مذاكرات غيرمستقيم ايران و آمریکا

حسین واله، معاون سیاسی دفتر رئیس‌جمهور اسبق کشورمان، در کافه خبر، پیامدهای حضور روسیه در ایران، چشم انداز رابطه با ریاض و راهکارهای حل اختلاف میان ایران و عربستان را مورد بررسی قرار داد.

زهرا خدایی: تب نوژه هنوز بالاست. آنگونه که از اظهارنظرهای رسمی برمی‌آید، روسها برای مدتی پایگاه را ترک کرده‌اند، اما قرار است در چارچوب تفاهم جدید دوباره عملیات را از همدان از سر بگیرند. آنگونه که کارشناسان می‌گویند همکاری نظامی روسیه و ایران، قطعاً پیامی فراتر از همسویی منافع دو کشور در میدان تحولات سوریه دارد. حسین واله - که چند روز پیش میهمان کافه خبر گروه بین الملل خبرآنلاین بود- در این باره معتقد است: اگر نزدیکی ایران وروسیه راهبردی باشد قضایاً اساسا فرق می‌کند. شکاف شرق و غرب و شکاف آتلانتیک همزمان افزایش می یابد و خلأ قدرت ناشی از انزوای امریکا بوسیله بلوک جدیدی پر می شود که در آن نقش قدرتهای منطقه ای مثل ایران و ترکیه افزایش و نقش نیروهای سنتی ماوراء بحار کاهش می یابد. مشروح گپ و گفت خواندنی ما با دکتر حسین واله، معاون سیاسی دفتر رئیس‌جمهور اسبق کشورمان، سفیر سابق ایران در الجزایر و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در کافه خبر را در ادامه بخوانید:


برخی ناظران بر این باورند که نزدیکی ایران و روسیه بر توازن منطقه خاورمیانه به خصوص توازن موجود ایران و عربستان تأثیر به سزایی دارد. این فرضیه چقدر معتبر است؟

این مساله پیچیده ای است. جوانب زیادی دارد. در تحلیل بر پایه اطلاعات کشف، نزدیکی ایران و روسیه هم منافع زیادی دارد و هم مشکلاتی اما معلوم نیست سودش بر زیانش بچربد. اگر این سیاست راهبردی نباشد، بر تغییر توازن در منطقه ما تاثیر موقت می گذارد؛ فشار روی محور مقاومت را در کوتاه مدت کاهش می دهد. اما در میان مدت و دراز مدت، عوارضی دارد: تکیه عربستان و شیخ نشین ها به غرب و شکاف با ایران را تشدید می کند. از نظر آنها، روسیه به درآمد نفتش نیاز اقتصادی حیاتی دارد، لذا از کاهش قیمت متضرر می شود. یک درگیری نظامی با عربستان می تواند قیمت نفت را شدیداً افزایش دهد. اما این آسیب زیادی به عربستان می زند و به ضرر اروپا هم هست. معلوم نیست سودی برای ایران هم داشته باشد، چون صادرات نفت ایران هم تهدید خواهد شد.

اسرائیل از احساس تهدید شیخ نشین‌ها حداکثر استفاده را خواهد برد. ثانیاً، ورود روسیه، مناقشات منطقه ای را بین المللی کرده است. اگر پیشتر، با مصالحه ای که ملاحظات اطراف درگیر منطقه را تامین کند، می شد به حل مسالمت آمیز رسید اکنون باید ملاحظات راهبردی روسیه و امریکا هم تأمین شود که خیلی خیلی سخت تر است. ثالثاً دست بالای روسیه در توازن نظامی و دست بسته فعلی ناتو در بالانس کردن آن سبب می شود آرایش بعدی منطقه نه تابعی از توافق نهایی روسیه با ناتو بشود بلکه به اراده روسها وابسته شود و این به زیان همه ملت های منطقه است.

اما اگر نزدیکی ایران وروسیه راهبردی باشد قضایاً اساسا فرق می‌کند. شکاف شرق و غرب و شکاف آتلانتیک همزمان افزایش می یابد، خلأ قدرت ناشی از انزوای امریکا بوسیله بلوک جدیدی پر می شود که در آن نقش قدرتهای منطقه ای مثل ایران و ترکیه افزایش و نقش نیروهای سنتی ماوراء بحار کاهش می یابد. اما این به عوامل بسیار زیاد و بزرگی بستگی دارد، مثل جابجایی موقعیت ترکیه و ایران که فعلا در ابهام است. تنوع طرفهای همکاری یک اصل است ولی حفظ موازنه استراتژیک قوا هم یک اصل دیگر است.

