معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی پایتخت جزئیاتی بیشتر از پرونده کشف سرهای بریده شده در خیابان شیخ بهایی را تشریح کرد.

به گزارش خبرگزای خبرآنلاین و به نقل از مرکز اطلاع‌رسانی پلیس آگاهی پایتخت؛ سرهنگ حمید مکرم با بیان اینکه پیرمرد دستگیر شده، ناپدری مقتول و همسرش بوده گفت: عصر روز گذشته در جریان بازدید سردار رحیمی فرمانده انتظامی تهران بزرگ از پلیس آگاهی پایتخت، وی با متهم صحبت کرده و او اعتراف کرد.

متهم در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: از مدت ها قبل با فرزند خوانده‌ام بهرام اختلاف داشتم چون او معتاد شدید به شیشه و کراک بود و تمام وسایل زندگی‌ام را می فروخت. قالی، طلا، نقره، وسایل زینتی، هرچیزی که در خانه قابل فروش بود می‌برد و می‌فروخت. ما بچه‌دار نمی‌شدیم و بهرام فرزند خواهر همسرم بود که ما از کودکی او را به خانه خود آورده و بزرگ کرده بودیم . از چند روز پیش از جنایت، تنش و درگیری میان ما بیشتر شد طوری که بهرام حتی همسرم را کتک زد و به همین علت همسرم را روز یکشنبه هشتم مردادماه به خانه خواهرش فرستادم و من با بهرام و همسرش در خانه تنها شدیم.

متهم ادامه داد: همان روز بهرام دوباره شروع به فحاشی و شکستن در و دیوار کرد. به آشپزخانه رفت و می‌خواست برگردد به اتاق خودش که من در را باز کردم و سریع تیراندازی کردم. او روی زمین افتاد. رفتم جلو و تیر دوم را به سرش زدم. زن بهرام با شنیدن صدای تیراندازی آمده بود که ببیند چه شده، تا از لای در بیرون آمد با تیر به سینه‌اش زدم. رفت و افتاد روی تخت؛ وقتی رفتم داخل دیدم روی تخت افتاده که تیر دوم را به سرش زدم و کارش تمام شد. بعد با اره برقی که از قبل در خانه بود شروع کردم به تکه‌تکه کردن بدن‌هایشان و ... . از روز جنایت در خانه تنها هستم و موضوع را به هیچ کس نگفتم و از آن روز همسرم هنوز به منزل نیامده است.

سرهنگ کارآگاه حمید مکرم ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ‌، با اعلام این خبر گفت : با اعتراف صریح متهم به ارتکاب هر دو جنایت ، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس محترم پرونده صادر و متهم برای انجام تحققات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

۴۷۴۷

کد خبر 698251

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 10
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۰:۳۸ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
    80 24
    یک جامعه رو از دست 2 تا انگل نجات داده و خدا می دونه جون چند تا جوون دیگه رو نجات داده
  • بی نام A1 ۱۰:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
    61 4
    کاش می نوشتید ایشون 75 سال سن داره و اصلا از کاری که کرده پشیمون نیست. کاش می نوشتید ...
  • درمانده A1 ۱۰:۵۳ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
    کسانی که دست به قضاوتشون خوبه و از همه چیز سر رشته دارن توجه کنن لطفا.با کسی که زندگی و آبرو و شرفتو به باد می ده.کوچه به کوچه و دادسرا به داسرا گند بالا می اره.هر جا می رسه تیغ می زنه و بدهی بالا می آره.هر روز یه طلب کار می آد در خونت و آبرو برات نمی ذاره.خونه زندگیتو آتیش می زنه.سند جعل می کنه خونتو می فروشه.خونه مردومو می فروشه.سر تک تک فامیلاتو کلاه می ذاره و ازشون پول می گیره که خرج شیشه کنه.در و پنجره خونتو می شکنه.تهدید می کنه.بیرونش می کنی با قفل بر بر می گرده.شکایتم می کنی پر پرش یه ماه نگهش می دارن و باز میاد روز از نو روزی از نو دقیقا چی کار باید کرد؟؟؟
    • هموطن IR ۱۱:۴۷ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
      56 1
      واقعا درد بزرگيه ،،،،خداوند بهتون كمك كنه
    • بی نام A1 ۱۲:۵۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
      20 1
      دوست عزیز من جای شما نیستم و نمیتونم قضاوت کنم امثال شما و این مرد مسن چه کشیدید از دست یک معتاد ولی ایا این روش کشتار و آدمکشی راه حلش هست؟ الان متوجه میشم سخت گیری کشورهایی مثل عربستان و مالزی حتی واسه یه قرص استامینوفن
  • iraj GB ۱۱:۲۴ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
    40 44
    اين موجود با اين درجه از قساوت بسيار بعيد به نظر مي رسد كه براي اولين بار دست به آدم كشي و جنايت زده باشد كشتن و تكه تكه كردن با اره برقي كار جنايتكاران حرفه اي است .
  • علی A1 ۱۱:۳۰ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
    76 24
    زن ومرد هردو معتاد وانگل بودن ،دستش درد نکنه،وگرنه خدا میدونه چه بلاهایی قرار بود سر مردم بیارن ،بنیتا رو فراموش کردید
    • بی نام DE ۱۲:۴۷ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
      27 16
      کجا گفته زنش معتاد بوده؟
  • بی نام RO ۱۱:۳۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
    42 6
    بعضی وقتا مجبوری،میدونی یا باید کشت یا کشته شد،دیگه اونموقع هرکاری میکنی.بعد باید مکافاتشو بدی،طبیعت دنیا اینجوریه.یکی بیست تا کارد میخوره نمیمیره،یکی با هل دادنی میمیره.
  • مرضیه US ۱۱:۵۸ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
    24 0
    یکی از اینها توی ساختمان ما و روبه روی واحد ماست. بیچاره مان کرده و هیچ کاری هم از دستمان برنمیاید چون پلیس هم نمیخواهد چندان با آنها درگیر شود. از دزدی بگیرید تا هزار مردم آزاری دیگر. زبان خود و خانواده اش هم بسیار دراز و هتاک و سراسر تهدید است.جالب است که مدیر ساختمان هم میگوید شما که ناراحت هستید خانه تان را بفروشید و از اینجا بروید. همه از این معتادها میترسند و ملاحظه شان را میکنند. ببینید سر این پیرمرد چه آورده اند که اینطور دیوانه شده و این کار را کرده است.