در جشنواره‌های خارجی بر خلاف ایران پارتی بازی نمی‌کنند

مهدی فرد قادری کارگردان و مارال فرجاد و اتابک نادری بازیگران فیلم سینمایی «جاودانگی» به نحوه اکران و تبلیغات فیلم‌شان در گروه سینمایی هنر و تجربه معترض هستند.

نژلا پیکانیان:«جاودانگی» اولین فیلم بلند سینمایی مهدی فرد قادری کارگردان جوانی است که پیش از این فیلم‌های کوتاه زیادی از جمله «تناوب»، «ماجرای یک شب بارانی»، «دایره‌های معکوس» و ... را ساخته است.

فرد قادری در اولین تجربه سینمایی‌اش همچون سه ساخته از میان فیلم‌های کوتاهش سراغ شیوه پلان سکانس رفته و به فرم بیشتر از قصه اهمیت داده است. گرچه خودش معتقداست قصه نیز همپای فرم پیچیده کار پیش می‌رود.

«جاودانگی» قصه زندگی شش خانواده در قطار در شبی بارانی است که این قصه‌ها با جابه جایی زمان روایت می‌شود. نکته جالب اینکه هیچ کدام از بازیکران «جاودانگی» تا زمانی که بخشی از کار فیلمبرداری شده بود از قصه فیلمنامه خبر نداشتند و نمی‌دانستند فیلم به چه شکل روایت می‌شود. 

مارال فرجاد و اتابک نادری از جمله بازیگران این فیلم سینمایی هستند که به همراه مهدی فرد قادری کارگردان این فیلم سینمایی با حضور در کافه خبر پاسخگوی سوال‌هایمان شدند.


آقای فرد قادری اکران «جاودانگی» در گروه هنر و تجربه بیش از یک ماه است که آغاز شده، در این مدت از شرایط نمایش راضی بوده‌اید؟

مهدی فرد قادری (کارگردان): متاسفانه هر جایی که از طرف دولت حمایت می‌شود همیشه در ابتدا شروع خیلی خوبی دارد، اما وقتی یک مقدار زمان می‌گذرد آدم‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته خودی‌ها و غیر خودی‌ها. نکته‌ای که الان من در هنر و تجربه مشاهده می‌کنم این است که فیلمسازها تبدیل به دو دسته خودی و غیر خودی تبدیل شده‌اند. وقتی من سانس‌های فیلم خودم را نگاه می‌کنم متوجه می‌شوم هنوز به یک ماه نرسیده ما روزی دو سانس داریم در صورتیکه فیلم‌هایی هستند که دو سال است روی پرده‌اند. من به عنوان کارگردان «جاودانگی» از مسئولین هنر و تجربه خواهش می‌کنم ترتیبی صورت دهند که هیچ وقت فیلم من دو سال اکران نشود چون به نظرم اصلا معنا ندارد که یک فیلم دو سال روی پرده باشد. اینکه این اتفاق درباره «جاودانگی» در حال رخ دادن است هم به این برمی‌گردد که من غریبه‌ترین عضو هنر و تجربه هستم. چون هیچ وقت رابطه‌ای با هیچ یک از مدیران نداشتم. اینکه بعضی از فیلمسازهایی که الان فیلمشان در حال اکران در گروه هنر و تجربه است خودشان عضو شوراهای هنر و تجربه‌اند به نظر من غلط است. مسئله مورد بحث به هیچ عنوان آدم‌ها نیستند، به عقیده من این قضیه درباره هر کسی غلط است.