حضور نیروی هوایی روسیه در پایگاه نوژه و نزدیک شدن مسکو- تهران چه تأثیری بر موازنه‌ای دارید که به آن اشاره کردید؟
این موضوع در اصل به جنگ داخلی سوریه و عراق مربوط است. عده ای در اعتراض گفتند این خلاف سیاست نه شرقی و نه غربی است. من با این انتقاد موافق نیستم. مگر سیاست بی طرفی وحی منزل و قانون الهی ازلی ابدی ست؟ در جهان دو قطبی و دوران جنگ سرد سیاست مفیدی بود. امروز شاید نباشد. وانگهی، با این منطق باید تا ابد با امریکا قطع رابطه کرد. معیار داوری باید فقط سود وزیان راهبردی و مقطعی باشد.
در کوتاه مدت، مایوس کردن طرفهای جنگ داخلی سوریه از پیروزی قاطع یک هدف عقلایی است. همکاری روسیه و ایران در این زمینه مفید است، لذا اجازه به روسها برای فرود و سوخت گیری و هماهنگی لجستیک در پایگاههای ایران کار درستی است. اما همزمان باید با تلاشهای معطوف به مایوس کردن اسد از پیروزی قاطع هم همکاری فعال داشت تا طرفها هر چه زود تر به میز مذاکره بروند. اما اگر از این جنبه غفلت کنیم، همه چیز بر سر ما آوار خواهد شد. نگرانی ترکها در همین موضوع خیلی نگرانی واقعی و مهمی است و به سرعت می تواند تبدیل به نگرانی ایران و عراق هم بشود. طرف ها و از جمله طرفهای ثالث می خواهند وسط این دعوا خر خود را پیش برانند. هر چه جنگ بیشتر طول بکشد این سوء استفاده ها بیشتر می شود.

بفرمایید اصولا حضور جنگنده های روسیه در ایران فرصت است یا هزینه؟

هر دو. هر کاری در سیاست هزینه دارد و فرصتی هم ایجاد می کند. مهم این است که خرجش به فایده اش بیارزد و این به راهبرد و به راهبری ایران در سیاست منطقه ای و جهانی بستگی دارد. در یک فرض خسارت هنگفتی خواهد بود: ایران دولا دولا شتر سواری کند. در فرض دیگر، فرصت بسیار مغتنمی خواهد بود؛ اگر ایران تمام قد وارد میدان مناقشه شود و برای تسریع پایان آن با ایفای نقش میانجی و مشوق بپردازد و به تمام لوازم مشارکت فعال قانونمند معطوف به منافع ملی کشور پایبند بماند، خلاصه رویکرد برد-برد را تا آخر ادامه دهد. چنانکه منتفع جنگ داخلی منطقه ما می خواهد، ایران طرف دعوا بشود آنگاه چفت شدن ایران و روسیه برای ما خطر راهبردی ببار می آورد. چون به ادامه جنگ می انجامد.

 

ایران چقدر می تواند پول صرف تسلیحات کند؟ روسیه چقدر می تواند هزینه جنگ سوریه کند؟ عربستان و شیخ نشینها چقدر می توانند؟ آن قدر هست که همه منطقه را به خاک سیاه بنشاند. فردا روزی این جنگ یه جوری تمام می شود و طرفهای خارجی هم تشریفشان را می برند. می مانیم ما و کینه های انباشته و خسارات وارده. همسایه های دشمن هم که با دشمنی هاشان جیب خودشان را خالی کردند و جیب دشمن مشترکشان را آباد! ادامه جنگ خسارت برای همه است جز اسرائیل.

شما در گفتگوی قبلی تان فرمودید که جنگ فعلی خاورمیانه یک برنده دارد و آنهم اسراییل است، چرا؟

