اند ولی در منا 1000نفر مرد انگار 1 نفر مرده و رهبران انها نسبت به ان بی توجه اند و الان هم تنها راه نجات را کسب فیض از مسیح و بودا و یهود میدانند ... و در عمل اقدام خاص ملموس نتوانسته اند کنند جز صادرات مواد خام و غیر تکنولوژیک و درامد از جریمه خودرو و کارهای خدماتی مثل واردات پورشه و اجناس لوکس بی مصرف و غیر ضرور
  • شمس تبریزی A1 ۱۷:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۷
    8 29
    علی دشتی در مقدمه آن کتاب نوشته «کتاب تفوق انگلوساکسون بهترین کتابی است برای مطالعه ملل شرق و مخصوصا ایران، زیرا سر ارتقا و جهانگیری یک ملت بزرگی که سزاوار است سرمشق زندگانی تمام ملل دنیا شود در آن مندرج است». برای پاسخ به سوال «تفوّق انگلوساکسون مربوط به چیست» دشتی باید کتاب « ریشه ی نژاد آنگلوساکسون» نوشته شده توسط توماس ویلیام شور را میخواند. این نویسنده سال 1905 درگذشته و خودش بریتانیایی بوده و در زمان دشتی هم کتابش منتشر شده بوده. کتاب مفصلی است. دشتی اگر آن کتاب را می خواند همچین حرفهایی نمیزد و آن کتاب را هم به رضا خان تقدیم نمیکرد. بیچاره مملکتی که روشنفکرانش امثال دشتی باشند. عزت زیاد
    • احسان A1 ۱۰:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
      12 0
      دیگه دشتی باید چیکارا می کرد؟
    • شمس تبریزی A1 ۱۳:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
      0 19
      دشتی اول همین یه کاری را که بنده عرض کردم، میکرد تا بعد دومیش را میگفتم. خخخخخخخخخخخخ
  • ربانی A1 ۱۷:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۷
    25 2
    سلام.باتشکر از ارسال معرفی کتاب دشتی ،به نظر می رسد کم کم میتوان رضاشاه را تاریخی دید و او را مثل دیگران تحلیل کرد .من گاهی فکر می کنم که انقلاب اسلامی در ظرفی امکان تحقق یافت که رضاخان فراهم کرده بود ،به عبارت دیگر وقتی این ظرف که همان نظام دیوانی و بوروکراسی رضاخانی بود در چنبره انقلاب افتاد انقلاب پیروز شد و هنوز هم ما در همان ظرف یا ساختار یا چارچوب داریم پیش می رویم.در واقع اگر رضا شاه با روحانیت در نیفتاده بود بعید بود به این عاقبت دچار شود گواینکه عامل اصلی سقوطش سیاست خارجی وی و شرایط جهانی بود و همراه شدن با آلمان.وای بر مغلوب به هر روی چه خوب است مورخی بصیر و واقع بین و دین مدار و زمان شناس تاریخ تحلیلی ظهور و سقوط او را بنویسد پیش از آنکه قبله عالم نویس ها کار را به دست گیرند.
  • ربانی IR ۱۷:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۷
    28 1
    اگر کسی تاریخ غیر رسمی مردم ایران در دوره قاجار یعنی مثلا سیاحت نامه ابراهیم بیگ و خاطرات حاج سیاح و خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی را بخواند و اوضاع اسف بار پس از مشروطه را هم بداند آمدن رضاخان را ضرورت تاریخی می داند.کاری به اقدامات بعدی او ندارم.متاسفانه نفرتی که در نسل های پس از او نسبت به وی ایجاد شده هنوز نمی گذارد واقعیت تاریخی ظهور او درک شود ولذا نخست ،جور دیگر باید دید،تا زمینه برای نوشتن تاریخ خدمات و خیانت های رضاشاه ،بی طرفانه ،فراهم گردد.به هر حال تاریخ پهلوی در فرایند تاریخ معاصر رسمی ایران هنوز حلقه مفقوده است.
  • بی نام DE ۲۰:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۷
    25 1
    جناب استاد من کازرونی زاده ام. مرحوم پدرم تعریف می کرد که در عصر پس از جنگ جهانی اول و شیوع وبا و انقلاب مشروطه امنیت و رفاه وجود نداشت و شب دزدها مغازه های بازار را بی هیچ مانعی خالی می کردند در حدی که کسبه اندک دارایی و کالاهایشان را شب به خانه خود می آوردند و صبح می بردند. حداقل کار مثبت رضاشاه برقراری امنیت و رفاه نسبی بود. عامه مردم رضاشاه را می پسندیدند و پسرش را در مقایسه بیعرضه می دانستند. مخالفین ایشان هم صرفا محدود به سیاسیون رقیب و سیستم مذهبی کشور بودند. در مجموع مقاله تان منصفانه بود.
