جمعه گذشته قرارمان را گذاشتیم برای دیدار دوباره او و صدهزار بار تأسف خوردیم که چرا اینقدر دیر میرویم به استقبال عباس کیارستمی...
عباس کیارستمی به نظرم دردانه سینمای ایران بود که درس زندگی به دور از حواشی رایج را به همه ما با زبان مؤثر سینما داد و این همان حلقه گمشده سینمای ایران است؛ در ارتباط مؤثر با نخبگان جهان و مردم دوستدار او در سراسر جهان که خیلی اوقات نام ایران را با عباس کیارستمی شناختند.
مراسم استقبال از او در فرودگاه گرچه باشکوه بود اما همه میدانیم دیر شد و دیر بود؛ اما دیگر مصلحت خداوند بود و پذیرش ما به عنوان مخلوق گریزناپذیر... . با رفتن او مشخص شد راز ماندگاری در سینما غوغای فروش و سلبریتیبودن عوامانه نیست و میتوان ماندگار شد در غوغای «خودبودن» و زیستنی متفاوت داشتن به دور از هرگونه نقاب...
کیارستمی به معنای واقعی کلمه چگونه «خودبودن» را یاد داد؛ آنهم در زمانهای که «خودبودن» سالهاست در سینمای این سرزمین به غریبترین واژه مبدل شده است... .
نظر شما