هر عاملی که توجه را از اشغال سرزمین فلسطین و جنایت های اسرائیل منحرف کند، هدیه ای آسمانی برای تل آویو است. حالا اگر این عامل جهان عرب را درگیر خودش کند و نیروهای بالقوه ضد اسراییل را هم نابود کند چه بهتر. لذا اسرائیل ترجیح می دهد که بحران سوریه به هیچ راه حل مسالمت آمیز منتج نشود تا خاورمیانه ناامن بماند و نیاز جهان آزاد به اسراییل استمرار و افزایش پیدا کند. پول عربها خرج از بین رفتن خودشان بشود، همین اندک پیشرفت اقتصادی که در منطقه خاورمیانه رخ داده، به 30 سال عقب تر برگردد. از همه کسانی که با فرایند سازش در بحران سوریه مخالف اند یک سؤال می پرسم: چرا القاعده و داعش و جبهة النصرة و احرار الشام و بقیه مدعیان جهاد، با اسرائیل نمی جنگند؟ آیا بشار اسد از نتانیاهو جنایتکارتر است؟ خوب، آنهایی که با دشمنان اسد می جنگند چرا با اسرائیل نمی جنگند؟ داعش برای ما از اسرائیل خطرناک تر است؟ جواب این سؤالات یک چیز بیشتر نیست: اصلا این فتنه راه افتاده تا کسی با اسرائیل نجنگد. بنابراین، واجب ترین کار پایان دادن به این فتنه است. هر سیاستی که به گسترش و استمرار آن کمک کند با هر منطق و ایدئولوژی که باشد همسو با منافع اسرائیل است.

با این تعاریف آیا تنها هدف عربستان از نزدیکی به اسراییل ضربه زدن به ایران بود؟
به طور قطع نمی توان گفت که عربستان با اسراییل آشتی کرده است. واقعا جهان عرب به طور کامل نمی تواند با اسراییل آشتی کند، مگر اینکه اسراییل در رفتارش تجدیدنظر کند که بعید به نظر میرسد. اما چون همه می دانند عمق دشمنی اسرائیل با ایران چقدر است، با تقرب به اسرائیل به ایران پیام خشم می دهند. لکن این ضربه ای به ایران نیست. مئالا به خود آنها آسیب می زند. بی فایده هم نیست؛ از جمله، تبلیغات ضد ایرانی - شیعی برای گسترش جنگ طایفه ای را خنثی می کند.

با این اوصاف مصالحه در خاورمیانه و به اصطلاح برجام دو توافق خوبی می‌تواند باشد؟
اجازه بدهید به یک نکته اشاره کنم که در گفتگوی قبلی نیز به آن پرداختم. اگر کسانی که برجام دو را نفی میکنند، منظورشان این باشد که مسئله خاورمیانه با پیروز شدن اسد بر همه اپوزیسیون، حزب الله بر همه نیروهای دیگر در لبنان، حوثی ها بر همه نیروهای دیگر در یمن حل و فصل خواهد شد، قطعا متوهم اند.

اما بسیاری از همین منتقدین بر این باورند که اگر ما مقاومت کنیم، این قضیه شدنی است.
به چه هزینه ای؟ برای چه دستاوردی؟ در گذشته هم می گفتند بغداد را تصرف می کنیم و صدام را مجازات می کنیم. بعدا یادشان آمد که فلان مقدار تسلیحات متعارف و غیر متعارف لازم دارند تا به این هدف برسند. واقعیت این است که برای پیروز شدن یک طرف در جنگ نظامی، باید تمام نیروهای حامی طرف مقابل را از بین ببرید. پیروزی نظامی اینجا یعنی طرف مقابل را از بین بردن. تا زمانیکه طرف مقابل عقبه دارد پیروزی در کار نخواهد بود. اگر کسانی بر این باورند که زورشان میرسد، بیاد داشته باشند که من جرب المجرب حلت به الندامة.
اصلا فرض کنیم زورمان رسید و توانستیم تمام حامیان طرفهای درگیر منطقه را از بین ببریم. اصلا بر فرض تصور کنید آنقدر قدرتمندیم که میتوانیم عربستان سعودی و قطر و همه دیگران را با خاک یکسان کنیم؛ خوب برای چه دستاوردی این کار را بکنیم؟ برای مجازات متحدان اسرائیل؟ چرا مستقیم خود اسرائیل را نابود نکنیم؟
باید همیشه هزینه را با فایده اش سنجید. در حال حاضر 200 هزار نفر کشته شده اند ما دو راه داریم: می توانیم برویم به سمت اینکه انگیزه های خشونت و جنگ را کاهش دهیم، از فضای تنفر و تعصب بکاهیم تا مقداری فضا تلطیف شود تا طرفهای درگیر سر یک میز بنشینند و به جای رد و بدل کردن گلوله، به هم لگد بزنند. می شود به جای در پیش گرفتن این شیوه، در آتش موجود روغن ریخت تا به جای 100 هزار نفر، یک میلیون نفر کشته بشوند. فکر می کنید چه نتیجه ای در پی دارد؟ آیا این پیروزیست؟

