به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، اكبر عالمي، منتقد سينما در ابتداي نشست معرفی کتاب «خرستان» با بيان اينكه محمود دولت آبادي و لوريس چكناواريان براي سرزمين ايران، گوهر هستند، گفت: «ياد بيژن مفيد را گرامي ميدارم، زماني كه من دانشجو بودم، تئاتر شهرقصه را اجرا كرد و خودش نقش خر را داشت. در يك صحنه وارد شد و گفت که من خرم، خيلي خرم. و من اين نمايش را در هر 90 شبي كه اجرا شد، نگاه كردم.»
او همچنين پيش از اينكه بخشي از كتاب «خرستان» را براي حضار بخواند، اظهار داشت: «قطعهاي را كه ميخوانم، به خوبي نشان ميدهد كه چرا لوريس چكناواريان ريشه در اين خاك دارد، عاشق اين سرزمين است و در ايران مانده است.»
محمود دولت آبادي، ميهمان ويژه اين نشست نيز درباره چكناواريان گفت: «متاسفانه من يك آدم تك بعدي هستم و نمي توانم درباره هنر او صحبت كنم چون او دورههاي مختلف نظري و تجربي را در موسيقي با دقت و افتخار طي كرده است. بنابراين به من اجازه بدهيد كه درباره لوريس فقط اين را بگويم كه او را عميقا دوست دارم، بدون آنكه دليل آن را بدانم.»
او افزود: «حسي كه بيان كردم، يك حس انساني است كه هيچ روانشناسي از آن سر در نميآورد. به علاوه اهميت او در كشور ما روشن است و من دوستش دارم بي آنكه دنبال ابهاماتي كه خود به خود زيبا هستند، بروم.»
نويسنده كليدر در بخش ديگري از سخنانش گفت: «چكنواريان، اثري را به طنز نوشته كه دانشجويان ادبيات اين سبك را گروتسك مينامند. گروتسك، اثر هجو، طنز و حتي اغراقآميزي است كه گاهي هم شنيع ميشود و معمولا نوعي واكنش است به جايي كه فرد در آن زندگي ميكند. كار آقاي چكنواريان هم در طبقه گروتسك قرار ميگيرد.»
لوريس چكناواريان، آهنگساز و موسيقيدان با بيان اينكه خريت، براي بشر خوب است، گفت: «اگر آدميزاد در روز چند بار خريت نكند، آدم نميشود! به علاوه، خرها هر روز كه ما را ميبينند، ميگويند اينها ديگر چه كساني هستند كه روي دو پا راه ميروند! خلاصه اينكه آنها هم ما را به چشم ديگري ميبينند.»
او افزود: «آدم هيچوقت نبايد خودش را جدي بگيرد بلكه بايد كارمان را جدي بگيريم.»
چكناواريان با بيان اينكه يارتا ياران، در مسير نوشتن و ادامه دادن كتاب خرستان او را تشويق و همراهي كرده، گفت: «حالا شايد جلد دوم خرستان و شايد هم اپراي خرها نوشتم.»
او همچنين گفت: «شب بسيار خوبي است، به خصوص كه هنرمندان و نويسندگان، در اتاقشان زنداني هستند و با كسي در ارتباط نيستند. ما دلخوشي زيادي نداريم، يكي از بزرگترين دلخوشيهاي ما اين است كه با مردم در تماس باشيم و ببينيم كه آنها كتاب ميخوانند و آن را دوست دارند.»
خالق اپراي «رستم و سهراب» در بخش ديگري از سخنانش گفت: «من براي اين نسل نمينويسم، براي نسل آينده مينويستم تا آنها ارزيابي و اگر كتابم خوب بود، آن را به نسل بعدي منتقل كنند.»
ديگر ميهمان اين نشست، يارتا ياران، طراح كتاب بود. او با بيان اينكه نوشتن، بيگناهترين و معصومانهترين حرفه دنياست، اظهار داشت: «هنرمندان حرفههاي ديگر زود به شهرت و محبوبيت ميرسند. يك فيلمساز، نقاش يا بازيگر در 20 يا 25 سالگي ميتواند جوايز جشنوارههاي زيادي را از آن خود كند اما نوشتن، تنها هنري است كه به صرف نبوغ، نميتوان در آن به موفقيت رسيد چون زبان، رويدادي است كه به زمان نياز دارد.»
او اضافه كرد: «من اين موضوع را زماني فهميدم كه طي سالهاي متمادي عكاسي در نمايشگاههاي كتاب، متوجه مردمي شدم كه غرق مطالعه بودند. كساني كه غرق مطالعه ميشوند، صورت معصومي دارند و برخلاف نظريه غالبي كه ميگويد مردم در زمان خواب، معصوم هستند معتقدم مردم در حال كتاب خواندن، صورت معصومي دارند و اين معصوميت را از نويسنده آن ميگيرند.»
ياران در بخش ديگري از سخنانش گفت: «نوشتن، چكنوارايان را از بدترين و سختترين روزها نجات داده است. او اهل شوخي و طنز است و طنز هم تجلي معرفت نبوغ آساي وجود يك انسان است.»
خسرو سينايي، كارگردان سينما نيز در اين مراسم حضور داشت و درباره چكنواريان گفت: «من 50 سال است كه با لوريس دوست هستم و صبحهايي كه حال خوشي ندارم، به او زنگ ميزنم و ميگويم: جك تازه نداري؟ و وقتي لطيفه تازهاي برايم تعريف ميكند، حالم خوب ميشود و تمام روز سرحال هستم.»
او همچنين گفت: «يك بار در هلند، يكي از فيلمهاي مرا نشان ميدادند و جلسهاي درباره خلاقيت و هنر بود. بعد از جلسه، يكي از حضار به من گفت: نظر خودت چيست؟ خودت هم فكر ميكني كه يك هنرمند هستي؟ من گفتم اين را نميدانم اما چيزي را كه با قاطعيت ميدانم و ميتوانم دربارهاش صحبت كنم، اين است كه بيش از 60 سال با هنرمندان مختلف سر و كار داشتهام و حالا ميگويم كه لوريس چكنواريان، يكي از سه چهار نفري است كه از نزديك با آنها دوست و شاهد هنر و زندگي آنها بودهام و بدون شك هنرمند است.»
او اضافه كرد: «بسيار اتفاق افتاده است كه در يك ميهماني همراه هم بودهايم، اما لوريس ناگهان گفته است كه كليد خانه را جا گذاشتهام و بايد برگردم اما من ميدانستهام كه يك تم جديد به ذهنش خطور كرده و ميخواهد به سرعت به جاي ساكتي برسد و آن را يادداشت كند تا از يادش نرود. حتي زمانهايي كه با لوريس در فرودگاه بودهايم، نتهايش را پهن ميكرد و مشغول كار ميشد. يا پيش آمده كه سوار ماشين من بوده و اگر موسيقي پخش كردهام، به من گفته است كه موسيقي را خاموش كنم چون حواسش پرت ميشود. در اين زمانها من ميدانم كه موسيقياي در ذهنش در جريان است كه با موسيقي داخل خودرو هماهنگ نيست.»
در پايان اين مراسم، لوريس چكناواريان و محمود دولتآبادي با حضار گفت وگو و كتابهايشان را براي علاقهمندان امضا كردند.
58243
نظر شما