این موضوع روی بازیگرهای فیلم هم تاثیر گذاشته است؟

مارال فرجاد (بازیگر): مسلما ما به عنوان بازیگر در کاری حضور پیدا می‌کنیم و نقشی را بر عهده می‌گیریم دوست داریم آن کار خوب شود و در نتیجه اگر خوب شد دیده شود. متاسفانه «جاودانگی» در جشنواره فیلم فجر پذیرفته نشد، بعد هم می‌بینیم در گروه هنر و تجربه این ماجراها برای اکران فیلم می‌افتد دلسرد می‌شویم. من تماشاگر پر و پا قرص فیلم‌های هنر و تجربه هستم و از همان ابتدای شکل‌گیری این گروه بسیار خوشحال بودم که این گروه شرایطی را فراهم کرده که از ایده‌های جدید و کارگردان‌های جوان حمایت بشود. اما حالا که خودم در این گروه فیلم دارم می‌بینم آن حمایتی که باید بشود صورت نمی‌گیرد. این مسائلی که درباره اکران فیلم ما در هنر و تجربه به وجود آمده طبیعتا حال من را به عنوان بازیگر بد کرده است. من به اندازه توان خودم در شبکه‌های مجازی مثل تلگرام و اینستاگرام برای فیلم تبلیغ کردم. حتی اگر به من تراکت هم بدهند و می‌برم و برای دیده شدن فیلمی که یک گروه و خودم برایش زحمت کشیده‌ایم پخش می‌کنم.

اتابک نادری (بازیگر): به نظرم موضوع اکران فیلم‌ها در گروه سینمایی هنر و تجربه فریاد خاموشی است که شما آن را باز کرده‌اید و بدان می‌پردازید. نه تنها درباره «جاودانگی» استنباط شخصی من این است که اشتباهی در نوع نگاه به فیلم‌ها وجود دارد. ما فکر می‌کنیم به همه فیلم‌ها باید به یک چشم بنگریم و به نظرم این اتفاق در هنر و تجربه می‌افتد. اینکه بخواهیم به فیلمی نگاه گیشه‌ای داشته باشیم هم حتی به عقیده من مستلزم این است که ما مقدمات و شرایطی را فراهم کنیم. اطلاع رسانی بحث مهمی در این زمینه است. باید دید آیا بستر تبلیغات برای همه فیلم‌هایی که در این گروه سینمایی اکران می‌شوند به یک اندازه فراهم است یا اینکه یک فیلم مثل «جاودانگی» حتی پوستر و بنرش هم در برخی سینماها مثل پردیس کوروش و فرهنگ نصب نمی‌شود! حس می‌کنم حسادت‌هایی وجود دارد که طبیعتا ناخوشایند هستند و من هیچ وقت نتوانستم درباره همکارانم چنین نگاهی داشته باشم. به نظرم حوزه سینما سفره بزرگی است که همه نان خودشان را به فراخور ظرفیت، توانایی و استعدادشان می‌خورد و به عقیده من نیازی به هیچ حس بدی نیست. فقط کافی است بگذاریم هر کس دست‌اش را دراز کند تا بتواند از این سفره بخورد. اما متاسفانه همه ما حس می‌کنیم سایه سنگینی بالای سر موضوع اکران در گروه هنر و تجربه هست.

چطور می‌شود در جایی فراترمرزها فارغ از هرگونه معادلات تنها فیلم را می‌بینند و می‌گویند «جاودانگی» فیلم خاصی است.
به زعم من برخی تنگ نظری‌ها در این سیستم باعث به وجود آمدن این بی نظمی‌ها می‌شود که در نهایت بازیگر و عوامل را دلسرد می‌کند. متاسفانه ما در تئاتر هم همین شرایط داریم و به نظرم همه این مسائل به محدودیت‌های موجود در فضای سینما و هنر کشور برمی‌گردد. گرچه به نظرم این موضوع اصلا قابل قبول نیست چون هر کسی حرف خودش را می‌زند و مشخصه کاری خودش را دارد.

این سوال را از بازیگرهای فیلم «جاودانگی» می‌پرسم، اینکه چطور شد بازی در فیلم یک کارگردان جوان و در اولین تجربه ساخت فیلم بلند او را قبول کردید؟ چقدر با سابقه حرفه‌ای مهدی فرد قدری از قبل آشنایی داشتید؟

فرجاد: اتفاقی که این روزها در سینما و تلویزیون ما می‌افتد حضور چشمگیر جوان‌تر‌هاست. کارگردان‌های قدیمی و پیشکسوت پا به سن گذاشته‌اند و الان دوره‌ای شده که نیروی جوان و متفکر با ایده‌های نو پا به عرصه گذاشته‌اند و من خودم نیز یک بازیگر جوان هستم و طبیعی است که دوست دارم از من حمایت شود. البته این حرفم اصلا به این معنا نیست که پیشکسوت‌ها از فعالیت کنار گذاشته شوند، اما به هر حال خوب است بستری فراهم شود که جوان‌ها هم بتوانند توانایی‌های خودشان را نشان دهند. خیلی از کارگردان‌های جوان این روزها در سینما با ایده‌های جدید و جسورانه کار می‌کنند. ضمن اینکه من از آقای فرد قادری پیش از اینکه به من پیشنهاد بازی در «جاودانگی» را بدهند فیلم کوتاه «تناوب» را دیده بودم که به نظرم ایده خیلی خوبی داشت.