اصولاً مفهوم پیروزی در میدان نبرد تعریف سیالی دارد. مثلاً ما همواره بر این باوریم که اسرائیل در جنگ غزه بازنده بود. آیا واقعاً با توجه به خسارات سنگینی که غزه متحمل شد، آیا می توان گفت که اسراییل بازنده بود؟

بله. اسرائیل جنگ غزه را باخت. هدف اسراییل در جنگ اعلام شد، هدف غزه هم در جنگ اعلام شد. اگر در خاتمه جنگ یکی از طرفین به هدفش برسد پیروز شده است، اگر اسراییل میتوانست، غزه را شخم میزد. نتوانست به هدف اعلام شده اش برسد. این یعنی شکست. البته گفتنی است آن کسی که جلوی اسراییل را گرفت ایالات متحده آمریکا بود. حتی در جنگهای قبلی هم با دخالت آمریکا، جنگ های اعراب و اسرائیل متوقف شده بود. برنده جنگ آن طرفی است که به هدف اعلام شده اش رسیده و بازنده آن طرفی ست که به آن هدف نرسیده. عقلاء با محاسبه هزینه - فایده، اهدافشان را تعدیل می کنند.

اجازه بدهید یک خاطره برایتان بگویم. در زمان جنگ ایران و عراق در الجزایر رایزن بودم. روزی به ملاقات مرحوم شیخ محمد غزالی- از عالمان برجسته آن روزگار - رفتم و یک سخنرانی انقلابی در باب حق و باطل و وجوب شرعی و عقلی شکست قطعی عراق در جنگ ایراد کردم. ایشان از من خواستند که به تهران بروم و برای مقامات کشور از جمله مقام معظم رهبری- که در آن زمان رئیس جمهور بودند- پیغام ببرم که علمای جهان اسلام متشکل از علمای کشورهای مغرب، الجزایر، مصر، تونس و ... می توانند به تهران بیایند، و اعلام کنند که اقدامات صدام، مصداق بارز تجاوز است و ایرانی ها مظلوم واقع شده اند.

ایشان در عوض خواهش کردند که به خاطر مصالح جهان اسلام، ایران از مجازات کردن متجاوز دست بردارد و جنگ را تمام کند. من متأثر از فضای انقلابی آن دوران و فضای جبهه بالای منبر رفتم و خطابه ای دیگری پیرامون حق و باطل در جنگ ایران و عراق در رد پیشنهاد ایشان ایراد کردم. ناگهان پیرمرد شروع کرد به گریه کردن. آقای غزالی با تأثر گفت: می دانی ترسم از چیست؟ ترسم این است که بعد از 1400 سال شمع کوچکی روشن شده، جهان اسلام هزار سال به قهقهرا رفته و حالا مجددا بعد از هزار سال شمع کوچکی روشن شده، می ترسم این بی عقلی شما این شمع را خاموش می کند. ایشان یک جمله مهمی گفت که من آنروز نفهمیدم. فرمودند: سخنان و خطابه های تو، برای یک رزمنده در جبهه جنگ پسندیده است. اما این ادبیات برازنده یک سیاستمدار نیست. تو یک مستشاری، دیپلماتی و باید با عقل محاسبه کنی. مگر دنیا اجازه می دهد که شما بر عراق پیروز شوید؟ آن موقع من متوجه سخنان این مرد بزرگ نشدم و حتی از گفته های ایشان رنجیدم. در واقع در فضایی بودم که درک نمی کردم.
واقعیت اینست که مواقعی باید جنگید و گاهی هم باید کوتاه آمد. نه بدین معنا که از منافع و اهداف دست برداریم، همین اهداف اند خط مشی ها را مشخص میکند.

در واقع شرایط کنونی خاورمیانه هم به نوعی تداعی کننده همان بحران است!! مسلمانان در حال کشتن و سر به نیست کردن یکدیگر هستند. موافقید؟

بله. امروز درگیری در خاورمیانه، فتنه به معنای دقیق آن است. یعنی طرفین این جنگ باطل هستند؛ و نتیجه آن هم به زیان مسلمانان و مردم منطقه و دولتهای مشروع است. هم دولت اسد آدم کشته، هم داعش و گروههای تروریستی بشمول ارتش آزاد. سودش هم فقط به جیب اسرائیل می رود که دشمن مشترک همه است. حتی دشمن ذاتی دولت - ملتهای منطقه و موی دماغ اروپایی ها و امریکا ست. باید این فتنه را خواباند. اما آنهایی که خط مصالحه را نفی میکنند، متوجه نیستند که لازمه مشی ایشان این است که تمام طرفهای درگیر (چه به صورت آشکار و چه پشت پرده) را باید از بین برد.

