گیسوی چنگ ببرید به مرگ می ناب / تا حریفان همه خون از مژهها بگشایند(حافظ)
نحوه شهادت او و شکل فجیع و ددمنشانه و وحشیانهای که برای کشتن او به کار بردند، و البته شکوه و ایستادگی و غروری که او هنگام شهادت از خود بروز داد، یادآور صحنههایی است که همه ما از اسطورههای ایمانی خود همانند مولا حسین و علمدار کربلا، حضرت ابوالفضل به یاد داریم.
گویی تاریخ یکبار دیگر و در مکانی دیگر تکرار شده است و این قصه تلخی است که دیروز و امروز ندارد، قصه تلخ قساوت و شقاوت در لباسی مدرن که بیرحمی و سبوعیت را در اوج خشونت به تماشا میگذارد از یک سو و قصه مظلومیت و آزادگی و حریت و ایستادگی در دیگر سو.
می گویند خون شهید این ویژگی را دارد که همانند آبشاری روان جاری میشود و خود را در کوی و برزنها فریاد میزند. پیام شهید حججی پیام استقامت و شجاعت بود که در روح زمان جاری شد. مردن عاشق نمی میراندش در چراغ تازه میگیراندش
در غم چنین عزیزی چشم فلک نیز خون فشان است و داغ جدایی آنان آتش حسرتی را به جان آدمی مینشاند.
اگر بگوییم که در غم محسن حججی عزیز آسمان نیز به سوگ نشست، بیراه نگفتهایم. دلها خون شد و عالم در سوگ چنین مرد نازنینی گریست.
چنین مرگ و شهادت باشکوهی بیاختیار آدمی را به یاد آن مثنوی معروف و شکوهمند نینامه استاد هوشنگ ابتهاج سایه میآندازد که در فرازی ازآن سروده بود:
آه اي مادر پي گورم مگرد
نقشِ خون دارد نشانِ گورِ مرد
آن شقایق رُسته در دامانِ دشت
گوش کن تا با تو گوید سرگذشت
نغمهِ نا خوانده را دادم به رود
تا بخواند با جوانان این سرود
چشمه ای در کوه می جوشد: منم
کز درونِ سنگ بیرون می زنم
از نگاهِ آب تابیدم به گل
وز رخِ خود رنگ بخشیدم به گل
پر زدم از گل به خونابِ شفق
ناله گشتم در گلویِ مرغِ حق
آذرخش از سینهِ من روشن است
تندر توفنده ، فریادِ من است
هر کجا مشتی گره شد: مشتِ من
زخمیِ هر تازیانه : پشتِ من
هر کجا فریادِ آزادی : منم
من درین فریادها دم ميزنم
/6262
نظر شما