نادری: به نظرم در کار فرمولی به اسم اعتماد وجود دارد که کاملا دو طرفه است. وقتی یک کارگردان من را برای کار دعوت می‌کند به من اعتماد کرده تا نقشی را محول کند. پس من نیز باید به او اعتماد کنم. البته همه اعتماد‌ها در برخورد اول شکل نمی‌گیرد و شاید هم خیلی راحت نباشد. درباره «جاودانگی» وقتی دستیار ایشان به من زنگ زدند و پیشنهاد بازی دادند من سرم خیلی شلوغ بود و پرسیدم اولین فیلمشان است و دستیارشان گفتند بله. بعد گفتند ایشان فیلم‌های کوتاهی هم ساختند و اسم «تناوب» را آوردند. من همان موقع این فیلم را روی اینترنت دیدم و به نظرم جالب آمد و قرار ملاقات با ایشان را گذاشتم و بقیه ماجرا پیش آمد. البته ناگفته نماند که همان ابتدا به ما گفتند قصه فیلم این است و من فیلمنامه بهتان نمی‌دهم.

ما بازیگر‌ها دوست داریم با نقش کلنجار برویم و این اتفاق برای من در «جاودانگی» با نقشی که آقای قادری برایم در نظر گرفته بودند افتاد. من در بیشتر کارها به اصطلاح مثبت و شیرین ظاهر شدم، اما نقشی که در «جاودانگی» بازی کردم فراتر کارهای قبلی‌ام بود.

چطور شد که بعد از 10 سال از ساخت فیلم‌های کوتاه‌تان «جاودانگی» اولین ساخته سینمایی شما شد؟

فرد قادری: من بعد از اینکه «تناوب» را ساختم با آقای فرزاد موتمن آشنا شدم. ایشان فیلم من را دیده بودند و به من تلفنی گفتند که فیلم «تناوب» را دیده‌اند و دوستش داشتند. آغاز دوستی ما از اینجا شکل گرفت و من همیشه برای انجام کارهایم از ایشان مشورت می‌گرفتم. یادم می‌آید یک سال بعد از اینکه «تناوب» را ساخته بودم ایده ساخت یک فیلم پلان سکانس دو ساعته که قصه‌اش در قطار اتفاق می‌گذشت را با آقای موتمن در میان گذاشتم. ایشان به شدت با ایده من مخالفت کرد و من بعدها به این نتیجه رسیدم که چقدر کار درستی کردند. آن زمان جهان من جهان کوچکی بود و اگر قرار می‌شد آن زمان «جاودانگی» را بسازم فقط صرفا کارم یک فرم می‌شد و مثل الان قصه نداشت.

در طول این سال‌ها اما من فیلم‌های مختلف دیگری ساختم که دو تای دیگر هم پلان سکانس بود. داستان «جاودانگی» ابتدا در 14 واگن به جای 6 واگنی که الان می‌بینیم اتفاق می‌افتاد و فکر می‌کنم اگر قرار بود من همان ایده را بسازم احتمالا باید سریال جلوی دوربین می‌بردم. همان موقع من روی دیوار اتاقم یکسری کاغذ چسباده بودم و 14 واگن روی هر کدام از آنها داشتم. تعدادی آدمک با رنگ‌های مختلف روی آنها حرکت می‌دادم و زیر هر کدام هم دیالوگ‌های خودشان را نوشته بودم. من فیلمنامه این کار را ابتدا روی کاغذ ننوشتم، در واقع کار را با آن اشکال که کشیده بودم جلو بردم و در نهایت ماجرای آن اشکال را روی کاغذ آوردم. من مثل خیلی از فیلمسازهای اولی که خودشان برای فیلم سرمایه می‌برند سرمایه‌ای نداشتم و برایم مهم بود با چه تهیه‌کننده‌ای کار می‌کنم چون نمی‌خواستم زیر تحمیل انتخاب بازیگر از سوی تهیه‌کننده برای نقش‌هایم بروم.