نکته دیگر این است که انجام چنین کاری یعنی جنگ جهانی. البته اسرائیل از آن ابایی ندارد. با این منطق: حالا که من قرار است از بین بروم بگذار همه از بین بروند. به یاد داشته باشید به خاطر پیشگیری از جنگ جهانی، ناتو، ترکیه را رها کرد. رسماً هواپیماهای روسیه به حریم هوایی ترکیه تجاوز میکردند. ترکیه خیال میکرد که اگر هواپیمای روسی را بزند همه ناتو پشتش می ایستد و از او حمایت می کنند ولی اینگونه نشد. چرا؟ معادله، مثل یک دعوای بسیار ساده است. وقتی یک طرف مشت زد، طرف مقابل، لگد میزند، لگد که زده شد، طرف دیگر تیر میزند، بعد که تیر اول زده شد، طرف مقابل موشک میزند و به این ترتیب جنگ آغاز می شود. یک جا این جنگ میان ترکیه و روسیه متوقف شد و اردوغان مجبور شد که از سیاستش برگردد.

پس آیا می توان گفت که فضا برای وقوع یک جنگ دیگر در منطقه مستعد است؟

به گمان من راست افراطی جنگ طلب در دنیای غرب، منطقه خاورمیانه، همچنین در ایران به نوعی ائتلاف نانوشته دارند میرسند. این همان چیزی است که بوش و نئوکان ها میخواهند. این همان است که نتانیاهو میخواهد.

در واقع یکی از اشتباهات تندروهای داخلی در ایران، همین مسئله ای است که شما بدان اشاره کردید و مصداق بارز آن حمله به سفارت عربستان است. ما 37 سال بر این شعار تأکید کردیم که دشمن جهان اسلام، اسرائیل است؛ اینقدر مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل گفتیم اما امروز عربستان به دشمن ما تبدیل شده است. همین نگاه افراطی که شما به آن اشاره کردید عربستان را به دشمن ما تبدیل کرد و همانطور که در گفتگوی قبلی تان به آن اشاره کردید، نقش و جایگاه حزب الله با رویکرد ما طی سه دهه اخیر تغییر کرد.
طی سالهای معدود اخیر. هنوز می شود حزب الله را احیا کرد. حزب الله بخشی از دولت و جامعه لبنان است، منتهی سازمان حزب الله سازمانی نظامی و به دلیل ماهیت مقاومت، نیرویی مستقل از دولت لبنان است. چرا؟ چون اسراییل، مرتب لبنان را تهدید میکند و بخشی از خاک این کشور را هنوز در اشغال دارد.

طبق عرف و قانون بین المللی هر لبنانی حق دارد به هر ابزاری متوسل بشود که متجاوز را از خاکش بیرون کند. در هر مقطعی که اشغال لبنان به پایان برسد، تهدید مداوم اسراییل از بین برود، بعد از اینکه این اتفاق بیفتد دیگر نیازی به این نیست که حزب الله یک نیروی نظامی مستقل از دولت و ارتش باشد، نه تنها نیازی نیست بلکه معقول هم نیست و نهاد دولت را مخدوش می کند. در نتیجه حزب الله لبنان در "رسمیه عربیه لبنانیه" ادغام خواهد شد. باید هم بشود. دقیقاً شبیه اتفاقی که در ایران در قبل و بعد از انقلاب افتاد. بسیاری از نیروهای شبه نظامی مسلح که با شاه میجنگیدند، بعد از پیروزی در ساختار نهادهای رسمی نظامی کشور ادغام شدند به استثنای مجاهدین خلق و مارکسیستها که قانون اساسی را نپذیرفتند و مدعی تمامت خواه قدرت بودند. این اتفاق میتواند در لبنان هم رخ دهد و همچنین در سوریه؛ مثلاً ارتش آزاد میتواند در نبرد مشترک با مجموعه های تروریستی، نهایتا و به تدریج به ارتش نظامی ملحق شود. خسارت هایشان را هم می شود پرداخت کرد. راه حل اصلی این است.

