دکتر رحیل محمد غرایبه: وی در کتاب خود این دکترین را تشریح کرده است . این دکترین نو محافظه کاران را بر آن داشت تا نگرشی جهانی به دوران جدید داشته باشند و سیمای نظم نوین جهانی را ترسیم کنند که در آن آمریکا به تنهایی جهان را رهبری می کند.
آنان در آن زمان باور داشتند عراق مدخلی معتبر برای محقق این هدف خواهد بود. بدین ترتیب آمریکا عملا وارد این ماجراجویی شد و مدت دو دهه وارد جنگ در افغانستان و عراق شد و از تمام قدرت و توان خود برای تکیه زدن بر قله هرم جهان استفاده کرد.
ارزیابی های متعدد درباره نتایج جنگ [های] امریکا منفی بود زیرا آمریکا نتوانست طبق برنامه ریزی به هدف خود برسد و متوجه شد هرگز نخواهد توانست به تنهایی رهبری جهان را برعهده بگیرد و نیز پس از تحمل تلفات عظیم انسانی یعنی از دست دادن سربازان خود و تحمل خسارت های مادی به ارزش صدها میلیارد دلار و در زمینه معنوی از دست دادن جایگاه خود در حمایت از حقوق بشر و دفاع از عدالت در میان ملت های جهان، متوجه شد نمی تواند ژاندارم جهان باشد. به همین علت آمریکا در زمان ریاست جمهوری اوباما به سمت عقب نشینی از افغانستان و عراق گام برداشت و سیاست جدیدی ابداع کرد که بر مدیریت درگیری از راه دور و عدم مداخله و خودداری از اعزام سربازان خود مگر در موارد استثنایی بسیار محدود، مبتنی است. به نظر می رسد این موضع، موضع راهبردی آمریکا است و تنها موضع اوباما یا حزب دمکرات نیست. از این رو موضع آمریکا در این مسئله حتی در صورت برعهده گرفتن ریاست جمهوری آن کشور از سوی حزب جمهوری خواه تغییر نخواهد کرد.
در دوران سرگرم بودن آمریکا به جنگ های فرسایشی خود در خاورمیانه، روسیه تلاش می کرد قدرت، هماورد بودن و جایگاه خود را بازپس گیرد و عملا این کشور توانست حضور خود را بازیابد و اتفاقا چین نیز از سرگرم بودن آمریکا برای محقق ساختن رشد اقتصادی چشمگیر خود بهره برداری کرد، رشدی که از طریق آن بتواند در زمینه رقابت بر سر رهبری اقتصاد جهان گام بردارد. بی تردید، چین پیشرفت قابل توجهی در این زمینه بدست آورد. قدرت های منطقه ای دیگر نیز توانستند از سرگرم بودن آمریکا به جنگ بهره برداری کنند در راس ان قدرت¬های منطقه ای، ایران قرار دارد که توانست پیشرفت چشمگیری در زمینه بهبود جایگاه ژئوپلتیک خود کسب کند.
از جمله مشخصات راهبرد جدید آمریکا فراهم آوردن فرصت برای برخی قدرت های بین المللی و منطقه ای به منظور ایفای برخی نقش ها،مشارکت در مدیریت منطقه و برعهده گرفتن بخشی از بار نظامی منطقه یا [پر کردن] خلایی است که این کشور می خواهد در راستای دکترین جدید خود با خروج از منطقه برجای گذارد. بر اساس این نظریه افزایش نفوذ روسیه و پیشروی جسورانه این کشور برای استفاده از قدرت نظامی و سیاسی خود به منظور مداخله مستقیم در مدیریت کنترل درگیری جاری در خاورمیانه تفسیر می شود.
"اسرائیل" که صحنه را با دقت زیر نظر دارد از ویژگی نقشه آمریکا و ابعاد نقش آتی روسیه خبر دارد، از این رو نتانیاهو برای هماهنگی با روسیه در خصوص تقسیم نقش¬ها در عرصه سیاسی دردسترس روسیه به ویژه در مورد سوریه و تدوین روابط آینده سوریه- اسرائیل به علاوه مشخص کردن پایه های روابط با تمامی طرف های تاثیر گذار در منطقه که متحد روسیه هستند؛ درخلال شش ماه چهار بار به روسیه سفر کرد.
عرب ها تا این لحظه قدرت یکپارچه ای را تشکیل نداده اند که بتوانند نقش سیاسی فعال و تاثیر گذاری را برای خود میسر سازند. با وجود این که کشورها و سرزمین هایشان عرصه اصلی یا تنها عرصه درگیری سیاسی جاری می باشد. به علت، نبود کشور پیشگام عرب، بیشتر کشورهای عرب به امور داخلی خود در سایه درگیری های ویرانگر سرگرم هستند و همچنان با سرنوشت خود به صورت جداگانه به گونه ای ناتوان روبرو می شوند. آنان نتوانستند ائتلاف سیاسی یکپارچه ای را تشکیل دهند که حضور تاثیرگذاری در وضعیت پدید آمده داشته باشند. بدین ترتیب به علت این ناتوانی کشورهای عربی در معرض فشار بیشتر برای سازگاری با شرایط وضعیت جدید قرار خواهند گرفت.
برای تضعیف نقش ترکیه در عرصه سیاسی، آینده، این کشور نیز در معرض هجوم فشارهای شدید قرار خواهد گرفت و به نظر می رسد ترکیه با توافق میان روسیه و غرب در جهت تلاش برای به حاشیه بردن، تضعیف و تسلیم روبرو شود و احتمالا یکی از راه حل ها ایده تشکیل ائتلاف جدید میان عرب ها و ترک ها است که با هدف تشکیل قدرتی که قادر است در شرایط بی ثبات کنونی پیش برود و همه مشکلات گذشته را پشت سر بگذارد.
پس از فروپاشی "اتحاد جماهیر شوروی" در اواخر قرن گذشته، آمریکایی ها تلاش کردند فرصت را طبق دکترین[آموزه ] "نیکسون" غنیمت بشمارند.
کد خبر 546064
نظر شما