حساسیت و وسواس من در همه این موارد باعث شد تا ساخت «جاودانگی» طول بکشد، اما در نهایت این فیلم به عنوان اولین تجربه بلند سینمایی من ثبت شد. آقای نوروزبیگی هم اولین و آخرین تهیه‌کننده‌ای بودند که من بهشان مراجعه کردم اما تا قبل از اینکه ایشان را ببینیم خیلی تحقیق کردم که با چه تهیه‌کننده‌هایی می‌شود کار کرد. تجربه این سال‌ها به من کمک کرد تا در «جاودانگی» اول به قصه اهمیت بدهم بعد به فرم. حتی در جشنواره رم هم که حضور داشتیم افراد با ما درباره قصه بیشتر از فرم فیلم صحبت می‌کردند. قصه‌های فیلم برای خیلی‌ها نوستالژیک بوده و بعد اشاره می‌کردند این فیلم یک پلان سکانس خوب است.

اما به نظر می‌رسد قصه‌هایی که شما در فیلم‌تان روایت کردید ساده‌تر از فرم فیلم است. در واقع «جاودانگی» فرم پیچیده‌تری نسبت به داستانی که در آن روایت می‌شود دارد. این موضوع به عمد در فیلم‌تان اتفاق افتاد؟

فردقادری: شاید یک بخشی از این قضیه که می‌گویید به خاطر ذهنیت من است. من در فیلم‌های کوتاهم تا به حال هیچ وقت فیلم خطی نساخته‌ام و در اولین اثر بلند سینمایی‌ام هم نتوانستم هیچ وقت قصه و فرم خطی داشته باشم. اما تلاشم این بوده که «جاودانگی» صرفا یک فیلم فرم محور نباشد. اتفاقا اگر این اتفاق می‌افتاد کارگردانی‌اش برای من راحت‌تر بود، در انتخاب لوکشین‌ها هم کارم آسان‌تر می‌شد و بازیگر‌ها هم کمتر اذیت می‌شدند.

نادری: دراین بحث به عقیده من چون فرم فیلم تا حدودی پیچیده بود قصه می‌طلبید که نسبت به فرم ساده‌تر باشد. اگر قصه هم قرار بود پیچیده باشد مخاطب با دو عنصر پیچیده مواجه می‌شد و ممکن بود هضم‌اش برای او کمی صقیل باشد.

خانم فرجاد شما در «جاودانگی» با نقشی جلوی دوربین رفتید که از سن واقعی خودتات مسن‌تر است. از طرف دیگر اینجا مادر پسری جوان هستید اما در دنیای واقعی هم تجربه مادر شدن ندارید. دور بودن این شخصیت از خودتان برایتان جذاب و چالش برانگیز بود یا کارتان را سخت‌تر می‌کرد؟