راه حل این نیست که به دولت اسد کمک شود تا بقیه ساختارها را از بین ببرد. اگر این کار انجام شود به اسد خیانت شده و بالعکس هم همینطور است؛ یعنی درست نیست که به اپوزیسیون امکانات داده شود تا اسد را از بین ببرند، اسد از بین برود یعنی 7 میلیون نفر دیگر باید کشته شوند؛ عکسش هم همین نتیجه را دارد. دیگر از سوریه چیزی باقی نخواهد ماند. این چه دولتی است که 7 یا 8 میلیون نفر را باید بکشد تا باقی بماند؟ باید به اسد کمک کنیم که خودش را قانع کند که با بقیه کنار بیاید، از طرف دیگر باید به نیروهای مخالف اسد هم کمک کرد که با اسد کنار بیایند. این روند شروع شده و پیشرفت خوبی هم حاصل شده است. اسد اعلام عفو عمومی کرد برای همه مسلحان غیرقانونی که سلاح خود را زمین بگذارند. یک قدم دیگر باید بردارد: اعاده متمردان تواب. البته لابد موکولش می کند به اینکه طرف مقابل هم قدم متناسب را بردارد. ولی همین اعلام هم گام بسیار بزرگی ست.

با عربستان چه باید کرد؟

مایلم سوال را به منطقه یعنی همسایگان عرب و غیر عرب بسط بدهم. بعد به عربستان سعودی میپردازم:

نکته اول، باید مسئولانه سخن بگوییم، خیلی از اوقات مقامات ایرانی غیر مسئولانه سخن میگویند. ما در سیاست خارجی دچار چندصدایی هستیم. خیلی تفاوت هست بین صحبتهای یک امام جمعه در یک شهری یا یک مرجع تقلید یا یک حزب یا یک سرمقاله نویس که مثلا سیاستمداری خارجی را مورد انتقاد شدید قرار می دهد با سخن مقام رسمی حکومتی. گاهی مقامات رسمی کشور ما حرفهای نامسئولانه می زنند. نباید این سخنان بیان شود. باید حرفهای مسئولانه درحوزه سیاست خارجی زد.
نکته دوم، چه معنایی دارد در حوزه سیاست خارجی همه دستگاه های مسئول به غیر از وزارت خارجه حرف بزنند؟ این دیگر چه سبکی است؟ در کجای عالم مرسوم است؟

در حوزه دیپلماتیک فقط وزارت خارجه باید نظر دهد. وزارت کشور، ارتش، سپاه پاسداران نباید نظر بدهند. اینها مقامات مسئول هستند بخشی از ارکان حکومت هستند. متأسفانه در سیاست خارجی ما، تلویزیون رسمی، مقامات رسمی ایران، مقامات قوای مختلف و حتی نظامیان موضع می گیرند. بیانیه صادر می کنند. بیانیه رسمی به نام نهاد می دهند. من واقعا نمی فهمم که این چه رسمی است. این روش در کل دنیا یک خطا محسوب می شود. برای شما یک مثال بیاورم؛ زمانی که زلمای خلیل زاد در افغانستان سفیر بود، فرمانده آمریکایی ها در افغانستان دخالتی کرد در تصمیمهای سیاسی. تنها به این دلیل که در سیاست دخالت کرد از سمتش برکنار شد. نظامیان حق دخالت در سیاست ندارند؛ در واقع وظیفه تصمیم گیری بر عهده سفیر آمریکا بود.

این در حالی است که نظامیان ما در سیاست خارجی در همه جا اظهار نظر میکنند. به نظر من باید جلوی آن گرفته شود. این وضعیت بسیار خطر آفرین است. من به دو پیامدش اشاره می کنم: یک، نشان می دهد ایران یک دولت مسؤل یکپارچه نیست؛ معلوم نیست به حرف چه کسی باید گوش کرد و این دیگران را مستاصل می کند و خطر امنیتی برای آنها ایجاد می کند. دوم، وقتی نهادهای مختلف پا توی کفش همدیگر می کنند، این کار به خارجی ها پیغامی می دهد: راه ما منحصر نیست به اینکه با حکومت رسمی کنار بیاییم؛ می توانیم شکاف آنها را تعمیق کنیم و بدون پرداخت هزینه لازم به هدف مان برسیم. این خطر امنیتی حیاتی برای کشور ایجاد می کند. اگر به صد دلیل مسائل سیاست خارجی نباید موضوع مناقشات جناحی بشود به هزار دلیل نباید نظامیان در سیاست مداخله کنند.