    • بی نام A1 ۱۶:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
      5 8
      رضاشاه در همان دوره سردار سپه و مسول امنیت بوده.
  • بی نام CA ۰۳:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
    4 16
    مطالب نویسنده و نظر دهندگان با ارزش بودند. خشنود شدم که افراد اندیشمند چه موافق و چه مخالف واقعیتهای تاریخی مثبت و منفی را بخوبی درک نموده اند نکته ای اضافی بر انچه تحریر شده . کشور ما با قومیتهای مختلفه بهتر است بطور مرحله ای و پیوسته از مردم پیشرفته و دارندگان علم و دانش سایر کشورها بیاموزند که میشود در کنار اعتقادات با تمدن و پیشرفت همه جانبه از جمله در علم و دا نش در بخش صنعت و کشاورزی و تکنولوژی که بحقیقت از واجبات لازمه برای پیشرفت کشور مهم میباشند فرا بگیرند. اغاز تغیرات متعاقب دوران خموده گی قجری در حقیقت از عصر مشروطیت اغاز گردیده که ماحصل ان اقدامات و روشنگریها و تغیرات مرحله ای بوده و میباشد که حال حاضر را شاهد هستیم و لی بایستی با کوشش بهتر بیاندیشیم و فرا بگیریم .
  • منصور US ۰۵:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
    7 2
    بهمریختگی کشور در 14 سال پس از مشروطه در تمامی گوشه و کنار آن به حد غیر قابل تصوری بود تمرکزگرایی قدرتمند و حفظ امنیت ضروری می نمود ظهور رضا خان بازتاب این شرایط بود که از طرف نخبگان و توده مردم طرفدار این گفتمان به شدت تقویت می شد.روحانیون بزرگی همچون نایینی رضا خان را تایید کردند. تقاطع پیوند منافع توده مردم نخبگان متجدد و غیر متجدد و روحانیون بزرگ بعلاوه زیرکی و هشیاری رضا خان این فرایند را پیش برد.زمینه بین المللی نیز مساعد بود .تولد اقتدار رضا شاهی محصول این پیوندها بود.رضا خان در آغاز منجی به شما ر می رفت .کم کم انحراف یافت . قدرت او را مانند هر دیکتاتور دیگر مست کرد. سکوت مردم علامت بزرگ این وضعیت نا میمون بود .فواره بی توجه به نارضایتی مردم پیش می رفت و با تلنگر خارجی فروریخت.
  • حسین RO ۰۶:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
    6 1
    جناب جعفریان همگام بازمانه سخن گفته اید ودردل زمان آغاز مشروطه سخن نگفته اید مردم آن روزگاراز دوامردرآسیب بوده اند یکی استبدادداخلی که زیرسلطه قدرتهای جهانی بوده واین به ناچار بوده است زیرا قدرت های جهانی برای تثبیت خود نیازمند فضای حیاتی بوده اند وبهرروی تلاش میکرده اند دیگران را مهار کنند ودیگری قدرت مذعبیون روحانیون بوده است مشخص است که اگر بخواهیم به درستی شرایط مردم وکشوررادرآن دوران بررسیم تنها دربار متهم نیست بلکه توجیه گران حکومت که روحانیون باشند نیز موردسوال اند واین نکته به دلیل نفوذ روحانیون هنوز بعد صد سال ساده نیست .روی کارآمدن رضا شاه هم زمان با روی کارآمدن حائری درقم وتشکیا حوزه قم است ودرواقع رضاخان وحائری دئبال حاکمیت بعد ازمشروطه هستند ودلیل مانائی استبداد هم این امراست
  • چکو IR ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
    15 3
    سالهاپیش،سرکلاس فوق لیسانس وبهنگام ارایه کنفرانس،بدلیل خستگی ناشی ازرفت وامدبین مشهد تهران غفلتا رشته کلام راگم کردم،برای اینکه خودراازتک وتانیاندازم روبه استادادامه دادم:دردوره محصلی میخواندم یکی ازشاهکارها کشیدن راه اهن بوده است همین مطلب را سالهاسرکلاس تدریس میکردم ولی امروزه بعینه این را لمس میکنم:دیروزتاساعت 2/30 هزارکیلومتردورترازاینجاسرکارم بوده ام دیشب راباارامش ودرقطاربراحتی خوابیده اکنونهم خدمت شمایم وعصرهم عازم وپس ازطی 1000کیلومترصبح فرداهم اداره سرکارم.باشرایط وامکانات زمان ساخت راه اهن واقعا نمیتوان انراشاهکاری دانست؟ مقدمه مطلب شما بسیاربجابود شواهددیگری درگوشه وکنارایران موجوداست.
