در ادبیات توسعه گفته میشود که هیچ کشوری تا زمانی که فهمی عالمانه از توالیهای درست سیاستی نداشته باشد، امکان توسعه را نخواهد داشت. من برای برجسته کردن توالیهای صحیح در برابر انتخاب توالیهای نادرست توسط دولت چند سؤال مطرح میکنم و امیدوارم گوش شنوایی برای آن وجود داشته باشد. سؤال اول این است که شوک درمانی از منظر ساختار بودجه دولت در چه زمانی باید صورت پذیرد؟ آیا منطقیتر این است که ابتدا دولت به صورت برنامهریزی شده بر بیانضباطیهای گسترده مالی خود غلبه کردده بعد شوک قیمتی وارد نماید یا ابتدا شوک وارد کند و برای هیولای بیانضباطی مالی خوراکهای جدید بیافریند؟ در این زمینه توجه شود که گرچه در ابتدای امر و پس از وارد نمودن شوک قیمت حاملها دولت توهم پولداری پیدا میکند، اما اطلاعات مختلف نشان میدهد که در تجربه تلخ و شکست خورده شوک درمانی در اوایل دهه 70 خورشیدی در نرخ ارز، به ازای هر یک واحد افزایش درآمد دولت از ناحیه شوکهای قیمتی، هزینههای مصرفی دولت با ضریب 24/1 برابر و هزینههای سرمایهای دولت 46/1 برابر افزایش یافته است. این بدان معناست که شوک درمانی شلیک گلوله ناکارآمدیهای فزاینده به پیکره دولت است.
اما متأسفانه دولتهای کوتهنگر در کشورهای در حال توسعه معمولاً تمایلی به امور بلندمدت ندارند. در یک ساخت توسعه نیافته مانند اقتصاد سیاسی ایران، ما در هر زمینهای میتوانیم بیشمار ناهنجاری ملاحظه کنیم و احتمال اینکه در پرداخت سوبسیدها نیز ناهنجاری وجود داشته باشد، هست. اما مسئله حیاتی در این زمینه این است که ما باید مشکل را در موضع اصلی آن شناسایی کنیم و آن را حل کنیم نه اینکه صورت مسئله را پاک کنیم یا ناهنجاریهای جدید ایجاد کنیم.
*عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی
نظر شما