نکته سوم در باب عربستان. فراموش نکنیم (که اتفاقاً با کمال تأسف فراموش کرده ایم) که چه بخواهیم و چه نخواهیم ما همسایه مردم عربستان هستیم. هزاران سال همسایه ما بودند و خواهند بودند. چه ما خوشمان بیاید چه نیاید. درست است که حکام آنجا بعضا آدمهای عقب افتاده و بعضاً جنایتکار هستند. هنوز زنان در آنجا حق رانندگی ندارند، اینها همه قبول. اما همزیستی مسالمت آمیز، احترام متقابل و حق همسایگی اقتضا می کند که نقطه ضعف ها را ابزار فشار نکنیم. نباید از همه توان استفاده کنیم برای تضعیف حکومت در آنجا.
من از شما سوال می کنم اگر فردا روزی دولت آل سعود سقوط کند، شما خیال می کنید که انوشیروان عادل آنجا حکومت را در دست میگیرد؟ یک مشت تندرو بد تر از القاعده و داعش در آنجا قدرت می گیرند. دولت ایران در آن صورت باید چراغ بردارد و دنبال مردۀ سعود الفیصل بگردد. ملک سلمان نسبتاً فرد معتدل و سیاست فهمی ست.

پس چرا نمی شود با سعودیها وارد مذاکره شد؟
به دلیل پیری سلمان، فرزندان وی امور را در دست گرفته اند و باعث خرابکاری شده اند. توجه داشته باشید اگر همین سیستم به این طریق از بین برود افراد تندروتری مسلط می شوند که نمیدانیم سر در کدام آخور دارند. جامعه عربستان که مثل ایران نیست؛ یک شبکه روحانیت متمرکز با سابقه 400 ساله ندارد، پیشینۀ مبارزه سیاسی و مشروطه و مبارزان و مراجع تقلیدی مثل آخوند خراسانی و... ندارد. شما نمی توانید تصور کنید که بدیل روحانیت ایران در عربستان دارای چه طرز تفکری است. شخصیت های دینی عربستان به مراتب بدتر از حاکمان فعلی در این کشور هستند و اگر زمانی دولت عربستان ساقط شود و حکومت به دست شخصیت های مذهبی و تندروی این کشور بیافتد، برای خودشان و همسایگانشان فاجعه ای دیگر خواهد بود. در این صورت این اتفاق ثمره ای برای جامعه بشری، عربستان و جهان اسلام نخواهد داشت.

حتی اگر برنامه غرب این باشد که چون سعودیها زیادی پولدار شده اند یه جوری آن پول خرج یا مصادره بشود، جمهوری اسلامی ایران باید با آن ترفند مقابله کند. باید پشت حکومت عربستان سعودی بایستد که سرنگون نشود. ما نباید کاری کنیم عده ای جنگ طلب روی کار بیایند و دولت عربستان را سرنگون کنند تا پولهایشان را کمپانیهای اسلحه سازی و دولت های غربی تصرف کنند. ایران که همسایه آمریکا نیست؛ ما همسایه عربها هستیم و نسل آینده عربها همسایۀ نسل آینده ما خواهد بود.

ما باید یاد بگیریم که با مردم سعودی، با مردم قطر و مردم این منطقه، همسایگان طبیعی هستیم. ما با آمریکا و اروپا همسایه نیستیم. اگر ما در این بازی فرضی افتادیم، یعنی در همان تکرار اشتباه جنگ جهانی اول سهیم خواهیم بود. نباید رهبران سعودی را آنقدر بترسانیم که به دشمن واقعی خودشان و ما پناه ببرند. خیال می کنید توطئه من درآوردی ترور همین عادل الجبیر در واشنگتن توسط ایران، الکی طراحی شده؟ ما خودمان که میدانیم نمی خواستیم چنین کاری بکنیم. خب چرا از خودمان نمی پرسیم هرکس این طراحی را کرده چه نیتی داشته؟ جز درانداختن جنگ بین ایران و سعودی؟ شک نکنید که اگر لازم باشد وزیر خارجه ای را بکشند تا جنگ راه بیفتد این کار را می کنند. مگر ولیعهد اتریش - مجارستان را نکشتند تا بهانه برای جنگ جهانی اول کامل شود؟

چرا تلاشهای ما برای تنش زدایی با سعودی به نتیجه نمی رسد؟ و نمی شود با آنها سر یک میز نشست؟

من اعتقاد ندارم که تلاش جدی در این راستا صورت گرفته باشد. وزارت خارجه در بسیاری از مسائل تنها تصمیم گیرنده نیست. اگر قرار است وزارت خارجه تصمیم بگیرد، چرا نظامیان اظهار نظر متفاوت می کنند؟ وقتی نظامیان که موشک در اختیار دارند تهدید میکنند، سفیر چه کاره است که حرفی بزند یا دست به اقدام دیپلماتیک بزند؟ اصلا مضحک است. زمانی که سفیر حرفی می زند، اولیای دولت میزبان باید تایید حرف او را در رفتار دولتش ببینند. باید رفتار یکپارچه حکومت حرف شمای سفیر را تایید کند.