فرجاد: معمولا خانم‌ها چون یک مقدار روی سن‌شان حساس هستند شاید تفاوت سنی که نقش با خودشان دارد را خیلی راحت نپذیرند. ولی من چند سال پیش وقتی کوچک‌تر از سن فعلی‌ام بودم یک تجربه‌ای شبیه به این نقش را داشتم. البته نه با این فاصله سنی اما آنجا هم وقتی بیست ساله بودم نقش یک خانم سی ساله باردار را بازی کرده بودم. در «جاودانگی» قضیه اما متفاوت بود و ابتدا برایم کمی غیرقابل قبول بود که پسری جوان داشته باشم. روز اولی که قرار شد من این نقش را بازی کنم و وقتی هم پسرم را دیدم و متوجه شدم او جوانی 22-23 ساله است نسبت به نقش گارد گرفتم. اما طی تمرین دو ماهه‌ای که در دفتر داشتیم دقیقا مثل تئاتر همه چیز را از آن خودمان کردیم و من نیز به باورپذیری درباره شخصیت مادر شکسته رسیدم و حتی دیگر فرزندانم را هم قبول کرده بودم و با پسرم هم ارتباط عاطفی برای نقش برقرار کرده بودم. جالب است که روزهای اول از پسرم خیلی خوشم نمی‌آمد اما روزهای آخر که ما در کوپه قطار کار می‌کردیم خیلی به پسرم علاقه‌مند شده بودم و پدرش هم ارتباط حسی خوبی با دختر قصه برقرار کرده بود. به نظرم این موضوع برای هر بازیگری می‌تواند هیجان‌انگیز باشد، شاید ابتدا کمی سخت به نظر برسد و حتی ترس هم به وجود بیاورد مخصوصا اینکه قرار بود من گریم سنگین‌تری هم در این کار داشته باشم اما وقتی کار را می‌پذیری و آن را باور می‌کنی مثل این است که با دنیایی جدید آشنا شده‌ای و به نظرم تجربه‌ای بسیار شیرین است.

تجربه پلان سکانس چقدر برای شما به عنوان بازیگران کار دشوار بود و سابقه بازی‌هایتان در تئاتر چقدر در این زمینه به کمک‌تان آمد؟

نادری: به نظر من خیلی زیاد. تداوم حس در تئاتر حرف اول را می‌زند، اینکه تکراری وجود ندارد. موضوعی که مبنای فکری آقای قادری در پلان سکانس هم بود. بچه‌هایی که اهل تئاتر بودند می‌دانستند که اینجا جای اشتباه نیست، نباید تپق بزنی، میزانسن را اشتباه بروی و بازی‌ات هم درست انجام شود تا به نقش بعدی به خوبی انتقال پیدا کند. البته برخلاف سختی بسیار زیادی که این روش داشت شیرینی‌های خاص خودش را هم دارد. اندازه بازی و حضور نقش در این فیلم برای من آنقدر مهم نبود، اما خود نقش برایم آنقدر تجربه جدید و دوست داشتنی بود که حس می‌کنم برایم حکم یک بازآفرینی در بازیگری را داشت.

فرجاد: روزهای اول که ما مشغول کار شده بودیم کارگردان برایش بسیار مهم بود که ما کلمه به کلمه دیالوگ‌ها را حفظ کنیم. ما تمرین‌های دورخوانی داشتیم و متن را حفظ می‌کردیم. من هم فکر می‌کردم مثل خیلی از کارهای دیگر متن را می‌خوانیم و مال خودمان می‌کنیم و بعد آن را اجرا می‌کنیم. بعد که وارد کار شدیم و تاکید آقای قادری را روی ادای تک به تک کلمات می‌دیدم برایم عجیب بود که چرا ما باید این کار را انجام دهیم. اما به هر حال نظر کارگردان مهم بود و من هم همین شیوه را اجرا کردم. وقتی وارد کار شدیم این کار دلیل داشت و به این خاطر بود که تداوم حس از بین نرود و بازیگران مقابل هم چیزی را این میان به اصطلاح گم نکنند. البته در کار واقعا دیکتاتوری نبود و می‌توانستیم برخی موارد را هم با نظر کارگردان تغییر دهیم. نکته مهم دیگری که وجود داشت این است که در تئاتر اگر بازیگر روی صحنه اشتباه کند و مثلا تپق بزند اتفاق بدی است اما می‌گذرد و می‌رود اما در «جاودانگی» اتفاق ترسناک این بود که اگر اشتباهی رخ می‌‌داد کات داده می‌شد و کار همه بازیگرها بهم می‌ریخت.