  • شهاب IR ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
    3 3
    البته در برآمدن رضاخان، روحانیت هیچ هیچ هیچ نقش نداشت
    • mahcyp US ۱۴:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
      15 2
      بروید نام علمای شرکت کننده در مجلس موسسان را ببینید وهمچنین در غوغای جمهوری خواهی موافقت علما با خلع قاجار را مطالعه کنید.حمایت آیت الله نایینی که اظهر من الشمس است.
    • mahcyo US ۱۴:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
      11 0
      علماي نجف همچون سيدابوالحسن ­اصفهاني، آيت­الله ­آقا ضياءالدين عراقي، آيت‌الله مهدي خراساني، آيت‌الله جواد صاحب جواهر و محسن علاء المحدثين در اسفند 1304 تلگراف‌هاي تبريك فرستادند. به عنوان مثال، آيت‌الله آقا ضياءالدين عراقي تلگرافي بدين شرح فرستادند: «امروز كه بحمدالله و حسن تاييد، سلطنت ممالك اسلاميه مفوض به ذات مقدس ملوكانه است رجاء واثق آنكه آمال و آرزوهايي كه از قديم زمان داشتيم از تقويت ملت و تشييد دين مبين و اعانه مظلومين و اغاثه ملهوفين و رعايت رعيت و بسط معدلت و امنيت و امر به معروف و نهي از منكر و غيرها در اين عهد سعيد كاملاً صورت پذيرد»
    • شمس تبریزی 1 A1 ۲۲:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
      0 8
      آخه رضا اوایل، روز عاشورا گل میمالید سرش و پابرهنه عزاداری میکرد. اونهایی که بهش تلگرام تبریک دادن فکر نمی کردن 10 سال بعدش میاد حجاب از سر زنها بر میداره و عرق با باند رول دولتی میفروشه. ضمنا ازش تعهد به تدین گرفته بودن. آیت الله قمی یکیش بود. البته وقتی وارد حرم حضرت معصومه شد و شیخ محمد تقی بافقی را به خاطر اعتراض به حضور دختران بی حجاب شاه در حرم به چوب بست، فهمیدن مار غاشیه بوده و اینها خبر نداشتن. شبها اردشیر جی پیش از سلطنت رضا براش داستان میخوند و در قصه های اردشیر همیشه صحبت از این بود که اخوندها مردم را عقب نگهداشتن و رضا هم بر افروخته میشد و چهار تا فحش حواله آخوندها میکرد. ارتشبد طوفیان میگه
    • شمس تبریزی A1 ۲۲:۳۶ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
      1 10
      سادات دربندی پسرخاله های من بودن و من یادم میاد رضا اون موقع که سردار سپه بودبا اهل و عیالش شام غریبون میومد تو هیات اینها و همین اشرف و شمس و تاج الملوک چادربه سر اونجا شمع روشن میکردن. خب این پیچاره ها رضا را در این حال وهوا دیده بودن، چه میدونستن این چه تو کله اش داره؟ میدونستن؟ و من واقعا همیشه دلم برای این اخوندها سوخته. این رو دارم جدی میگم. و قصد تملق هم ندارم. طفلکی ها بس که ساده دل هستن به همه کولی میدن و آخر سر هر چی میشه میندازن گردن این بیچاره ها. دیوار کوتاه یعنی همین. و من همیشه دیدم این سکولارها و این غرب زده ها چقدر نمک نشناسن. تمام انگشتت را هم بکنی تو عسل و بذاری تو دهن اینها باز گاز میگیرن. اجازه بدین وارد جزییات نشم که خیلی طولانی میشه. یا حق
  • بی نام US ۲۱:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
    16 2
    اینکه چرا رضا شاه در مقابل دول متفق مقاومت نکرد سالهاست ایرانیان وطن پرست در مورد ان نطر می دهند ولی میبایست این موضوع را در ظرف همان زمان مورد بررسی قرار داد که ایا ارتش ایران با ان امکانات محدود میتوانست در مقابل سه ارتش تا بن دندان مسلح مقاومت نماید بفرض اینک مقاومت میکرد چه خسارت مادی وانسانیای این مملکت میبایست تحمل مینمود
    • بی نام A1 ۱۸:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۲
      0 0
      مرد حسابی، 10 میلیون کشته کم خسارتی بود که کشور دید
  • بی نام A1 ۰۶:۳۷ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    9 2
    اگر پهلوی میخواست بر سریر قدرت بماند بدست اوردن دل روحانیون کار سختی نبود.
    • شمس تبریزی A1 ۲۳:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
      3 1
      فکر نمیکنم حرف درستی گفته باشین.دکترین سیاسی تشیع تمام حکومت های عصر غیبت را نامشروع میدانه، مگر اینکه ولی فقیه در راس حکومت باشه. اگر هم تا پیش از این صریحا نمیگفتن، چون توان تشکیل حکومت را در خود نمیدیدن. اینه که یه جوری با حکومت وقت کنار می آمدن. به نظرم در اواخر دوره پهلوی امام احساس کرد توان تشکیل حکومت را داره و دیگه نیازی به کنار آمدن با رژیم نداره. بحث روحانیت و دلجویی هم مطرح نبود. چون اولا روحانیت انقلاب نکرد، ثانیا جمهوری اسلامی حکومت طبقه روحانیت نیست. فقط مهم اینه که ولی فقیه در راس باشه. همین برای مشروعیت حکومت در عصر غیبت کفایت میکنه. والسلام. بچه ها بریزین منفی بدین. خخخخخخخخخ
  • بی نام RO ۱۶:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    0 2
    ایران زمان قاجار ویران شده بود و او آن را نوسازی کرد. اما یک اشتباه انجام شد. البته اشتباه نمایندگان مجلس بود که حمایت روشنفکران و روحانیون و مردم را داشت. یعنی تغییر سلطنت. مصدق در مجلس پنجم قشنگ استدلال کرد. گفت تغییر سلطنت دو اشکال دارد. اگر رضا خان بخواهد حکومت کند این مخالف قانون اساسی مشروطه است که شاه فقط سلطنت می کند و اگر بخواهد سلطنت کند کشور را از یک فرد موثر و مفید محروم می کنید. پس بگذارید در همین منصب به کشور خدمت کند.
  • بی نام A1 ۱۷:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    2 3
    این همه اظهار فضل با کلمات قلنبه گفته شد.من فوق لیسانس دارم ولی از خیلی از این گفته ها سر در نیاوردم.از بچگی هم به تاریخ علاقه زیادی داشتم.به نظر من این که چه کسی رضا خان را سر کار اورد زیاد مهم نیست حتی به طور 100 در صد هم قابل اثبات نیست.مهم این است که کسی که از مهتری اسب به شاهی میرسد حنما توانایی های خاصی داشته و مهمتر عملکرد ان هست که در تاریخ مشخصه و قابل انکار نیست.همچنین با فرض اینکه انگلیسیها ان را سر کار اورده باشند که با شرایط ان زمان قابل باور هم هست ولی رضا خان با دشمن درجه یک انگلیسیها که المانها باشند طرح دوستی ریخت و بخاطر اجازه ندان به متفقین برای استفاده از راه اهن برای ارسال تجهیزات به روسیه مورد غضب دو ابر قدرت ان زمان قرار گرفت و مجبور به کناره گیری شد.
  • ناشناس گمنام A1 ۲۲:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    3 1
    با تشکر از استاد جعفریان و کامنت گذاران گرامی. یک نفر نوشته بود" آیت الله مهدی خراسانی" ایشان آیت الله نیست و فرزند آخوند خراسانی بوده و تحصیلات علمی اندک ولی تاثیر اجتماعی زیادی بر روحانیت عراق داشته است. قضیه ی کتک خوردن زاهد مقدس مرحوم بافقی توسط رضاخان خیلی سال پس از این رخ داد که روحانیت فهمید رضاخان ضد دین است. از میرزای نائینی هم نقل استکه ایشان به رضاخان بد بین بوده ولی گفته با هدیه فرستادن و عصای مرصع دادن سعی داشته او را در خط نگه دارد. میرزا محمدرضاکرمانی هم در مجلس موسسان بود ولی مخالف رضاشاه بود. به طور کلی، همین که شمس تبریز گفته درست است. رضاخان در ابتدا، ریاکاری کرد. علما هم بر حسب ظواهر با وی راه آمدند. آقای شمس، منظور از سادات دربندی، خاندان دین پروره؟بنیاد نهج البلاغه.