در دیپلماسی، دادگاه تشکیل نمی دهند. وکیل و دادستان و هیات منصفه ای در کار نیست. این عرصه شبیه بازی شطرنج است؛ همه براساس حدس تصمیم میگیرند. در واقع سیاستمدارها شطرنج بازی میکنند. دولت خارجی رفتار شما را بررسی میکند و بر اساس رفتار شما سیاست خود را تنظیم میکند. از رفتار شما در می یابد که شما میخواهید به او تعرض کنید یانه. خیلی وقتها هم برداشت ها اشتباه است. در واقع مناسبات دیپلماتیک برای حل همین سو تفاهم هاست. خب وقتی در عمل کسانی سفارت عربستان را آتش میزنند، بعد کسان دیگری فرمایشات کذایی میفرمایند، رادیو و تلویزیون هم دائماً در حال تبلیغات منفی است.وقتی رفتار خشونت آمیز ادامه دارد هر قدر سعی کنید دست دراز کنید برای مذاکره، جواب نمیدهد. میدانم که شوونیزم ایرانی اقتضا می کند همه تقصیر را به گردن "دیگران" بیاندازیم اما شوونیزم مشکلی را حل نمی کند. از قدیم گفته اند یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به دیگری.

5252

کد خبر 575027

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام ۱۱:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
    1 0
    بااین دیپلماسی منفعلانه انتظاربیشتری نیست!!!
  • بی نام IR ۱۲:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
    1 0
    درود بر جناب واله، به خوبی حق مطلب را ادا کردید ای کاش بعضی دولتمردان ما بفهمند و به راهی بروند که پایانش صلح باشد نه جنگ سوم جهانی
  • شمس تبریزی A1 ۱۲:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
    3 0
    آقای واله یک جای مصاحبه به توهم اشاره کردن که من برای اختصار ذکر نمی کنم. اما به نظر من توهم ایشان بیشتر است. می گویند این فتنه راه افتاد تا کسی با اسراییل نجنگد.حرف درستی گفتید اما از ایشان می پرسم تا پیش از این فتنه یعنی سال 2011 کی با اسراییل می جنگید؟ اسد؟ عربستان؟ ترکیه؟ حزب الله هم که همیشه موضع پدافندی و نه آفندی نسبت به اسراییل داشته. توهم شما در این است که خیال می کنید می توانید اسراییل را نابود کنید و در این راستا حتی حاضرید با شمر هم ائتلاف کنید چرا که شمر مسلمان بوده و طرف مقابل یهودی است. آقای واله مسلمانها اهل جنگ با اسراییل نبوده و نیستند. لطفا این توهم را بگذارید کنار و اینقدر روضه نزدیکی با عربستان و قطر و بقیه و اتحاد کذایی برای نبرد با اسراییل را نخوانید.
  • بی نام IR ۱۳:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
    1 0
    خیلی از حرفهای ایشان لذت بردم، مدتها بود کسی به این قشنگی و به این صراحت مسائل و مشکلات را بیان نکرده بود، خیلی عملی و صحیح و درست مطالب را بیان کرده اند : بخش از مطالب خوب ایشان:1 .نزدیکی ایران و روسیه هم منافع زیادی دارد و هم مشکلاتی اما معلوم نیست سودش بر زیانش بچربد. 2.ورود روسیه، مناقشات منطقه ای را بین المللی کرده است.3. اسرائیل سود زیادی از مناقشات میبرد. 4.اگر پیشتر، با مصالحه ای منطقه ای می شد به حل مسالمت آمیز رسید اکنون باید ملاحظات راهبردی روسیه و امریکا هم تأمین شود که خیلی خیلی سخت است. دست بالای روسیه در توازن نظامی و دست بسته فعلی ناتو در بالانس کردن آن سبب می شود آرایش بعدی منطقه نه تابعی از توافق نهایی روسیه با ناتو بشود بلکه به اراده روسها وابسته شود .
  • محمد GB ۱۵:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
    2 0
    الحق كه شير مادر حلالت واقعا حرف حساب زدي
  • تورج A1 ۱۷:۲۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
    0 0
    البته فاجعه منا را از قلم انداختید. که ایران بعد از این هم کشته دادن دیگر کمی تهدید را چاشنی کارش کرد. جان ایرانیان ارزش دارد.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین