پس از آنکه به نقش محوری آیتالله ناطق نوری در راس شورای هماهنگی نبروهای انقلاب در انتخابات ریاست جمهوری نهم، بیاعتنایی شده و نظر نهایی این شورا در آن انتخابات مورد قبول دیگر نامزدها قرار نگرفت، در انتخابات بعد، نوبت به آیتالله مهدوی کنی رسید تا از جایگاهی به مراتب بالاتر به ایجاد اجماع میان گروههای اصولگرا بپردازد. اما توصیههای ایشان برای ارائه تنها یک فهرست از سوی اصولگرایان نیز شنیده نشد و ایم طیف سیاسی همچون رقبایشان با دو فهرست وارد عرصه رقابت انتخابات مجلس هشتم شدند.
شاید به دلیل همین کم توجهیها بود که دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تمایلی به ایفای نقش محوری در حل اختلافات انتخاباتی در مسائل بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم نیافت. این در حالی است که چهرههایی همچون غلامرضا مصباحیمقدم، سیدرضا اکرمی و علی مطهری از ایشان درخواست کدره بودند که میانداری میدان را بر عهده بگیرند. تقاضایی که منجر به تشکیل کمیتهای در جامعه روحانیت برای بررسی زمینههای حضور ایشان شد. کمیتهای که نهایتا به گفته سخنگوی این تشکل روحانی منحل شد. البته آیتالله مهدوی کنی هم شروطی گذاشته بودند که اولا طرفین این حکمیت را بپذیرند و ثانبا به نتایج آن پایبند باشند اما چنین آمادگیای از سوی دو سمت مناقشه در انتخابات گذشته ابراز نشد.
البته این کوتاهی از سوی افراد و گروههای سیاسی به هیچ وجه نافی نقش آفرینی موثر آیتالله مهدوی کنی نیست. چه آنکه او این روزها به دنبال ایجاد اجماع میان اعضای تشکل متبوعش است و هیاتی را راسا برای ترغیب چهرههای موثر و در عین حال منتقد جامعه روحانیت مبارز برای حضور در جلسات این تشکل ترتیب داده است. هیاتی که قرار است از ناطق نوری، هاشمی رفسنجانی، امامی کاشانی و حسن روحانی که پس از انتخابات ریاست جمهوری گذشته به دلیل مشی انتخاباتی متفاوتشان از کلیت این جامعه فاصله گرفتند، دلجویی کند.
آنچه در پی میآید، گفتوگویی با غلامرضا مصباحیمقدم سخنگوی سابق جامعه روحانیت است که زمینههای حضور دوباره آیتالله مهدویکنی و مشی اعتدالگونه ایشان را برمیشمارد.
آیتالله مهدوی کنی اخیرا در دیدار با اعضای جمعیت موتلفه اسلامی به نکات سیاسی ویژهای اشاره کردند. ایشان از یکسو اعلام کردند که برخی اشتباهکاران پس از انتخابات را نمیتوان دشمن نامید و از سوی دیگر بر لزوم حفظ وحدت میان اصولگرایان تاکید کردند. آیا این اظهارات ایشان پس از مدتها سکوت، گویای حضور و نقشآفرینی دوباره ایشان به عنوان یک اصولگرای معتدل و محوریت دوباره ایشان است؟
اصولا شخصیت آیت الله مهدوی کنی، یک شخصیت محوری و معتدل است و نقش آفرینی ایشان قطعا به سوی اعتدال خواهد بود. البته منظور از اعتدال این نیست که رفتار و مطالبات کسانی که از خط قرمز عبور کردند، مبنای تجمیع قلمداد شود. اگر کسانی خطا کردهاند باید به خطایشان اعتراف کنند و با پذیرش خطایشان، اعلام کنند که از آن برمیگردند. در این صورت میتوان بخث وحدت با آنها را مطرح کرد. ولی اگر کسانی بر موضع غلط خود همچنان پافشاری کنند، چگونه میتوان میان مواضع آنها که در تناقض با مواضع نظام است، تجمیع ایجاد کرد.
به عبارت بهتر منظور شما این است که آیتالله مهدوی کنی نه تنها ظرفیت اجماع میان گروههای اصولگرا بلکه امکان اجماع میان طیفهای سیاسی دیگر را هم دارند و حضورشان در تلطیف فضای سیاسی نیز موثر خواهد بود. همینطور است؟
ایشان شخصیتی پخته و با تجربه دارند که به عنوان یک پیر سیاسی از سوی هر دو طیف سیاسی کشور پذیرفته شدهاند. از این رو جا دارد که ایشان مرجع اینگونه مباحثات سیاسی باشند و طرف مشورت هر دو طیف قرار گیرند و درمقاطعی که رمینه وحدت وجود دارد، وارد عرصه شوند. البته به شرط اینکه گروههای سیاسی دو طیف خودشان بخواهند نه اینکه دیگران بخواهند که آنها را به سوی وحدت بکشانند. چون گاهی گروهها و افراد نمیخواهند به وحدت نزدیک شوند ولی دیگران برای بهبود فضا اصرار دارند که چنین اتفاقی بیفتد. مثل برخی مسائل پس از انتخابات که برخی پیشنهاد میدادند ومیخواستند که آیتالله مهدوی کنی میانداری کنند و به ایجاد اجماع بپردازند اما خود طرفین چنین تمایلی نداشتند.
البته مبنای وحدت هم باید بقای نظام و محوریت ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری باشد. وحدت نباید به گونهای باشد که محوریت عناصر یاد شده دچار خدشه شود. به همین دللی است که بنده اصرار دارم افرادی که مرتکب خطایی در جریان انتخابات گذشته شدند باید نسبت به مواضع خطای خود ابراز پشیمانی کنند.
البته برخی همچون آقای علی مطهری معتقدند که چون در جریان انتخابات سال گذشته اتهاماتی از سوی طرفین نسبت به یکدیگر مطرح شد، هر دو طرف باید پوزش بطلبند. یعنی هم نامزدهای مغلوب به دلیل مواضعشان از ملت عذرخواهی کنند و هم نامزد پیروز به دلیل اتهاماتی که در جریان مناظرههای انتخاباتی به فرزندان آقایان هاشمی و ناطق نوری زدند باید عذرخواهی کنند.
بنده اصلا این دو مساله را قابل قیاس نمیدانم. البته قبول دارن که در جریان مناظرههای انتخاباتی تخلفاتی صورت گرفت اما این تخلفات به هیچ وجه هموزن اقدامات طرف مقابل نبود. در یک طرف قضیه، کسی کس دیگری را متهم کرد اما طرف مقابل در مساله انتخابات، کل نظام را زیر سوال برد. این دو رویکرد اصلا هم وزن نیستند. چرا که در یک سو، ایراد به یک فرد و یا یک گروه وارد است اما طرف مقابل کل نظام را دارای اشکال میداند و ساختارهای نظام را زیرسوال میبرد. میان این دو خطا فاصله زیادی هست که یکی حیثیت نظام را خدشه دار کرده، اعتماد عمومی به نظام را در فضای داخلی کاهش میدهد و جایگاه نظام را در منطقه و فضای بینالملل تا مدتی مخدوش کرد و دیگری تنها برخی شخصیتها و افراد را زیر سوال برد.
در مورد ضرورت عذرخواهی ولو به اتهام زیر سوال بردن برخی شخصیتها که اتفاقا جزء شخصیتهای اثرگذار در نظام ما بودند، نفرمودید.
باز هم تاکید دارم که این دو خطا م وزن نبودند. اول خطاکارانی که حیثیت نظام و اعتماد عمومی به نظام را زیر سوال بردند عذرخواهی کنند. البته عذرخواهی آنها به این معنی نیست که آثار حقوقی جرایمشان نادیده گرفته میشود بلکه با این عذرخواهی میتوان تازه انها را بار دیگر در دایره نظام تلقی کرد. چون آنها که نظام و شایستگی آن را مورد حمله قرار دادند دیگر در دایره داخل نظام محسوب نمیشوند و خودشان خواستند که از دایره نظام خارج شوند. اما اگر توبه کنند میتوانند بار دیگر در دامنه نظام تلقی شوند.
البته آقای مهدویکنی نسبت به کسانی که سوابق خوبی در انقلاب داشتند هم عنایتی در سخنان اخیرشان داشتند اما در عین حال تاکید کردند که عملشان عمل بدی بوده است. به نظر شما با این افراد چطور میتوان برخورد کرد که به آرامش فضای سیاسی هم لطمهای نخورد.
در نظر گرفتن سوابق انقلابی این افراد میتواند مخفف بررسی جرائم آنها باشد ولی تعیین کننده نیست. به عبارت دیگر لحاظ کردن سوابق ابن افراد میتواند در نوع برخورد با آنها به نسبت کسانی که چنین صوابقی ندارند، تاثیرگذار باشد. مثلا در مورد آیتالله منتظری شاهد چنین رویکردی بودیم. ایشان علیرغم آنکه اسناد و مدارکی را لو داده بودند صرفا به دلیل سوابق و جایگاهی که داشتند، از قائم مقامی امام خمینی(ره) برکنار شدند اما امام با توجه به همین سوابق یه ایشان اجازه دادند که در حوزه بمانند و تدریس کنند اما تاکید کردند که حق دخالت در امور سیاسی را ندارند. مطمئنا اگر ایشان چنین سوابقی نداشتند، کیفر بیشتری در انتظارشان بود. به همین دلیل تاکید میکنم که چون رعایت و ملاحظه سوابق آیتالله منتظری سبب نشد ایشان بار دیگر به جرگه رهبران نظام برگردند، افراد خاطی در انتخابات گذشته هم دیگر نمیتوانند به چننی جایگاهی دستیابند.
بخشی از سخنان اخیر آیتالله مهدوی کنی منوط به لزوم حفظ وحدت میان اصولگرایان و پرهیز از تفرقه بود. اخیرا این موضوع از سوی برخی از دیگر اصولگرایان هم مطرح شده است. چه عامل انشقاق برانگیزی میان اصولگرایان بروز کرده که چنین ابراز نگرانیهایی مطرح میشود؟
اتفاقا به نظر من احتمال وحدت در انتخابات آتی بیش از احتمال جدایی و انشقاق است. در حال حاضر کسانی که در طیف اصولگرایی بر طبل جدایی میکوبند، بسیار نادرند. به همین دلیل معتقدم که امکان ایجاد وحدت در میان اصولگرایان برای انتخابات اتی بیشتر است. البته باید پذیرفت که برخی مسائل همچون نحوه حمایت از عملکرد دولت جزء مسائل اختلاف برانگیز میان اصولگرایان است. چرا که در حال حاضر حمایت برخی از عملکرد دولت «مطلق» است، برخی دیگر «منتقد» هستند و یا حمایت «حداقلی» دارند. برخی از دیگر اصولگرایان هم ممکن است که هیچ حمایتی نداشته باشند. با این وجود شاید بتوان بر روی برخی مسائل در آینده بیشتربه وحدت رسید تا مسائلی که فعلا وجود دارد.
مثلا روی چه مسائلی امکان کنار گذاشتن اختلافات میان حامیان مطلق دولت با منتقدان دولت وجود دارد؟
مسائلی مثل انتخابات شوراها، مجلس و یا ریاست جمهوری آینده. هرگته که پای انتخابات مسط باشد، احتمال اجماع بیشتر میشود.
و آیا در برقراری این اجماع رجوعی به نقش محوری شخصیتهایی چون آیتالله مهدوی کنی خواهد شد؟
ورود آیتالله مهدوی کنی به اقتضای شرایط است. اگر گروههای سیاسی به این شرایط برسند که نقش دادن به چهرههای محوری همچون آیتالله مهدوی کنی میتواند آنها را در گذر از چالشهای سنگین پیش رو، کمک کند، قطعا از حضور ایشان استقبال خواهند کرد اما اگر احساس کنند که خود این گروههای سیاسی اصولگرا میتوانند از پس حل اختلافاتشان برآیند، شاید دیگر نیازی به نقش آفرینی چهرههایی در سطح آیتالله مهدوی کنی نباشد.
در حال حاضر چنین ضرورتی را احساس میکنید که ایشان با حضور در صحنه، منجر به تقویت بعد اعتدال در فضای سیاسی کشور شده و اوضاع را از دست رادیکالها خارج کنند؟
در حال حاضر فشا را رادیکالی نمیبینم که چنین نیازی به حضور ایشان احساس شود.
نظر شما