 

«جاودانگی» در چند جشنواره خارجی حضور داشته، پیش‌بینی می‌کردید اولین فیلم سینمایی‌تان در سطح جهانی دیده شود؟

فرد قادری: متواضعانه بخواهم بگویم من انتظار چنین اتفاقی را داشتم، چون ذهنیتی که من درباره «جاودانگی» داشتم اتفاق افتاد. البته شاید در خارج از کشور انتظارهای بیشتری داشتم و خیلی هم به آن چیزی که در ذهن من بود نزدیک بودیم، اما به هر حال اتفاق نیفتاد. من در ساخت فیلم‌های کوتاهم تجربه‌ای داشتم و به نظرم طبیعی بود که در اولین کار بلندم هم این تجربه تکرار شود. فیلم‌های کوتاه من در جشنواره‌های جهانی و خارج از کشور خیلی جایزه می‌گرفتند. من با این فیلم‌ها تقریبا 50 جایزه جهانی از فستیوال‌های مختلف دریافت کردم. مثلا «ماجرای یک شب بارانی» فقط 18 جایزه در آمریکا گرفته. اما نکته جالب به نظر من در جشنواره‌های خارجی این است که آنجا شما به معنای واقعی رقابت می‌کنی. ما در سینمای خودمان به نظرم با رقابتی نمی‌کنیم، اینجا هر کس با هر فرد دیگر رفیق باشد بیشتر دیده می‌شود. با احترام به تمام فیلمسازها اما این معضل متاسفانه وجود دارد. در جشنواره‌های خارجی روی فیلم و موضوعش قضاوت می‌کنند، مهم نیست است تو چیست اما در ایران این قضیه خیلی مهم است که تو اسمت چیست و در کدام یک از دسته‌ها قرار می‌گیری. البته در مقطعی که فیلم ما به جشنواره فجر راه پیدا نکرد همه بچه‌های گروه ناامید و ناراحت شده بودند البته من همان موقع کار سر صحنه هم این قضیه برایم خیلی مهم نبود چون به بچه‌ها می‌گفتم برای رساندن کار به جشنواره عجله نکنیم. اما همان موقع که فیلم در فجر پذیرفته نشد به همه بچه‌ها می‌گفتم نگران نباشید اتفاق‌های بهتری برای «جاودانگی» خواهد افتاد و خوشبختانه در این چند وقت هم توانست در جشنواره‌های جهانی حضور پیدا کند.

فرجاد: یادم می‌آید هم زمانی که در دفتر تمرین می‌کردیم و من با لباس‌هایی شبیه به پوشش شخصیت‌ام در تمرین‌ها حاضر می‌شدم و هم زمانی که سر فیلمبرداری بودیم آقای قادری همیشه به بازیگرها انرژی مثبت می‌دادند. من در تمام مدت چند ماهه تمرین به صورتم دست نزده بودم تا حس و حال نقش را کاملا لمس کنم و بعد از مدتی کمی از این شرایط خسته شده بود چون احساس می‌کردم ظرافت‌های زنانه در من کمرنگ شده و در مقابل حس می‌کردم کوله باری سنگین از مشکلات نقش روی دوشم است. یادم است آقای قادری گفتند الان تو فقط به فکر نقش‌ات باش آن موقع که باید بروی روی فرش قرمز می‌توانی به ظاهرت برسی و مرتب و منظم باشی. وقتی امسال به رم رفتیم و روی فرش قرمز حاضر شدیم دقیقا این حرف آقای قادری در ذهنم تداعی شد و احساس کردم نتیجه زحماتم را می‌بینم. در رم انجایی‌که صبر خارجی‌ها بیشتر از ما ایرانی‌هاست همه فیلم را تا آخر تماشا کردند و بسیار هم ما را مورد تشویق قرار دادند.

نادری: اینکه «جاودانگی» در اولین حضور جهانی‌اش در جشنواره‌ای در سطح جشنواره رم ایتالیا شرکت کرد برای من به عنوان بازیکر واقعا خوشحال کننده بود. واقعیت این است که مگر در سینمای ایران چند تن از عوامل و بازیگران شانس حضور روی فرش قرمز فستیوال‌های خارجی را پیدا می‌کنند که حالا ما نباید خوشحال باشیم؟ بنابراین می‌توانم بگویم این تجربه برای من بسیار خوشایند بود و خدا را از این بابت شاکرم. شاید از لحاظ رونق کاری در سال‌های اخیر حضورم کمی در یادها کمرنگ شده بود ولی خدا را شکر حضورم در «جاودانگی» و بازخوردهای جهانی این فیلم شاید یک یادآوری برای همکارانم در سینما باشد.

58244

عکس ها: عارف طاهر کناره

کد خبر 605509

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین